دعای باران چرا؟
دعای عشق بخوان!!!
این روزها دلها تشنه ترند از زمین...
خدایا کمی عشق ببار...
فراموش کردنت به معجره می ماند؛
وقتی دیوار های خانه هم تو را به یادم می آورند..
من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد, پس چرا عاشق نباشم ...?
کاش میدانستم چیست ، آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری ست . . .
برای من که دلم از سکوت لبریز است
صدای پای تو از دور هم دل انگیز است
سکوت میکنم چون دیگر نمیدانم چه کنم با این دنیا....
بهترین لحظه برایم زمانیست که چشمانم را می بندم و به تو فکر می کنم.
ادامه...
غروب را دوست دارم در اوج دلخوشی غروب را دوست دارم در برگریز پاییز غروب را دوست دارم در زمانی که دل طلوع می کند غروب را دوست دارم در زمانی که شاهد غروب هیچ دلی نباشم غروب را دوست دارم در آنجایی که دلم شاداست در آن سرزمینی که شاید سر زمین رو پاهایم باشد و خلاصه اینکه غروب زیباست در طلوع عشقی پاک
دم از بازی حکم میزنی! دم از حکم دل میزنی! پس به زبان "قمار" برایت میگویم! قمار زندگی را به کسی باختم که "تکِ دل" را با "خشت" برید!!!!!جریمه اش یک عمر"حسرت" شد! باختِ زیبایی بود! یاد گرفتم به "دل" ، "دل" نبندم! یاد گرفتم از روی "دل" حکم نکنم! "دل" را باید " بُــر" زد جایش "سنگ" ریخت که با "خشت"، "تک بــُری" نکنن...!!!!!!!!!!!!
روزی می رسد.... بی هیچ خبری باکوله بار تنهاییم در جاده های بی انتهای این دنیای عجیب راه خواهم افتاد من که غریبم چه فرقی داره کجای این دنیا باشم همه جای جهان تنهایی با من است...
متنفرم از انسان هایی که دیوار بلندت را می بینند ولی به دنبال همان یک آجر لق میان دیوارت هستند که، تو را فرو بریزند...! تا تو را انکار کنند…! تا از رویـــت رد شـــوند
اگه سر نزدم که 2؛3 هفته ای نتم قطع بود و اگه الان کم میام به این خاطرِ که لپ تاپمو دادم تعمیر با کامپیوتر بچه ها میام لپ تاپم درست شه وقتِ بیشتری دارم که سر بزنم اینقده میام که خودت خسته شی و شاکی آق مسعود حالا آشتی؟ اخماتو وا کن دوستِ من
آنگاه که غرور کسی را له می کنی آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری آنگاه که حتی گوش ات را می بندی تا صدای خردشدن غرورش را نشنوی آنگاه که خدا را می بینی و بنده ی خدا را نادیده می گیری می خواهم بدانم دستانت را به سوی کدام آسمان دراز می کنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟؟././
دوسْتـَتـ دارمْ
هدیـﮧ ایستْـ ڪﮧ هـر قـَلبے فـَـهم ِ گرفتنشْ را نـَدارد
قیـمتے دارد ڪﮧ هـر ڪسے تــَواטּ ِ پرداختشْ را نـَدارد
جملـﮧ ے ڪوتاهیستـْ ڪﮧ هـر ڪسے لــــیاقـتـِ شنیدنشْ را نـَدارد. . .! –
عشــق اگــر خـط مــوازی نیسـت،چیسـت؟
یـ ـا کتـاب جملــه ســازی نیســت،چیسـت؟!
عشـق اگــر مبنــای خلــق آدم اســت
پـس چــرا ایـن گـونـه گنــگ و مبهــم اسـت؟
پـس چــرا خـط مـوازی مـی شـود!!!
از چـه رو هــر عشـق،بــازی مـی شــود؟!
فهمیدهام که خیلی وقتها؛
گناه نکردن، نتیجه ی فراهم نبودن «موقعیت» است
توهمِ «تقوا» برم ندارد ...!
منتظر شمام................
متشکرم
همانند پلی بودم برای عبورت
به فکر تخریب من نباش
رسیدی دست تکان بده
من خود فرو میریزم
یکرنگ که باشی زود چشمشان را میزنی...
خسته میشوند از رنگ تکراری ات...
این روز ها دوره رنگین کمان هاست.
از قـــرار مـعـلــوҐ
هــرڪــس بــا قــرارے مـتـولــد مـے شــود
و بــا قــرارے مـے مـیــرد
واے بــפــال آنــڪـہ بــا قــرار بـیـایــد...
و بــے قـــرار بــرود (!)
چــہ بــے قـــرارے تــلـפֿـــے . . .
مـــن چقــدر دلتنگــــم
و چقدر تشنــــه لبخند کسی کـــه بــــــاران را میشناسد
دریـــــا رامیفهمد
و میداند سنگ سنگ است و نبـــــاید پــــــرتــاب کرد...
✿✿✿ هـــمــیــشـــﮧ نـــــﮧ
ولــــﮯ گـــاهـــﮯ
مــیــاטּ بـــوבטּ و خـــواســتـטּ
فـ ـاصـلـــﮧ مـــﮯ اُفــتــב
وقـ ـتــهــایـــﮯ هـــســت کــــﮧ
کــســﮯ را بـــا تــمـــاҐ وجــــوב میخواهــــﮯ
ولــــــﮯ نــــبـــــــایــــב کــنـــارش بــــاشـــﮯ ... ✿✿✿+
لبخند بزن!
بدون انتظار پاسخی از دنیا ،
بدان روزی دنیا انقدر شرمنده می شود
که به جای پاسخ لبخند ،
با تمام سازهایت می رقصد
سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست؟
کجاست؟
صدفی در دریا است؟
نوری از روزنه فرداهاست
یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...
حرف هایی هست که هیچ وقت به هیچکس نمیگویی
هیچجا هم نمینویسی
حرف هایی که حتی شعر نمیشوند
میگذاری شان توی گاو صندوق حافظهات،
لابه لای حرف های شب ماندهی فراموششده
لابه لای انبوه صداها و تصویرها
حرف هایی که گاهی از لابه لای عکس های قدیم
بی رحمانه و برجسته و جسور
توی گلویت بغض می شوند.
انقدر بغض می شوند تا آرواره هایت درد بگیرند ،
تا که آوار شوند روی سرت
شبهایی هستند که نباید صبح شوند
صبحهایی هستند که از هنوز زنده بودنت تعجب میکنی.
این روزها کسی خنجری فرو میکند توی شکمم
و هی میچرخاند،
وقتیـ زنیـ دیوآنهـ وآر بآ تو بحثـ میکنهــ خوشحآلـ بآشـ
یعنیـ هنوز دوستتـــ دآرهــــــ
یعنیـــ برآشـ مهمیـــ
یعنیـــ رو تو حسآسهـــ
یعنیـ روتـ غیرتـ دآرهــ
یعنیـ میخوآدتـــ دیوونهـــ
بترســــــ از سکوتـ زنـ
چونـ نشآنهـ پآیآنـ توستـ
زنیـ کهـ سکوتـ کرد یعنیـ تو رآ برآیـ خودشـ تمآمــ کردهـــ.........
"دآریـ برآمـ تمومـ میشیــ
تمومــ...."
✘گفتے בهانت بوے شــیر میـב هـב
رفتـے…
حالا بوے سیـگـار
بوے مــشـْـــروبـْـ
بوے ב روغ همـْ مے ב هـב …
بــَرگرב ـْ!
غروب را دوست دارم در اوج دلخوشی
غروب را دوست دارم در برگریز پاییز
غروب را دوست دارم در زمانی که دل طلوع می کند
غروب را دوست دارم در زمانی که شاهد غروب هیچ دلی نباشم
غروب را دوست دارم در آنجایی که دلم شاداست
در آن سرزمینی که شاید سر زمین رو پاهایم باشد
و خلاصه اینکه غروب زیباست
در طلوع عشقی پاک
+آدمــــ هـــا از جــنـــسـِــ بــــرگــــטּ . . .
گـــاهــــے ســبـــزטּ . . .
گـــاهــــے پــایـیــزטּ و زردטּ . . .
زمستـــوטּ دیـــده نـمیــشــטּ . . .
تــابـستـــوטּ ســایـبـــاטּ سـبــزטּ . . .
آدم هـــا خیــلـــے قــشــنــگـــ انــد؛
حیـــفــــ ڪـــہ هــــر لــحــظــہ یــہ رنــگــــטּ . . . ! !
عشق ، صاعـقـه است ،
سفیری است که
از همسایـگـی ِ خدا می آید ؛
ناگـهـــان می جهد ،
و بر کویرستان ِ دل ، فـرو می نشیند .
عشق ، صاعقه ای است که سائقه می شود ...
و لطافت ِ باران :
ثمره ی صاعـقـه است .
❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀
♥•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•. ♥
♥ دوســـ♥ـــت د اشتن وداشتن دوست !♥
♥ دوســـ♥ـــت داشتن امری لحظه است ♥
♥ اما ♥
♥ داشتن دوســـ♥ـــت استمرار لحظه های♥
♥ دوســـ♥ـــت داشتن است!…. ♥
♥ ¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨` ♥
❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀
تنہـــــــایـے خیـابــانے اَـــت
کــہ هـــر روز قَــנَҐ میـزنَــمـ
تــہ نـנار נ لـآڪِرנار...
بـعـضِـــــــی " آه " هــا را... هـر چـــقدر هــم کــه از تـــه دل بکشـــی.. بــــاز هـــم ســــینه اتـــــ خالـــــی نمـــی شــــود...امـــــروز ســـینه ی مـــن پــــر اسـت از آن " آه " هـــا...
روزے بــہ تــَـمامــ ایــن " بے قــَـرارے ها " مے خــَـنـدے
و " ســاده " از کـــِنـارشــان مے گــُـذرے. . .
ایــטּ خــَـنـدار تــریــن " دروغے " استـــ
کہ دیـــگـران بــراے آرامــ کــردنـتـــ
بہ " تــــــُـــــــو " مے گـــویــنـد. . .
دم از بازی حکم میزنی!
دم از حکم دل میزنی!
پس به زبان "قمار" برایت میگویم!
قمار زندگی را به کسی باختم که "تکِ دل" را با "خشت" برید!!!!!جریمه اش یک عمر"حسرت" شد!
باختِ زیبایی بود!
یاد گرفتم به "دل" ، "دل" نبندم!
یاد گرفتم از روی "دل" حکم نکنم!
"دل" را باید " بُــر" زد جایش "سنگ" ریخت که با "خشت"، "تک بــُری" نکنن...!!!!!!!!!!!!
روزی می رسد....
بی هیچ خبری
باکوله بار تنهاییم
در جاده های بی انتهای این دنیای عجیب
راه خواهم افتاد
من که غریبم
چه فرقی داره کجای این دنیا باشم
همه جای جهان تنهایی با من است...
دلتــنگــی هــایم بــزرگ اســـت....
غصـــه هایم بـــزرگ تر...
شـــانه هایم کوچـــکند....
دلــــم کوچکــ تر....
کجاســـت عـــدالـــت..؟؟!!
ازاین تکرارساعتهـ ـا
ازاین بیهوده بودنهـ ـا
ازاین بی تاب ماندنهـ ـا
ازاین تردیدـهـ ـا
نیرنگهـ ـا
... شکهـ ـا
خیانتهـ ـا
ازاین رنگین کمان سرد آدمهـ ـا
وازاین مرگ باورها ورویاهـ ـا
پریشانمـــ
دلـ ـم پروازمیخواهد........
چشم تو پر از نیازه من نیازم یه نگاهه
تو منو ببخش عزیزم آخه چشمام بی گناهه
کاش میشد بریم یه جایی که فقط تو باشیو من
من بمیرم توی چشمات تا چشات محتاج من شن
..
متنفرم از انسان هایی که دیوار بلندت را می بینند
ولی به دنبال همان یک آجر لق میان دیوارت هستند که،
تو را فرو بریزند...!
تا تو را انکار کنند…!
تا از رویـــت رد شـــوند
تـو حوای من شدی
اجیرت کرده ام برای تمام نوشته هایم
اگر پای ادمی در میان است ،
سیب روی طاقچه را بردار و بـرو ....!!!
هرچیزی و که بیشتر از همه میخوای 3بار تکرارکن ،بعد نوشته زیر و بخون :
بسم الله الرحمن الرحیم
لاحول وقوة الا بالله العلی العظیم
آمین
این پیام رو به 9 نفر بفرست ، آرزوت برآورده میشه ، باور نمیکردم ولی ولی واقعا برآورده میشه
پاک کنی یا نفرستی ..... ممکنه آرزوت برآورده نشه
الان ساعت و نگاه کن ، دقیقا 9 دقیقه بعد یه اتفاقی میافته که خوشحالت میکنه.
آنان که با افکاری پاک وفطرتی زیبا در قلب دیگران جای دارند را هرگز هراسی ازفراموشی نیست چراکه جاودانند..
گاهی هیچکس را نداشته باشی بهتراست،باور کن بعضیا تنهاترت میکنند...
خوش اومدی خانومـــــــــــــــــــــی
نه سر میزنی مثه قبل نه نظرامو میذاری
اگه سر نزدم که 2؛3 هفته ای نتم قطع بود




و اگه الان کم میام به این خاطرِ که لپ تاپمو دادم تعمیر با کامپیوتر بچه ها میام
لپ تاپم درست شه وقتِ بیشتری دارم که سر بزنم
اینقده میام که خودت خسته شی و شاکی آق مسعود
حالا آشتی؟
اخماتو وا کن دوستِ من
این کامنت هم واسه پست . بابا چی شده آخه این چند وقته همش اینجوری هستی ها ؟ نبینمت .. هاااا
زیاد اهمیت به چیزی نده سعی کن خندون باشی
هـــــه چشـــــم
ـهَـ ـر روز نـَبوבَنتــــــــــ رآ
بـَر دیـــــــوآر פֿــَـ ـــط مـﮯ ڪِشـَـــ ـــــم
بـــِـبیـــــــטּْ ایـטּْ בیــــ ــــوآر ِ لآمـُـروّ تـــــْـــــــ
בیگــَــ ـــر جـآیـــﮯ بَرآے פֿـَــ ـــط زَבَטּ نـَــ ــــבآرَב!!!
פֿـُــوش بــِـہ פــــ ـــآلِ تــــُ ــــو
ڪِـہ פֿـــیآلِ פֿــُـوבَتــــــْ ــــــ رآ رآפـَــتـــ ْــــــــ ڪـَـرב ے
تَنـہــآ یــِڪ פֿــَــ ــــط ڪِشیـב ے
آنـْﮩـــَــ ــــم رو ے مــــَ ــــ
هیچ کس آدامس شیک رُ واسۀ وجودش نمی خواد …
سرنوشت آدامس شیک ؛ بقیه پول بودنِ !
کَسی که اِحسآسآتِ تو رو بآزی می گیره وَ تَنهآت میذآره
چَند قَدَمـ اونوَرتَر زیرِ پآیِ کَسی دیگه دآره لِه می شه
شَک نَکُن
اگر تو را امتحان میگرفتند
بی شک من رتبه ی اول میشدم
بس که تکرار کردم نامت را در مرور خاطرات ...!
چقــدر دوست دارم با خیــال راحت
یــک نفــس عــمیــق بکشــم
نفــســی کــه پــُـر باشــد از
بــوی آرامــــ ـــ ــش . . .
ایــن جــمــلـــــــﮧ را هــــــرگــــــز فــــرامـــــوش نــڪـــــن . . .
“ بـــــــــراے دوســتـــت دارم بــعــضـــــــے هـــــــــا . . .
مــــــــرســـــــے هــــــــم زیـــــــــاد اســــــت . . . ”
گـُفـتـ : حـآلـَتـ رآنمــے پـُرسَمـ !
مــے دآنـَمـ خـوبــے, عکسـ هآیَتـ هَـمـﮧ بـآ لَبخَندَند!
وَ نِمــے دآنِستـ عَکآسـ کــﮧ مــے گـُویـَد سـیـبـ
به جرم نبودنت نفس هایم را در سینه محکوم می کنم
به حبس ابد!
کمرم زیر آوار خاطراتت تاب نمی آورد
و در کابوس شب های بی تویی
می میرم
به همین ســـــــادگی
هـمـﮧ پــرسـے گــذاشـتـﮧ ام بــراے פـــذفــــ نـــامـت ،
هــیـچ چــیـز פـــتـے ڪـلـمــات بــراے פـــذفــــ نــامــت راے نـمــے دهــنـد
مـَלּ همـ ــآنـ َـم
خـوب تمـ ــآشـا ڪـُטּ
בُختــَرے ڪـہ براے בاشتــنــتـــ ...
تمــامـــ شبـــ را بیـבار مـے مانـב
و با تـ ـویــے ڪـہ نیــستے حرف مے زنـב
בختــرے ڪـہ ...
زانــو میــزنـב لبــہ تختــش و چشمــــانش را مــے بنـבَב
و تنــــهـا آرزویـــَش را براے
هـــزارمیـــن بـــــار بـہ خـُـــבا یـــاב آور مـــے شود!!!
خـُــבا هم مثــل همیـــشهـ لبــــخنـב مے زنـב
از ایــטּ ڪـہ ×تـ ـــو × آرزوے همیشگے مـــטּ بوבے!!!/./
آنگاه که غرور کسی را له می کنی
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری
آنگاه که حتی گوش ات را می بندی تا صدای خردشدن غرورش را نشنوی
آنگاه که خدا را می بینی و بنده ی خدا را نادیده می گیری
می خواهم بدانم
دستانت را به سوی کدام آسمان دراز می کنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟؟././
هرگاه صدای جدیدی "سلام "میکند
تپش قلب میگیرم ...
من دیگر کشش"خداحافظی"ندارم
مرا ببخش ...
که جواب سلامت را نمیدهم ././
نمیتوانم در خیالم ،
روزی را ببینم که تو نیستی
و من در کوچه ها آواره و سرگردان باشم././
حالا چی بهشون می دی حتما پنیر
نه راستی صابونم میشه
به غیر ازِ اینا یه چیزِ دیگه هم دوست دارن همونو میدم
برایت یک بغل گندم ، دلی خشنود از مردم
برایت سفره ای ساده ، حلال و پاک و آماده
برایت شور پاییزی ، که برگ غم فرو ریزی
برایت یک غزل احساس ، دو بیتی های عطر یاس
برایت هر چه خوبی هست
دعا کردم دعا کردم
ﭼﻘﺪﺭ ﺧﻮﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺖ
ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻬﺶ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯽ
ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﮔﺮﻡ ﻣﯿﺸﯽ
که ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯿﺮﻩ هوا ﭼﻘﺪﺭ ﺳﺮﺩﻩ
تفاوتی ندارد خواب باشم یا بیدار :
زیباترین تصویر پیش چشمانم همیشه " تویی
˙·▪●●▪·˙˙·▪●●▪·˙˙·▪●●▪·˙˙·▪●●▪·˙˙·▪●●▪·˙˙·▪●●▪·˙
● בیگــَر ﻧﻤﮯ گویـَمـ ﮔﺸﺘـَمـ , ﻧَﺒــﻮב ﻧــَﮕﺮב , نیستــ !
● ﺑــﮕﺬﺍﺭ ﺻـآבﻗآنـﮧ بگویــَمـ : ﮔﺸﺘـَـمـ , ﺍتفـاﻗـا ﺑـــﻮב !
● ● ● ● ● ● ● ﻓــَﻘﻂ ﻣـآلـ مــَטּ ﻧــَﺒﻮב ● ● ● ● ● ● ●
˙·▪●●▪·˙˙·▪●●▪·˙˙·▪●●▪·˙˙·▪●●▪·˙˙·▪●●▪·˙˙·▪●●▪·˙