دعای باران چرا؟
دعای عشق بخوان!!!
این روزها دلها تشنه ترند از زمین...
خدایا کمی عشق ببار...
فراموش کردنت به معجره می ماند؛
وقتی دیوار های خانه هم تو را به یادم می آورند..
من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد, پس چرا عاشق نباشم ...?
کاش میدانستم چیست ، آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری ست . . .
برای من که دلم از سکوت لبریز است
صدای پای تو از دور هم دل انگیز است
سکوت میکنم چون دیگر نمیدانم چه کنم با این دنیا....
بهترین لحظه برایم زمانیست که چشمانم را می بندم و به تو فکر می کنم.
ادامه...
این شعر دو نفره است
تو آمده ای کنار دفتر شعر
و من دیگر اسمی از قطار و ایستگاه و چمدان نخواهم برد
تو آمده ای
من از گل های رقصان دامنت خواهم گفت
از بوسه های که از وقت دیدنت شروع شده و ادامه خواهد داشت
از رقص تانگوی زیبایت جلوی چشمان خمار یک عاشق
تو آمده ای
با همان لباس آبی زیبای دوست داشتنی
و چقدر خوشحالم
تو لایق تمام قطرات اشک دلتنگی ام بودی و هستی
تو آمده ای
مهربان تر از همیشه
جوان تر از دیروزها
این شعر دو نفره است
و آن هنگام که شب می شود
ادامه اش را در گوشت خواهم سرود، بدون سانسور
هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی
ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی
با چشم نمیبیند یا راه نمیداند
هر کو به وجود خود دارد ز تو پروایی
دیوانه عشقت را جایی نظر افتادهست
کان جا نتواند رفت اندیشه دانایی
امید تو بیرون برد از دل همه امیدی
سودای تو خالی کرد از سر همه سودایی
زیبا ننماید سرو اندر نظر عقلش
آن کش نظری باشد با قامت زیبایی
گویند رفیقانم در عشق چه سر داری
گویم که سری دارم درباخته در پایی
زنهار نمیخواهم کز کشتن امانم ده
تا سیرترت بینم یک لحظه مدارایی
در پارس که تا بودست از ولوله آسودهست
بیمست که برخیزد از حسن تو غوغایی
گرمای دستانت را
چون پیام آوری
در قبیله ی دستانم
برانگیز
پیش از آن که
این همه احساس
این همه دیوانگی
این همه شیطنت های از سر دیوانگی
در سرمای دستانم جان سپارند
جوانمرگی شگون ندارد
.
دوستی مثل متکا میمونه
وقتی خسته ای بهش تکیه میکنی
وقتی خوشحالی بهش تکیه میکنی
وقتی غصه داری روش گریه میکنی
وقتی شوخیت میگیره پرتش میکنی
وقتی سرت شلوغ از جلو دست و پا برش میداری
اما دیر یا زود باز هم بهش احتیاج پیدا میکنی
یادم باشد ...
حرفی نزنم که به کسی بربخورد،
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد،
راهی نروم که بیراه باشد،
خطی ننویسم که کسی را آزار دهد،
یادم باشد روز و روزگار خوش است،
همه چیز زیبا و بر وفق مراد است!...
و تـــنـــهــا دل مـــا دل نیـــســـــــــــت! ..@
این دلی که شکستی مال من نبود
خیلی وقت پیش تقدیم به تو شد
خوشحالم چون حالا میتونم
جای دل سنگ بذارم تو ســ ــینه . . .
تو بارون که رفتی شبم زیرو رو شد
یه بغض شکسته رفیق گلو شد . . .
یارب تو او را همچو من بر غم گرفتارش مکن
در شهر غربت ای خدا هرگز تو ازارش مکن
هر چند او از رفتنش چشمان من گریان نمود
لیک ای خدای مهربان از غصه پر بارش مکن . . .
چقدر خوشحال بود شیطان
گمان میکرد فریب داده است مرا!!
نمیدانست تو پرسیده بودی:
مرا بیشتر دوست داری یا
ماندن در بهشت را؟
آنگاه که آوار تنهایی
روحت را در هم شکست ،
گوشه ی قلبت را بنگر ،
من آنجا به انتظارت هستم...
این شعر دو نفره است
تو آمده ای کنار دفتر شعر
و من دیگر اسمی از قطار و ایستگاه و چمدان نخواهم برد
تو آمده ای
من از گل های رقصان دامنت خواهم گفت
از بوسه های که از وقت دیدنت شروع شده و ادامه خواهد داشت
از رقص تانگوی زیبایت جلوی چشمان خمار یک عاشق
تو آمده ای
با همان لباس آبی زیبای دوست داشتنی
و چقدر خوشحالم
تو لایق تمام قطرات اشک دلتنگی ام بودی و هستی
تو آمده ای
مهربان تر از همیشه
جوان تر از دیروزها
این شعر دو نفره است
و آن هنگام که شب می شود
ادامه اش را در گوشت خواهم سرود، بدون سانسور
هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی
ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی
با چشم نمیبیند یا راه نمیداند
هر کو به وجود خود دارد ز تو پروایی
دیوانه عشقت را جایی نظر افتادهست
کان جا نتواند رفت اندیشه دانایی
امید تو بیرون برد از دل همه امیدی
سودای تو خالی کرد از سر همه سودایی
زیبا ننماید سرو اندر نظر عقلش
آن کش نظری باشد با قامت زیبایی
گویند رفیقانم در عشق چه سر داری
گویم که سری دارم درباخته در پایی
زنهار نمیخواهم کز کشتن امانم ده
تا سیرترت بینم یک لحظه مدارایی
در پارس که تا بودست از ولوله آسودهست
بیمست که برخیزد از حسن تو غوغایی
هر سحر آفتاب من بودی
همه شب ها شهاب من بودی
ور شکستم بدون چشمانت
تو تمام حساب من بودی . . .
عجیجم فعلا کار دارم بعدا جبران میکنم
بوس
خواهش
قربونت
عشق داغیست ، تا مرگ نیاید نرود
هرکه بر چهره از این داغ نشانی دارد
گمان کردم که با من همدل و همراه و همدردی
به مردی با تو پیوستم ، ندانستم که نامردی .
خدایا آنقدر خرابم که هیچ مرهمی آرامم نمیکند.
مرا در آغوش خود بگیر،
دلم آرامشی خدایی میخواهد..
گرمای دستانت را
چون پیام آوری
در قبیله ی دستانم
برانگیز
پیش از آن که
این همه احساس
این همه دیوانگی
این همه شیطنت های از سر دیوانگی
در سرمای دستانم جان سپارند
جوانمرگی شگون ندارد
.
روزی که مرا بر گل رویت نظر افتاد
احساس نمودم که دلم در خطر افتاد
تا چشم من افتاد به گلبرگ جمالت
زیبایی گل های بهار از نظر افتاد .
نگارش اندیشه ها، سرمایه آینده است.
تمام مزرعه کافر صدایش می زدند
گل آفتابگردان کوچکی که عاشق باران شده بود
پر از دلشوره ام ، بی تاب و دلگیرم
کجا ماندی که من بی تو
هزاران بار ، در هر لحظه میمیرم .
این سینه همیشه راز دارد انگار
همواره به تو نیاز دارد انگار
رفتی که رها شوی ز دستم اما
این رشته سر دراز دارد انگار .
با تو بون قصه ی شیرینی است
به وسعت تلخی و تنهایی
و داشتن تو فانوسیست به روشنایی هرچه تاریکی .
یکـــی بود یکــــی … مَــــــن میـــــروم قصه باید شــروع شود . . .
.
دنیاے بدون تو
شباهَت عَجیبــے با این غروب هاے لعنتـے دارد
دلـگیـر و دل گیــر و دل گیـر
موسیقی درونت را چه کسی می نوازد که،
صدای سکوتش
تمام هستی ام را فرا گرفته است؟
شاید برایت عجیب باشه این همه آرامشم
خودمانی میگویم ، به آخر که برسی فقط نگاه میکنی . . .
دریای غم ساحل ندارد
دل من طاقت دوری ندارد .
سلامتی ی نخ سیگار ک حداقل میدونم
قبل من با کسی لب نگرفته
سلامتی دود سیگار
با اینکه کم رنگه ولی ی رنگه
سلامتی ته سیگار ک بهم یاد داد...
نتیجه سوختن و ساختن...
زیر پآ له شدنه
اینم جبران خوف بود؟
فـــــــدات
عـــــــزیــــــــــــــــزمـــــــــــــی
روزی که مرا بر گل رویت نظر افتاد
احساس نمودم که دلم در خطر افتاد
تا چشم من افتاد به گلبرگ جمالت
زیبایی گل های بهار از نظر افتاد .
پر از دلشوره ام ، بی تاب و دلگیرم
کجا ماندی که من بی تو
هزاران بار ، در هر لحظه میمیرم .
به وسعت ندیدن نگاهت خسته ام
چگونه بشکنم ثانیه های سنگین دوریت را .
با تو بون قصه ی شیرینی است
به وسعت تلخی و تنهایی
و داشتن تو فانوسیست به روشنایی هرچه تاریکی .
به کمال عجز گفتم که به لب رسید جانم
به غرور و ناز گفتی که مگر هنوز هستی ؟
سلام دوست محترم[گل][گل]
.[گل][گل]الهی! رجب گذشت و ما از خود نگذشتیم، تو از ما بگذر!
ماه شعبان بر همگان مبارک باد..[گل][گل]
.[گل][گل]…………...[گل][گل]
استشمام عطر خوشبوی رمضان از پنجره ملکوتی شعبان گوارای وجود پاکتان.
.[گل][گل]…………...[گل][گل]
ماه خوبان ماه شعـــبان میرسد موسم گل های بسـتان میرسد
شاخ طوبی سر زد از خلـد برین مژده اینک ماه غفـــــران میرسد
مولد بوالفضل و سجاد و حسین یاورانی بهــــــــــــر قرآن میرسد
زادروز مهـــــــــــدی صاحب زمان سروری بر اهــــل ایمان میرسد
…………...[گل][گل] اعیاد شعبانیه بر شما مبارک باد .[گل][گل]
سلام فروغ جان
ممنونم از حضورت
برشما هم مبارک این ماه پربرکت
توی زندون عشق تو اونقدر شلوغ میکنم
و زندون رو به هم میزنم که مجبور بشی
منو بزاری توی انفرادی قلبت !
احوال دل ، آن زلف رها داند و من
راز دل غنچه را صبا داند و من
بی من تو چگونه ای ندانم اما
من بی تو در آتشم ، خدا داند و من .
سلام گل قشنگم ، آسمون یه رنگم
کاش بدونی عزیزم ، چقدر برات دلتنگم
هیچ صبحانه ای طعم لبخند نخواهد داد
از فردا ، حالا که ساز می روم می روم میزنی
خورشید بی عسل نگاهت هر صبح از طلوعش پشیمان خواهد شد
طعنه بر طوفان مزن ، ایراد بر دریا مگیر
عاشق ساحل شدن موج را دیوانه کرد
دوستی مثل متکا میمونه
وقتی خسته ای بهش تکیه میکنی
وقتی خوشحالی بهش تکیه میکنی
وقتی غصه داری روش گریه میکنی
وقتی شوخیت میگیره پرتش میکنی
وقتی سرت شلوغ از جلو دست و پا برش میداری
اما دیر یا زود باز هم بهش احتیاج پیدا میکنی
به افتخار همه دوستای با معرفت
پشت این بغض، بیدی نشسته، که خیال میکرد با این بادها نمیلرزه . . .
خیابان چقدر سبز شده است از روزی که مرا کاشت و با دیگری رفت …
گـــ ـر آمــ ـدى
بـ ه دلــتــــــ بـ ـد نـیـــ ـار
شـ ـهـ ـر هـمــ ـان شـ ـهـ ـر اسـتـــــ
کـ ـوچـ ه هـمــ ـان کــ ـوچـ ه
خـ ـانـ ه هـمــ ـان ...
تـنـ ـهــ ـا مـ ـن،
کـمـ ـى مـ ـرده ام .
با نگاهی هرس کن علف های هرز دلتنگی ام را
سلام ب روی ماهت عجیج دلم
میسی از حضور گرمت و کامنتای خوکشلت
آپ شما هم فَن تَستیک هستش
سلام عزیزم
ممنونم مونا جونم
عاشق شدم و محرم این کار ندارم
فریاد که غم دارم و غمخوار ندارم
بسیار شدم عاشق از این پیش
آن صبر که هر بار بود این بار ندارم
می نویسم خاطرات از روی درد
تا بدانی دوریت با من چه کرد .
آنکه هر روز هوس سوختن ما می کرد
کاش امروز بود و تماشا می کرد .
بگذار سرنوشت هر راهی را که می خواهد برود
راه ما جداست ، ابرها هم هرچه می خواهند ببارند ، چتر ما خداست .
یادم باشد ...
حرفی نزنم که به کسی بربخورد،
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد،
راهی نروم که بیراه باشد،
خطی ننویسم که کسی را آزار دهد،
یادم باشد روز و روزگار خوش است،
همه چیز زیبا و بر وفق مراد است!...
و تـــنـــهــا دل مـــا دل نیـــســـــــــــت! ..@
عشق داغیست ، تا مرگ نیاید نرود
هرکه بر چهره از این داغ نشانی دارد
بوسه هایت انار را می ترکاند
نفس هایت سیب را می رساند
آغوشت ابر را می باراند
پاییزترینی تو !