دعای باران چرا؟
دعای عشق بخوان!!!
این روزها دلها تشنه ترند از زمین...
خدایا کمی عشق ببار...
فراموش کردنت به معجره می ماند؛
وقتی دیوار های خانه هم تو را به یادم می آورند..
من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد, پس چرا عاشق نباشم ...?
کاش میدانستم چیست ، آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری ست . . .
برای من که دلم از سکوت لبریز است
صدای پای تو از دور هم دل انگیز است
سکوت میکنم چون دیگر نمیدانم چه کنم با این دنیا....
بهترین لحظه برایم زمانیست که چشمانم را می بندم و به تو فکر می کنم.
ادامه...
خدایا.... کاش کسی را که قسمت دیگریست سر راهم قرار ندهی........ تا شبهای دلتنگیش برای من و روزهای خوشیش برای دیگری.......
سالهــــــــــا دویده ام . . . با قلبـــــــــی معلق و پایـــی در هــــوا ... دیگــــر طــاقت رویاهــــایم تمــــــــــام شده است ... دلــــــــــم رسیدن می خواهــــــد. . . ! آدمها را دوست دارم ، همانهایی که بدی هیچکس را باور ندارند ، همانهایی که برای همه لبخند دارند ، همانهایی که بوی ناب انسانیت میدهند ، و من باور دارم که تو از همانهایی . وقتی خداحافظی میکنیم چه انرژی عظیمی می خواهد کنترل اولین قطره ی اشک برای نچکیدن . . تو را آرزو نخواهم کرد ، هیچ وقت ! تو را لحظه ای خواهم پذیرفت که خودت بیایی ، با دل خود نه با آرزوی من . تا تو هستی که دستانم را بگیری، آرزو میکنم هر روز زمین بخورم! کاش تابستانها هم برفی بود ! این روزها هوای مرا نداری ، خفه نمیشوی ؟ بی هوای من ! سفری به دور دنیاست ، وقتی دستانم تا انتها ، رویت را نوازش می کنند . . نفست باران است دل من تشنه ی باریدن ابر , دل بی چتر مرا مهمان کن ! پایان سریال دروغ هایت بود آخرین لبخندت ، و چه ساده بودم من که تا تیتراژ پایانی به پای تو نشستم .
کاش تو ی فصلای زشت سرنوشت یکی این دلتنگیامو می نوشت یکی از دستای سرد ارزو گرمی دستای عشق و می گرفت یکی که سکوت تنهاییم رو با صدای ساز شکستش بشکنه یکی که تو قاب خالی دلم نقش زیبای خدا رو بکشه
عشق دق الباب نمیکند مودب نیست ، حرف شنو نیست درس خوانده نیست ، درویش نیست سربزیر نیست ،مطیع نیست عشق دیوار را باور نمیکند، کوه را باور نمیکند گرداب را باور نمیکند، مرگ را حتی باور ندارد پس بیخودی با عشق نجنگ ..تو برنده نمیشی...
خــوب ِ مــن ، همین جا درون شعرهایم بمان تا وسوسه یِ دوستت دارم هایِ دروغینِ آدمها مرا با خود نبرد به سرزمین هایِ دورِ احساس ؛ من اینجا هر روز با تـو عاشقی می کنم بی انتها شعرِ من بهانه ایست برای مـا شدن دستهایمان تا تکرارِ غریبانه یِ جدایی را شکست دهیم...
حکـــــــــــــــــــــایت من… حکایت کسی بود که عاشق دریا بود اما قایقـــــــــــــــــــــی نداشت… دلباخته سفر بود اما همسفـــــــــــــــــــــر نداشت… حکایت کسی بود که زجر کشید اما ضجـــــــــــــــــــــه نزد… زخم داشت اما ننالیـــــــــــــــــــــد… گریه کرد اما اشک نریخـــــــــــــــــت… حکایت من حکایت کسی بود کـــــــــــــــــــــه… پر از فریاد بود اما سکوت کرد تا همه ی صداها را بشنـــــــــــــــــــــود…
نگران شب هایم نباش . . . تنها نیستم ! بالشم. . . هق هق سکوتم. . . قرص هایم . . . پاکت سیگارم . . . لرزش دستانم . . . همه هستن، تنها نیستم . . . ! :: :: تو با اون بخواب ، من با دیازپام . . . تو از اون کام بگیر و من از سیگار . . . :: :: در سینه ام زخم های عمیقی هست ! انگار کسی مرا با زیر سیگاری اشتباه گرفته است . . .
کـاش
از بـیـن ایـن هـمـهـ آدم هــایـی کـهـ
"پـیــشـم " هـسـتـند
یـکـی
"پـــشـــتــــــم " بـود ...!
خدایا.... کاش کسی را که قسمت دیگریست سر راهم قرار ندهی........ تا شبهای دلتنگیش برای من و روزهای خوشیش برای دیگری.......
سالهــــــــــا دویده ام . . . با قلبـــــــــی معلق و پایـــی در هــــوا ... دیگــــر طــاقت رویاهــــایم تمــــــــــام شده است ... دلــــــــــم رسیدن می خواهــــــد. . . !
آدمها را دوست دارم ، همانهایی که بدی هیچکس را باور ندارند ، همانهایی که برای همه لبخند دارند ، همانهایی که بوی ناب انسانیت میدهند ، و من باور دارم که تو از همانهایی .
وقتی خداحافظی میکنیم چه انرژی عظیمی می خواهد کنترل اولین قطره ی اشک برای نچکیدن . .
تو را آرزو نخواهم کرد ، هیچ وقت ! تو را لحظه ای خواهم پذیرفت که خودت بیایی ، با دل خود نه با آرزوی من .
تا تو هستی که دستانم را بگیری، آرزو میکنم هر روز زمین بخورم! کاش تابستانها هم برفی بود !
این روزها هوای مرا نداری ، خفه نمیشوی ؟ بی هوای من !
سفری به دور دنیاست ، وقتی دستانم تا انتها ، رویت را نوازش می کنند . .
نفست باران است دل من تشنه ی باریدن ابر , دل بی چتر مرا مهمان کن !
پایان سریال دروغ هایت بود آخرین لبخندت ، و چه ساده بودم من که تا تیتراژ پایانی به پای تو نشستم .
سلام شادی خانوم.........
وب خیلی جانی داری.....
دوست دارم به منم سر نزنی
سلام آقا سعید

ممنونم دوستِ خوبم
به رویِ چشــــــــــــم
سلام وب زیبایی دارین به وب منم سر بزنید ممنون
سلام

ممنونم دوستِ من
حتمــــآ با کمالِ میل
او راست میگفت...!
هـــرزه نبود کـــه رفت بـــآ دیگــــری...
هـــــرزه من بـــودم...
مـــن کـــه بی بازگشت تـــریـــن بهـــآر عمرم رآ بـــه پــآی زمستآنی تـــریــن
فصل انتظارش هـــدر دادم..
زیباااااااااااااااا
ممنون
سلام عزیزم دوست گلم شادی خوشحال شدم سرزدی دوستان شما هم سربزنید
سلام فهیمه جان
خواهش میکنم خانومی
سلام شادی جان ازت ممنونم که به سایت همسریابی ما سر زدی خوشحالم برای شما و دوستان ، فهیمه برادر زاده حاج آقا حسینی هستم
قربونت برم عزیز
از آشناییت خوشوقتم فهیمه جان
سلام دوستان سلام شادی جان خوبی عزیزم خوشحال شدم که به سایت ازدواج عمویم سرزدی فهیمه برادر زاده حاج آقا حسینی هستم وبلاگ قشنگ و جذاب داری خوشم آمد گلم شادی جون
خواهش میکنم فهیمه جون
ممنونم خانومم لطف داری عزیزم
سلام شادی جان خوشحال شدم سر زدی دوست عزیز وبلاگ جالب و قشنگ داری من فهیمه برادر زاده حاج آقا حسینی هستم
سلام عزیزم
ممنونم گلم
مـن عاشق هَوس های عاشقانـه اَم...
مَـن عاشق گـُناه دوست داشتـنَم
دَستهایَت را بـه مـن بده
بـه جَهنَم کـه مَرا بـه جَهنَم مـــی بَرند بـه خاطر عِشقبازی با خیالِ تـــــ♥ـــو
تـــــ♥ـــو خودِ "بـهشتــی"
یعنی میشود روزی برسد....
که بیایی.....
مرا در آغوش بگیری...
بخواهم گله کنم....
بگویی هیس....
بگویی همه کابوس ها تموم شد....
میخواهم امشب تا صبح دیووانه ات کنم
ای جان چه خوشگل بود
سلام دوست گلم سلام دوستان خوبم فهیمه برادر زاده آقای حسینی هستم به سایت همسریابی ما هم سربزنید
سلام
تشکر
خدایــــــــــــا....!
طاقـت ِ مـن را با طــاق ِ آسمانت
اشتباه گرفته ای ....
این پیمانـــه ، ســال هـاست کـه پــــُـر شــده ...
تــرکـت کــرده؟؟؟
شب ها به یادش گریه میکنی؟!
ناراحت نبــــاش.....
یه روز تو تنها آرزوی زندگیش میشی!!
این بدتـــــرین انتقامـــــه..
دلت انگار همان غزل خوب بود
که از ابتدای قصه برای دلم می تپید
من انتهای شعر را به تو حدس می زدم
جایی که رگ های سرخ مرا تیغ می درید
مثل برگ آسی که در دست هام من بی اثر شده بود
مرا به اتفاق سپردی
به حادثه ی شکستن لیوان آب که نیست رفتنت
که سالها
نباید به کسی زل زد
کاش تو ی فصلای زشت سرنوشت یکی این دلتنگیامو می نوشت
یکی از دستای سرد ارزو گرمی دستای عشق و می گرفت
یکی که سکوت تنهاییم رو با صدای ساز شکستش بشکنه
یکی که تو قاب خالی دلم نقش زیبای خدا رو بکشه
هـــــیـــــچ وقــــت
اشــــک اونــــی که دوســـــش داری رو درنــــــیار...
چـــــون ممــــکنه هـــــــمراه اشــــــکاش
از چشـــــــمش بیوفــــــتی...!!!
لبــخَنـב بزَن…
بـבون انتظـــآر پاسخـﮯ از בنیــــآ….
بـבان روزی בنیا آنقَـבر شَرمَنـבه مـ ﮯشوב کــِ بهـ جـــآﮯ پآسخ
لبــخَنـבت
بآ تَمـــــآم سازهــــــآیَت مـﮯ رَقصَـב…/ ♪/.
ماندنت رویا نبود،گفته بودى با تو مى مانم
ولى رفتى و گفتى که اینجا جا نبود
سالیان سال تنها مانده ام، شاید این رفتن سزاى ما نبود
من دعا کردم براى بازگشت ، دست هاى تو ولى بالا نبود . . .
عشق
دق الباب نمیکند
مودب نیست ، حرف شنو نیست
درس خوانده نیست ، درویش نیست
سربزیر نیست ،مطیع نیست
عشق دیوار را باور نمیکند، کوه را باور نمیکند
گرداب را باور نمیکند، مرگ را حتی باور ندارد
پس بیخودی با عشق نجنگ ..تو برنده نمیشی...
این بار مینویسمت…
” تو ” را میان اصطحکاک مداد و کاغذ
گیر خواهم انداخت
شاید اینگونه بشود تو را
” تجربه ” کرد…!!!
آرزویم با تو بودن است؛
اما نه به بهای پا گذاشتن روی آرزوی تو؛
آرزویم این است که؛
بخواهی و بمانی؛
نـــه ایــنــکــه بــمــانــی بــه خــواهــشـــم ...!
روز هـآیــَم رآ
خیــآبـآن هـآی ایـن شـَهر گرفتـه انـد،
و شـَب هـآیـَم را خواب هـآی تــو
بیـولوژی هـَم نخوانـده بـآشی
میفـَهمی چـه مرگـَم است !
ﺑـﺎﯾــﺪ ﺑـﻪ ﺑـﻌـﻀــﯿـﺎ ﮔـــﻔـﺖ
خدایا ...
تو دنــیای ما آدمــا ...
یه حالتی هست به نام " کــم آوردن " !
تو که خــدایی و نمیتونی تجربش کنی ...
خــوش به حــالت ... !
چه رازیســــــت در پس واژه ـــــــــے غریب سکــــــوت ...؟؟!!
امـــروز ســکــــــوت را پیشه راه خـــــود مـــــــــے کنــــم
و فـــــردا حـــرف هاـــــــــے نگفته در سینه تنگــــــــم ،
مـــــــــے آزارد قلبــــــم را!
و میشکــنــــد قفــــل سکــــوتـــم را ...!
حکــــــم سکـــــــــوتـــــم،
صبــــورـــــــــے قلب مــــــن است !
اما !
صبــــــــر تا به کـــــــــــــے؟
انتظار پنهان در چشمانـــم را جستجـــو کـــــن...
در چشمانـــم بنگـــــــــر ،
غــــم نهفته در آن را مـــــــــے بینــــــــــے؟
سکـــوت قلبــــــــم را مـــــــــے شنوـــــــــے؟
ای کـاش تـنـهــا یـکـنـفــر...
هــم در ایــن دنــیــا مـــرا یــاری کـنــد ..
ای کـــاش مـــی تـــوانــستـــم ...
بــا کـسـی درد دل کـنـــم تـــا بـگــویـــم کــه ...
مــن دیــگــر خـســتـــه تـــر از آنـــم کـــه زنـــدگــی کـنـــم
تـــا بـــدانـــد غــم شـبــهـــا یــــم را....
تــــا بــفــهــمـــد درد تــــن خــستـــه و بـیــمــــارم را .....
قــانـــون دنــیـــا تــنـــهــایـــی مـــن اســـت
و تـنــهــــایــی مـــن قـــانـــون عــشـــق اســـت....
و عــشـــق ارمــغـــان دلــدادگــیــســت......
و ایـــن ســـرنــــوشـــت ســـادگـیــســـــت....
ای کـاش تـنـهــا یـکـنـفــر...
هــم در ایــن دنــیــا مـــرا یــاری کـنــد ..
ای کـــاش مـــی تـــوانــستـــم ...
بــا کـسـی درد دل کـنـــم تـــا بـگــویـــم کــه ...
مــن دیــگــر خـســتـــه تـــر از آنـــم کـــه زنـــدگــی کـنـــم
تـــا بـــدانـــد غــم شـبــهـــا یــــم را....
تــــا بــفــهــمـــد درد تــــن خــستـــه و بـیــمــــارم را .....
قــانـــون دنــیـــا تــنـــهــایـــی مـــن اســـت
و تـنــهــــایــی مـــن قـــانـــون عــشـــق اســـت....
و عــشـــق ارمــغـــان دلــدادگــیــســت......
و ایـــن ســـرنــــوشـــت ســـادگـیــســـــت....
کآش آدَم هآ یه کَم جُراَت دآشتَن ...
گوشی رو بَرمیدآشتَن و زَنگ میزَدَن و میگُفتَن :
بِبین ؛ دِلَم وآسَت تَنگ شُدِه ،
وآسِه هیچ چیزِ دیگِه ای هَم زَنگ نَزَدَم
خــوب ِ مــن ،
همین جا درون شعرهایم بمان
تا وسوسه یِ دوستت دارم هایِ دروغینِ آدمها مرا با خود نبرد
به سرزمین هایِ دورِ احساس ؛
من اینجا هر روز با تـو عاشقی می کنم بی انتها
شعرِ من بهانه ایست برای مـا شدن دستهایمان
تا تکرارِ غریبانه یِ جدایی را شکست دهیم...
گـُفتـــه بوבґ لَـــب تـَــر کـُنـــے بــَـرآیـَت میــمیـــرَґ . . .
نـــهבیگـــه בر ایـــטּ حـَב کـــه بــآ لــَـب هــآے בیگـــَـرے لــَـب هــآیــَــت تـــَــر شــَــوב .
مــی دانـــی
اگـــر هنوز هم تورا آرزو می کنم
برای ِ بـی آرزو بودن ِ من نیستـــ !!
شــایـــــد
آرزویــی زیبـــاتــر از تـــ ــــو ســراغ ندارم
چــ ـه جنگــــــی به راه افتــ ـاده بین دل و غــرور !!
دل تو را میخواهــد!!
مدام میگوید به دنبالتــ بیایم ...
و غـــــــ ـــــــرور
پاهایم را بسته ...
تو نتـــرس !!
جایتــ امن استــ ...
قربانـــی این جنگــ منم !!
خــــــــــــدا رو شــــــــــــکر کـــــــــه هــــــــنوز در شـــــــــهرم کــــــــوزه پــــــــیدا مــــــــی شود ،
تــــــــا احــــــــساسم را ،
بــــــــگذارم در کـــــــــوزه و آبـــــــــش را بــــــــخورم ...
روزها نبودنتـ را درچاییـ حلـ میکنمـ
میبلعمـ
و شبـ هـــــــــــــــــا...
نبودنتـ را زیر بـالشمـ میگذارمـ...
دوامـ می آورمـ تا فـــــــــــــــــــــــــردا
حکـــــــــــــــــــــایت من…
حکایت کسی بود که عاشق دریا بود اما قایقـــــــــــــــــــــی نداشت…
دلباخته سفر بود اما همسفـــــــــــــــــــــر نداشت…
حکایت کسی بود که زجر کشید اما ضجـــــــــــــــــــــه نزد…
زخم داشت اما ننالیـــــــــــــــــــــد…
گریه کرد اما اشک نریخـــــــــــــــــت…
حکایت من حکایت کسی بود کـــــــــــــــــــــه…
پر از فریاد بود اما سکوت کرد تا همه ی صداها را بشنـــــــــــــــــــــود…
هیــــچ کــــس نفهمیــــد
کــــه زلیخــــا مــــرد بــــود...!
مــــردانگــــی می خواهــــد،
مانــــدن پــــای عشقــــی
کــــه تــــو را "پــــس میزنــــد" ...!!!
/////////////////////////////////
✘●✘●✘●✘●✘●✘●✘●✘●✘●✘●✘●✘●✘●
✿ گـاهے بایــَد بــه دور خـُـود یــک دیــوار تَنــهایـے کشیـــد
✿ نــَـه بــَـراے ایــنکه دیـــگــران را از خـُـودت دور کُـنے
✿ بلکه براے ایـنکه ببیـنے بـراے چـه کسانے اهمیـت دارے
✿ کـــــــه ایـن دیــــــــــوار را بـشکَنـنــــــد !!!
✘●✘●✘●✘●✘●✘●✘●✘●✘●✘●✘●✘●✘●
`•.❤¤`•.❤¤`•.❤¤`•.❤¤`•.❤¤
ܓܨهَـمیـטּ פֿـنـ :) ــבه ـهآﮮ ِ سـآבهﮮ ِ تُـوسـتــــــــــ ...
وَقـتــی بـآ تَــمـآم ِ غُصـــﮧ ـهآیـَـتـــــــــــ میـפֿـنـבﮮ
تـــآ اَز تَــــمآم ِ غُصــﮧ ـهآیـَـــم
رَهــــــآ شَــوم ... ܓܨ
`•.❤¤`•.❤¤`•.❤¤`•.❤¤`•.❤¤
`•.❤¤`•.❤¤`•.❤¤`•.❤¤`•.❤¤
قــرآره یــﮧ میــدوטּ بــﮧ اسمــِ مـــآ بــزنــטּ...
بــآ تــشڪر از عــزیــزآنے ڪﮧ تـــو ایــטּ مــدت مــآ رو دور زدטּ...
`•.❤¤`•.❤¤`•.❤¤`•.❤¤`•.❤¤
`•.❤¤`•.❤¤`•.❤¤`•.❤¤`•.❤¤
بــــاراלּ یـــا بَـــرفـ (!)
چـــﮧ فَـــرقــے مـــیکُــنـב (؟)
تــ ـ ـ♥ـ ـو کـــﮧ بــاشــے ،
هَـــوا کـــﮧ هــیــچ؛
زِنـــבگــــے خـــوبـ اَســت…
`•.❤¤`•.❤¤`•.❤¤`•.❤¤`•.❤¤
این روزهــــ ــــــا من
خدای ســـــ ــــکوت شده ام
خفقــــــــان گرفته ام تا
آرامـ ــــــــش اهالـــ ـ ـ ـــــی دنیــــا
خط خطـــــــــ ـ ـ ـی نشود...
اینجا زمیـــــــــن است
اینجا زمیــــ ـــن است رسم آدمهــ ـــایش عجیــب است
اینجا گــــ ــم که میشـــــوی
بجای ایــــــنکه دنبـــــالــــــــت بگردند
فراموشــــ ــــــت میــکنند.............
בآریمـ جآیے زنـבگـــے میڪنیم ڪـِ :
هَرزگے مـُـــــב اســت (!)
بے ـآبرویـــے ڪلـــــآس اســـت (!)
مَســـــــتےُ בوב تَفـــریــح اســـت (!)
בُوستــے بــا "پســر" روشــטּ فکــرے اســت (!)
گــُـرگ بــوבטּ رَمـــز مُوفقیتــ اســـت (!)
وقـتــے به نبودنت فـکـر مـیـکـنـمـ...
بی اخـتـیـآر لـبـخـنـد مـیـزنـمــ
نـمـیـدآنــے کـه ایـن لـبخـنـد ؛
تـلـخ تـریـن لـحـظـهـ ـے زنـدگــے ام رآ بـه تـصـویـر مـیـکـشـد....
خُـ ـ ـ ـ ـدآ جـ ـ ـ ـونـــ ...
بیخیـــــآلِـــ قَــوآنیــنِـــ طَبیـعَتـــ
بــآوَر کُـنــ ایــنــ روزهـــآ اُفتـــآدَنِ آدَمهـ ـ ـ ــآ
تَقصیــ ـ ـرِ جـــآذِبِــهـ یِــ زَمیــنــ نیستـــ
مـَن ...
بـا تـمـام ِ ڪــنار "او" بـوבن هـایـت ڪـنـار مـے آیـَم . .
مَـحـض ِ رضـاے خــבآ
حَـבاقّـل دَسـت از سَـر خـوابــ هــآیم بـرבار...
لـعـنـتـے . . .
لبخَن ـد بزن "
بدون ِ هیچ چشم ـداشتی اَز دُنیـا
دُنیـا خودش روزی آنقَدر شرمن ـده میشود
کـه بـا تم ـام ِ سـاز هـایت "میرَقصَد
نگران شب هایم نباش . . .
تنها نیستم !
بالشم. . .
هق هق سکوتم. . .
قرص هایم . . .
پاکت سیگارم . . .
لرزش دستانم . . .
همه هستن، تنها نیستم . . . !
::
::
تو با اون بخواب ، من با دیازپام . . .
تو از اون کام بگیر و من از سیگار . . .
::
::
در سینه ام زخم های عمیقی هست !
انگار کسی مرا با زیر سیگاری اشتباه گرفته است . . .
●•٠· בلتـלּـگے ام را با بـωـترے ازڪلمات مے پوشاלּـم
●•٠· בلم را چـﮧڪـלּـم ڪـﮧ باز
●•٠· تــــــــو ●•٠·
●•٠· را صدا مےزלּــב؟