تا چشم کار میکند ، نـــــــــــیستی ...
این غم انگیزترین چــــــــــــــــــــــــــیزیست ،
که مــــــــــــــــــــــیشد دیــــــــــــــــــــــــــــــــــد ...
کاش کـــــــــــور بــــــــــودم ،
چشمـــانم را بـــــــــی حضورت نـــــــــــمی خواهم ... !
دلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتنگی نــــــــــــــــــــــــــــــــــــبودنت را ،
به رخ لــــــــــــــحظه هایم مــــــــــــــــیکشند ... !!!
لحظاتی وجـــود دارند که دراز کشیده ای و خیره به آســــمان و یک چیزی مثــل صاعقه وجـودت را خالــی می کند .... زیــــر لب می گویی .. : دیگه مهــــم نیست ....!!!
آﺩﻣﺎﯼ ﺭﺍﺳﺘﮕﻮ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﻋﺎﺷﻖ میشن …
ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﺍﺣﺴﺎﺳﺸﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺮﻭﺯ ﻣﯿﺪﻥ …
ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﻬﺖ میگن ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻥ …
ﺧﯿﻠﯽ ﺩﯾﺮ ﺩﻝ ﻣﯽ ﮐﻨﻦ …
ﺧﯿﻠﯽ ﺩﯾﺮ ﺗﻨﻬﺎﺕ میزارن …
ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺯﺧﻤﯽ ﺑﺸﻦ ، ﺳﺎﮐﺖ میشن ، ﭼﯿﺰﯼ نمیگن ، ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺮﻥ ﻭ ﺩﯾﮕﻪ هیچوقت ﺑﺮ نمیگردن !!
کاش میشد تا خدا پرواز کرد
پای دل از بند دنیا باز کرد
کاش میشد از تعلق شد رها
بال زد همچون کبوتر در هوا
ایــن روزهـــا
بیشــتر از هــر زمــآنی
دوسـتــ دارمــ خــودمــ باشــمــ !!
دیگــر نـه حــرص بدســت آوردنــ را دارمــ
و نه هـــراس از دســت دادنــ را ..
هرکـــس مـــرا میـــخواهد بـخـــآطــر خــودمــ بخواهــد
دلــم هـــوای خـــودم را کـــرده اســت .
همین...
ﺗﻤﺎﻣـِ ﺧَﻨﺪﻫـ ﻫﺎﯾﻤـ ﺭﺁ ﻧــﺬﺭ ﮐﺮﺩﻫـ ﺍﻣـ ﮐﻬـ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻣـ ﻧﮕﯿــﺮَﺩ،
ﺍﻣـ ﺁ ﺷَﺒـ ـﻬﺎ..
ﻭﺁﯼ ﺍَﺯ ﺷَﺒـ ﻫﺂ...!
ﻫَﻮﺍﯾـِ ﺁﻏﻮﺷﺘــْـ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﻣـ ﻣﯿﮑُﻨـ ـﺪ،
ﻭ ﻣَﻨــ ﺩَﺭ ﺍَﺷﮑــْ ﻏَـ ــﺮﻗـ ﻣﯽ ﺷَﻮَﻣــ...
نـدگــیــ بهـ مـن آموخـتـــ ...
بآخـتــــــم تآ בلـخــوشــــــتــ کـُـــــنَم!
بـــــــرگ بَرَنـבه اَتــ سآבگیــــــم نبوב ، בلــ پآکــمــ بــــــوב ...
چـــون پـــــــآیــ مَـن بـهـ تیغــ کســــــآنیــ زَخــمــ بَرבآشتــ کـهـ
اَز آنہـــــــــآ اِنتِظآر مـحــبتــ בآشتَمــ
زِنـבگیــ بهـ مَـنــ آموخـــتـــ
هــیــــچــ کــــــســ شَبیـهـ حـرفہــــــــآیَشــ نیست
آدم ها خیلی زود
همراهان صمیمی را فراموش میکنند...
همین که باران بند آمد
خیلی ها چترشان را جا میگذارند...
ایـن بـی تــفـآوتـیهـآ...
ایــن بـی خــَـبــَـری هــآ...
گــآهی دیــدآر از ســَـر اجـبـآر...
نــَـبـودَن هآ ... نـَـدیــدَن هــآ ....
یــَـعـنـی بــُـرو ...!
گـــآهــی چـِـقــَـدر خِــنـگ مـیـشــویـم ...!
بَعــضـــیـ فَقــَــط رَهْـــگُـذرنـــد
از هَمـــــــان اولْ...
میـ آینـــــــد کِهـ برونـــد
میـ آینــــــــد کِهـ نمانــنـد
یـــــادتْ بـــاشَـد
هیچــــ وقـــتْ دل نبندی به بودنـِشــــــانــْــ !!!
چــون وقتــــــی بــــرَونــْـد
تــــــو میـ مانـــی و دلی کِهـ
دیگـــــر تــــــا اَبـــَــد
دل نمیـ شــــود برایــَـتْ..-
کافے ست کسے اسمم را صدا بزند
بعد از اسمم ویرگولے بگذارد !
کمے مکث کند و بگوید : / خوبے / ؟!
آن وقت هیچے نمے گویم و فقط از گریهـ منفجر مےشوم ...
گُفتــــــــ :مَـــرا فَــرامــوش کُـטּ اَمّـــا نَــدانستـــــ
ڪـﮧ
اَصــلـاً اَرزش ِ بـﮧ یــاد مـــانـدَטּ رآ نَــداشتـــــــ
توی جاده ای که انتهاش معلوم نیست پیاده یا سواره بودنت فرقی نمی کنه، اما اگه همراهی داشته باشی که تنهات نذاره ،بی انتها بودن جاده برات آرزو میشه
تــــــو بـــــردی!؟؟؟√
هــــمه هـــــورا کشیــــدنــــد√
حالا پـ ـاهــــایت را......√
از روی خـ ـرده های دلــ♥ـــم بردار!!!!..√
بـــرای خــودت زنــدگــی کــن.کـسـی کــه تــورا دوســــت داشـــتــه بــاشــد
بـاتــومـیـمـانـد بـرای داشـتـنـت مـیـجـنـگـد...
امـااگـردوســت نــداشــتـه بــاشــد
♥**بـــــه بــــهـــانـــه ای مـــیــرود**♥
دلـــــــــــــــــــمـ این روزها عجیب گریه میکند!
نمیدانمـ جایش را خیس کرده یا غذایش دیر شدهـ !
یا نهـ . . .
بهـ گمانم جای ترک خورده اش درد میگیرد !
اگر بگویم دلم تنهاست بی انصافی کردمـ !تنها نیست!
فقط هم گرفتهـ ، هم درد میگیرد ! همین
اینجا خلوت من است
آهسته قدم بگذار
نترسید تنهاییم واگیر ندارد....
من همچنان عینکی زده ام که شیشه ندارد،
مدام به آن ، ها میکنم تا پاک شود .
غافل از آنکه چشمانم غبار آلود است نه عینکم
ﺗﻤﺎﻣـِ ﺧَﻨﺪﻫـ ﻫﺎﯾﻤـ ﺭﺁ ﻧــﺬﺭ ﮐﺮﺩﻫـ ﺍﻣـ ﮐﻬـ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻣـ ﻧﮕﯿــﺮَﺩ،
ﺍﻣـ ﺁ ﺷَﺒـ ـﻬﺎ..
ﻭﺁﯼ ﺍَﺯ ﺷَﺒـ ﻫﺂ...!
ﻫَﻮﺍﯾـِ ﺁﻏﻮﺷﺘــْـ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﻣـ ﻣﯿﮑُﻨـ ـﺪ،
ﻭ ﻣَﻨــ ﺩَﺭ ﺍَﺷﮑــْ ﻏَـ ــﺮﻗـ ﻣﯽ ﺷَﻮَﻣــ..
من همچنان عینکی زده ام که شیشه ندارد،
مدام به آن ، ها میکنم تا پاک شود .
غافل از آنکه چشمانم غبار آلود است نه عینکم
دیشب تب کردم
دندانم نیز درد میکرد
در چشمانم سوزشی فزون پدیدار
و بر صورتم جوشی بزرگ هویدا
رنگ رخسار به زردی میزد
و لرزشی ناموزون میهمان چانهام بود
و گوشدردی مرا فراخواند سویش
آخ.. محکم نواخت چکی به رویش
و آسمان به رنگینکمان ماننده بود
و طعم آهن میداد دهان
و سفت فشرد مرا چنان
که گرفت قلنجی به ران
و ضربهای نشانـــد مهیب
به روی سینهام عجیب
و همینگونه که خالی میبستم
چوپان دروغگو نیز کمکم میکرد..!
دوستیم دیگــــــــر.....
_________ سهیـل __________
http://www.Titbit.BlogSky.Com
:)
فقط به این خاطر که :ساکتم به این معنی نیست که چیزهای زیادی برای گفتن ندارم
فقط به این خاطر که :خوشحال به نظر میرسم به این معنی نیست که همه چیز روبراه است
فقط به این خاطر که :زیاد میخندم به این معنی نیست که مسائل رو جدی نمیگیرم
فقط به این خاطر که :می بخشم به این معنی نیست که میتوانی منو دست کم بگیری
اینجا خلوت من است
آهسته قدم بگذار
نترسید تنهاییم واگیر ندارد..
دنیافهمیدکه حقیراست؛
وقتی به اوگفتم یک تارموی تورابه اونمیدهم...!
الهی
به سوی تو آمدم به حق خودت مرا بر مگردان
الهی
اگر بخواهم، شرمسارم و اگر نخواهم، گرفتارم . . .
میخوانمت در بلندی که خودت بلند ترینی
میخوانمت به مهربانی که خود مهربان ترینی
میدانمت به رحمتت که خودت رحیم ترینی
میدانمت به بزرگی که خودت بزرگترینی
همه این میخوانمت ها و میدانمت ها بهانه ای هست تا بگویم
” خدایا ” دوستت دارم
خدایا یادت هس؟
دستشو گرفتم گفتم
من فقط اینو میخوام...
گفتی بهتر از اینوبرات گذاشتم کنار
پامو زمین کوبیدمو گفتم من همینو میخوام
گفتی نمیشه قول اینو به کس دیگه ای دادم.
ببین دلخوری، بـــاش
عصبانی هستی، بـــاش
قهری، باش
هر چی می خوای باشی باش
ولی حق نداری با من حرف نزنی، فــهمیــــــدی ؟.
غصه ی دوری دلدار مرا پیرم کرد / غم هجران نگارم ز جهان سیرم کرد
گریه کردم ز فراغت گل من باور کن / که مرا غربت این شهر زمین گیرم کرد
خــــــــــــدای من !
نه آن قدر پاکم که کمکــــم کنی و نه آن قدر بدم که رهـــایم کنی …
میــــــــان این دو گمم !
هم خــــود را و هم تــــــو را آزار میدهم …
هر چه قدر تلاش کردم نتوانستم آنـــــــــی باشم که تو خواستی و
هــــــرگز دوست ندارم آنی باشم که تو رهـــــــایم کنی …
آنقدر بــی تو تنهــــــا هستم که بی تو یعنی “هیــــچ” یعنی “پـــــوچ” !
خـــــــــدایا هیــــــــچ وقت رهـــایم نکن
حــالا کـِهـ ـ تمــآمـ راه را آمَــدِه اَمـ
حــالآ کـِهـ ـ
تـآ "تـو" هیـچـ ـ نَمـاندِهـ ـ چـِہ قـَ ـ ـ ــدر
دیــر یـادَشـ آمَــد "خُـدا"
کـِـهـ ـ "مــآ
قِسمَـتـِـــ هَـمـ نیـستیـمـ ـ ...
خداوند طوطی و کلاغ را سیاه آفرید
طوطی شکایت کرد و زیبا شد
اما کلاغ راضی بود به رضای خدا
حال طوطی در قفس است و کلاغ آزاد!!
پس راضی باش به رضای خدا !
این روزها
قلبم گهگاهی می ایستد
نفسم گهگاهی بالا نمی آید
خنده ام گهگاهی با گریه قاطی میشود
حتی گهگاهی فکر میکنم زنده نیستم دیگر .....
اما دلم نه گهگاهی.... که همیشه برای تو تنگ است
راستی تو خوبی ؟
این روزهایت چگونه است ؟
ﺗﻤﺎﻣـِ ﺧَﻨﺪﻫـ ﻫﺎﯾﻤـ ﺭﺁ ﻧــﺬﺭ ﮐﺮﺩﻫـ ﺍﻣـ ﮐﻬـ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻣـ ﻧﮕﯿــﺮَﺩ،
ﺍﻣـ ﺁ ﺷَﺒـ ـﻬﺎ..
ﻭﺁﯼ ﺍَﺯ ﺷَﺒـ ﻫﺂ...!
ﻫَﻮﺍﯾـِ ﺁﻏﻮﺷﺘــْـ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﻣـ ﻣﯿﮑُﻨـ ـﺪ،
ﻭ ﻣَﻨــ ﺩَﺭ ﺍَﺷﮑــْ ﻏَـ ــﺮﻗـ ﻣﯽ ﺷَﻮَﻣــ...!
انـدوه که از حــد بگــذرد جایش را میدهد به یک بیاعتنایی مـزمـن!
دیـگه مـهـم نـیـســت بـودن یا نـبـودن!
دوست داشتن یا نـداشتن!
دیگه حسی تو رو به احساس کردن نمی کشاند!
در آن لحظه فـقـط در سکوت غـرق میشـی
و فقط نـگـاه میکـنی, نـگــــــــــاه ...
سلام بله با اجازه شما من بودم
اشکالی که نداره
سلام
نه چه اشکالی خیلی هم خوب کردی :)
ایشون غرغر کردن و خوب بلده و پیرم میکنه خواهری اگه این وب نبود ک خیلی پیش مرده بودم
منم همیـــــــــــــــــــــــــن خواهری:((
وای که چقده شبیه منی خواهر جون:(
خواهری باید برم سیب زمینی سرخ کنم برای سحرشون ببخش سرت و درد آوردم ولی با این حرفهات خیلی آرومتر شدم ایشالا شما و خوانواده ی شما هم سبز باشن
شبت پر از ستاره بوس سفت
شبت بخیرو شادی خواهر جون
التماس دعا
ممنون خواهری شما هم یکی از بهترینهایی و مهربون و صدیق و شیرین
ممنون ک درک میکنی بعضیها بیشتر دل آدم و میارن پایین مرسی
قربونت عزیزمـــــــــــــــــــــــــــــی
عیب نداره تا زن ندارند ولی میترسم ک عادتشون بشه وقتی رنم گرفتن بهش خیانت بکنن
شما هم لطف داری خواهری
میفهمم چی میگی عزیزم ونگرانیتم کاملا بجاست
عاره بچه های منم ب باباشون رفتن خیلی .....
پسرن دیگه چه میشه کرد:(
شادی جان ایشالا ک همیشه سعادتمند باشی شهر خوبی داری خواهری یونس هم برای استان گلستانه
ممنونم عزیز دلم
شمام همینطور خواهری
هــــــــَــــــر چه که داری برایش رو نکـــُــــــــــــــن . . .
اسیــــــــــــــــــــــــــــــــــــر نمی شود . . .
سیــــــــــر می شود ! ! !
خوش بحالت فقط بازی یارانه ای مگه چند سالشونه
خوب بچه های من بازی میکنن ولی با همه چیز بازی میکنن
از آقا رضای شما کوچیکترن خوب
ولی گمونم به باباشون رفتن ;-)
خواهری میترسم ک زیادی شیرینش کنه عزیزم
شادی جان برای کدوم شهر شمال هستی
آره حق داری خواهر جون نگران باشی
وقتی دو قلب برای یکدیگر بتپد ، هیچ فاصله ای دور نیست ،
هیچ زمانی زیاد نیست و هیچ عشق دیگری نمی تواند آن دو را از هم دور کند !
محکم ترین برهان عشق ، اعتماد است
خواهری بچه های شما هم از این کارها میکنن یا نه
نه والا
فقط پیِ بازی رایانه ای ان
سلام شادی جون ممنون که به وبلاگم میای
منم منتظرم تا درست بشه
سلام عزیزم
انشالله درست میشه
هرگاه زندگی را جهنم دیدی , سعی کن پخته بیرون بیای....
سوختن را همه بلدند!!!
غمگینم...همانند مرد هزار چهره که میگفت:نمیدونم چرا هی تو زندگیم نمیشه..
چه آسان بود بر تو...
فرو ریختن...
و چه سخت بر من...
چگونه توانستی در یک لحظه
تمامی احساس و اندیشه ی یک عاشق شوریده را...
فرو ریزی ..؟
چگونه توانستی