حرفهای تنهایی
این سن
برای من خیلی زیاد است،
باید بی خیال شناسنامه ام شوم،
ونگذارم عمر بر باد رفته ام اینهمه
گردوخاک به پا کند!
هنوز پر از شیطنت های سرکوب شده ام؛
دست هایم
پراز خواسته هایی است که اجابت نشده اند!
نوجوانی را میان بر زده ام،
جوانی هم به سرعت نور از من دور شد...
هرطور که شده باید
تاریخ رفتنم را چند دهه به عقب بیندازم،
هنوز به اندازه ی کافی
به عزیزانم نگفته ام دوستشان دارم؛
تازه ازبند افکار پوسیده رها شده ام؛
تازه ترس هایم را ترسانده ام!
وزیاد نمیگذرد که دریچه ی ذهنم را
به روی تمام روشنی هایی که
مرا شادوآزاد میکنند،باز گذاشته ام،
نه! این سن با احساس من خیلی فاصله دارد،
باید عددهای شناسنامه ام را بهم بریزم،
وافکارواحساساتم را نونوار کنم،
من از روزگار سهمم را نگرفته ام...
باید بار سنگین سن وسالم را
زمین بگذارم وراه بیفتم؛
من هنوزدر ابتدای زندگی کردنم...!
واژه ها در گذر زمان گم می شوند
تغییر می کنند
با شکلی جدید باز پیدا می شوند
درست شبیه آدم ها که
کودک بودند
جوانند
و پیر می شوند
سن و سال فقط یه عدده
همنشین و هم صحبت روزگارت بودن هنره
.
.
.
.
.
وایی به حال آنان که فقط به خاطر یه عدد بزرگتر و کوچکتر
رها می کنند عشق زندگیشان را
بسیار عالی
سلام ممنون سرمی زنی وشعرهامومی خونی گلم
سپااااس بابت کامنت های زیبات
شادباشی وخوب وموفق
سلام خواهش میشه عزیزکم
شادی جونم
لطفا وب ساعر دل هم برین لطفا
به روی چشمم عمو
گاهی برای تموم شدن رابطه متاسف نیستیم
برای اون لحظه هایی متاسفیم
که فکر میکردیم دوستمون داره
و ذوق میکردیم
سلام شادی جان دیگه فعال نیستی؟ متروکه شده اینجا؟برگشتی وب خبرم کن دوباره بلینکمت
سلام دوست من
میام سر میزنم منتها با گوشی ام یکمی سخته
هیچگاه
تو را...
آنگونه دوست نخواهم داشت...
که زندانیم باشی...!
زندانبانی...
شغل مورد علاقه ام نیست...!
و از دید من...
زندان ...
منفورترین مکان دنیاست...!
سلام و درود
سلام از ماست دوست گراااام
سلام
اینجا تعطیل شده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام عمو
نه تعطیل که نشده اما یه مدت اومدم دیدم دوستان نیستن کمتر میومدم دیگه
من هنوز چای میخورم..
قدم میزنم..
هستم..
اما..
"تلخ تر".."تنهاتر".."بی اعتماد تر"..
گرگ خیلی خطرناک نیست
باورکن
وقتی سیر شد دیگر نمی درد
از گوسفندی بترس
که هرچه می چرد سیر نمی شود
تمام دشتها را
یک تنه آرزو دارد ....
کوچه به کوچه سر زده ام کو به کوی تو
چون حلقه در به در زده ام سر به خانه ها
یک لحظه از نگاه تو کافی است تا دلم
سودا کند دمی به همه جاودانه ها...
ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام و عرض ادب[گل][گل]
همیشه هر جا دلت رفت
عقلت رو هم دنبالش بفرست
یادت باشه که هیچوقت
عمق یه رودخانه رو
با دو پا امتحان نکنی
سلام لینکم درسته؟؟؟
شعر حافظ شیرازی برای بهار
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
” اشعار حافظ “
آدما عوض نمیشن . . .
فقط بعد از یک مدت بازی کردن خسته میشن ، میشن همونی که بودن...
=========================================
سلام مشکل میهن بلاگ حل شد برگشتم میهن بلاگ .شرمنده انقدر کوچ میکنمو بر میگردم.دوس داشتی وبمو اصلاح کن لینکشو.
خیلی بده احساس کنی مثل شمعی !
فقط وقتی برق رفت می آیند سراغت
و بعد با یک فوت
خاموشت می کنند
======================
سلام مشکل میهن بلاگ رفع شده برگردم میهن بلاگ کتک میخورم بخاطر کوچ مکررم یا نه ؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام شادی جان منم ناهید خوبی
سلام به روی ماهت ناهید جان
خوبی عزیز دل
سلام عجب شیر تو شیری هست تو دنیای وب ایران
بلاگفا کامنت میدزده
میهن بلاگ اجازه دریافت و ارسال کامنت نمیده
لوکس بلاگ اجازه لینک به بلاگفا نمیده و....
منم کوچ کردم و رفتم رز بلاگ
اینم آدرس وب جدیدم
http://ghooyetanha.rozblog.com
لینکم کنین و بهم خبر بدین
سلام و درود فراوان
سلام بر شما دوست عزیزو گرامی
تا آخر عمر
درگیر من خواهی بود
و تظاهر می کنی که نیستی
مقایسه تو را
از پا در خواهد آورد
من
می دانم به کجای قلبت
شلیک کرده ام
تو
دیگر
خوب نخواهی شد (یدالهی)
........................................
سلام و درود[گل]
سلام بر شمادوست گرامی
سلام شادی جون
خوبی؟
دلم براتون تنگ شده بود
امیدوارم خوب و سرحال باشی
برا منم دعا کن
سلام دوست من خوبی شما
ممنونم عزیز
اومدم وبلاگت
Ba salam ,,ببخشید خیلی وقته آپ نکردم یادم نیست تصویر چطور میذاشتم میشه لطفا بهم بگی ؟ ممنونم
آدرس نداری که دوست من
سلام دوست عزیز ، وبلاگ خیلی خوبی داری
به ما هم سر بزن سامانه تبادل خودکار راه انداختیم آنی ثبتت میکنه ، همه کادرها رو پرکن و بک لینک قوی بگیر . هزینش ۱ دقیقه پر کردنه اطلاعت وبتون هستش
سلام
مرسی از محبتت دوست عزیز
ینجـــــــــا زَمین اَست"
جایی کِه
قِیمَت یِک عِـشق تا
عِشق دیگر...
یِک قَهر سادِه اَست
هَمیـــــــــــــــــــــــــن...
چه زیبا میگوید #نلسون_ماندلا ...
ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽ ﯾﺎ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽ؟
"ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽ" ﯾﻌﻨﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻤﺖ؛
ﭼﻮﻥ ﻣﻔﯿﺪﯼ
"ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽ" ﯾﻌﻨﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻤﺖ؛
ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﻣﻔﯿﺪ ﻧﺒﺎﺷﯽ
ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﮔﺮﺍﻥﻗﯿﻤﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻠﺴﺎﺕ ﻣﻬﻢ، ﻭﺍﺑﺴﺘﻪﺍﻡ، ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺟﻌﺒﻪﯼ ﺁﺑﺮﻧﮓ ﺑﯽﺧﺎﺻﯿﺘﯽ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﮐﻮﺩﮐﯿﻢ ﺍﺳﺖ ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ...
ﻣﻦ ﺑﻪ ﻣﯿﺰی ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﭘﺸﺖ ﺁﻥ ﻣﯽﻧﺸﯿﻨﻢ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪﺍﻡ، ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺁﻥ ﮔﻠﺪﺍﻥ ﮐﻮﭼﮏ ﮐﺎﮐﺘﻮﺳﯽ ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪﺍﻡ، ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ...
ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽﻫﺎ ﺭﺍ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﻭﺍﻟﺪﯾﻦ ﻣﯽﺁﻣﻮﺯﻧﺪ ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽﻫﺎ ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ "ﺧﻮﺩ ﻭﺍقعی من" ﻫﺴﺘﻨﺪ...
به کسی که دوستش داری "دلبسته" باش نه ، وابسته!
امروز اولین روز سال 96 است
برایت....
یک ﺑﺎﻍ ﺳﻼﻡ ...
یک ﺳﺒﺪ ﻣﺤﺒﺖ ...
یک ﺩﻧﻴﺎ ﻋﺸﻖ ...
یک ﻋﺎﻟﻢ خوشبختی ...
یک ﺩﺷﺖ ﻻﻟﻪ ...
یک ﺻﺤﺮﺍ مستی ...
یک ﻛﻮﻩ دوستی ...
یک ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺳﺘﺎﺭﻩ ....
یک ﺟﻬﺎﻥ ﺯﻳﺒﺎیی ...
یک ﺩﺍﻣﻦ نیک نامی ...
ﻳﻚ ﻋﻤﺮ ﺳﺮﻓﺮﺍﺯی ...
یک ﺗﺒﺴﻢ ﻧﺎﺯ ...
ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺧﻮﺍﻫﺎﻧﻢ ...
ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﻬﻤﻮﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ
ﺧﻮﻧﻪ ﺩﻟﺘ ﺑﺎﺷﻪ....
بهارت پر از معجزه لبخند...
سلام صبح به خیر
سلام عمو صبح شمام بخیر
پیشاپیش سال نو رو بهتون تبریک میگم
امیدوارم سال خوبوخوشی درپیش داشته باشید
دوستت دارم.
جوونی رو با هم شروع می کنیم
عجب ایمیلی داری
رخی آدمها تو را خوب بلدند
مثلا میدانند
کدام آجر نصفه ی دیوار دلت را
بیرون بکشند
تا دیوارت یکسره
فرو بریزد ...:
گاهی خدا
برای حفاظت از شما
کسی را از زندگیتان حذف میکند
اصرار به برگشتنش نکنید
دردهای من
جامه نیستند
تا ز تن در آورم
چامه و چکامه نیستند
تا به رشته ی سخن درآورم
نعره نیستند
تا ز نای جان بر آورم
دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است [گل]
سلام بر همشهری عزیز و گرامی
صبحت به خیر و شادی
سلام و درود بر شما عموی گرام
عالی
تشششششکر
خوب باشیم ...
دکتر الهی قمشه ای:
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ که ﺑﺪﺍﻧﯽ چقدﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻣﻬﻢ ﻭ ﻋﺰﯾﺰ ﻫﺴﺘﯽ؟
کافﯿﺴﺖ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﺳﺮﺍﻏﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﮕﯿﺮﯼ !
ﻧﻪ ﺍینکه ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻟﻮﺱ کنی، ﻧﻪ ﻫﺮﮔﺰ .
ﻓﻘﻂ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﯼ ﺳﺮﺍﻍ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ کن
ﺩﺭ ﺍین صورت ﯾﺎ ﺩﻟﺘﻨﮕﺖ می شوند ﻭ ﯾﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ میکنند!
ﺍﮔﺮ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﻭ ﻧﮕﺮﺍﻧﺖ ﺷﺪﻧﺪ ﻗﺪﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻥ
ﻭ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻗﯿﻤﺘﯽ که ﺷﺪﻩ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ کنار ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﺖ کرﺩﻧﺪ، به رﺍﺣﺘﯽ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﺸﺎﻥ کن...
ﻫﻤﯿﺸﻪ " ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ " ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ، ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻋﻘﻞ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﻧﯿﺴﺖ...
در تمام قلم های زندگی بجای غصه خوردن برای قدم های گذشته، از آنها تجربه و از جای پای دیگران درس بگیریم
خداقوت دوست عزیز[گل]
مرسی عزیزم
طبق قانون فیزیک قراردادن یک آهن
در میدان مغناطیسی،پس از مدت
کوتاهی آنرا به آهنرُبا تبدیل میکند.
حال قراردادن یک ذهن در میدان
مغناطیسی بدبختی،
میشود بدبختی رُبا،
و قرار دادن در میدان مغناطیسی
خوشبختی میشود
خوشبختی رُبا،☺
هرچه را که می بینید،
هرآنچه را که می شنوید،
و هر حرفی که می زنید،
همه دارای انرژی مغناطیسی هستند
و ذهن شما را همانرُبا میکنند،
دلم هر چند بی نام و نشان است
دچار گریه های بی امان است
دلم دلتنگ باران است امشب
سرش بر شانه های جمکران است
...
دوباره دیر شد، باران نبارید
دلم تبخیر شد، باران نبارید
به چشم آسمان ها خیره ماندم
نگاهم پیر شد، باران نبارید
سید حبیب نظاری[گل]
سلام شادی جونم
خوبی عزیزم؟!
حسابی دلتنگتما!!!!
خوشحالم که چند وقت یه بار که یادت میفتم و میام اینجا، مبینیم که اینجا هنوز سرپاست!
سلام مریم جون خولی عزیزکم آبجی گلت خوبه؟

فدات مهربونم منم دلم پیشته خانومی
مرسی که سر میزنی گلم
سلام و درود استاد گرامیم
ممنونم از شعرهای زیبات و حضور گرمتون در این ثانیه های سرد و ناجوانمردانه ی زمستان
بازم سپاس
منتظر گرمی حضورت هستم
سلام دوست گرامی
خواهش میکنم وتشکر بابت حضور پررنگتون
سلام شبت به خیر شکر خدا خوبم و نفس می کشم
سلام شبت بخبر عمو
الهی زنده باشینو سلامت
سلام شادی جون
خوبی؟
ممنون ازت دوست گلم
خیلی دلم میخواست بمونم و ادامه بدم
اما نشد
گاهگاهی بهم سر بزن
من هر از گاهی میام وبلاگم و کامنتهارو می خونم
فدات
سلام دوست قدیمی چطوری؟
چشوووووم
سلام ودرود
ممنونم از مهربانی شما
سلام بر شما دوست عزیزو گرامی


مرسی از حضورتون
زیادی خوب بودن خوب نیست
زیادی که خوب باشی شکننده تر میشوی...
با هر قدرناشناسی دلت ترک بر میدارد،میشکند...
تکه های شکسته را در دستانت میگیری...
نگاه میکنی به نتیجه ی زیادی خوب بودنت!
زیادی خوب بودن خوب نیست
زیادی که خوب باشی به زیادی خوب بودنت عادت میکنند...
آن وقت کافیست کمی بد شوی
همه گمان میکنند زیادی بدی!
سلام بر همشهری گلم خوبی خوشی سلامتی؟
سلام عمو حالتون چطوره خوبین شما؟
خیلی خیلی زیبا بود عزیزم. راستی چقدر جالب تو هنوز اینجا مطلب می زاری
ممنونم عزیزکم

بعد از سالها
اتفاقى،
دقیقاً آنجا که جانَم به لب رسیده بود تا فراموشش کنم،
دیدَمَش...
همانجایی
که پاتوقِ تمامِ عاشقانه هایمان بود!
دست در دستِ مردى که عجیب شبیه من؛
مدلِ عینکش
موهایش
لباس پوشیدنش
لبخندش
راه رفتنش...
هر دو خشکمان زد
زمان گیر کرده بود و انگار عقربه ها
هم باورشان نمیشد این اتفاق را...
یک دستش را همسرش قفل کرده بود و
دستِ دیگرش را پسرى که شیرین ترین بچه ى دنیا بود!
نشستند میزِ پشتِ سرم
این عجیب ترین فاصله اى بود که در عینِ نزدیکى داشتیم
اسم من را صدا زد!
برگشتم
اما..
پسرش جوابش را داد...
سلام،خوبی؟
چه خوبه که هستی
سلام ممنونم
خیلی مرسی