دعای باران چرا؟
دعای عشق بخوان!!!
این روزها دلها تشنه ترند از زمین...
خدایا کمی عشق ببار...
فراموش کردنت به معجره می ماند؛
وقتی دیوار های خانه هم تو را به یادم می آورند..
من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد, پس چرا عاشق نباشم ...?
کاش میدانستم چیست ، آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری ست . . .
برای من که دلم از سکوت لبریز است
صدای پای تو از دور هم دل انگیز است
سکوت میکنم چون دیگر نمیدانم چه کنم با این دنیا....
بهترین لحظه برایم زمانیست که چشمانم را می بندم و به تو فکر می کنم.
ادامه...
[ بدون نام ]
چهارشنبه 17 آبانماه سال 1391 ساعت 09:49 ق.ظ
خوب حالا متوجه شدم میگم چرا متوجه نمی شم !؟دلیلش فقط حسود نبودنم این استاد خطرناک شده چرا دیگه به آفریده های خداوند حسودی می کنه استاد حسودی نکن شکر کن این نعمتها داره از آسمان می باره بر شادی جونم ببین اسممو نوشتم استاد نفهمه من کیم آخه خجالت می کشم از خودم که یک دانشجوی رده پایین هنر م واستادی که دکترا داره ولی چکار کنم دیگه آخر این زبونم سرم را به باد می دهد خوب حالا درستش می کنم زبون دیگه می تونه .... استاد خدایش خیلی قشنگ می نویسید حسادتونو خیلی قشنگ نشون می دیید
ای جانــــــــــــــــــم میمیرم وسه این نصیحتـــات شکستِ نفسی میکنی خانومی شما یه پا استادی خودت
سلام صبحت بخیر عزیزم من که هر چی این مطلبو خوندم نفهمیدم چی میگه چندین بار خوندمش آخه می دونی عسل, من چند وقت احساس عشق نکردم برای همین مطالبتو نمی فهمم خیلی سنگین یکم سبکتر بنویس من که بی سواد عشقم حالیم بشه[ولی عکسش محشره وفکر می کنم گویای متن هست حالا منتظر می مونم شاید استاد نظری بده که من متوجه این متن بشم من حالم خوب شد دیروز که باهات صحبت کردم تو رو نمی دونم ممنون که با خنده ات منو شاد کردی
سلام عزیز دلم صبح زیباورنگارنگِ پاییزی تو هم بخیر گلم نهایتِ آرزومه شاد بودنت عزیزم استادم نظر داده من توضیح نمیدم دیگه پس
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
عالی بود شادی جونم
قربونِ سحریِ خودم برم
دل من تنگ تو است
صندلیهای حیاط
پر برف دیشب ...
و تو کی می آیی؟
که شود آب همه برفهایی
که نبودت را فریاد زده !
اغوشم پر از نبودن توست
دستهایم سرشار از بی مهری توست!
نگاهم نیز جای خالی تو را نشان میدهد،
اما...
تو تسخیر کرده ای تمام قلبم را...
ایستادن اجبارکوه بود،
رفتن سرنوشت آب،
افتادن تقدیربرگ
وصبر پاداش آدمی،
پس بی هیچ چشمداشتی
حراج محبت کنیم که همه ما خاطره ایم
فـــــــــــــدات
سلام اپم بهم سربزن منتظرتم
حتمـــآ
بچه که بودیم آرزومون بزرگ شدن بود
بزرگ که شدیم حسرت برگشتن به بچگی رو داریم
دقیقــــــآ
نمی بخشمت بخاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی.
مــــــــــــــــــــــــــــــــن
سلام به عنوان مثال شما بخوام نویسنده ام بشید باید چکارکنم نام کاربری بهت بدم منتظرجوابتم
والا دقیق نمیدونم گمون میکنم باید نام کاربری بدی
یکیم تو نظرات بنویسن برات
شادی جون وبلاگ قشنگی داری هرچی بگم کم گفتم
ممنون از حضوره گرمت خوشحالم کردی بازم به من سر بزن
فـــدایِ تو
جلومو نگیری تا صبح درِ خونتو میزنمـــــــــــا
امشب خواب بی خواب
سلام نظرت درباره سایتم چیه خوبه یا نه چطوری میشه برای وبلاگم نویسنده ایجادکنم حتما بهم سربزن
سلام
سایتت خیلی جذابِ پسر
هم عکس وهم متنات عالیــــــــــن
گمونم بضی از لینکیات قبول کنن در نویسندگی کمک دستت باشن
سلام upam بهم سربزن منتظرتم
سلام
اووووووووووووووومـــــــــــــــــــدم
تنهایم...
اما دلتنگ آغوشی نیستم ...
خسته ام ...
ولی به تکیه گاهی نمی اندیشم ...
چشمهایم تر هستند و قرمز ...
ولی رازی ندارم ...
چون مدت هاست ...
دیگر کسی را "خیلی" دوست ندارم !!!
چــــــه بــــــــــــــــد
سختـــی و تنهایــــی را وقتی فهمیدم کــه دیدم مترســک به کلاغ میگـــه :
نــــوکم بزن ولی تنـــــهام نــــزار
سلام شادی جونم
خوبی؟!
مطلبت خیلی ناز بود(طبق معمول)
سلام قشنگِ من
خوبم به خوبیت گلم
توهم عزیزِ دلمــــــــــــــــــی(چون همیشه)
چه عکس عشقولانه ای عالی بود آجی شادی منم آپم
خوشت اومد عزیزکم؟
الان میـــــــــــــام
خوب حالا متوجه شدم میگم چرا متوجه نمی شم !؟دلیلش فقط حسود نبودنم این استاد خطرناک شده چرا دیگه به آفریده های خداوند حسودی می کنه استاد حسودی نکن شکر کن این نعمتها داره از آسمان می باره بر شادی جونم ببین اسممو نوشتم استاد نفهمه من کیم آخه خجالت می کشم از خودم که یک دانشجوی رده پایین هنر م واستادی که دکترا داره ولی چکار کنم دیگه آخر این زبونم سرم را به باد می دهد
خوب حالا درستش می کنم زبون دیگه می تونه ....
استاد خدایش خیلی قشنگ می نویسید حسادتونو خیلی قشنگ نشون می دیید
ای جانــــــــــــــــــم
میمیرم وسه این نصیحتـــات
شکستِ نفسی میکنی خانومی شما یه پا استادی خودت
سلام دوست عزیز.از مطالب ویت خیلی لذت میبرم
موفق باشی
سلام دوستِ عزیز
خیلی خوشحالـــــــــــــــم
مرسی از حضورت
من حتی به
خورشید که بر تو می تابد
برخاک که بر آن راه می روی
بر باران که بر صورتت بوسه میزند
بر باد که بر گیسوانت شانه میزند
هم
حسودی میکنم
زیبا بود عزیز
خیلی زیبا زیبا زیبا
ممنونم استاد
دلنوشته هاتون بر دل مینشینن
گمونم توضیحی هم هست بر مطالبِ من
بعضی ها منتظرِ نظر شُمان
سلام صبحت بخیر عزیزم
من که هر چی این مطلبو خوندم نفهمیدم چی میگه چندین بار خوندمش آخه می دونی عسل, من چند وقت احساس عشق نکردم برای همین مطالبتو نمی فهمم خیلی سنگین یکم سبکتر بنویس من که بی سواد عشقم حالیم بشه[ولی عکسش محشره وفکر می کنم گویای متن هست حالا منتظر می مونم شاید استاد نظری بده که من متوجه این متن بشم من حالم خوب شد دیروز که باهات صحبت کردم تو رو نمی دونم ممنون که با خنده ات منو شاد کردی
سلام عزیز دلم
صبح زیباورنگارنگِ پاییزی تو هم بخیر گلم
نهایتِ آرزومه شاد بودنت عزیزم
استادم نظر داده من توضیح نمیدم دیگه پس