دعای باران چرا؟
دعای عشق بخوان!!!
این روزها دلها تشنه ترند از زمین...
خدایا کمی عشق ببار...
فراموش کردنت به معجره می ماند؛
وقتی دیوار های خانه هم تو را به یادم می آورند..
من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد, پس چرا عاشق نباشم ...?
کاش میدانستم چیست ، آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری ست . . .
برای من که دلم از سکوت لبریز است
صدای پای تو از دور هم دل انگیز است
سکوت میکنم چون دیگر نمیدانم چه کنم با این دنیا....
بهترین لحظه برایم زمانیست که چشمانم را می بندم و به تو فکر می کنم.
ادامه...
عمریست بر روی طلاتم موج های دریا به این طرف و ان طرف پرت میشوم میگویند
(ماهی ها)خشکی پیش رویم هست من که این همه سال شده ندیدم اینو به عروس دریا گفتم ،گفت برات اینو نوشتن و اخرش هم مال نهنگی
رفیق امیدوارم حالت خوب باشه ببخش منو که مدتی هست که نیستم البته هستم فقط نمینویسم میام و به وبهای شما سر میزنم ممنون که اومدی ممنون
رفیق همین قدر که حالم گرفته اون رفیقم
ولش کن فعلا
دوست داشتن دلیل نمیخواهد
ولی نمیدانم چرا
خیلیها
و حتی خیلیهای دیگر
میگویند
این روزها
دوست داشتن
دلیل میخواهد
و پشت یک سلام و لبخندی ساده
دنبال یک سلام و لبخندی پیچیده
و دنبال گودالی از تعفن میگردند
دیوانه امـ میخـوانیـد
گاهــــی که از سـر بغـضـــ
گریـــه میکنمــــ
مجنـونـمـــ میخوانیــد
ای جـــماعـــــــت!
سازهایـــتــــان را کــــوکـــــ کنـــــید
تا به هر سـازی که شــما میخواهــید برقصمــــــ…
یه وقتایی باید رفت…!
اونم با پای خودت…!
باید جاتُ تو زندگی بعضی ها خالی کنی…!
درسته تو شلوغیاشون متوجه نمیشن چی میشه…!
ولی بدون…
یه روزی…
یه جایی…
بد جوری یادت می افته که دیگه خیلی دیر شده خیلی…
در دیـــــاری که در او نیست کســی یار کســــی
کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی
هــــــر کس آزار منِ زار پســـــندیــــــد ولــــــــــی
نپـــســـــندیــــد دلِ زار مـن آزارِ کســــی
آخــــــرش محــــنت جانــــکاه به چـــــاه انـــــدازد
هرکه چون ماه برافروخت شبِ تارِکسـی
سودش این بس که به هیچش بفروشند چو من
هر که باقیمت جان بود خریدار کســـی
و عشق را
کنار تیرک راه بند
تازیانه می زنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد…
روزگار غریبی است نازنین…
آنکه بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد…
حکایت ما آدم ها …
حکایت کفشاییه که …
اگه جفت نباشند …
هر کدومشون …
هر چقدر شیک باشند …
هر چقدر هم نو باشند
تا همیشه …
لنگه به لنگه اند …
کاش …
خدا وقتی آدم ها رو می آفرید …
... جفت هر کس رو باهاش می آفرید …
تا این همه آدمای لنگه به لنگه زیر اینسقف ها …
به اجبار، خودشون رو جفت نشون نمی دادند
دلم تنگ می شود،گاهی
برای حرف های معمولی
برای حرف های ساده
برای "چه هوای خوبی!" دیشب شام چی خوردی؟
و چه قدر خسته ام از چرا؟از چگونه!
خسته ام از سؤال های سخت،پاسخ های پیچیده...
از کلمات سنگین،فکرهای عمیق...
نشانه های با معنا،بی معنا
دلم تنگ می شود،گاهی
برای
یک "دوستت دارم" ساده
دو "فنجان قهوه ی داغ"
چهار "خنده ی" بلند
و
پنج "انگشت" دوست داشتنی...
و صدایت آرام تر از نسیم بهار . . .
“دوستت دارم” هایت را به کسی نگو
نگه دار برای خودم
من جانم را
برای شنیدنش
کنار گذاشته ام . . .
.
.
.
می ترسم کسی نه خودت را،
که دوست داشتنت را از من بگیرد !
.
.
.
چیزی در کلامم نیست
جز دوستت دارم هایی
که واژه نیستند
مثل دم در پی بازدم
حیاتم را رقم می زنند
.
خونه اجاره ای داری برای یه آدم تنها ؟ .... قلبشو رو پیش میده ، جونشم ماه به ماه !
دیـگر تـمام شـد
آرزوهـایم را گـذاشتـم در کـوزه
بـا آبـش قـرص هـای اعـصابم را مـیـخورم...!
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺩﺍﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﯾﮏ ﺳﯿﺐ ﺭﺍ ﺑﺸﻤﺎﺭﺩ
ﺍﻣﺎ
ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻪ ﺳﯿﺐ ﻫﺎﯼ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﺸﻤﺎﺭﺩ …
با هــــــــــم و همــــــــراه هـــــــم باشیم!!!
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
آنقـدر نیستـی
کــه گاهــی حـــس مـی کنـم
عشــق را نسیـه به مـن داده ای
بی تـابــم !
نقـــد می خــواهـمــت . .
سلام شادی جان میشه ی فال گرفتم برام تعبیر کنی لدفن
سلام خواهر جون
شب بخیر
خوبی عزیزکم؟
چه فالی؟
من تعبیرش کنم؟:)
عشق یعنی...
عشق یعنی بعد از یه دعوای مفصل،
از روی لجبازی گوشی رو بذاری روی سایلنت و بری زیر پتو
بعد هر چند دقیقه یه بار
یواشکی گوشهی پتو رو کنار بزنی و زل بزنی به سقف،
تا ببینی
نوری از گوشی افتاده روی سقف یا نه ؟؟؟!!!
عمریست بر روی طلاتم موج های دریا به این طرف و ان طرف پرت میشوم میگویند
(ماهی ها)خشکی پیش رویم هست من که این همه سال شده ندیدم اینو به عروس دریا گفتم ،گفت برات اینو نوشتن و اخرش هم مال نهنگی
رفیق امیدوارم حالت خوب باشه ببخش منو که مدتی هست که نیستم البته هستم فقط نمینویسم میام و به وبهای شما سر میزنم ممنون که اومدی ممنون
رفیق همین قدر که حالم گرفته اون رفیقم
ولش کن فعلا
رفیق بد.......................................
خواهش میکنم
خوبی تو؟
...
:(
سکوتم را به باران هدیه کردم
تمام زندگی را گریه کردم
نبودی در فراق شانه هایت
به هر خاکی رسیدم تکیه کردم
این روزها دلم غریبی میکند...
دلم، دلی را میخواهد که برایش دل باشد،
عشق باشد، مهر باشد...
دلم تنها یک دل میخواهد...
همین
پشیمونم از این مسیر وارونه
از اینکه گم شده خونه
از اینکه از سر خودم زیادم
پشیمونم ولی بازم دلم قرصه
یکی حالمو می پرسه
تو لحظه ای که شمع رو به بادم...
ای کاش تنها یک نفر هم در این دنیا مرا یاری کند
ای کاش میتوانستم با کسی درد دل کنم تا بگویم که
خسته تر از آنم که زندگی کنم...
صبر کن عشق زمین گیر شود بعد برو
یا دل از دیدن تو سیر شود بعد برو
تو اگر کوچ کنی بغض خدا می شکند
صبر کن گریه به زنجیر شود بعد برو
تو بهترین شرایطم حالمو بهتر میکنی
تجربه بهشتو واسم میسر میکنی
کنارتوهریه نگاه مثل یه شعر فاخره
نگاه من نگاه تو چه خوبه این مشاعره
قول داده اَم…
گاهـــی
هَر اَز گاهـــی
فانـــوس یادَت را
میان ایـن کوچه ها بـی چراغ و بـی چلچلـه، روشَـن کنَم
خیالـت راحـَــت! مَـن هَمان منـــَــم؛
هَنوز هَم دَر این شَبهای بـی خواب و بـی خاطـــِره
میان این کوچـه های تاریک پَرسـه میزَنـَم
اَما بـه هیچ سِتاره*ی دیگـَری سَلام نَخواهــَـم کَرد…
خیالَت راحَت !
نشســـتـ ه ام !
لــبِ خـــآطرآتـــمآن!
بـــ ه امــیدِ روزی کـــ ه بیــــآیی
از پــشت چشمــــم رآ بگـ ـیریُ در گــوشَمـ
آرآم زمزـمــــه کنـــی :
"گــریـ ه نکـــ ن!مـــ ن اینــجآم"!!
یا رب به دل دوست ما غم نکنی...
با تیر قضا قامتشان خم نکنی...
ای چرخ تو را به حق قرآن سوگند...
یک مو ز سر عزیز ما کم نکنی...
سلام شادی جان
شبتون بخیر و شادی
یکم کسالت دارم البته چیز مهمی نیست به همین دلیل زیاد نمیتونم نت بیام . فقط اومدم یه پست جدید بذارم و جواب محبت دوستان را بدم .
خوش باشید و ایام به کام
سلام آقای فنائی عزیز
شب شما هم بخیر
خدا بد نده
ممنون از لطف و محبتتون
بیـــا برای یکــبار هــم که شـــده… دست به خلاف بزنیـم…!
من اندوه تـــو را مـــی دزدم…! تو تنهـایـی مـرا…!!
وقتی حالت بده روحت بی پناهه / میبینی هر کاری کردی اشتباهه
وقتی به جز شب هیچ رنگی توی نگات نیست / وقتی کسی اندازه تنهاییات نیست
تو تکراری ترین ” حضور ” روزگار منی
و من عجیب ؛ به آغوش تو
از آن سوی فاصله ها
خو گرفته ام . .
همیشه میترسیدم تو را از دست بدهم ، همیشه میترسیدم رهایم کنی ،مرا تنها بگذاری
اما…. تو آنقدر خوبی، که به عشق و دوست داشتن، وفاداری
که حتی یک لحظه نیز فکر نبودنت را نمیکنم
همین مرا خوشحال میکند ، همین مرا به عشق همیشه داشتنت امیدوارم میکند
درد من تنهایی ام نیست...
درد من این است ...
که هر روز از خودم میپر سم...!
مگر خودش مرا انتخاب نکرد....!!!!!!؟؟؟؟
از وقتی رفتی غصه شده همدم من
دوری تو شده بزرگترین غم من
از وقتی رفتی یکی یکی عکساتو میبوسم
وای که اینجا دارم تو تنهایی میپوسم
از وقتی رفتی هرشب خوابو میبینم
توی خوابم میام کنار تو میشینم
از خودم میپرسم میبینمت دوباره؟
بعد با خودم میگم نه این آرزو محاله…
تـــــو مـــــرا نـادیــــده بـگـیــــر . . .
و مــــــــن
بـدنـــم روز بـــه روز کـبـــــودتـر مـی شــــود . . .
از بــــــس . . .
خــــودم را مـی زنـــــم ،
بـــــه نـفـهـمـــی . . . !!!
واژه ها قد نمیدهند
ارتفاع دلتنگیم را
من فقط سایه ی نبودنت را
برروی سقف اتاقم به نظاره نشسته ام
دلم در حلقه غمها نشسته
زبانم بسته و سازم شکسته
وجودم پر ز شعر عاشقانست
تورا می خواهم و این ها بهانست . . .
دوستم میگه چرا انقدر غذات کم شده
؟
میگم : تو رژیمم …
میگه رژیم لاغری ؟!
میگم پَ نه پَ رژیم صهیونیستی.
پیوسته دلم دم به هوای تو زند
جان در تن من نفس برای تو زند
گر بر سر خاک من گیاهی روید
هر برگی از آن بوی وفای تو زند
اگر دورم ز دیدارت دلیل بی وفایی نیست
وفا آن است که اسمت را درون سینه ام دارم
میان آن همه الف و ب و مشق دبستان …
آنچه در زندگی واقعیت داشت خط فاصله بود …
آنقـدر نیستـی
کــه گاهــی حـــس مـی کنـم
عشــق را نسیـه به مـن داده ای
بی تـابــم !
نقـــد می خــواهـمــت . . .
استخوان هایم را به دانشمندان بسپارید …
شاید بفهمند نه یخبندانی بود نه بیماری مهلکی !
من از دوری تو منقرض شدم …
مردی که ادعا می کند ، دیگر اعتقادی به عشق ندارد ؛ کسی است که دیگر عشق به او اعتمادی ندارد . (مارس کرانشه)
زندگی مثل آب توی لیوان ترک خورده میمونه... بخوری ، تموم میشه ...... نخوری ، حروم میشه از زندگیت لذت ببر ..... چون در هر صورت تموم میشه
سلااااااااااااااااام شادی جووووووووووونم خوبی نفسم الهی قربونت برم عشق من خیلی دوست دارم زندگی من بوس بوس بوس

سلام عزیزکم
قربونت خانومم خوبم
فـــــــــــــــــــــــــــــــــدات
همیشه در دل همدیگریم و دور از هم
چقدر خاطره داریم با مرور از هم
دو ریل در دو مسیر مخالفیم و به هم
نمی رسیم بجز لحظه ی عبور از هم
تو من ، تو من ، تو منی ، من تو ، من تو ، من تو شدم
اگر چه مرگ جدامان کند به زور از هم
نه! تن نده پری من ! تو ورد ها بلدی
بخوان که پاره شود بندهای تور از هم
نه مثل ریل نه ... فکر دوباره آمدنیم
شبیه عقربه ها لحظه ی عبور از هم
چرا می گویند "هــــا" علامت جمع است؟
"تن" را با "هـــا" جمع کن خودت می مانی و خودت..........
خاطرات را باید سطل سطل
از چاه زندگی بیرون کشید!
خاطرات نه سر دارند و نه ته
بی هوا می آیند تا خفه ات کنند
می رسند...
گاهی وسط یک فکر
گاهی وسط یک خیابان
سردت می کنند،داغت می کنند
رگ خوابت را بلدند،زمینت می زنند
خاطرات تمام نمی شوند...تمامت می کنند!!
دوست داشتن دلیل نمیخواهد
ولی نمیدانم چرا
خیلیها
و حتی خیلیهای دیگر
میگویند
این روزها
دوست داشتن
دلیل میخواهد
و پشت یک سلام و لبخندی ساده
دنبال یک سلام و لبخندی پیچیده
و دنبال گودالی از تعفن میگردند
دیوانه امـ میخـوانیـد
گاهــــی که از سـر بغـضـــ
گریـــه میکنمــــ
مجنـونـمـــ میخوانیــد
ای جـــماعـــــــت!
سازهایـــتــــان را کــــوکـــــ کنـــــید
تا به هر سـازی که شــما میخواهــید برقصمــــــ…
یه وقتایی باید رفت…!
اونم با پای خودت…!
باید جاتُ تو زندگی بعضی ها خالی کنی…!
درسته تو شلوغیاشون متوجه نمیشن چی میشه…!
ولی بدون…
یه روزی…
یه جایی…
بد جوری یادت می افته که دیگه خیلی دیر شده خیلی…
در دیـــــاری که در او نیست کســی یار کســــی
کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی
هــــــر کس آزار منِ زار پســـــندیــــــد ولــــــــــی
نپـــســـــندیــــد دلِ زار مـن آزارِ کســــی
آخــــــرش محــــنت جانــــکاه به چـــــاه انـــــدازد
هرکه چون ماه برافروخت شبِ تارِکسـی
سودش این بس که به هیچش بفروشند چو من
هر که باقیمت جان بود خریدار کســـی
و عشق را
کنار تیرک راه بند
تازیانه می زنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد…
روزگار غریبی است نازنین…
آنکه بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد…
حکایت ما آدم ها …
حکایت کفشاییه که …
اگه جفت نباشند …
هر کدومشون …
هر چقدر شیک باشند …
هر چقدر هم نو باشند
تا همیشه …
لنگه به لنگه اند …
کاش …
خدا وقتی آدم ها رو می آفرید …
... جفت هر کس رو باهاش می آفرید …
تا این همه آدمای لنگه به لنگه زیر اینسقف ها …
به اجبار، خودشون رو جفت نشون نمی دادند
دلم تنگ می شود،گاهی
برای حرف های معمولی
برای حرف های ساده
برای "چه هوای خوبی!" دیشب شام چی خوردی؟
و چه قدر خسته ام از چرا؟از چگونه!
خسته ام از سؤال های سخت،پاسخ های پیچیده...
از کلمات سنگین،فکرهای عمیق...
نشانه های با معنا،بی معنا
دلم تنگ می شود،گاهی
برای
یک "دوستت دارم" ساده
دو "فنجان قهوه ی داغ"
چهار "خنده ی" بلند
و
پنج "انگشت" دوست داشتنی...
ابری نیست
چشمها می بارند
خاکی نیست دردها می کارند
رودی نیست
عشقها میمیرند
تو ؛
برخیز و ثابت کن که تو زنده ای... من زنده ام... ما زنده ایم..
ای همه تو...
برخیز سید ما ... قیام کن...
ای نگاهم روبرویت !!!
وفتی "تـــــــــو" نیستی
تمام دنیا هم که جمع باشند...
انگار یک چیز دنیا کم است...!!
آنقدر کم که..
تمام هستی زیر سوال می رود !
اونــی کـه واقـعـا دوسـِت داشـتـه بـاشـه ..
شـایـد اذیـتـت کـنـه..
ولـی هـیـچ وقــت عـذابـت نـمـیـده..
شـایـد چـنـد روزی هـم حـالـتـو نـپـرسـه ..
ولـی هـمـه حـواسـش پـیـشِ تــوئـه..
شـایـد بـاهـات قــهـر کـنـه ..
ولـی هـیـچ وقـت راحــت ازت دل نـمـی کـــَنــــــــــه !!!
، نگاهت زیباتر از خورشید ، دلت پاک تر از آسمان
و صدایت آرام تر از نسیم بهار . . .
“دوستت دارم” هایت را به کسی نگو
نگه دار برای خودم
من جانم را
برای شنیدنش
کنار گذاشته ام . . .
.
.
.
می ترسم کسی نه خودت را،
که دوست داشتنت را از من بگیرد !
.
.
.
چیزی در کلامم نیست
جز دوستت دارم هایی
که واژه نیستند
مثل دم در پی بازدم
حیاتم را رقم می زنند
.
ببند در آن دلت را که به روی همه باز است
یخ کردم …