بـــــا مــَـن چـِـہ میــکــُــنـد
وقـتــے کــِہ نـِـگاهَــم میکـُنے ...
چـِنـان دلــــــم از شـِـیطـَـنـَـت نـگـــاهَـت
مــیــلــــَــرزد !
ڪـِـہ حـــــس مـیـکـُـــنـَـمـ چـِـقـَــــدر زیـبـــاســت
فــَــدا شـُـدن بـــَـراے چـَـشـمـهـایـے ڪـِـہ ،
تـَـمـــــــــام دُنــیــــــاســت …

سفر از فاصله ی دور حکایت دارد
خسته با رفتن احساس رفاقت دارد
چه صمیمانه به درگاه خدا گویم
که دلم از دوری دوست شکایت دارد ....
گاهی آنقدر دلم از زندگی سیر می شود...
که میخواهم تا آسمان پرواز کنم و
رویش دراز بکشم...
آرام و آسوده...
مثل ماهی حوضمان که
چند روزیست
روی آب است...
تنهایی تک واژه سنگینی است
یک واژه است ولی عمق یک زندگیست
سالها گذشت وتنهایی سلطان دلم شد
سلطان دل غریب وحسرت کشم شد
ای آشنا ، عالم تنهایی چه خوش است
هرچه باشد از گدایی عشق خوشتر است...
دلـ است دیگـر...
نمیتواטּ دلتنگے را از او گرفت...
مگر میشود خیسے را از آب گرفت؟!
گاهے میریزد و خرد میشود...
گاهے هم ترڪ برمیدارد
اما باز دل میمانـد
گاهے نیز آدمـ را "ناقص الخلقــہ" میڪند
...مثل مـטּ ڪہ هیچ دل و دماغے ندارم....
باران برای کسی تکراری نمی شود
هروقت بیاید دوست داشتنی است
" تو بارانی "
پس ببار باران من
دلم برای باریدنت تنگ است
ببار بر روی این روح خسته
روحی که نبودت ویرانش کرده
ببار و گونه های محتاج نوازشم را بوسه باران کن
باید بدجنس باشی تا عاشقت بشن
باید خیانت کنی تا دیوونت باشن
باید دروغ بگی تاهمیشه تو فکرت باشن
باید هی رنگ عوض کنی تا دوست داشته باشن
اگه ساده ای اگه باوفایی اگه یه رنگی
همیشه تنهــایی
باید بدجنس باشی تا عاشقت بشن
باید خیانت کنی تا دیوونت باشن
باید دروغ بگی تاهمیشه تو فکرت باشن
باید هی رنگ عوض کنی تا دوست داشته باشن
اگه ساده ای اگه باوفایی اگه یه رنگی
همیشه تنهــایی
دیوار ها و آدم ها ...
آدم ها ...
دیوارها را گول زده اند ... ،
دیوارهای ِ کر و کور و لال ...
از همان آجر ِ اوّل ...
با رویای ِ امنیّت ِ ما قد می کشند ... ،
دیوارها عاشق َ ند ... ،
دیوارها معنای ِ نفرت ِ زندانی را هیچ وقت نمی فهمند ... ،
و صبورانه ...
و عاشقانه ..
دیوار می مانند ...
چـه کـَسـی ...
بـَرآی عـِشـقـبـآزی مـآ ..
شـِعـرِ اَتـَــل مـَتـَــــل خـوآنـد ..
کـه پــآیـَت رآ ..
بـه ایـن رآحــَتـــــی اَز زنــدگــیـتَــمـ ..
وَرچــیـــــیــدی . . .؟
وقتی جای خالی ات
باور بودنت را
از خاطراتم پس می زند
آن وقت است
که همه چیز
بوی دوری می دهد!
روزها خاکستری است
بغضی سرد
در گلویم می شکند
نبودنت عجیب، تلخ و سرد است .
آدمــ باید یکــ
تــــ♥ـــــو
داشته باشه که وقتی
از همه چیز خستــــه و نا امید شد
بهش بــــگه:
مهمــ اینه که تــــــ♥ــــــو هستی
بی خیالــ دنیا...!
زمـآن هیـج دردی را دوآ نکــرد..
این مَن بودَم
که به مــرور زمـآن عـآدت کردم..
و بـآ این هـَمه،
چهـ اجبـآر سخـتی اســت،خــَنده...
و بـآور کنیــد که مـَن خوشحـالــَم!
تقصیر برگ ها نیست
آدم ها همینند!
نفس می دهـــــــی
له ات می کنند….
×××دَمــہ اونــی کــہ تَنهاست گَرم.......
نـَـہ اینکــہ نَتونِستــہ با کَسـی باشـــہ نـَــہ؛
بَلکــہ نَخواستـــہ با هَرکَســی باشــہ!!!
زخمی بر پهلوهایم است...روزگار نمک می پاشد و من پیچ وتاب می خورم و همه گمان می کنند که می رقصم و به حالم افسوس می خورند ...!
خدایـا
التماست می کنم
همه دنیایت ارزانی دیگران !
ولــــــــــــــــی !!
آنکه دنیای من است
مال دیــگـــــــــــری نباشـــد ...
همیشه دوست داشتم ابر باشم چون ابر انقد شهامت دارد که هر وقت دلش می گیره جلوی همه گریه کنه
عطر خیال تو
پل می زند به دلم
تمام رؤیا را !
نگاه کن ...
از تو تا نفسم
صد باغ گل
چراغانیست !
مـُحبتِ زیآدے هــَمیشـﮧ آدم هآ رآ خـرآب مـے کـُند
گآهـے آدم هآ مـے رَوند
نـﮧ بـرآے ایـטּ کـﮧ دلیلـے بـرآے مآندטּ ندآرند
نـﮧ...
بلکـﮧ آنقـدر کوچـــــــــَکند
کـﮧ ظرفیت حجم بآلاے مـُحبت تو رآ ندآرند
او کـﮧ رفتنـے است بگذآر برَود
برای من
دوست داشتن
آخرین دلیل دانایی است
اما هوا همیشه آفتابی نیست
عشق همیشه علامت رستگاری نیست
و من گاهی اوقات مجبورم
به آرامش عمیق سنگ حسادت کنم
چقدر خیالش آسوده است
چقدر تحمل سکوتش طولانی است
چقدر ...
هــــر راهـــی را کــــه رفـــتــه بـــاشــــم ...
هــــر چـــقــــدر هــــم دورتــــر
کـوتــاه تــریــن اســت بــرای رســیدنِ دوبــاره بــه تــو
کـــافــــی ســــت کـــه یــکــبـــار دیــــگـــر
نــــامـــم را صـــدا بـــزنـــی
بـــر مــــی گـــــردم....
┊ ┊┊ ┊┊
┊ ┊┊ ✖✖
┊ ┊┊
┊ ✖✖
┊
✖
✖ اگر مـטּ و تُو دو برگ بآشیمــ✖
✖ هنگآ مــِ خزآـטּ ✖
✖ مـטּ اَز تُو زودتر میشِکنمــ ✖
✖ تآ زمآنے کِه می اُفتے ✖
✖ در آغوش بگیرمتــ ...✖
آهاے همیشگے ترینم!
تمام فعل هاے ماضے ام را ببر..
چہ در گذر باشے
چہ نباشے
براے من استمــــــــــــــــــــــرارے
خواهے بود..
من هر لحظه تو را صرف مے کنم!
تو بـ ـرو…
مـ ـن هم برای اینکـ ـه راحـ ـت تربروی…
می گویـ ـم : برو “خیـ ـالی نیسـ ـت “
…امـ ـا…
… کیسـ ـت که ندانـ ـد…
…بی تـ ـو…
تنهـ ــا چیـ ـزی کـ ــه هسـ ـت…..
سلام زیبا بود
به منم سر بزن
پُر بودم و سیر و سیراب
و لذتم تنها این که ...
آری کارم سخت است و دردم سخت
و از هرچه شیرینی و شادی و بازی است محروم
اما...
این بس که می فهمم!
خوب است ...
احمق نیستم.
دلم تنگ است برای کسی که نمی داند...
نمی داند که بی او به دشت جنون می رود دلم...
می دانم که اگر نزدیکش شوم، دور خواهد شد....
پس بگذار که نداند بی او تنهایم...
دور میمانم که نزدیک بماند...
پرواز کن آنگونه که
میخواهی
و گرنه پروازت می دهند
آنگونه که میخواهند!
سلام شادی جون چقد این آپت نایسه،به خصوص تصویرش،عالیه گلم
سلام عزیزم
از زبونِ کسی که وبلاگِ به این جذابی داره تعریف شنیدن دنیایِ انرژیه
دعایم گرچه گیرانیست…. دعایت میکنم هرشب….
نمیدانم چه میخواهی
از او خواهم برای تو…. هر آنچه در دلت خواهی
زندگى با تو برایم بوى ریحان میدهد/بى تو اما بوى ریحان،بوى زندان میدهد
بهانه های دنیا تورا ازیادم نخواهد برد.من تورا درقلبم دارم.نه در دنیا
تمام می شود زندگی ام آن روز که قاب چشمانت بر دیوار دل دیگری باشد!
توی برگ برگ وجودم همش از تو مینویسم ، تا جدا نشی ز قلبم من بدون تو میمیرم.
بهترینم در دنیای کوچک اندیشه هایم کلامی را که شایسته ی توست نمی یابم جز آنکه بگویم در قلب کوچکم به اندازه وسعت آسمان جای داری.
چه کردی با دل من نازنینم ، که هر شام و سحر اندوهگینم ، مرا دعوت بکن در باغ چشمت ، که از باغ دلت چند گل بچینیم.
می نالم از جدایی، ای نازنین کجایی؟
سوزم ز درد هجرت، ای بهترین کجایی؟
در باغ آرزوها دیگر گلی نمانده;در حسرت گل هستم!
بهار من کجایی؟
در رویاهایت جایی برایم باز کن ،
جایی که عشق را بشود مثل بازی های کودکی باور کرد ،
خسته شدم از بی جایی . . .
کاش اون لحظه ای که یکی ازت میپرسه “حالت چطوره؟”
و تو جواب میدی “خوبم!”
کسی باشه که محکم بغلت کنه و آروم تو گوشت بگه: “میدونم خوب نیستی…”
یادش بخیر با هم میرفتیم ماهیگیری
اون ماهی های زیادی تور میکرد
به من میخندید و میگفت:
یعنی نمیتونی ۱ دونه ماهی بگیری؟
لبخندی زدم و بغلش کردم و گفتم:
“من ماهیمو خیلی وقت تور کردم . . . “
مرگِ یه رابطه از جایی شروع میشه که
موبایل ها میره روی سایلنت . . .
بهش گفتم حقیقت رو بگو تا روشن شم
وقتی حقیقت رو گفت کلا” خاموش شدم . . .
وقتی دیدی ناراحتی یا خوشحالیت براش فرقی نمیکنه ، دیگه وقتشه فراموشش کنی . . .
سلامتی اونی که خنده های بی وقفش
حجابی به روی قلب آکنده از غمشه . . .
خدایا !
آخرش نفهمیدم اینجایی که هستم تقدیر من است یا تقصیر من . . .
من در سرزمینی زندگی میکنم که به آدم عاشق میگن کودن و احمق
و به آدم هفت خط میگن مرد زندگی . . .
همه قراردادها را روی کاغذ بی جان نمی نویسند
بعضی از عهد ها را روی قلب هم می نویسیم
حواست به این عهد های غیر کاغذی باشد
شکستنشان
یک ادم را می شکند . . .
سلامتی اونی که با این که در مورد هزار تا چیز صحبت میکنه
ولی تو فکرش فقط یه چیزه
“عشقش”
بعضے ها گریه نمی ڪنند...
اما از چشم هایشان معلوҐ است
اشڪی به بزرگے یک سڪوت ،
گوشه چشمشاטּ به ڪمین نشسته..
فروغ ِ چشم ِ تو کو ، تا ستاره جان ندهد
مرا به ظلمت ِ این شام ِ جاودان ندهد
تو کیستی که دل ِ عاشقم نگاه ِ تو را
به اجتماع ِ تمام ِ ستارگان ندهد
هوای عشق به روزم ببین چه آورده ست
خدا به هیچکس این روز را نشان ندهد
دلم به ظلمت ِ شب ها چه کار خواهد کرد
اگر نگاه ِ تو رنگی به آسمان ندهد ؟
سلام.آپم[گل]
سلام
الان میام ممنون