√ EறØ Þ¡ηķ G¡яl ✖
ڪِـכּـآر تـَכּـهـآيے اَمـ بمـآכּ اَگـَر نَبآشے נلَـ ♥ـمـ ڪِہ هيــچ ، נכּـيــآ هَمـ تـَכּگـــ مےشوَנ
בِلَمـْ بَچـّگے مےخوآهـَב ْ جلوُے ڪُـבآمـْ مَغـآزه پآ بڪوُبمـْ تآ بَرآیَمـْ آرآمـِشْ بخـَرَنـבْ لویی فردینان سلین هممون باید برای زنده موندن یه داستان خیالی ببافیم . اگه بخوای رُک و راست باشی زندگی کوفتت میشه و نمیتونی تحملش کنی . . Marilyn Monroe وقایعی هستند که فقط چون ما از آنها میترسیم اتفاق میافتند. اگر ترس ما انها را احضار نمیکرد، تو هم قبول داری دیگر که برای همیشه نهفته میماندند. یقینا تخیل ماست که اتمهای احتمال را فعال و آنها را گویی از عالم رویا بیدار میکند...! . من ساکن آسمان انتزاعی ام … انسان هیچ وقت نمی تواند از دیوار محدودیت هایی که انسان بودن برایش تعیین کرده اند، عبور کند و برای رسیدن به حقیقتی مطلق، قضاوتی کلی درباره هستی داشته باشد. انسان محکوم است به باور کردن حقیقت هایی که ساخته خودش هستند … ژان پل سارتر بد موقعی دیدمت ! پ.ن:خیابون درختی تو پاییز یه دنیای دیگست... مردم نمیدانند! ـ چند سالمه؟ آنتارکتیکا، هشتاد و نه درجه جنوبی 📚 . حس خوبیه تو هوای خنک پاییزی وایسی و به چشم انداز از اون بالا خیلی چیزا کوچولوعه اماااا تا میای به خودت برسی خدایا انقدر سردرگمم و در تاریکی فرور رفته ام که دنیا روی سرم سنگینی میکند در تمام لحظه ها تنها تورا جستجو میکنم یاری ام ده...🙏 سکوت اخرین دفاع او از زمان است... . قایقی خواهم ساخت خواهم انداخت به اب دور خواهم شد از این خاک غریب که در ان هیچکسی نیست که در بیشه ی عشق قهرمانان را بیدار کند . هرچقدر سعی کردم اونجوری نشه صدای توبهترین اوایی بود که ممکن بود تو زندگیم بشنوم. Tough girl is What i had to be وقتی نباشی جای خالی یک چهره، یک صدا و بعد باتلاق خاطره ها … درسته..تنهايي آدمارو عوض ميكنه. بايد بگم خيلي وقته با كسي زياد صحبت نميكنم..راستش خبر جديدي ندارم، حرف تازه اي ندارم. خوشمم نمياد براي هم صحبت شدن با بقيه، حرفاي قديمي رو هي تكرار كنم. با خودم ميخندم، گريه ميكنم، بيرون ميرم..حرفاي دلمو هم نميريزم توو خودم. چون همش با خودم درد و دل ميكنم. شايد براي آدماي اطرافم، باور كردنِ اينكه خيلي وقته تنهام سخت باشه. براي خودمم سخته، چون تنهايي، بهم ميگه ديگه نيستي و نبودنتو هي يادآوري ميكنه. نبودن..نبودن كلمه ي دردناكيه، مخصوصا اگه در مورد تو باشه. نبودن خيلي از آدمارو زمين زده، حتا از من قوي تراشو. منم بدجور زمين خوردم، با اينكه دردم گرفت ولي باور كن دلم نميخواد بلند شم، چون ميدونم..ميدونم اگه بلند شم، ديگه اون آدم سابق نيستم، چون دستي منو بلند كرده كه دستِ تو نيست.. جایی از زندگی میرسد که نه میتوانی فراموش کنی
من می دانم تاریکی چیست،رفته رفته پررنگ تر می شود،متراکم می شود،و بعد ناگهان منفجر می شود و همه چیز را در خود غرق می کند …
چیزی که بیشتر از همه دوست داری همون چیزیه که تو رو نابود می کنه !
چقدر راه می رویم
حرف می زنیم
نگاه می کنیم
و یک روز ناپدید می شویم …
زندگی همین است، روشنایی خفیفی که در تاریکی شب خاموش می شود …
| سفر به انتهای شب |
.
.
(وودی الن)
تراژدی زندگی اکثر ما آن است که
پیش از آن که تماما به دنیا بیاییم میمیریم .
امشب تمام بغض های نفس گیرم
ناگهانی هجوم آورده اند
در تبسم لبخند تو
نفسم جان میدهد
ای کاش میشد
یکبار "تنها همین یکبار"
سوگلی چشمانت میشدم ... !
یکیو دوست داشتم، اونقدر بهش فکر کردم که تصویری که ازش داشتم از خود واقعیش سبقت گرفت !
بعدها دیگه خودشو دوست نداشتم، تصور ذهنی خودمو دوست داشتم …
.
.
(خویشاوندان دور | کارلوس فوئنتس ) .
.
.
.
انسان وقتی صبح با قلب گرفته بیدار میشود و مجبور است قبل از اینکه مجددا بخوابد، پانزده ساعت وقت کشی کند، دیگر آزادی به چه دردش میخورد؟
با خود گفت: آزادی به زیستن کمک نمی کند ! .
.
.
وسطِ پاییز
زیر باران ..
اصلا محـال بود
عاشقت نشوم .. !
چگونه میشود بیهیچ واژهای
کسی را که این همه دور است
این همه دوست داشت... .
.
.
ليلا کردبچه
اگه منظورت اینه چند تا شمع فوت کردم باید بگم دقیقا یادم نیست، بیست و خورده ای، شاید هم سی تا !
ولی احساس می کنم هزار تا پاییز رو تجربه کردم.
می دونی یه پدر بزرگ داشتم هشتاد سالش بود، هر روز واسه خودش اسمارتیز می خرید و هر هفته می رفت اسکی، تشنه هیجان بود.
اما من حتی از یه شروع دوباره هم می ترسم...
~
.
.
پ.ن: یه پیر نود ساله ... درون پیر برون جوان
مقابلت خیره بشی
.
.
💡روشنایی .
.
📢سرو صدا .
.
🚶🏻عادما .
.
.
و خودتو نگاه کنی
همه چیز گنده میشه
پیچیده میشه ...
.
.
پ.ن:حسرتشو نخور زندگیتو جوری بساز و جلو برو
و
برو
و
برو
و به پشت سر هم نیم نگاهی ننداز
کسایی که پشت سرتن
جاشون مشخصه
تو برو و برس
و شکوفا شو
این عاخرین امیده...
.
.
#سهراب_سپهری
همونجوری شد
خیلی بدتر
بدتر
و
بدتر تر
دنیام
زیر اواره های خاکسترها
زیر یه اتیش
خیلی تند
مخفی شده
الان که دارم به خودم میامممم
و روزامو با سیل های شبونه میگذرونم
با ندامت های بی پایان
میفهمم
تقصیر خودم بوده
کاش این جسم وحشتناک مثل وزش بادهای سهمگین
ناپدید بشه
انگار که هیچوقت وجود نداشته
.
.
.
.
چیکار کردی که بدون اینکه ببینمت بدون اینکه لمست کنم بدون اینکه هرگز ببوسمت عاشقت شدم!
.
.
.
پ.ن:عشق واقعی رو حالا درک میکنم وقتی دربین امواج تنفر خودتو محکم نگه داشتی تا به ساحل نزدیک نشی
و تموم لرزه های اعماق قلب مُرده ات با صدای اون چشماشو باز میکنه و شروع به تپیدن میکنه...
.
.
.پ.ن:فریاد قلبم سرانجام نداشت و دَرِ احساساتم تا ابد برای تو قفل شده و شاه کلیدش آوای صدای توست ...
.
یه دختر "قـــــوی" چیزی بود که "مجـبــــــور بـــــودم" باشم
.
.
.
پ.ن:دلم میخواد از این زندگی تماما تظاهری رها بشم و بروم یه گوشه ی دنیا یه جای ارومو دور از هیاهو وشلوغی بشر ... وکمی به تمایل خودم نفس بکشم.
.
.
پ.ن:اینقدر بی احساس شدم که هرچی ویدیو سربریدن میبینم برام دلهره اور نیست...انگار واقعا قلبم مــُـرده ...
و احساساتم زیر سنگینی دلم تموم کرده.
تحمل تنهایی
کار ساده ای نیست
چون
تنهایی قبل از تو
با تنهایی بعد از تو
زمین تا آسمان فرق میکنه .
.
.
در تمام روز ، سرم دیوانه وار منتظر است تا چشم هایم را ببندم
(کافکا)
.
.
و نه حق خواستنش داری
نه میتوانی داشته باشی اش
نه میتوانی بدست آوری اورا
از اینجا رانده و از آنجا مانده میشوی
که نه راه پس وجود دارد و نه راه پیش
و آنجا دقیقا "بن بست زندگی" است...! .
.
.
پ.ن:خیلی وحشتناکه تحمل کردنی که قوای وجودتو ذره ذره به غارت میبره ... .
.
پ.ن:تحمیل فکر و عقاید خودمون به دیگری کار نادرستیه ...هرکسی نگرش و عقایدی داره که سالهاست اونارو تو ذهنش پرورش داده.
.
.
پ.ن:هیچوقت نتونستم خودم باشم و این خواسته ام تا مرگم تنها خواسته ای میشه که همه چیز بود ... و نبود.