دعای باران چرا؟
دعای عشق بخوان!!!
این روزها دلها تشنه ترند از زمین...
خدایا کمی عشق ببار...
فراموش کردنت به معجره می ماند؛
وقتی دیوار های خانه هم تو را به یادم می آورند..
من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد, پس چرا عاشق نباشم ...?
کاش میدانستم چیست ، آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری ست . . .
برای من که دلم از سکوت لبریز است
صدای پای تو از دور هم دل انگیز است
سکوت میکنم چون دیگر نمیدانم چه کنم با این دنیا....
بهترین لحظه برایم زمانیست که چشمانم را می بندم و به تو فکر می کنم.
ادامه...
من از جایی دیگر آمدم ؛
خود نمیدانم ...
این سینهام مرا کشانده به شعر، به چند کلمه شاعرانگی ...
دلتنگیهای من ...
نوشتههای خیس و بارانی
که جاریست بر کویر جانم ؛
کلمات انگار تنوره میکشند ...
چون عطشی جان فرساست انگار ...
به حجم بیکرانگی ...
و تکرار زمزمهای در گوشم ماندهست هنوز ...
صدای ِ مادرم ،
و لالایی ...
عشق یعنی به هم پیوستن شیرین دو جان که تنها در کنار هم آرام وقرار می گیرند و از سلطه بی چون و چرایی که بر هم دارند ، لذتی به عظمت همه محبت های عالم حس می کنند.
قول داده ام...
گاهی...
هر از گاهی...
فانوس یادت را...
میان این کوجه های بی چراغ روشن کنم...
خیالت راحت، من همان منم...
هنوز هم در این شب های بی خواب و بی خاطره...
میان این کوجه های تاریک پرسه می زنم...
اما به هیچ ستاره ی دیگری سلام نخواهم کرد...!!
گـــــــاهی بـــــــاید دست هـــــــاش رو بگیری تـــــــوی دستت...
فقط یـــــــه جملـــــــه بهش بگی :
مـــــــن واسه یه لحظه بیشـتـــــــر با تـــــــو بودن حاضـــــــرم همه دنیـــــــام رو بـــــــدم
سراغی از ما نگیری، نپرسی که چه حالیم ♥
عیبی نداره میدونم، باعث این جداییم ♥
رفتم که شاید رفتنم، فکرتو کمتر بکنه ♥
نبودنم کنار تو، حالتو بهتر بکنه ♥
لج کردم با خودم آخه، حست به من عالی نبود ♥
احساس من فرق داشت با تو♥
دوست داشتنه خالی نبود … ♥
بازم دلم گرفته، تو این نم نم بارون ♥
چشام خیره به نوره، چراغ تو خیابون ♥
خاطرات گذشته منو میکشه آروم ♥
چه حالی دارم امشب به یاد تو زیر بارون … ♥
باختن تو این بازی واسم از قبل مسلم شده بود ♥
سخت شده بود تحملش ؛ عشقت به من کم شده بود ♥
رفتم ولی قلبم هواتو داره شب و روز ♥
من هنوزم عاشقتم به دل میگم بساز بسوز ♥
آیا میدانید دکترها اعلام کردند "آغوش" یک داروی معجزه آسای واقعیست که درد را تسکین میدهد واز استرس میکاهد وحتی افسردگی را درمان میکند امیدوارم همیشه آغوشی گرم برایت گشوده باشد دوستم
خدایا : کم آورده ام ، صبری که داده بودی تمام شد ، ولی دردم همچنان باقیست . . . ! ! !
بدهکار قلبم شده ام میدانم شرمنده ام نمی کنی ، باز هم صبر میخواهم
سلام ممنون از حضور همیشگیتون....
با پست جدید به روزم نظرتون در این پست می خوام بدونم[گل]
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند:
« اَلصَّلاةُ عَلَیَّ نُورٌ فِی الجَنَّةِ »؛
« صلوات بر من، نوری در بهشت خواهد شد. »[گل]
قصدم آزار شماست
اگر این گونه به رندی
با شما
سخن از کامیاری خویش در میان می گذارم
مستی و راستی
به جز آزار شما
هوائی
در سر
ندارم
اکنون که زیر ستاره دور
بر بام بلند
مرغ تاریک است
که میخواند
اکنون که جدائی گرفته سیم از سنگ وحقیقت از رؤیا
وپناه از توفان را
بردگان فراری
حلقه بر دروازه سنگین زندان اربابان خویش
بازکوفته اند
و آفتابگردان های دو رنگ
ظلمتگردان شب شدهاند
و مردی ومردمی را
همچون خرماوعدس به ترازو می سنجند
با وزنههای زر
و هر رفعت را
دستمایه
زوالی است
و شجاعت را قیاس از سیم وزری میگیرند
که به انبان کرده باشی
اکنون که مسلک
خاطرهئی بیش نیست
یا کتابی در کتابدان
و دوست نردبانی است
که نجات از گودال را
پا به گرده او میتوان نهاد
و کلمه انسان
طلسم احضار وحشت است و
اندیشه آن کابوسی که به رؤیای مجانین میگذرد
أی شمایان
حکایت شمادکامی خود را
من
رنجمایه جان ناباورتان میخواهم..
┊┊ ┊┊ ✿
┊ ┊┊ ✿✿
┊ ┊┊
┊ ✿✿
┊
✿
نمی دانم خوشبختی برای تو در چه معنا می شود
فقط می دانم
خوشبختی وسیعتر از آنست که در ذهنت بگنجد
و زیباترین لحظه ایست که می توانی در زندگی درک کنی
و من برای تو
خوشبختی ات را آرزومندم . . .
┊ ┊┊ ┊┊ ✿
┊ ┊┊ ✿✿
┊ ┊┊
┊ ✿✿
┊
✿
====================
هستی جان عزیزم ممنونم از حضور زیبات آدرسو اشتباه گذاشتی نازنینم نتونستم بیام از خجالتت در بیام
اگر روزی بر سر مزارم آمدی
یک وقت حرف این و آن را برایم نیاوری
کمی از خودت بگو
کمی از عشق تازه ات بگو
بگو که بیشتر از من دوستت دارد
بگو که دشت شقایق مسافر دیگری هم دارد
نگاهی به شمع نیمه جان مزارم کن
سوختنش را ببین بیشتر نگاهش کن
با اینکه میداند لحظه ای دیگر می سوزد و میمیرد
ولی می جنگد تا نیمه جان به دست باد نمیرد
می جنگد تا لحظه ای بیشتر سنگ قبرم را روشن کند
می ماند و می سوزد تا سوختنم را باور کند …
حال لحظه ای به خود نگاه کن
مرا در خاطرات فراموش شده ات پیدا کن
میدانم اثری از اسمم درخاطراتت نیست
میدانم ردپایی از اشک و آهم نیست
عشق من چه بی ارزش و ارزان بود برایت
ارزانتر از ارزانم فروختی به حرف مردمانت
التماس و جان کندنم را ندیدی
ولی دروغ این و آن را خوب شنیدی
برای پرواز آرزوهای مردم
در قفسم انداختی بی آب و گندم
یک عمر در قفس تنگت زندان بودم
مثل قناری جان میدادم و لحظه لحظه از عشقت می سرودم
روزی در قفس را باز کردی و آسمان را نشانم دادی
اما افسوس که هرگز پرواز را یادم ندادی
آسمان من همینجاست کنار چشمانت
اما چشمانت کجاست به دهان پر از دروغ مردمانت
با یک دل پر از امید به سویت پر گشودم
ولی بالهایم را شکستی مرا کشتی در سکوتم
تو که با قصه این مردمان خوابیده ای
چرا با شعر لالایی من از این کابوس بیدار نشده ای
تو که برای این مردمان دل می سوزانی
چه قصه های شومی از سیاهی چشمانت برایم گفته اند
افسوس که نمیدانی
چه تهمت ها از تو بر خیالم نیاورده اند
چه مدرک ها برای اثبات جرمت نساخته اند
عشقت را به صد حرف دنیا نفروشم
ارزان پیدایت نکردم و به دو دنیا نفروشم
کاش میدانستی زندگی بجز گذر عشق ارزش دیگری ندارد
حرف این مردمان بجز رنگ جدایی رنگ دیگری ندارد
کاش چشمان نازت را بر حرف این مردمان می بستی
با عشق من عهد و پیمانی تازه می بستی
ولی افسوس من زیر خاکم
با هزار آرزوی رفته بر بادم
ولی هنوز هم میگویم
دوستت دارم ای عزیز جانم
کاش می فهمیدی
یادش بخیر..
همیشه موقع خواب،
عکس قاب شده ات را گرد گیری می کردم!
اما از آن روزی که رفتی..
عجیب دلم غبار گرفته است.
تو خودت را اذیت نکن،
می دانم..
از دست قاب خالی کاری بر نمی آید
هوای روی تو دارم نمی گذارندم
مگر به کوی تو این ابرها ببارندم
مرا که مست توام این خمار خواهد کشت
نگاه کن که به دست که می سپارندم
مگر در این شب دیر انتظار ِعاشق کش
به وعده های وصال تو زنده دارندم
غمی نمی خورد ایام و جای رنجش نیست
هزار شکر که بی غم نمی گذارندم
خدایا !
کسی غیر از تو با من نیست …
خیالت از زمین راحت ، که حتی روز روشن نیست …
کسی اینجا نمیبینه ، که دنیا زیر چشماته !
یه عمره یادمون رفته ، زمین دار مکافاته !
فراموشم شده گاهی ، که این پایین چه ها کردم !
که روزی باید از اینجا ، بازم پیش تو برگردم !
خدایا وقت برگشتن ، یه کم با من مدارا کن !
شنیدم گرمه آغوشت ، اگه میشه منم جا کن …
دردناک ترین محبتها آنهایی است که با ریا، تزویر و تظاهر آمیخته است و لذت بخشترین محبتها آنهایی هستند که در عین کوچک بودن با خلوص نیت و با بی آلایشی همراه است
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
در زندگی به کسانی دل می بندیم که ما را نمی خواهند

و از وجود کسانی که ما را می خواهند بی خبریم
شاید این باشد دلیل تنهایی مان...
من از جایی دیگر آمدم ؛
خود نمیدانم ...
این سینهام مرا کشانده به شعر، به چند کلمه شاعرانگی ...
دلتنگیهای من ...
نوشتههای خیس و بارانی
که جاریست بر کویر جانم ؛
کلمات انگار تنوره میکشند ...
چون عطشی جان فرساست انگار ...
به حجم بیکرانگی ...
و تکرار زمزمهای در گوشم ماندهست هنوز ...
صدای ِ مادرم ،
و لالایی ...
"سهیل"
آینده را ما می سازیم مگر از دیروز تا امروز را نساخته ایم
شادی هایم هدیه به تو
کم بودنش را بر من خرده مگیر
این تمام سهم من از دنیاست . . .
منو ببخش که بی خبر تو خلوتت پا میزارم
مقصرش دلتنگیه
، من که گناهی ندارم
عشق یعنی
پی تکبیر پرنده
پر پرواز گشودن
سوی معشوق پریدن
همچو پروانه مست
به جز شمع ندیدن
عشق یعنی
عاشقانه
خویش را معشوق دیدن
و طوافی پی معشوق نمودن
هیچ گشتن
سوختن
عشق یعنی به هم پیوستن شیرین دو جان که تنها در کنار هم آرام وقرار می گیرند و از سلطه بی چون و چرایی که بر هم دارند ، لذتی به عظمت همه محبت های عالم حس می کنند.
●زِنـدگــیــ بهـ مـن آموخـتـــ ...●
●بآخـتــــــم تآ בلـخــوشــــــتــ کـُـــــنَم!●
●بـــــــرگ بَرَنـבه اَتــ سآבگیــــــم نبوב ، בلــ پآکــمــ بــــــوב ...●
●چـــون پـــــــآیــ مَـن بـهـ تیغــ کســــــآنیــ زَخــمــ بَرבآشتــ کـهـ●
●اَز آنہـــــــــآ اِنتِظآر مـحــبتــ בآشتَمــ●
●زِنـבگیــ بهـ مَـنــ آموخـــتـــ●
●هــیــــچــ کــــــســ شَبیـهـ حـرفہــــــــآیَشــ نیستـ ...
دیشب
با تنهاییم
مچ انداختم...
بد باختم..
نامرد
خیلی قوی شده بود...
ﺍﯾﻦ ﺟﺎ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﺳﺖ... ﺭﺳﻢ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﺶ ﻫﻢ ﻋﺠﻴﺐ... ﺍﯾﻨﺠﺎ ﮔﻢ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷﻮی، ﺑﻪ ﺟﺎی ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺩﻧﺒﺎﻟﺖ ﺑﮕﺮﺩﻧﺪ... ﺗﻮ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ!!!..
سلام شادی جان مرسی که بهم سر زدی آپت عالی مثل همیشه دلم تنگیده بود واستون
سلام عزیزم
خواهش خانومی
ممنونم گلم
قول داده ام...
گاهی...
هر از گاهی...
فانوس یادت را...
میان این کوجه های بی چراغ روشن کنم...
خیالت راحت، من همان منم...
هنوز هم در این شب های بی خواب و بی خاطره...
میان این کوجه های تاریک پرسه می زنم...
اما به هیچ ستاره ی دیگری سلام نخواهم کرد...!!
گـــــــاهی بـــــــاید دست هـــــــاش رو بگیری تـــــــوی دستت...
فقط یـــــــه جملـــــــه بهش بگی :
مـــــــن واسه یه لحظه بیشـتـــــــر با تـــــــو بودن حاضـــــــرم همه دنیـــــــام رو بـــــــدم
وسیله هم برات گذاشتم بهم سر بزنی منتظرتم
°°°°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°°°°|__/
°°°°°°°°°°°°|___/
°°°°°°°°°°°°|____/°
°°°°°°°°°°°°|_____/°
°°°°°°°°°°°°|______/°
°°°°°°______|_________________
~~~~/__ بیا اینم وسیله حالا دیگه_\~~~~~~
~~~~~/ _میتونی بهم سر بزنی _\~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-.¸.....
*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* _________________##________##
مرسی که به فکرمی
سلام یه پست جدید گذاشتم با یه
شعر از مهدی یراحی قشنگه
دوست داشتید دانلود کنید
من خیلی دوستش دارم
به یه بار شنیدنش می ارزه
سلام
ممنون استاد
حتمــــــــــــــآ
سراغی از ما نگیری، نپرسی که چه حالیم ♥
عیبی نداره میدونم، باعث این جداییم ♥
رفتم که شاید رفتنم، فکرتو کمتر بکنه ♥
نبودنم کنار تو، حالتو بهتر بکنه ♥
لج کردم با خودم آخه، حست به من عالی نبود ♥
احساس من فرق داشت با تو♥
دوست داشتنه خالی نبود … ♥
بازم دلم گرفته، تو این نم نم بارون ♥
چشام خیره به نوره، چراغ تو خیابون ♥
خاطرات گذشته منو میکشه آروم ♥
چه حالی دارم امشب به یاد تو زیر بارون … ♥
باختن تو این بازی واسم از قبل مسلم شده بود ♥
سخت شده بود تحملش ؛ عشقت به من کم شده بود ♥
رفتم ولی قلبم هواتو داره شب و روز ♥
من هنوزم عاشقتم به دل میگم بساز بسوز ♥
آیا میدانید دکترها اعلام کردند "آغوش" یک داروی معجزه آسای واقعیست که درد را تسکین میدهد واز استرس میکاهد وحتی افسردگی را درمان میکند امیدوارم همیشه آغوشی گرم برایت گشوده باشد دوستم
خیلی دیره؛ وقتی که تازه می فهمی اونی که از همه ساکت تر بود، بیشتر از همه دوستت داشت، ولی تو حواست به شیرین زبونی یه عشق دروغی بود ... !!!
آجی جونم الهی دورت بگردم همه کسم آپ هات خیلی زیبا و احساسی بودن دست گلت درد نکنه عشقمممممممممم
فــــــدای مهربونیات عزیز دل
ممنونـــــــــــــــــــــــــــــــــــم
چه اشتباه بـزرگیست ، تلخ کردن زندگیمان برای کسی که در دوری ما شیرین ترین لحظات زندگیش را سپری میکند
خدایا : کم آورده ام ، صبری که داده بودی تمام شد ، ولی دردم همچنان باقیست . . . ! ! !
بدهکار قلبم شده ام میدانم شرمنده ام نمی کنی ، باز هم صبر میخواهم
سلاااااااااااااام آجی شادی جووووووووونم الهی قربونت برم نفسم خوبی ؟
دردت بجونم همه کس ناهید بخدا قسم دلم خیلی واست تنگ شده
سلام گلِ من





خوبی عزیزکم؟
دلتنگت بودم خانومم
قربونت برم
زخمی ام کردند ولی میبخشمشان
یادم نبود کاکتوس را نباید
نوازش کرد.....
سلام ممنون از حضور همیشگیتون....
با پست جدید به روزم نظرتون در این پست می خوام بدونم[گل]
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند:
« اَلصَّلاةُ عَلَیَّ نُورٌ فِی الجَنَّةِ »؛
« صلوات بر من، نوری در بهشت خواهد شد. »[گل]
مرسی
سلام شما واسه بلاگ اسکای که نظر میدید یه عکسی کنارش داره یا همون آواتار من میخوام آواتار داشته باشم باید چکار کنم ؟
سلام
والا الان یادم نیست به دفترم نگاه میکنم میگم بهت
♦ ساده دل ♦
دل ساده
برگرد و در إزای یک حبه کشک سیاه شور
گنجشکها را
از دور و بر شلتوکها کیش کن
که قند شهر
دروغی بیش نبوده است.
" حسین پناهی "
خواهش میکنم عزیزم
فدات
قصدم آزار شماست
اگر این گونه به رندی
با شما
سخن از کامیاری خویش در میان می گذارم
مستی و راستی
به جز آزار شما
هوائی
در سر
ندارم
اکنون که زیر ستاره دور
بر بام بلند
مرغ تاریک است
که میخواند
اکنون که جدائی گرفته سیم از سنگ وحقیقت از رؤیا
وپناه از توفان را
بردگان فراری
حلقه بر دروازه سنگین زندان اربابان خویش
بازکوفته اند
و آفتابگردان های دو رنگ
ظلمتگردان شب شدهاند
و مردی ومردمی را
همچون خرماوعدس به ترازو می سنجند
با وزنههای زر
و هر رفعت را
دستمایه
زوالی است
و شجاعت را قیاس از سیم وزری میگیرند
که به انبان کرده باشی
اکنون که مسلک
خاطرهئی بیش نیست
یا کتابی در کتابدان
و دوست نردبانی است
که نجات از گودال را
پا به گرده او میتوان نهاد
و کلمه انسان
طلسم احضار وحشت است و
اندیشه آن کابوسی که به رؤیای مجانین میگذرد
أی شمایان
حکایت شمادکامی خود را
من
رنجمایه جان ناباورتان میخواهم..
┊┊ ┊┊ ✿
┊ ┊┊ ✿✿
┊ ┊┊
┊ ✿✿
┊
✿
نمی دانم خوشبختی برای تو در چه معنا می شود
فقط می دانم
خوشبختی وسیعتر از آنست که در ذهنت بگنجد
و زیباترین لحظه ایست که می توانی در زندگی درک کنی
و من برای تو
خوشبختی ات را آرزومندم . . .
┊ ┊┊ ┊┊ ✿
┊ ┊┊ ✿✿
┊ ┊┊
┊ ✿✿
┊
✿
====================
هستی جان عزیزم ممنونم از حضور زیبات

آدرسو اشتباه گذاشتی نازنینم نتونستم بیام از خجالتت در بیام
این بار فرق می کند!
این بار که کسی آمد...
دیگر نمی گویم برو!!!
حتی نمی گویم کس دیگری را میخواهم....
فقط میگویم :
ببین!...
من شکسته ام!...
خسته ام!...
کمی آرامم کن...
همین...
عجبــــــ رویایـــی بود رویــــای کودکـــــی
بــدون سیـــگار کلاســیک بودیـــم
بدون مشـــروب مستـــــ
بدون معشوق عاشقـــ
بدون عقــل عاقــل!
...عاقـــل و بالغ شــدن گنـد زد به همــه چی...
اون دختره منم
چس همدردیم
اگر روزی بر سر مزارم آمدی
یک وقت حرف این و آن را برایم نیاوری
کمی از خودت بگو
کمی از عشق تازه ات بگو
بگو که بیشتر از من دوستت دارد
بگو که دشت شقایق مسافر دیگری هم دارد
نگاهی به شمع نیمه جان مزارم کن
سوختنش را ببین بیشتر نگاهش کن
با اینکه میداند لحظه ای دیگر می سوزد و میمیرد
ولی می جنگد تا نیمه جان به دست باد نمیرد
می جنگد تا لحظه ای بیشتر سنگ قبرم را روشن کند
می ماند و می سوزد تا سوختنم را باور کند …
حال لحظه ای به خود نگاه کن
مرا در خاطرات فراموش شده ات پیدا کن
میدانم اثری از اسمم درخاطراتت نیست
میدانم ردپایی از اشک و آهم نیست
عشق من چه بی ارزش و ارزان بود برایت
ارزانتر از ارزانم فروختی به حرف مردمانت
التماس و جان کندنم را ندیدی
ولی دروغ این و آن را خوب شنیدی
برای پرواز آرزوهای مردم
در قفسم انداختی بی آب و گندم
یک عمر در قفس تنگت زندان بودم
مثل قناری جان میدادم و لحظه لحظه از عشقت می سرودم
روزی در قفس را باز کردی و آسمان را نشانم دادی
اما افسوس که هرگز پرواز را یادم ندادی
آسمان من همینجاست کنار چشمانت
اما چشمانت کجاست به دهان پر از دروغ مردمانت
با یک دل پر از امید به سویت پر گشودم
ولی بالهایم را شکستی مرا کشتی در سکوتم
تو که با قصه این مردمان خوابیده ای
چرا با شعر لالایی من از این کابوس بیدار نشده ای
تو که برای این مردمان دل می سوزانی
چه قصه های شومی از سیاهی چشمانت برایم گفته اند
افسوس که نمیدانی
چه تهمت ها از تو بر خیالم نیاورده اند
چه مدرک ها برای اثبات جرمت نساخته اند
عشقت را به صد حرف دنیا نفروشم
ارزان پیدایت نکردم و به دو دنیا نفروشم
کاش میدانستی زندگی بجز گذر عشق ارزش دیگری ندارد
حرف این مردمان بجز رنگ جدایی رنگ دیگری ندارد
کاش چشمان نازت را بر حرف این مردمان می بستی
با عشق من عهد و پیمانی تازه می بستی
ولی افسوس من زیر خاکم
با هزار آرزوی رفته بر بادم
ولی هنوز هم میگویم
دوستت دارم ای عزیز جانم
کاش می فهمیدی
سَـــرسَـــری رد شـــو ،
و ..
زنـــــدگـــــی کـن !
دقّــــت ،
دق اَت مــــی دهـــــد !
آدرس؟؟؟
سلام خوبی؟؟؟ [لبخند][گل]
وبلاگ خوبی داری
به من هم سر بزن و نظرتو بگو
خوشحال میشم
اگه خواستی تبادل لینک هم میکنم
منتظرت هستم
[گل]
سلام ممنونم دوست عزیز
خوشحال میشم
آنقدر مرا سرد کرد، از خودش... از عشق... که حالا به جای دل بستن یخ بسته ام!
آهای!!!
روی احساسم پا نگذارید... لیز میخورید.
امروز شوق فردا داریم وحسرت دیروز را، اما در بین هزاران دیروز و صدها فردا فقط یک امروز وجود دارد، پس به یادتم، به یادم باش، شایدکه فردایی نباشد
راستیـ خُدا...
دِلمـ هوایـ دیروز را کردهـ
هوایـ روزهایـ کودکیـ را
دلمـ میخواهد مثل دیروز قاصدکیـ بردارمـ
آرزوهایمـ را بهـ دستشـ بسپارمـ تا برایـ تو بیاورد
دلمـ میخواهد دفتر مشقمـ را باز کنمـ
و دوبارهـ تمرینـ کنمـ الفبایـ زندگیـ را
میخواهمـ خط خطیـ کنمـ تمامـ آنـ روزهاییـ
کهـ دلـ شکستمـ و دلمـ را شکستند
دلمـ میخواهد اینـ بار اگر معلمـ گفتـ در دفتر نقاشیـ تانـ
هر چهـ میخواهید بکشید اینـ بار
تنها و تنها نردبانیـ بکشمـ بهـ سویـ تو
دلمـ میخواهد اینـ بار اگر گلیـ را دیدمـ آنـ را نچینمـ
دلمـ میخواهد …میـ شود باز همـ کودکـ ـ شد؟؟
راستیـ خدا!
دلمـ فردا هوایـ امروز را می کند.
یادش بخیر..
همیشه موقع خواب،
عکس قاب شده ات را گرد گیری می کردم!
اما از آن روزی که رفتی..
عجیب دلم غبار گرفته است.
تو خودت را اذیت نکن،
می دانم..
از دست قاب خالی کاری بر نمی آید
سکوتـــــــــــــ …و دیگر هیچ نمی گویم …!که این بزرگترین اعتراض دل من استبه تو …سکوت را دوستـــــــــ دارمبه خاطر ابهت بی پایانشــــ
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﯾﺪﻣـﺶ !!ﺩﻟﻢ ﮐـﻤﯽ ﺑﺮﺍﯾـﺶ ﺳﻮﺧﺖ !!ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺩﻟﺶ ﺭﺍ ﮐﺴﯽ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ...ﺧﯿﻠﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ...ﻧﻪ ...ﺗﻨﻬﺎ ﻧﺒﻮﺩ ...ﺍﻭ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺩﺍﺷﺖ ...ﺧﻂ ﻫﺎﯼ ﺭﻭﯼ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﮔﺬﺭ ﻋﻤﺮ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ ...ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻮﻥ ﺁﺩﻣﯽ ﻧﺒﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺧﺘﻢ .ﺍﺯ ﻓﺮﺍﻕ ﯾﺎﺭﺵ ﺩﺭﺩ ﻣﯽ ﮐﺸﯿﺪ ....ﮔﻤﺎﻧﻢ ﻣﻌﺸﻮﻗﺶ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ...ﺍﻣﺎ ﮐﺴﯽ ﺟﺰ ﻣﻦ ، ﺳﻮﺍﺩ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺖ ....ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻤﮑﺶ ﮐﻨﻢ .....ﻭﻟﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺩﺭﺩ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﮕﯿﺮﺩ ...ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ،ﺑﯽ ﮔـﻤﺎﻥ ﺁﯾـﻨـﻪ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺘﻢ
فـهـــم لعنـتـــی...
یـکبـــــار هـــم بفـــهـم!!!
ایــن اسمــش "قلـــب" اســت...
همـــان که در دستــــت بـازیـــش مـــی دهــــی را مــی گویـــم...عروســـکت!
اسمــش "قلــــب" اســـت...
مــی تپیـــــد قـبــــل تــــو!
رنـــگ داشــــت ! امیــــد داشــــت...
"تــــــو" ســـردش کــردی
سـنگــــش کـــــردی
تـنگـــــش کــــردی .... دیـــــگر نـفــــس نـــدارم!
پــــــــــس بـــــــــده ... مـــــــن قـلبــــــــــم را مــــــی خـــــواهـم؟؟؟؟؟؟
هوای روی تو دارم نمی گذارندم
مگر به کوی تو این ابرها ببارندم
مرا که مست توام این خمار خواهد کشت
نگاه کن که به دست که می سپارندم
مگر در این شب دیر انتظار ِعاشق کش
به وعده های وصال تو زنده دارندم
غمی نمی خورد ایام و جای رنجش نیست
هزار شکر که بی غم نمی گذارندم
برخیـــز جز این چاره نداری که در این جـــــــا
جز جام می و مطرب و ساقی خبری نیست
مـا خانه به دوشیـــــم
مـا بـــــاده فروشیـــــم
جـــز بـــــــــاده ننوشیـــــم، ننوشیـــــم، ننوشیـــــم
ما حلقه به گوش، حلقه به گوش، حلقه به گوشیم
در کلبـــه مــا سفره ارباب و فقیرانــــه جــــدا نیست
در حلقه ما جنگ و نزاعی به سر شاه و گدا نیست
ما مطرب عشقیم
در کعبه ما جنگ رسیدن به خدا نیست
ای زاهـــد دیوانـــه
وا کن در میخانـــه
می زن دو سه پیمانه که ناخورده می و رفته ز هوشیم
باده بده، باده بده، باده بنوشیم
این بار فرق می کند!
این بار که کسی آمد...
دیگر نمی گویم برو!!!
حتی نمی گویم کس دیگری را میخواهم....
فقط میگویم :
ببین!...
من شکسته ام!...
خسته ام!...
کمی آرامم کن...
همین...
وقتی دلم برات تنگ میشه
میرم پشت ابرها زار زارگریه میکنم
پس وقتی بارون اومد
بدون دلم برات تنگ شده به یاد من باش
خدایا !
کسی غیر از تو با من نیست …
خیالت از زمین راحت ، که حتی روز روشن نیست …
کسی اینجا نمیبینه ، که دنیا زیر چشماته !
یه عمره یادمون رفته ، زمین دار مکافاته !
فراموشم شده گاهی ، که این پایین چه ها کردم !
که روزی باید از اینجا ، بازم پیش تو برگردم !
خدایا وقت برگشتن ، یه کم با من مدارا کن !
شنیدم گرمه آغوشت ، اگه میشه منم جا کن …
سلام خوبی تواین مدت که نبودم فقط یکی دونفربهم سرزدن که شماهم جز اونایی بینهایت ازت ممنون بامرام
سلام
خواهش میکنم دوستِ من وظیفست
دردناک ترین محبتها آنهایی است که با ریا، تزویر و تظاهر آمیخته است و لذت بخشترین محبتها آنهایی هستند که در عین کوچک بودن با خلوص نیت و با بی آلایشی همراه است