دعای باران چرا؟
دعای عشق بخوان!!!
این روزها دلها تشنه ترند از زمین...
خدایا کمی عشق ببار...
فراموش کردنت به معجره می ماند؛
وقتی دیوار های خانه هم تو را به یادم می آورند..
من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد, پس چرا عاشق نباشم ...?
کاش میدانستم چیست ، آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری ست . . .
برای من که دلم از سکوت لبریز است
صدای پای تو از دور هم دل انگیز است
سکوت میکنم چون دیگر نمیدانم چه کنم با این دنیا....
بهترین لحظه برایم زمانیست که چشمانم را می بندم و به تو فکر می کنم.
ادامه...
ببینمتـــــــ. . . گونه هایت خیس اســـتـــــ . . . باز با این رفیق نابابـــــتـــــــــ . . نامش چه بود؟ هان! باران. . . باز با "باران " قدم زدی ؟ هزار بار گفتم باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها . . . همدم خوبی نیست برای درد ها . . . فقط دلتنگی هایت را خیس و خیس و خیس تر میکنــــــد
ممنونم فرزانه جان نظراتت یکی از یکی زیباتر و دلنشینتر بودن خانومم لذت بردم از خوندنشون
چه احساس عجیبیست شب های بی تو را سر کردن... آخر به هوای اتاقت هم حسودی می کنم...عطر خیالت را به دوش کشیدن سنگین است آنوقت من باید با حسادت بوییدنت تا صبح خیال پردازی به جان بخرم
در سکوت سرد او عاشقی زمزمه کرد: غم تو بی معناست... مطمئن باش هم اکنون میشود از عشق به یک غنچه سرخ، پشت دیوار محبت جا شد... میتوان از ترنم وَ عروج گل ها زیر باران، تا ته عشق دوید... از نگاهی سرد و کهنه خوشه گرم محبت را چید
قطار می رود .... تو می روی ..... تمام ایستگاه می رود و من چقدر ساده ام که سالهای سال ، در انتظار تو کنار این قطار رفته ایستاده ام و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام!!!
حکـــــــــــــــــــــایت من… حکایت کسی بود که عاشق دریا بود اما قایقـــــــــــــــــــــی نداشت… دلباخته سفر بود اما همسفـــــــــــــــــــــر نداشت… حکایت کسی بود که زجر کشید اما ضجـــــــــــــــــــــه نزد… زخم داشت اما ننالیـــــــــــــــــــــد… گریه کرد اما اشک نریخـــــــــــــــــت… حکایت من حکایت کسی بود کـــــــــــــــــــــه… پر از فریاد بود اما سکوت کرد تا همه ی صداها را بشنـــــــــــــــــــــود…
زن جنس عجیبی ست ! چشم هایش را که می بندی ، دید دلش بیشتر میشود... دلش را که میشکنی ، باران لطافت از چشم هایش سرازیر... انگار درست شده تا . . . روی عشــــق را کــــــم کند
روی دوچرخه ی مردانه ی توی حیاط برف نشسته به جای تو چــــــرا ؟
به نظر شما چرا شادی جون؟
معلـــــــــــوم نیست آب زیریکاه کجا رفته نکنه با ماشینش رفته الللـــــــــــــی تلللـــــــــــــی
فراموش شده
شنبه 25 آذرماه سال 1391 ساعت 03:05 ب.ظ
ای خانم اولا"که خدا حفظش کنه ثانیا" اگه ان همه چیزت پس ما حتما" زپاس ماشینتیم واگه اینجور باشه دعامیکنیم که هر چه زودتر لاستیک ماشینتون پنچره شه که به ما هم نیاز پیدا کنید درضمن دوباره به این زهرا جان سلام برسانید واز قول ما بش بگید منظور خاصی نداشتم اما از باب مزاح بود انشالله که در درس شیمیش نمره خوب بیگیره چون مشخص که اینقدر دست نوشته هاش خوبه پس حتما" هم خیلی زرنگتشکراز شما
انشاللـــــــــــه ای وایِ من شما استادِ مایین بزرگوارید این چه حرفیــــــه شرمندم نکنین شماهم عزیزین جنابِ فراموش شده
بلـــــــــــــــــــــــــــه بچــــــــــــــم خیلـــــــی باهوشه دوست داشتنیو شیرین زبونه حتمآ بهش میگم ممنونم از حضور ودقتِ نظرتون
مردی مـُـرد...!! هنگامی که زنش را ، در حال زنا دید...!! متاسف شدم وقتی ، زنی ، شوهرش را دوست نداشت ، اما بچه دار شد...!! ... متاسف شدم وقتی ، زنی ، شوهرش را دوست نداشت ، ولی به خاطر بچه هایش ماند...!! متاسف شدم وقتی ،پسری، معشوقش را به خاطر پول ، از دست داد...!! متاسف شدم وقتی ،دختر ، به خاطر شهوت نامردان باکره گیش را ، از دست داد...!! متاسف شدم وقتی ، مردی ، ناموسش را ، به خاطر مواد، به حراج گذاشت...!! متاسف شدم وقتی ، جوانی ، ایمانش را بخاطره پول ، از دست داد...!!
فراموش شده
جمعه 24 آذرماه سال 1391 ساعت 02:00 ب.ظ
انصافا" ادم از بعضی برخوردهای سرد از زندگی سیر میشه خانم جان دردم این نیست که او عاشق نیست
دردم این نیست که معشوق من از عشق تهی است
دردم این است که با دیدن این سردیها من چرا دل بستم.! راستی ازقول ما به این دوستتون زاهرا خانم سلام برسانیدوازش تشکر کنیدکه داره جای همه ما برات مینوسیه.(خبرنگارنیست)؟
درسته موافقم باهاتون صددرصد
چشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم حتمـــــــــــــآ نه خبرنگار نیست ولی برایِ من همه چیزِ دختـــــــــــــــــــــــــــــــــرمه البته با اجازه مامانِ گلش تو آسمونا دنبالش میگشتم تو زمین پیداش کردم
سلام وبلاگ خیلی زیبایی دارین خوشحال میشم به کلبه کوچیک منم سر بزنین[گل]
سلام

ممنونم دوستِ من
با کمالِ میل دوستِ عزیز
ممنونم زهــــــرا جون
با کمالِ میل
منتظرتم منوهم همیشه تورو اینطوری صدامی زنم
الهــــــــــــــــی نباشم بخدا باز نشد تا دیگه بچه ها اومدن
ببینمتـــــــ. . .
گونه هایت خیس اســـتـــــ . . .
باز با این رفیق نابابـــــتـــــــــ . . نامش چه بود؟
هان! باران. . .
باز با "باران " قدم زدی ؟
هزار بار گفتم باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها . . .
همدم خوبی نیست برای درد ها . . .
فقط دلتنگی هایت را خیس و خیس و خیس تر میکنــــــد
نظراتت یکی از یکی زیباتر و دلنشینتر بودن خانومم
لذت بردم از خوندنشون
سردرد های مدام
دست باید بردارند
که نمی دارند
از سرم
تنهایی های مدام هم
همینطور
و تو باید بیایی
که نمی آیی
از راه
باید خدایی داشته باشد دنیا
باید کسی بوده باشد
که پازلی را
به این اشتباهی
چیده باشد!
سردرد های مدام
دست باید بردارند
که نمی دارند
از سرم
تنهایی های مدام هم
همینطور
و تو باید بیایی
که نمی آیی
از راه
باید خدایی داشته باشد دنیا
باید کسی بوده باشد
که پازلی را
به این اشتباهی
چیده باشد!
چه احساس عجیبیست شب های بی تو را سر کردن... آخر به هوای اتاقت هم حسودی می کنم...عطر خیالت را به دوش کشیدن سنگین است آنوقت من باید با حسادت بوییدنت تا صبح خیال پردازی به جان بخرم
وَقــتــی غَـمْـگـیـن و نـاراحَـتـیْ
وَقــتــی صِـداتْ دَرنـِمـیـادْ
وَقــتــی از هَـمـه اَطـرافـیـاتْ مـیـخُـوریْ
وَقــتــی دیـگِـه کـَسـی نـیـسـتْ کـِه اَزشْ نَـخـورده بـاشـی
دیـگـه دَلـیـلـی بَـرای اِدامَـشْ نَـداریْ
مـیـگـی پــُـــــرَمْ
بَـسِّـه دیـگـِـهْ
تَـمـوم شـو خـواهِـشــاَ . . .
وقــتــــی چتـــــرت
خــــــــــــــــــــــــــداســــــــــــت
بـــگــــــــذار ابــــر ســــرنـــوشــــــــــــت
هــــــــر چــــــــه مــــی خــــــواهـــــد بــبــــــارد....
مـهـربـانـی تـا کـــــــی ؟؟
بـگـذار سـخـت باشم و سـرد !!
بـاران کـه بـاریــد... چـتـر بـگـیـرم و چـکـمـه!!!
خـورشـیـد کـه تـابـیـد... پـنـجـره ببـندم و تـاریـک !!!
اشـک کـه آمـد... دسـتـمـالـی بـردارم و خـشـک !!!
او کـه رفـت،
نـیـشخـنـدی بـزنـم و سـوت...
مرسی مرسی
تو هم لینک شدی
خواهــــش خواهـــــش
قربــــــــــــــــــانــــــــــت
از کودک فال فروش پرسیدم چه میکنی ؟؟؟
گفت : از حماقت انسان ها تکه نانی در می آورم !
این ها از منی که در امروز خودم مانده ام ٬ فردایشان را میخواهند ....!!!
شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آن را از تو گرفتند.
عشق بورز به آنهایی که دلت را شکستند.
دعا کن برای آنهایی که نفرینت کردند
و بخند که خدا هنوز آن بالا با توست
کسی که بهشت را بر زمین نیافته است
آن را در آسمان نیز نخواهد یافت
خانه ی خدا نزدیک ماست
و تنها اثاث آن ، عشق است…......
منم اثاث میخــــــــــوام
در سکوت سرد او
عاشقی زمزمه کرد:
غم تو بی معناست...
مطمئن باش هم اکنون میشود
از عشق به یک غنچه سرخ،
پشت دیوار محبت جا شد...
میتوان از ترنم وَ عروج گل ها
زیر باران، تا ته عشق دوید...
از نگاهی سرد و کهنه
خوشه گرم محبت را چید
دیگــر قـــاصـدک هــا
بـه دست مـــا نمیرسنــد! چـــون شــرم دارنــد
پِیغــــام چنــد نفــــر را
بـِــه یـــک مقصـــد بِبــــرنـــد ..
چــــــــــــه باحال
اگر عشق نبود به کدامین بهانه ای می خندیدیم و می گریستیم؟
کدام لحظه های ناب را اندیشه می کردیم؟
چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟
آری...
بی گمان پیشتر از اینها مرده بودیم اگر عشق نبود !
آره والا
بـــه د لــــــم مــی گـــویـــــم. . .
آن یـــوســـفی هـــم کــه بــازگـــشـت
بـــه کنـــعانـــش
اســـــتثــنا بـــــود. . .
تـــو غمـــــت را بخـــــور...
آخــــــــــــــــــــــــی
دلــخــور ڪـﮧ میشَـوَم
بُــغــض میڪُنَـم
مے آیَـم پُــشــت صَفــحـﮧ ے مــآنـیتــورَم
ڪآمنــت میـنــویسَــم وَ صــورَتَــڪ میــگُذآرَم
صـورَتَڪے ڪـﮧ میـخَنـدَد D:
وَ پُــشــتَـش قــآیــم میـشَـوَم
وَ فڪر میڪُنے ڪـﮧ میــخَـنـدَم
وَ بــخـَـندے
اشڪهــآیَم مے آیـَـند وَ مـَטּ
مُدآم بــآ صورَتـَک مَــجــآزے مـیخــَندَم
تــو ڪـﮧ میــخــَندے
بــآوَرَم مــیشـَوَد
شــآد میشَوَم
اشـڪهــآیَـم روے گــونــﮧ ام مــیخـُشڪَــند
قطار می رود .... تو می روی ..... تمام ایستگاه می رود
و من چقدر ساده ام که سالهای سال ، در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده ام
و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام!!!
حکـــــــــــــــــــــایت من…
حکایت کسی بود که عاشق دریا بود اما قایقـــــــــــــــــــــی نداشت…
دلباخته سفر بود اما همسفـــــــــــــــــــــر نداشت…
حکایت کسی بود که زجر کشید اما ضجـــــــــــــــــــــه نزد…
زخم داشت اما ننالیـــــــــــــــــــــد…
گریه کرد اما اشک نریخـــــــــــــــــت…
حکایت من حکایت کسی بود کـــــــــــــــــــــه…
پر از فریاد بود اما سکوت کرد تا همه ی صداها را بشنـــــــــــــــــــــود…
زن جنس عجیبی ست !
چشم هایش را که می بندی ،
دید دلش بیشتر میشود...
دلش را که میشکنی ،
باران لطافت از چشم هایش سرازیر...
انگار درست شده تا . . .
روی عشــــق را کــــــم کند
مرسی سحر جان
خیلی لطیف بود شعرت
سلام.ممنون از حضورت[گل]
سلام
خواهش میشه دوستِ من
روی دوچرخه ی مردانه ی
توی حیاط
برف نشسته
به جای تو
چــــــرا ؟
به نظر شما چرا شادی جون؟
معلـــــــــــوم نیست آب زیریکاه کجا رفته
نکنه با ماشینش رفته الللـــــــــــــی تلللـــــــــــــی
ای خانم اولا"که خدا حفظش کنه ثانیا" اگه ان همه چیزت پس ما حتما" زپاس ماشینتیم واگه اینجور باشه دعامیکنیم که هر چه زودتر لاستیک ماشینتون پنچره شه که به ما هم نیاز پیدا کنید درضمن دوباره به این زهرا جان سلام برسانید واز قول ما بش بگید منظور خاصی نداشتم اما از باب مزاح بود انشالله که در درس شیمیش نمره خوب بیگیره چون مشخص که اینقدر دست نوشته هاش خوبه پس حتما" هم خیلی زرنگ
تشکراز شما
انشاللـــــــــــه





ای وایِ من شما استادِ مایین بزرگوارید این چه حرفیــــــه شرمندم نکنین
شماهم عزیزین جنابِ فراموش شده
بلـــــــــــــــــــــــــــه بچــــــــــــــم خیلـــــــی باهوشه
دوست داشتنیو شیرین زبونه
حتمآ بهش میگم
ممنونم از حضور ودقتِ نظرتون
نه بابا چالوس بودم 2سال اونجا درس خوندیم تا ابد زیر دینشون موندم رفته بودم لباسو رو تحویل بدم آخه زیاد بود پیش شکوه درحد سر زدن
خوب به سلامتی


خوش گذشت ؟
همه خوب بودن؟
جیگــــرِمن چطـــــور بود؟
سلامــ سلامــ
مر15+15 شادی جون که بهم سرزدی
چقدر بااحساس واسم نظر گذاشتی
کلیا کیف کردم
تبادل کنیم؟
سلام به رویِ ماهت ثنا جون


خواهش میکنم وظیفه بود خانومی
قربونت برم عزیزم
با کمــــــــــــــــــــــــــــال میــــــــــل
مسافرت بودم
واااااااااااااااااااااااااا

مسافرت بودی با این شکل؟؟؟
کجا بوی حالاپیشِ شکوه؟
ای بابا کجای کاری تو من خیلی وقته از زندگی سیر شدم ولی این تلاشمون واسه چی نمی دونم

میگم از روی عادت نیست گلم
عادت کردن به روز مرگی اینطور نیست ؟
شـــــــــــــاید
کجایی تو دختــــــــر کم پیدایی
احساسم را به دار آویختم، منطقم را به گلوله بستم...
لعنت به هر دو که عمری بازی ام دادند...
دگر بس است، می خواهم کمی به چشمانم اعتماد کنم...
زیبا بود عزیزکم
سلام قشنگ بود شادی خانم
مثل بقیه کارهاتون
ولی من سیر نمیشم
تا نبینمش
بعدش مهم نیست ولی
تا نبینمش سیر نمیشم
از زندگی
سلام استاد


ممنونم لطف دارین
آرزو میکنم ببینیدش هر چه زودتر
فکر نمیکنم بعدِ اینکه دیدینشم سیر بشین از زندگی تازه اشتهاتون وا میشه
زندگی باوری می خواهد ان هم از جنس امید ،که اگر سختی راه ،به تو یک سیلی زد،یک امید قلبی به تو گوید که خدا هست هنوز،...ان خدایی که همان نزدیکی ست.
دقیقـــــــــــــــآ
ممنونم عزیزکم
خدا گوید:تو ای زیباتر از خورشیدزیبایم ،تو ای والا ترین مهمان دنیایم،بدان آغوش من باز است ،شروع کن ،یک قدم با تو ،تمام گامهای مانده اش با من.
خیلی قشنگ بود هنگامه جون
ممنونم گلـــــــــــــــــــــــــــم
سلام.آپم زود بیا
سلام
الان میــــــــــــــــــــام
ســــــــــــــــلام شادی جونم
خـــــــــــــــــوبی؟!
نوشته ات خیلی بانمک بود
سلام به رویِ ماهت

خوبم به خوبیت عسلم
جانــــــــــــــم گــــوله یِ نمکم
مردی مـُـرد...!!
هنگامی که زنش را ، در حال زنا دید...!!
متاسف شدم وقتی ، زنی ، شوهرش را دوست نداشت ، اما بچه دار شد...!!
...
متاسف شدم وقتی ، زنی ، شوهرش را دوست نداشت ، ولی به خاطر بچه هایش ماند...!!
متاسف شدم وقتی ،پسری، معشوقش را به خاطر پول ، از دست داد...!!
متاسف شدم وقتی ،دختر ، به خاطر شهوت نامردان باکره گیش را ، از دست داد...!!
متاسف شدم وقتی ، مردی ، ناموسش را ، به خاطر مواد، به حراج گذاشت...!!
متاسف شدم وقتی ، جوانی ، ایمانش را بخاطره پول ، از دست داد...!!
ووووی منم متآسف شدم
اگه من دهن این هیدروکلریک اسید و سرویس نکردم!!!!
امیدوارم خوش بگذره !!!
به یادتم...
وووووووووی فردا امتحان شیمی دارم
برم بخونم...
ای قربونـــــــــــت
اگــــه بدونی امروز اونجا چه تعریفستانی بود زهــــــرایی
سلامـــ سلامــــ
وقت کردی یه سری هم به من بزن
فقط خواهشا با سر بزن با پا نزنیا [نیشخند]
علیکِ سلام ثنــــا جون

بزار من بیام وبلاگت اونشو باهم کنار میائیم
نظرت چیـــــــــــــه؟
وایسا یه مطلب جدید بذارم تو وبم ...
الان نظرامو تایید کنم دوییدم اومدم پیشت
ووووووووی چقدر این عکسه باحاله !!!!
چشمایِ قشنگته که باحال میبینه
بعدا اگه دوست داشتی بهم بگو ناهارتون چی بود !!!
اگه
اگه
اگه
اگه
دوس داشتی !!!
حتمــــــــآ عزیزم



میدونی گلم ما بچه ها شبهایِ جمعه همه جمع میشیم خونه مامانم
یعنی شامو اونجا تلپیـــــــــــــم الان دو هفتست انداختیم به روزِ جمعه
جات خالی خوش میگذره خواهر برادری جمعیم دورِ هم
بقیشو میام تو وبت میگم واست عزیزم
ناهارم امروز پلو با خورشِ لوبیا بود جات خیلی خالی دلبرکم
امیدوارم مهمونی ای که دعوتی خوش بگذره !!!
ممنـــــــــــــونم عزیزکم
جات واقعــــــــــــــآ خالیـــه
چه پست باحالـــــــــــــــــــــــی !!!
مرسی عزیزم
خوشحالم تاییدم کردی
غرق دردیم، ولی می خندیم
خنده ای زهرآلود،
بدتر از ناله شب
عمق شب پیدا نیست،
زندگی زیبا نیست
انصافا" ادم از بعضی برخوردهای سرد از زندگی سیر میشه خانم جان

دردم این نیست که او عاشق نیست
دردم این نیست که معشوق من از عشق تهی است
دردم این است که با دیدن این سردیها من چرا دل بستم.!
راستی ازقول ما به این دوستتون زاهرا خانم سلام برسانیدوازش تشکر کنیدکه داره جای همه ما برات مینوسیه.(خبرنگارنیست)؟
درسته موافقم باهاتون صددرصد




چشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم حتمـــــــــــــآ
نه خبرنگار نیست
ولی برایِ من همه چیزِ
دختـــــــــــــــــــــــــــــــــرمه البته با اجازه مامانِ گلش
تو آسمونا دنبالش میگشتم تو زمین پیداش کردم
سلام.وبلاگ جاب وپرمحتوایی دارید موفق باشید
سلام
ممنونم دوستِ من