دعای باران چرا؟
دعای عشق بخوان!!!
این روزها دلها تشنه ترند از زمین...
خدایا کمی عشق ببار...
فراموش کردنت به معجره می ماند؛
وقتی دیوار های خانه هم تو را به یادم می آورند..
من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد, پس چرا عاشق نباشم ...?
کاش میدانستم چیست ، آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری ست . . .
برای من که دلم از سکوت لبریز است
صدای پای تو از دور هم دل انگیز است
سکوت میکنم چون دیگر نمیدانم چه کنم با این دنیا....
بهترین لحظه برایم زمانیست که چشمانم را می بندم و به تو فکر می کنم.
ادامه...
البته که بعد تعطیلی آدم هفته رو بهتر شروع می کنه چرا عزیز ترین دعواش کنه نخواستم بابا همسر گرامی واسم درستش کرد حوصله دعوا مرافه ندارم من میگم اگه دعواشم کنه واسه دیروز بود که روز عشاق ایرانی بود فعلا همه با هم دعوا دارن ولی من خوشحالم بگو چرا ؟ روز خوبی بود برام
آره احتمالا همون بوده زدی تو خال خانومی حالا چرا؟؟؟
[ بدون نام ]
چهارشنبه 30 بهمنماه سال 1392 ساعت 04:32 ب.ظ
این فنجان قـــــــــــــــهــــوه هم تمام می شود
و از این کــــــــــــافـــه هم خواهیم رفت!
و هنوز به حــــــــــــــــرف هایی فکر می کنم
که برای نــگـــــــــــــــــــفـتــن داریم!!
گاهگاهی دلم می گیرد
با خودم میگویم به کجا باید رفت
به که باید پیوست؛
به که باید دل بست ؟؟؟؟؟
به دیاری که پراز دیوار است؛
به امینی که امانت خواراست؟
یا به افسانه دوست؟؟؟؟؟
گریه ام میگیرد!!!
وقتی وجود خودت با تو در جنگ باشد، راهی جز تسلیم نیست..
باید راضی به زجر شوی،،،
تا روزی که قلبت خنجر تیزش را از زیر چانه ات بردارد..
خوبی را آرزو میکنم
برای آنهایی که یادنگرفتندبدباشند
عـــ ــ ــکس تـــــــو را
به سقفــــــ آسمــ ــ ــان سنجــــاق میکنمـــ ـــ
ــ ..
حال که ایــــن روزهـــا
از فرط دلتنـ ــ ـگی
چشمانـــم مدام رو به آسمــ ــ ــ ـان استـــــ ـ ـ ـ ..
بگذار تــــــو در قابـــــــ چشمانــــم باشیــــ
آرام می آیم
همانجای همیشگی
سر همان ساعت همیشگی
با همان شوق که می شناسیش
با خودم حرف می زنم
برای خودم خاطره تعریف می کنم
و بی صدا مثل همیشه می روم
.
.
.
بی آنکه تو آمده باشی
دل من...
کلبه بارانیست...
و " تـــــــــــو "....
آن باران بی اجازه ای
که ناگهان
در احساس من
چکه میکنی.....
اگر چه عمر تو در انتظار می گذرد
دل فقیر من! این روزگار می گذرد
بهار فرصت خوبی است گل فشانی را
به میهمانی گل رو بهار می گذرد
چه مانده ای به تماشای تیرگی و غبار
همیشه هست غبار و سوار می گذرد
تمام چشمه دلان از کنار ما رفتند
اگر نه سنگدلی جویبار می گذرد
دلی که شوق رهایی در اوست ای دل من
بدون واهمه از صد حصار می گذرد
عزیزترازآنی که بگویم دوستت دارم::
محبوب ترازآنی که بگویم می خوامت::::
نمی گویم مال من باش؟فقط گاهی به یادم باش
بیا جوابتو بخون گلم
خوندمو جواب دادم برو حالشو ببر
قلبـــت که بــی نظـم زد
از همیــشه عاشق تـــری . . .
اشکــت که بــی اختیــار ریخــت
از همیــشه دلتنــگ تـــری . . .
شبــت کـه بـا درد گذشـــت
فکــرت از همیــشه درگیـــرتـر سـت...
البته که بعد تعطیلی آدم هفته رو بهتر شروع می کنه چرا عزیز ترین دعواش کنه نخواستم بابا همسر گرامی واسم درستش کرد حوصله دعوا مرافه ندارم من میگم اگه دعواشم کنه واسه دیروز بود که روز عشاق ایرانی بود فعلا همه با هم دعوا دارن ولی من خوشحالم بگو چرا ؟ روز خوبی بود برام
آره احتمالا همون بوده

زدی تو خال خانومی
حالا چرا؟؟؟
اونجا که قمیشی میگه :
هرگز نخواستم که تورو با کسی قسمت بکنم
آدم فکر میکنه با ته دیگشه !
مرسی ک اومدی
خواهش میکنم
اما الان نمیدونم کدوم عزیزی والا
مثل سیگار مانده ام میان دو انگشتش.....نه می کشید..نه خاموش می کند....فراموش کرده است که میسوزم
باز چی شده شادی جون تعطیل شدی ؟راستی گلم من وبلاگ میهن بلاگ رو زیاد بلد نیستم باید از استاد بپرسم که چکار کنم تنظیماتشو درست کنم
آخه بعدِ تعطیلی هفته رو سرحالتر شروع میکنی مگه نه؟

ای بابا اگه استادو پیداش کنی
گمونم عزیزترین دعواش کرده
این فنجان قـــــــــــــــهــــوه هم تمام می شود
و از این کــــــــــــافـــه هم خواهیم رفت!
و هنوز به حــــــــــــــــرف هایی فکر می کنم
که برای نــگـــــــــــــــــــفـتــن داریم!!
نگو دوستت دارم انسان این واژه ِ تَرَک خورده را باور می کند . . .
دست و پای قلبش را گم میکند
انسان است دیگر ، عاشقی زود باور ، تقصیری ندارد . . .
از کاه ِ خیال ِ تو کوهی میسازد بر فراز ِ رویاهایش
میشود ققنوسی ، خندان بر میخیزد از خاکسترِ اندوهش . . .
آن وقت تو میروی و او میماند با روحی زخمی، از عشقی مجازی
تو میروی و او میماند با آبله ای از جنس تنهایی بر پیشانی ِ چروک خورده اش
تو میشوی شاه ِ قصه و او جذامی ِ ترد شده از افسانه ها
می میرد ، به همین آسانی
نگو دوستت دارم . . .
نگو . . .
لـج میکنم ...
بداخلاق میـــشم!
نه چیزی میبینم،
نه چیزی میشنوم،
نه چیزی میگم!
دست خودم که نیست
تو که نباشی،
زندگی
بـــــــــــــــــــــــــــایـــــــــــــــــــــــــد
به کامِ من تلخ بشــه ..!
خاطرات نه سر دارند و نه ته . . .
بی هوا می آیند تا خفه ات کنند . . .
میرسند . . .
گاهی وسط یک فکر . . . !
گاهی وسط یک خیابان . . . !
سردت می کنند . . . داغت میکنند . . . !
رگ خوابت را بلدند . . . زمینت می زنند . . . !!!
خاطرات تمام نمی شوند . . .
تمامت می کنند...
به سـلامتی خودمون
که دردامونو روی این دیوار مجازی می نویسیم...
به ســلامتی کسایی که
خونده نخونده دردامونو لایکـــــــــــ می زنن....
وبه سلامتی کسایی که
از دردمون خوششون میاد و
copy-past می کنن . . .
به به چقدر زیباست


واقعا قشنگه
شانس نیاوردیم اول بشیم امروز هم
تشکرات
زیباست
مرسی هومن جان
نکند فکر کنی در دل من یاد تو نیست،گوش کن ،نبض دلم زمزمه اش با تو یکیست.
سلام آبجی
خوش آمدی
سلام زنده باشی
سلام آبجی نیستی
سلام
اومدم
گاهگاهی دلم می گیرد
با خودم میگویم به کجا باید رفت
به که باید پیوست؛
به که باید دل بست ؟؟؟؟؟
به دیاری که پراز دیوار است؛
به امینی که امانت خواراست؟
یا به افسانه دوست؟؟؟؟؟
گریه ام میگیرد!!!
عده ای هستن به پول و مال خود می نازند و می گوین ما پول داریم چه غمی داریم قدرت داریم چه غم داریم ولی ماها و شماها می گوییم خدا داریم چه غمی داریم.
فهمیده ام که نفرت هم مثل دیگر احساسات
مثل عشق ، قیمت دارد
تنفر را هم نباید خرج هر کسی کرد . . .