از تـوُ چــه پنهــان
گــاهۓ برایـم آنقـدر خواستنـۓ مۓ شوۓ
کـه شـروع مۓ کنم
بـه شمــارش تکـ تکـ ثانیـه ها
براۓ یکـ بار دیگـر رسیـدن
بوۓِ تنـت ...
شادی چون تو مطالبت قشنگه امکان کپیش زیاده
ببین الان از تو وبهع من کسی نمیتونه کپی کنه!
تو هم باید الینکارو کنی!
بعدا بیا بهت میگم چیکار کنی!
فدات عزیزم نظرِ لطفته خانومـــــی




مهم نیست گلم
ولی دوست دارم یاد بگیرم حتمآ میام پیشت قشنگم
خیلـــی عزیزی
سلام شادی جان



خیلی قشنگ بود ولی اگه تنش بوی عرق بده چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام عزیزم
نه دیگه میگم یه دوش بگیره بعد بیاد
سلام عزیزه دلم چطوری؟؟؟؟؟؟؟
مرسی ک بمن سرمیزنی...امروزحالم بدترازاونیه ک بخوام باکسی هم کلام شم اماتوبابقیه فرقی داری برام دعا کن ک حالم خوب شه...مرسی گلم
سلام گلم



با داشتن شما عزیزان خیلی خوبم
خواهش میکنم خانومی وظیفمه
الهی نباشم
انشالله که هرچه زودتر شادی به اون دلِ قشنگت بیاد نازنینم
چه با احساااااس.......!!!!!!!!
قربونت عزیزم
از تو چه پنهان دل من سوخته


از تو چه پنهان که لبم دوخته
عشق تو را بهر که گویم نفس
شمع شد و سوختن آموخته
تقدیم به شما دوست عزیز بابت بازدید و تبریک تولدم
ممنون خیلی ممنون
ممنونم استاد خیلی زیبا بود
خواهش میکنم وظیفه بود
شادی جون خیلی زیبا نوشتی خیلی با احساس بود

مرسی آرش جان از تشویقت
سلام دوست عزیز
یه آپ کردم توپ بدو بیا تا داغه[گل][گل][گل]
سلام دوستِ من
به رویِ چشـــــم
هنوز زود است ...برای تو که از حال دلم غافلی زود است ..نباید بفهمی که این روزها چقدر دلتنگم ...نباید بفهمی که قدم هایم هر روز پیر و پیرتر شده اند ! و هر روز سایه ام ،کمرش خم و خم تر می شود !این روزها برای گریستن دیگر باران را بهانه نمی کنم ...برای بیقراری ام سراغ پنجره ها نمی روم ...وقتی قاصدکی روی شانه ام می نشیند دیگر از تو خبری نمی گیرم شاید نشانی ام را گم کرده ای...گیسوانم یک در میان سپید و سیاهند مثل روزهایی که یک در میان شاد و ناشاد می گذرند! کوچه ها را که نگو ...بی خبرتر از آن می گذرم که پنجره ای برایم گشوده شود ...تکان دستی ، سلامی...خیال کن غریبه ای که او را هیچ کس نمی شناسد !هنوز هم ایستگاه ها را دوست دارم ...نیمکت هایی که بوی تنهایی می دهند .هنوز هم انتظار را دوست دارم .هنوز هم زل می زنم به هر قطاری که می گذرد ...به دست هایی که توی هوا تکان می خورند و به بوسه هایی که میان دود ...گم می شوند ! خوش به حال قطارها همیشه می رسند ...اما من ...هیچ وقت نرسیدم ! هیچ وقت ...تمام زندگی ام فاصله بود ...
این نامه باشد برای روزی که یکی از این قطارها مرا هم با خودش برده باشد ...چمدانی پر از نامه جا می ماند برای تو، از مسافری که عمری عاشقت بود ... نمیدونم چرا این روزا دلتنگیم واسه یار زیاد شده
متنِ خیلــــــــــی زیبایی بود عزیزم
ممنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــونم