دعای باران چرا؟
دعای عشق بخوان!!!
این روزها دلها تشنه ترند از زمین...
خدایا کمی عشق ببار...
فراموش کردنت به معجره می ماند؛
وقتی دیوار های خانه هم تو را به یادم می آورند..
من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد, پس چرا عاشق نباشم ...?
کاش میدانستم چیست ، آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری ست . . .
برای من که دلم از سکوت لبریز است
صدای پای تو از دور هم دل انگیز است
سکوت میکنم چون دیگر نمیدانم چه کنم با این دنیا....
بهترین لحظه برایم زمانیست که چشمانم را می بندم و به تو فکر می کنم.
ادامه...
کاش میشد …
تمام داستان های دنیا را
از دهان تو بشنوم !
تمام عاشقانه های دنیا را
تو برایم تکرار کنی !
اصلا هر چه تو بگویی زیباست !
می دانی
کاش می توانستم
با تمام وجود
صدایت را در آغوش بگیرم
تو" را بی دلیل دوست دارم
نه ادعای عاشقی کردی
نه کلمات را به بازی گرفتی
ولی عجیب،
رخنه کردی میان هوای شعرهایم
***با "تو" بارانیم***
همان دور بمان
نزدیک که بیایی،
قواعد بازی آدمها مسمومت میکند
**بگذار بی دلیل
دوستت داشته باشم**
و بنویسم،
تا بی خبر بخوانی مرا..♥ــ♥ــ♥
چشم ازتو
اشک ازمن
دل ازتو
درد ازمن
قلب ازتو
تپش از من
نفس ازتو
مرگ اگر باشد آنهم ازمن
میان هرنفسی که میکشم ،همهمه ای است
که ازهمه پنهان..
ازتو چه پنهان..
میان هرنفسی که میکشم توهستی..
که میکشم تورا،که میکشی مرا...
دوست داشتن تو.بی اجازه زیباست
توهم نخواهی باز برایم زیبا ترین دوست داشتنی دنیایی... ♥ــ♥ــ♥
با نام گل ها...
در دفتر باران می نویسم
.تا پنجره ای نماند..
که تو را نبوید
و کوچه ای نباشد...
!که از تو نخواند!
ولی
از من نرنــــــــــج…
نه مغــــــرورم نه بی احســـــاس…
فقط خســــته ام…
خســـــــــته از اعتــــــمادی بیــــجا!
برای هـــــــــمین قفــــــــــــلی محــــــــــــــکم بر دل زده
نگاهت را گره بزن
به هر لحظه زندگــــی من
حس امنیت می گیرم
وقتی تو درگیر منی
هــزار سال هــم بگذرد
نگاهــت،
غاـ؋ـلگیــرم میـ ڪند
تو در هــر لحظهـ
هــزار اتـ؋ـاقیـ...♥
میبوسم من لباتو
امشب تو نگاهت من عشق و میبینم
بامن که میرقصی میام پیشت میشینم
تمام آرزوم بود دستاتو بگیرم بگی عاشقمی تو
برای تو بمیرم
میبوسم من لباتو
میبندی تو چشاتو
عاشق این حسی میدونم
تورو دارم کنارم تموم انتظارم
من این عشق و ازچشات میخونم
شبیه کسی شده ام
که پشت دود سیگارش با خود می گوید: ترک میکنم سیگار را خانه را زندگی را دنیا را خودم را و باز یک نخ دیگر اتش می زند....
www.brokenangel.blog.ir
کشـــ❤ــــو
دوشنبه 6 بهمنماه سال 1393 ساعت 07:16 ق.ظ
رد تنهایی کشیدن
مثلِ کشیدنِ خطهایِ رنگی روی کاغذِ سفید
شاهکاری میسازد به نامِ دیوانگی...!
و من این شاهکارِ را به قیمتِ همهٔ فصلهایِ قشنگِ زندگیم
خریده ام...
تو هر چه میخواهی مرا بخوان
دیوانه
خود خواه
بی احساس.......
نمیــــــــفروشــــــــــم..!
از سرزمین پارس برایتان زهرمار آورده ام کصافطا
مگه من سر گنج نشستم که هر دفعه میرم هر قبرستونی واسه شما روانیا سوغاتی بیارم؟!!
(هیـــــس...هیچی نگید! مارکوپولو عصبانیه)[نیشخند]
کشـــ❤ــــو
یکشنبه 5 بهمنماه سال 1393 ساعت 09:20 ق.ظ
عارفی را گفتند:
دنیا را چگومه می بینی ...؟
گفت:
آنچنان که بدون رضایت من برگی از درخت نمی افتد!!!
گفتند:
مگر خدایی تو ؟!
نـه!
راضی ام به رضای خــــدا ...!
دلت را بتکان..
اشتباهاتت وقتی اسـتاد روی زمین..
بگذار همانجا بماند..
فـقط از لا به لای اشتباه هایت،یک تجربه را بیرون بکش..
قاب کن و بزن به دیوار دلت..
اشتباه کردּن اشتباه نیست..
در اشتباه ماندنּ اشتباه است...
به سلامتی همه اونایی که
اونقدر دلشون گرفته که خواب به چشماشون نمیاد !
.
اونا که با اینکه میدونن طرفشون راحت راحت خوابیده ،
بازم هر چند دقیقه زیر چشمی موبایلشونو نگا میکنن،
که شاید یه اس ام اس روشنش کنه !!!
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
براى کسى که ریشه داره ،
“شاخ” و “برگ” مـــهـــم نیست !
با هـــــم و همـــــــراه هـــــــم باشیم
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
" عشق آن نیست که
به هم خیره شویم؛
عشق آن است که هردو
به یکسو بنگریم ..."
با هـــــم و همـــــــراه هـــــــم باشیم
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
دوستان علاقمند به هنر و ادبیات و شعر و سینما می تونید تو گروه ما تو واتس آپ و وایبر عضو بشید.به ایمیل بنده پیام بدید تا وارد گروهتون کنم.
rozesefid9@gmail.com
ای روح گمشده ی من ،خیلی چیزها را از یاد برده ام...
خاطراتم یک سره بر باد رفته است.
صد سال باید بگذرد تا که تنهایی ام تقسیم شود تا شاید تسکینی بر عشقی که هرگز نمیمیرد باشد.. تمام
اشتباه میکنند
بعضیها
که اشتباه نمیکنند !
باید راه افتاد …
مثل رودها که بعضی به دریا میرسند،
بعضی هم به دریا نمیرسند
رفتن، هیچ ربطی به رسیدن ندارد …!
سیدعلی صالحی
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
زندگی چون گل سرخی است
پر از خار،پر از برگ،پر از عطر لطیف
یادمان باشد اگر گل چینیم
خار و عطر و گلبرگ، هر سه همسایه دیوار به دیوار هم اند
زندگی چشمۀ آبی است و ما رهگذریم
بنشین بر لب آب، عطش تشنگی ات را، بنشان
صفایی بده سیمایت را
و اگر فرصت بود
کفش ها را بکن و آب بزن پایت را
غیر از این چیزی نیست
زندگی...
آینه ای شفاف است
تو اگر زشت و یا زیبایی
تو اگر شاد اگر غمگینی
هر چه هستی تو در آینه همان می بینی
شادیت را در یاب چون گل عشق بتاب
تا در آینه هستی، گل هستی باشی.
من نـگاه تو را شـعـر مے کـنـم!
تـــو شـعــر مـَــرا نـــگاه مے کنـے!
× بـــازے عجیـبـی ستــــ ×
شـعــر نـــگاهِ تــــو ،
روےِ قـــافیـــه هاےِ دلــــم
مے نشینــد …
کاش میشد …
تمام داستان های دنیا را
از دهان تو بشنوم !
تمام عاشقانه های دنیا را
تو برایم تکرار کنی !
اصلا هر چه تو بگویی زیباست !
می دانی
کاش می توانستم
با تمام وجود
صدایت را در آغوش بگیرم
کمی بیشتر هوایم را داشته باش .....
این روزها.....
جز هوای تو....
چیز دیگری آرامم نمیکند....
حوای خوبی نیستم. ....
اما....
دلم هوای نفس های تو را میخواهد....
کمی بیشتر هوایم را داشته باش....
من اینجا......غیر از تو....
حوای کسی نمی شوم...
تو" را بی دلیل دوست دارم
نه ادعای عاشقی کردی
نه کلمات را به بازی گرفتی
ولی عجیب،
رخنه کردی میان هوای شعرهایم
***با "تو" بارانیم***
همان دور بمان
نزدیک که بیایی،
قواعد بازی آدمها مسمومت میکند
**بگذار بی دلیل
دوستت داشته باشم**
و بنویسم،
تا بی خبر بخوانی مرا..♥ــ♥ــ♥
«بی اجازه دوستت دارم»
چشم ازتو
اشک ازمن
دل ازتو
درد ازمن
قلب ازتو
تپش از من
نفس ازتو
مرگ اگر باشد آنهم ازمن
میان هرنفسی که میکشم ،همهمه ای است
که ازهمه پنهان..
ازتو چه پنهان..
میان هرنفسی که میکشم توهستی..
که میکشم تورا،که میکشی مرا...
دوست داشتن تو.بی اجازه زیباست
توهم نخواهی باز برایم زیبا ترین دوست داشتنی دنیایی... ♥ــ♥ــ♥
تو را...
با نام گل ها...
در دفتر باران می نویسم
.تا پنجره ای نماند..
که تو را نبوید
و کوچه ای نباشد...
!که از تو نخواند!
ولی
از من نرنــــــــــج…
نه مغــــــرورم نه بی احســـــاس…
فقط خســــته ام…
خســـــــــته از اعتــــــمادی بیــــجا!
برای هـــــــــمین قفــــــــــــلی محــــــــــــــکم بر دل زده
نگاهت را گره بزن
به هر لحظه زندگــــی من
حس امنیت می گیرم
وقتی تو درگیر منی
هــزار سال هــم بگذرد
نگاهــت،
غاـ؋ـلگیــرم میـ ڪند
تو در هــر لحظهـ
هــزار اتـ؋ـاقیـ...♥
میبوسم من لباتو
امشب تو نگاهت من عشق و میبینم
بامن که میرقصی میام پیشت میشینم
تمام آرزوم بود دستاتو بگیرم بگی عاشقمی تو
برای تو بمیرم
میبوسم من لباتو
میبندی تو چشاتو
عاشق این حسی میدونم
تورو دارم کنارم تموم انتظارم
من این عشق و ازچشات میخونم
من زاده دامان غمم هیچ کسم نیست
جز اشک در این غمکده فریاد رسم نیست
ای درد بیازار مرا هرچه توانی
خوش باش که می میرم و کس داد رسم نیست
ﺑﻌﺪ ﺭﻓﺘﻨﺖ
ﻧﻪ ﺁﻏﻮﺵ ﭘﻨﺠﺮﻩ
ﺍﺷﺘﯿﺎﻗﯽ ﺑﻪ ﺻﺒﺢ ﺩﺍﺭﺩ
ﻧﻪ ﺧﻠﻮﺕ ﺷﺐ
ﻣﯿﻠﯽ ﺑﻪ ﻣﺎﻩ ﻭ ﺳﺘﺎﺭﻩ ...
ﻣﻦ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﻭ ﭘﺮﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺁﺭﺍﻡ
ﺍﯾﻦ ﺍﺗﺎﻕ ﺗﯿﺮﻩ ﻭ ﺗﺎﺭﻫﺎﯼ ﻋﻨﻜﺒﻮﺕ ...
ﺍﯾﻨﺠﺎ
ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻛﻢ ﺍﺳﺖ
ﺑﺮﻧﮕﺮﺩ
همانندپلی بودم برای عبورت ، به فکرتخریب من نباش
رسیدی دست تکان بده، من خودم فرومیریزم
خودم پراندمت وقتی درشعرهایم بالت دادم
حالارنگ آسمانهای دیگررابه رخم می کشی؟
شبیه کسی شده ام
که پشت دود سیگارش با خود می گوید: ترک میکنم سیگار را خانه را زندگی را دنیا را خودم را و باز یک نخ دیگر اتش می زند....
www.brokenangel.blog.ir
تولد انسان روشن شدن کبریتی است
و
مرگش خاموشی آن!
بنگر در این فاصله چه کردی؟!!
گرما بخشیدی...؟!
یا
سوزاندی...؟!
رد تنهایی کشیدن
مثلِ کشیدنِ خطهایِ رنگی روی کاغذِ سفید
شاهکاری میسازد به نامِ دیوانگی...!
و من این شاهکارِ را به قیمتِ همهٔ فصلهایِ قشنگِ زندگیم
خریده ام...
تو هر چه میخواهی مرا بخوان
دیوانه
خود خواه
بی احساس.......
نمیــــــــفروشــــــــــم..!
چه برایمان آورده ای مارکو؟
.
.
.
.
.
.
.
از سرزمین پارس برایتان زهرمار آورده ام کصافطا
مگه من سر گنج نشستم که هر دفعه میرم هر قبرستونی واسه شما روانیا سوغاتی بیارم؟!!
(هیـــــس...هیچی نگید! مارکوپولو عصبانیه)[نیشخند]
دوبــــــــــــــاره آخـــــــــــره جـــــــــــــــاده اس...
خـــــــــداحـــــــــافــــــــظ واســــــــــــه اینــــــــــکه
نبـــــــــــــــــندی دل به رویــــــــــــــــاها.....
خاطرات آدم مثل یه تیغ کند میمونه که رو رگت میکشی!
نمیبره اما تا میتونه زخمیت میکنه
کاش میشد به جای نان خشک
خاطره های خشک جمع میکردند!!!
خاطره ی خشک شده میدادیم
درعوض زمان میگیرفتیم
حتی به نصف قیمت !
وقتی به زندگیم نگاه میکنم ،
میبینم خدا دقیقا همون جایی دستمو گرفته،
که میتونسته مچمو بگیره ...
خدایـــا شکــــرت [لبخند]
از لیوان ها...
به لیوان شکسته فکر می کنی
از آدمها.......
به کسی که از دست داده ای
به کسی که به دست نیاورده ای
همیشه
چیزی که نیست
بهتر است. [ناراحت]
عارفی را گفتند:
دنیا را چگومه می بینی ...؟
گفت:
آنچنان که بدون رضایت من برگی از درخت نمی افتد!!!
گفتند:
مگر خدایی تو ؟!
نـه!
راضی ام به رضای خــــدا ...!
دلت را بتکان..
اشتباهاتت وقتی اسـتاد روی زمین..
بگذار همانجا بماند..
فـقط از لا به لای اشتباه هایت،یک تجربه را بیرون بکش..
قاب کن و بزن به دیوار دلت..
اشتباه کردּن اشتباه نیست..
در اشتباه ماندنּ اشتباه است...
ای کاش میشد
یه چیزایی رو که تو دلته بگی و راحت شی .....
ولی
به هر کس نمیشه اطمینان کرد...........
بنابراین
دل هم باید همه اون چیزها رو
تنهایی به دوش بکشه
به سلامتی همه اونایی که
اونقدر دلشون گرفته که خواب به چشماشون نمیاد !
.
اونا که با اینکه میدونن طرفشون راحت راحت خوابیده ،
بازم هر چند دقیقه زیر چشمی موبایلشونو نگا میکنن،
که شاید یه اس ام اس روشنش کنه !!!
به سلامتیه خودت رفیق
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
براى کسى که ریشه داره ،
“شاخ” و “برگ” مـــهـــم نیست !
با هـــــم و همـــــــراه هـــــــم باشیم
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
خدایـــــــــــاااااا
آنقدر خرابم که هیچ مرهمی آرامم نمی کند مرا در آغوش بگیر دلم آرامش خدایی را می خواهد [ناراحت]
سلام شرمنده یه چندوقت نبودم ممنون که بهم سرمیزدین ولی دیگه اومدم جبران میکنم
سلام الهام جان
خیلی خوش اومدی
خواهش خانومم
من نمیتونم بیام تو صفحه نظراتت،برام باز نمیشه
دلم را کسانی شکستند
که هر گز دلم به شکستن
دلشان راضی نمیشد!!!!!
داستانی دارند
باد و برگ های مانده از پاییز ...
کنار جدول خیابان...
یاد عمر رفته خود می افتم...
با ما چه می کند
تند باد روزگار.....
پیلــه ی تنهــایــی ام ...
شکفتــه نشــد هیــچ وقــت ...
امــا چــه بــاک !
ابــریشــم پیــراهنــت شــده ام حــالا !
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
" عشق آن نیست که
به هم خیره شویم؛
عشق آن است که هردو
به یکسو بنگریم ..."
با هـــــم و همـــــــراه هـــــــم باشیم
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
دوستان علاقمند به هنر و ادبیات و شعر و سینما می تونید تو گروه ما تو واتس آپ و وایبر عضو بشید.به ایمیل بنده پیام بدید تا وارد گروهتون کنم.
rozesefid9@gmail.com
ممنون
واقعیت ها را هر روز صبح جا میگذارم پشت اتاق گریم،
از بس آدمها واقعی بودنمان را دوست ندارند ...
ای روح گمشده ی من ،خیلی چیزها را از یاد برده ام...
خاطراتم یک سره بر باد رفته است.
صد سال باید بگذرد تا که تنهایی ام تقسیم شود تا شاید تسکینی بر عشقی که هرگز نمیمیرد باشد.. تمام
زندگی یعنی چه؟ یعنی آرزو کـــــــــم داشتن
چون قناعت پیشگان روح مـــــــــــکرم داشتن
جامه ی زیبا بـــــــــــــــــر اندام شرف آراستن
غیـــــــــــــــــر لفـــظ آدمی معنای آدم داشتن
قطره ی اشـــــــکی به شبهای عبادت ریختن
بـــــــــــــر نگین گونه ها الماس شبنم داشتن
نیمشب هــــــا گردشی مســــتانه در باغ نیاز
پاکی عیسی گـــــــــــزیدن عطر مریم داشتن
با صفای دل ســــتردن اشک بـــــــی تاب یتیم
در مقام کعبه چشــــمی هم به زمزم داشتن
تا بــــــــــــــرآید عطر مستی از دل جام نشاط
در گلاب شادمانی شـــــــــــــربت غم داشتن
مهتر رمــــــز بزرگی در بشر دانی که چیست
مردم محتاج را بــــــــــــــــر خود مقدم داشتن
مهلت ما اندک اســـت وعمر ما بسیار نیست
در چنین فــــــرصت مرا با زندگی پیکار نیست
سهم ما چون دامنی گل نیست در گلزار عمر
یار بسیار اســـــــــــت اما مهلت دیدار نیست
آب و رنگ زندگی زیباست در قصــــــــــر خیال
جلوه ایــــــن نقش جز بر پرده ی پندار نیست
با نسیم عــــــــــــــشق باغ زندگی را تازه دار
ورنه کـــــــــار روزگار کهنه جــــز تکرار نیست
زندگی چون گل سرخی است
پر از خار،پر از برگ،پر از عطر لطیف
یادمان باشد اگر گل چینیم
خار و عطر و گلبرگ، هر سه همسایه دیوار به دیوار هم اند
زندگی چشمۀ آبی است و ما رهگذریم
بنشین بر لب آب، عطش تشنگی ات را، بنشان
صفایی بده سیمایت را
و اگر فرصت بود
کفش ها را بکن و آب بزن پایت را
غیر از این چیزی نیست
زندگی...
آینه ای شفاف است
تو اگر زشت و یا زیبایی
تو اگر شاد اگر غمگینی
هر چه هستی تو در آینه همان می بینی
شادیت را در یاب چون گل عشق بتاب
تا در آینه هستی، گل هستی باشی..
ازبوسه های قلابی تلفنی خسه شدم
ازبغل های محکم اس ام اسی
از عشق بازی های داغ چت
از همه خسته ام
تو کنارم باش
هوای تنت کافیست...
یکی نوشت یکی خوند…
بازم نوشت بازم خوند…
اخرش اونی که نوشت مرد…
اما اونیکه میخوند موند…
حالامن مینویسم توبخون…
من میمیرم توبمون…..
صندلی کنار صندلی ام بگذار...
همنشینی با تــــــــــو یعنی تعطیلی رسمی تمام دردها...
من
از میان واژه های زلال
دوستی را برگزیده ام
آنجا که
برف های تنهایی
آب می شوند
در صدای تابستانی
یک دوست
ناهید عباسی
سلامت باشی شادی خانممم
زنده باشی
سلام امتحانا تموم شد من اومدمممممممممممممممم
شب ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی
آوای تو می خوانَدَم از لایتـناهی
آوای تو می آرَدَم از شوق به پرواز
شب ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی
امواج نوای تو به من می رسد از دور
دریایی و من، تشنه ی مهرِ تو، چــو ماهی
دیدارِ تو گر صبحِ ابد هم دهَدَم دست
من سرخوشم از لذتِ این چشم به راهی...
قرار نیست باب میل و دلخواه همه باشم
چون همه آدمها نیز
دلخواه و پسند من نیستن!!
هر چیز را هم
که تقصیر من بیندازی
عاشق شدن من
تقصیر توست .
عباس معروفی
شبی از پیله ی تنهاییِ من سر در آوردی
برای شانه های خسته ام بال و پر آوردی
برای اولین بار از پریدن گفتی و ناگاه
سکوتم را شکستی...آرزویم را برآوردی
بهار آوردی و با هُرم تابستانِ آغوشت
تب پاییز را بُردی...زمستان را سرآوردی
غبار روزهای رفته را با گوشه ی شالت
گرفتی...روی رف، آیینه ای روشن تر آوردی
دلم واشد کنار سفره ی عصرانه ای غمگین
غروبِ رو به ایوان را هوایی دیگر آوردی
دوباره استکان های کمر باریک می رقصند
سماور را که از تاریکی پستو درآوردی
نگاهم کردی و از عشق حرف افتاد و تب کردیم
کمی از بوسه حرف انداختیم و بستر آوردی
نشستی دکمه دکمه باز کردی عقده هایم را
تمام خستگی های مرا از تن درآوردی...!
تنهاییم
را با باکسی قسمت نخواهم کرد..
یکبار قسمت کردم ،
چند برابر شد..
ممنون از حضورت ومنتظر حضور سبز دوبارت ونظرات زیبات هستم
www.brokenangel.blog.ir
شنیدم وقتی می رفتی
رد پایت را پاک می کردی
بی خیال
من دنبال دلت بودم
وقتی دلت با من نیست
برو خوش باش
چه فرقی می کنه تو کجا باشی...
عمریست که از حضور او جا ماندیم / در غربت سرد خویش تنها ماندیم، او منتظرست تا که ما برگردیم / ماییم که در غیبت کبری ماندیم
اشتباه میکنند
بعضیها
که اشتباه نمیکنند !
باید راه افتاد …
مثل رودها که بعضی به دریا میرسند،
بعضی هم به دریا نمیرسند
رفتن، هیچ ربطی به رسیدن ندارد …!
سیدعلی صالحی