چلچله گی یک زن...
چهل و چند سالگی یک زن را هرکسی
نمیفهمد. چهل و چند سالگی یک
زن یعنی جمع دلفریبی و شیطنت
ضرب در وقار و متانت.
زن چهل و چند ساله را توی یک
مهمانی با لباس شب مشکی و موهایی
که
از پشت سر جمع کرده باید دید،
لباس بلندی که گاه روی زمین
کشیده
میشود، خرامیدنش و گام های
شمرده شمرده اش را. زن چهل و
چند
ساله تازه اول پختگی ست، سرشار از
هوشی زنانه و زیبایی دوچندان.
شبیه نسیم خنکی که عصر یک روز
تابستانی روی پوست عرق کرده
صورت می وزد، شبیه صدای دل
انگیز خوردن باران روی برگها، شبیه
هرچه که تو را وارد یک خلسه
شورانگیز میکند.
زن چهل و چند ساله مخدری ست که
زندگی را سر حال می آورد. زن
چهل و چندساله یک نقاشی بی نقص
است از مجموعه هر آنچه میشود
در یک قاب جمع کرد....
تقدیم به خانم های چهل وچندساله.
سلام و درود
تبریک مسگم بعد این همه مدت هنوز وبلاگتو سرپا نگه داشتی
من وقت نمیکنم سر بزنم ب وب
از ی طرفم مجازی پیشرفت کرده
راستی پیج اینستام
Armin_darkman
پیجم بازه خواستی فالو کن و بگو ک دوست قدیمیم هستی
سلام ودرود بر شمادوست قدیمی
ممنونم سر زدی
متاسفانه اینستا عضو نیستم
در ضمن نتونستم بیام وبتون
عمر شما از زمانی شروع می شود که اختیار سرنوشت خویش را در دست می گیرید .کوروش کبیر
آفتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد .کوروش کبیر
ای هرچه صدا، هرچه صدا، هرچه صدا-تو
پر می کشم از پنجره ی خواب تو تا تو
هر شب من و دیدار در این پنجره با تو
از خستگی روز همین خواب پر از راز
کافی ست مرا، ای همه ی خواسته ها تو
دیشب من و تو بسته ی این خاک نبودیم
من یکسره آتش، همه ذرات هوا تو
بیدارم اگر دغدغه ی روز نمی کرد
با آتش مان سوخته بودی همه را تو
پژواک خودم بودم و خود را نشنیدم
ای هرچه صدا، هرچه صدا، هرچه صدا-تو
آزادگی و شیفتگی، مرز ندارد
حتا شده ای از خودت آزاد و رها تو
یا مرگ و یا شعبده بازان سیاست؟
دیگر نه و هرگز نه، که یا مرگ که یا تو
وقتی همه جا از غزل من سخنی هست
یعنی همه جا-تو، همه جا-تو، همه جا-تو
پاسخ بده از این همه مخلوق چرا من؟
تا شرح دهم از همه خلق، چرا تو
محمدعلی بهمنی
محمد علی بهمنی (گزینه ی اشعار-انتشارات مروارید)
«گاه باران همه ی دغدغه اش باغچه نیست»
با تو از خویش نخواندم- که مجابت نکنم
خواستم تشنه ی این کهنه شرابت نکنم
گوش کن از من و بر همچو منی گوش مکن
تا که ناخواسته مشتاق عذابت نکنم
دستی از دور به هرم غزلم داشته باش
که در این کوره ی احساس مذابت نکنم
گاه باران همه ی دغدغه اش باغچه نیست
سیل بی گاهم و ناگاه خرابت نکنم
فصلها حوصله سوزند.-بپرهیز- که تا
فصل پر گریه ی این بسته کتابت نکنم
هرکسی خاطره ای داشت- گرفت از من و رفت
تو بیندیش- که تا بیهده قابت نکنم
................................................
خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست
این جا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است!
اکسیر من! نه اینکه مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است
سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست
در شعر من حقیقت یک ماجرا کم است
تا این غزل شبیه غزل های من شود
چیزی شبیه عطر حضور شما کم است
گاهی ترا کنار خود احساس می کنم
اما چقدر ل خوشی ی خواب ها کم است!
خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست
آیا هنوز آمدنت را بها کم است! [گل]
علی ابن ابیطالب : بهترین شیوه صداقت وفای به عهد است
▪ علی ابن ابیطالب : هیچ ارثی مانند ادب و اخلاق پر ارج و گرانمایه نیست
▪ علی ابن ابیطالب : بهترین شیوه عدل ، یاری مظلوم است
عوام ثروتمندان را محترم می دانند و خواص دانشمندان را. افلاطون
به عقیده من تنها موضوعی که شایسته است مغز انسان را نگران بدارد آینده فرزندان اوست و اندیشه این موضوع که چه کار کند تا فرزندان او خوشبخت شوند ؟افلاطون
▪ علی ابن ابیطالب : گیتی برای تو شیواترین پندآموز است اگر پندپذیر باشی
▪ علی ابن ابیطالب : بپرهیز از انجام کاری که اگر فاش شود انجام دهنده را خوار و خفیف سازد
سلام شادی عزیزمممم
انقد خوشحال میشم وقتی چند وقت یه بار میام اینجا و میبینم هستی! :)))
وبلاگت منو میبره به خیلی قدیما...نمیدونی چه حال و هوای خوبی برام داره!!!
خلاصه که حداقل همینطوری چند وقت یه بار اینجا بیا عزیز دلم!
سلام بر مریم گلیه گلو گلاب
خوبی عزیزم
فدای تو خانومی هرچند کم اما سعی میکنم زنده نگه دارم اینجارو چون دوستای خوبی مثل شما دارم دلتنگتون میشم
به روی چشمم
خیلی خوش اومدی وممنون که سر زدی عزیز جون
می گذاشته ام که پرندگانت ببویند
اگر گل سرخی بودی
به شعله یِ زرتشتت می سپردم
اگر آتش بودی
اما تو گلی آتشی
و پرنده یِ زائری جز من نیست
((شمس لنگرودی))
چرا
با شروع باران
دست یکدیگر را گرفتیم
ما که می دانستیم
برای وداع با هم
پا به این خیابان گذاشته ایم ...
((محمد شیرین زاده))
تو باید
چکیده ای از تمام زنان
روی زمین باشی
چرا که زیبایی ات
تمام مساحت بینایی ام را
پر کرده است ...
((محمد شیرین زاده))
روزی که برای اولین بار
تو را خواهم بوسید
یادت باشد
کار ناتمامی نداشته باشی
یادت باشد
حرفهای آخرت را
به خودت
و همه
گفته باشی
فکر برگشتن
به روزهای قبل از بوسیدنم را
از سرت بیرون کن
تو
در جادهای بیبازگشت قدم میگذاری
که شباهتی به خیابانهای شهر ندارد
با تردید
بیتردید
کم میآوری..
دکتر افشین یداللهی
تنهاییام را با تو قسمت میکنم سهم کمی نیست
گستردهتر از عالم تنهایی من عالمی نیست
غم آنقدر دارم که میخواهم تمام فصلها را
بر سفرهی رنگین خود بنشانمت بنشین غمی نیست
حوای من بر من مگیر این خودستانی را که بیشک
تنهاتر از من در زمین و آسمانت آدمی نیست
آیینهام را بر دهان تک تک یاران گرفتم
تا روشنم شد در میان مردگانم همدمی نیست
همواره چون من نه فقط یک لحظه خوب من بیاندیش
لبریزی از گفتن ولی در هیچ سویت محرمی نیست
من قصد نفی بازی گل را و باران را ندارم
شاید برای من که همزاد کویرم شبنمی نیست
شاید به زخم من که می پوشم ز چشم شهر آن را
در دستهای بینهایت مهربانش مرهمی نیست
شاید و یا شاید هزاران شاید دیگر اگرچه
اینک به گوش انتظارم جز صدای مبهمی نیست
محمدعلی بهمنی
سلام شادی جان دوست عزیزم
پیشنهاد میکنم فونت همین پستت رو کوچکتر کنی و پیشنهاد بعدم اینکه بلاگفا باشه وبلاگت فدات
سلام بر شما آق بابک دوست عزیزو گرام
مرسی از حضور گرم وپیامای زیبات
حقیقتش چون باگوشی پست میزارمو تایید میکنم خیلی سخته والبته خوب نمیفهمم فونتش با کامپیوتر چطور وچه اندازه میاد چشم سعی میکنم ریز تر بزارم دفعه بعد
از سابت بلاگ اسکای هم راضیم واز همون ابتدای ساخت وب با این سایت اومدم بلاگفا مشکلات زیادی داره در درج نظرات که الحمدالله بلاگ اسکای همچین مشکلاتی نداشته تاحالا
گاهی باید تا نهایت آرامش گریه کرد...
لبخند بعد از گریه،
از رنگین کمان بعد از باران هم زیباتره..
پوشیده از عاشقانه های سبزی ست
که دریای عشق تو
در خیال من می ریزد
و من در تو
شناور می شوم
در مسیر فانوس چشمانت
لب هایت
صدایم می زند
سلام ودرود
میخواهم قطره اشک باشم.
همان ک از چشمان تو میبارد
در خلوت سکوت شبی.
بگذار بی گناه رها شوم
وبر کویر خشکیده چون در طلب اب از گونه هایت.
خیال بیهوده ایست
در تنهایی هر بار باریدن،و ب ان حقیقت اندیشیدن
کاش میشد قطره اشکی باشم...
سلام علیکم
احوال شما؟
سلام از ماست عمو
به مرحمت شما
تقدیم به خودت که متنش شایسته ی شماست
فدای تو عشقم

سه بیت، سه نگاه، سه برداشت
موسی خطاب به خداوند در کوه طور ♥️
اَرَنی ( خود را به من نشان بده)
خداوند ♥️
لن ترانی ( هرگز مرا نخواهی دید)
برداشت یک ♥️
چو رسی به کوه سینا ارنی مگو و بگذر
که نیرزد این تمنا به جواب "لن ترانی
برداشت دو ♥️
چو رسی به طور سینا ارنی بگو و بگذر
تو صدای دوست بشنو، نه جواب "لن ترانی"
برداشت سه ♥️
ارنی کسی بگوید که ترا ندیده باشد
تو که با منی همیشه، چه "تری" چه " لن ترانی
سه بیت، سه نگاه، سه برداشت ♥️
یک، عاقلانه
دو، عاشقانه
سه ، عارفانه
سلام و درود
درود بر عموی وب
آمدم یاد تو از دل
به برونی فکنم
دل برون گشت
ولی یاد تو با ماست هنوز ...!
"مهدی اخوان ثالث"
برگرفته از کانال: باران دل
ﺗﻮ ﮐﻪ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻧﺸﺪﯼ ﺗﺎ ﺑﺸﻮﻡ ﻟﯿﻼ ﻣﻦ
ﺭﻭﺯ ﻭ ﺷﺐ ﻏﺮﻕ ﺳﺨﻦ ﺑﺎ ﻫﻤﮕﺎﻥ، ﺍﻻ ﻣﻦ!
ﺣﺘﻤﺎً ﺍﯾﻦﮔﻮﻧﻪ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ :ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﺸﻮﯾﻢ
ﻭﺭ ﻧﻪ ﮐﻮ ﻓﺎﺻﻠﻪﺍﯼ ﺍﺯ ﻟﺐ ﺳﺮﺧﺖ ﺗﺎ ﻣﻦ؟
ﻋﻄﺮ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪﯼ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﺗﻮ ﮐﺸﺖ ﻣﺮﺍ
ﻟﺮﺯﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺳﺮﺍﭘﺎﻡ ﻭ ﺷﺪﻡ ﺭﺳﻮﺍ ﻣﻦ
ﺍﻋﺘﻤﺎﺩﻡ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺑﺸﺮﯼ ﺑﯿﺶﺗﺮ ﺍﺳﺖ
ﻭﻗﺖ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺳﺖ ﺩﮔﺮ، ﺣﺎﻻ ﻣﻦ...
ﮐﻢ ﮐﻦ ﺍﯾﻦ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺭﺍ، ﻫﯿﭻ ﻣﺮﺍﻋﺎﺕ ﻧﮑﻦ!
ﺗﺮﺱ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﭘﯿﺪﺍﺳﺖ ﮔُﻠﻢ، ﺍﻣﺎ ﻣﻦ
ﺩﺳﺘﯽ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻮﻫﺎﻡ ﺑﮑﺶ
ﺁﺩﻣﯽ ﺗﺸﻨﻪ ﯼ ﻧﺎﺯ ﺍﺳﺖ، ﺑﺒﯿﻦ! ﺣﺘﯽ ﻣﻦ!
ﭼﻪ ﮔﻨﺎﻫﯽ؟ ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺗﻨﮓ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﮕﯿﺮ
ﺗﻦ ﺗﻮ ﻋﯿﻦ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﺳﺖ، ﺟﻬﻨﻢ ﺑﺎ ﻣﻦ!
ﺣﺪّ ﺷﺮﻋﯽ ﻧﺸﻮﺩ ﻣﺎﻧﻊ ﻣﺎ، ﺭﺍﺣﺖ ﺑﺎﺵ!
ﻣﺤﺮﻣﯿّﺖ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﺧﻄﺒﻪ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺖ، ﺍﻟﺰﺍﻣﺎً
ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺭﺍﻡ ﺷﺪﯼ، ﺍﺯ ﻧﻔﺴﺖ ﺳﯿﺮ ﺷﺪﻡ
ﻣﺮﺣﺒﺎ ﺑﺮ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ؟ ﺣﻀﺮﺕ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﯾﺎ ﻣﻦ؟
"ﻧﻔﺴﯿﻪ ﺳﺎﺩﺍﺕ ﻣﻮﺳﻮﯼ"
سلام علیکم
احوال شما
تشکر از حضور پر مهر و کامنت های قشنگت
سلام عمو
به مرحمت شما
خواهش میشه
طاعاتو عباداتتون قبول
فراموشت کنم؟
این احمقانه ترین خواستهای که میشه از کسی داشت،
چطوری فراموشت کنم وقتی مدتها تلاش کردم تا تموم چیزایی و که بهت مربوط میشه رو مو به مو به خاطر بسپارم از واژه واژهی حرفات، بمِ صدات، عطرنفسات، تا بودن و بودن و بودنات،
که اگه یه وقت ازم پرسیدی: یادته؟
بهتر از تو یادم باشه که اگه نباشه مجبورم بار غمِ سنگین نگات و به دوش بکشم، نه جانم
از من فراموشی نخواه
خودتم خیلی سعی نکن
توام آدم فراموشی نیستی
میدونم که حتی بهتر از من همه چیز و یادت میمونه ولی حالا که تنها چاره رفتنه من پیشنهاد معقول تری دارم: عادت،
من و تو آدم فراموشی نیستیم،
ما فقط میتونیم به نبودن هم عادت کنیم فقط مجبوریم به نبودن هم عادت کنیم!
برای کسانی که بعد از من
رو به رویت مینشینند،
غرقت میشوند،
گوشت میدهند،
نگرانت میشوند،
لمست میکنند،
برای تمامیشان با احترام
"آروزی مرگ میکنم"
و هم برای تمام کسانی که
داشتنت برایشان
به قیمتِ نداشتنت
برای من تمام شد،
میبینی
این همان منم
سنگدل نشده ام
اما زورم به این همه نبودنت
نمیرسد دیگر!
چقد زیباست کسی را گرامی بداری..
نه برای نیاز.
نه از روی اجبار.
و نه از روی تنهایی..
فقط برای اینکه ارزشش را دارد و دوستش داری
من بمیرم که تو را رنجِ مضاعف دادم
عذرِ تقصیر، عزیزم! به خطا افتادم!
من بمیرم که کمی اشک به چشمت آمد
از همان روز، غمینم، به خدا ناشادم!
گفته بودم که گُلم محرم و نامحرم هست
«زُلف بر باد مَده تا ندهی بر بادم»!
گفته بودم که بسی ناز، فزونتر داری
«ناز بنیاد مَکُن تا نَکنی بنیادم»!
من نگفتم که تو حوّایِ منی، حسّاسم
غیرتم ارثِ عزیزیست زِ جدّم آدم؟!
آمدی تا که اسیرم بُکنی با غمزه
من از آنروز که عاشق شدهام، آزادم!
آنقدر مَحوِ تو بودم که گَزَگ دَستم بُرید
هیچکس آن لحظه تنهاییِ این دل را ندید
بُت شُدَم در مَعبد ِ آمونِ تو با یک نگاه..
عشق تَندیسی دِگر از چشم هایَت آفرید
آمَدی سویم شُدَم یکباره غرق ِ اضطراب...
باد ِ عشقت بیشتَر آن دَم به سویم می وَزید
دیدنَت یکبار و دَر قلبَم نِشستن صَد هِزار...
هوشُ وعقلُ و منطقَم یکباره ازاین سَر پَرید
آه...این حِسّ غریب ِ عاشقی با مَن چِه کرد
جامه اَش را دِل بَرایَت عاشقانِه می دَرید
خوب می دانم که وقت ِ رفتَنت فَریاد را ..
با سکوت ِحُکمفرما گوش هایَت می شنید
مهدی آشتیانی
لبخند زدی غنچه فراوان شده بانو
شهد و عسل و قند چه ارزان شده بانو
از قحطی این عشق تورم زده بالا
با لطف شما نرخ به سامان شده بانو
چشمان شما آیهء ایمان بخدا بود
با خواندن آن قلب مسلمان شده بانو
موهای قشنگت وسط معرکهء باد
چون حال من زار پریشان شده بانو
آغوش شما دام بلا بود خدایی
آهوی دلم عاشق زندان شده بانو
این شعر فقط زیره به بازار شما ریخت
زیبایتان طعنه به کرمان شده بانو...
مهتاب بهشتی
اومدم یه چیزی بهت بگم یادم رفت
ازبس که داریم از گرما میمیریم شما چی
اینجا اینقد سرده درو پنجره هارو میبندیم بارونم رگباری میزنه جات خالی
سلام شادی عزیزم ممنونمممممم
سلام به روی ماهت خانومی خوبی عزیز دل
"" ﻫﻔﺖ ﭘﻨﺪ ﻣﻮﻻﻧﺎ ""
ﺷﺐ ﺑﺎﺵ : ﺩﺭ ﭘﻮﺷﯿﺪﻥ ﺧﻄﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ
ﺯﻣﯿﻦ ﺑﺎﺵ : ﺩﺭ ﻓﺮﻭﺗﻨﯽ
ﺧﻮﺭﺷﯿﺪﺑﺎﺵ : ﺩﺭ ﻣﻬﺮ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﯽ
ﮐﻮﻩ ﺑﺎﺵ : ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺧﺸﻢ ﻭ ﻏﻀﺐ
ﺭﻭﺩﺑﺎﺵ : ﺩﺭ ﺳﺨﺎﻭﺕ ﻭ ﯾﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ
ﺩﺭﯾﺎﺑﺎﺵ : ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺁﻣﺪﻥ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ
ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ : ﻫﻤﺎﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﻣﯽ ﻧﻤﺎﯾﯽ ..
: ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺭﺍ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻧﮑﻨﯿﺪ :
ﺍﻭﻝ ﺁﻧﭽﻪ ﻧﯿﺴﺘﯿﺪ… ﺩﻭﻡ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺁﻧﭽﻪ ﻫﺴﺘﯿﺪ ..…
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ
ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﮔﻔﺖ
ﻭﻟﯽ ﮔﻔﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻥ ﭘﺲ ﮔﺮﻓﺖ ..!
سلام و درود شبتون به خیر
لطفا بفرمایید وبلاگم بامیه می کنید [خنده]
سلام عمو روز بخیر
بامیه گفتین یاد ماه رمضون افتادم وقت دارم با این حساب دوسه روز دیگه برا اومدن
گهی با دزد افتد کار و گاهی با عسس ما را
نشد کاین آسمان راحت گذارد یک نفس ما را
عسس با دزد شد دمساز و ما با هر دو بیگانه
به شب از دزد باشد وحشت و روز از عسس ما را
گرفتار جفای ناکسان گشتیم در عالم
دربغا زندگانی طی شد و نشناخت کس ما را
ز بس ماندیم درگنج قفس، گر باغبان روزی
کند ما را رها، ره نیست جز کنج قفس ما را
نشان کاروان عافیت پیدا نشد لیکن
به کوه و دشت کرد آواره آوای جرس ما را
ز دست دل گریبان پاره کردیم از غمت شاید
سوی دل باشد از چاک گریبان دسترس ما را
درین تاریکی حیرت، به دل از عشق برقی زد
مگر تا وادی ایمن کشاند این قبس ما را
بریدیم از شهنشاهان طمع در عین درویشی
که از خوبان نباشد جز نگاهی ملتمس ما را
اگر خواهی که با صاحبدلان طرح وفا ریزی
کنون درنه قدم، زبرا نبینی زین سپس ما را
خداوندی و سلطانی به یاران باد ارزانی
درین بیدای ظلمانی فروغ عشق بس ما را
هوس بستیم تا ترک هوس گوییم در عالم
بهار آخر به جایی میرساند این هوس ما را
ملک الشعرای بهار
هنگام فرودین که رساند ز ما درود؟
بر مرغزار دیلم و طرف سپیدرود
کز سبزه و بنفشه و گلهای رنگ رنگ
گویی بهشت آمده از آسمان فرود
دریا بنفش و مرز بنفش و هوا بنفش
جنگل کبود و کوه کبود و افق کبود
جای دگر بنفشه یکی دسته بدروند
وین جایگه بنفشه به خرمن توان درود
ملک الشعرای بهار
خدا
در خواب های من
پیراهنی
به رنگ آسمان دارد
که آن را
همیشه
با چشم های مادرم می شوید
" بارما شریبی "
.........................♥ღ♥♥ღ♥ܓܨܓܨ¸„ø¤º°¨¨°º¤ø„تنـها بـرای شما
........................♥ღ♥♥ღ♥ܓܨܓܨ¸„ø¤º°¨¨°º¤ø„تنـها بـرای شما
......................♥ღ♥♥ღ♥ܓܨܓܨ¸„ø¤º°¨¨°º¤ø„تنـها بـرای شما
....................♥ღ♥♥ღ♥ܓܨܓܨ¸„ø¤º°¨¨°º¤ø„تنـها بـرای شما
..................♥ღ♥♥ღ♥ܓܨܓܨ¸„ø¤º°¨¨°º¤ø„تنـها بـرای شما
................♥ღ♥♥ღ♥ܓܨܓܨ¸„ø¤º°¨¨°º¤ø„تنـها بـرای شما
..............♥ღ♥♥ღ♥ܓܨܓܨ¸„ø¤º°¨¨°º¤ø„تنـها بـرای شما
............♥ღ♥♥ღ♥ܓܨܓܨ¸„ø¤º°¨¨°º¤ø„تنـها بـرای شما
..........♥ღ♥♥ღ♥ܓܨܓܨ¸„ø¤º°¨¨°º¤ø„تنـها بـرای شما
........♥ღ♥♥ღ♥ܓܨܓܨ¸„ø¤º°¨¨°º¤ø„تنـها بـرای شما
......♥ღ♥♥ღ♥ܓܨܓܨ¸„ø¤º°¨¨°º¤ø„تنـها بـرای شما
....♥ღ♥♥ღ♥ܓܨܓܨ¸„ø¤º°¨¨°º¤ø„تنـها بـرای شما
..♥ღ♥♥ღ♥ܓܨܓܨ¸„ø¤º°¨¨°º¤ø„تنـها بـرای شما
....♥ღ♥♥ღ♥ܓܨܓܨ¸„ø¤º°¨¨°º¤ø„تنـها بـرای شما
......♥ღ♥♥ღ♥ܓܨܓܨ¸„ø¤º°¨¨°º¤ø„تنـها بـرای شما
........♥ღ♥♥ღ♥ܓܨܓܨ ¸„ø¤º°¨¨°º¤ø„تنـها بـرای شما
..........♥ღ♥♥ღ♥ ܓܨܓܨ¸„ø¤º°¨¨°º¤ø„تنـها بـرای شما
............♥ღ♥♥ღ♥ܓܨܓܨ¸„ø¤º°¨¨°º¤ø„تنـها بـرای شما
..............♥ღ♥♥ღ♥ܓܨܓܨ¸„ø¤º°¨¨°º¤ø„تنـها بـرای شما
................♥ღ♥♥ღ♥ܓܨܓܨ¸„ø¤º°¨¨°º¤ø„تنـها بـرای شما
..................♥ღ♥♥ღ♥ܓܨܓܨ¸„ø¤º°¨¨°º¤ø„تنـها بـرای شما
....................♥ღ♥♥ღ♥ܓܨܓܨ¸„ø¤º°¨¨°º¤ø„تنـها بـرای شما
......................♥ღ♥♥ღ♥ܓܨܓܨ¸„ø¤º°¨¨°º¤ø„تنـها بـرای شما
........................♥ღ♥♥ღ♥ܓܨܓܨ¸„ø¤º°¨¨°º¤ø„تنـها بـرای شما
.........................♥ღ♥♥ღ♥ܓܨܓܨ¸„ø¤º°¨¨°º¤ø„تنـها بـرای شما
اشتیاق تو مرا سوخت
کجایی …
بازآ
"وحشی بافقی" [گل]
دلتنگ شده ام!
به من بیاموز
که ریشه ی عشقت را
از ته بزنم.
به من بیاموز
که اشک
چطور جان می دهد
در خانه چشم.
به من بیاموز
که قلب چگونه می میرد
و دلتنگی
خود را می کشد.
"نزار قبانی" [گل]
من از دوست داشتن،
تنها یک لیوان آب خنک
در گرمای تابستان میخواستم.
من برای گریستن نبود که خواندم،
من آواز را
برای پر کردن لحظههای سکوت میخواستم.
من هرگز نمیخواستم از عشق برجی بیافرینم،
مهآلود و غمناک با پنجرههای مسدود و تاریک.
دوست داشتن را
چون سادهترین جامهی کامل عید کودکان میشناختم.
هلیا!
تو زیستن در لحظهها را بیاموز
و از جمیع فرداها پیکر کینهتوز بطالت را میافرین!
"نادر ابراهیمی"
من دوست دارم زودی چل و چار سالم بشه. چلچلگی یک زن
دوست دارم وقتی چل و چار سالم میشه همه کارایی که باید انجام میدادم تو دنیا رو انجام داده باشم...
همش حس میکنم زیاد وقت ندارم و این روزا زود میگزرن...
از تک تک لخظاتت عمرت سعی کن حسابی لذت ببریو ازشون استفاده کنی به اون سنم میرسی انشالله طوری نشه به این سن رسبدی بگی هیچی نفهمیدم از ایامی که گذشت
خب!! ایمنی میفتم
ینی انگار نه انگار اون همه خوندن
ای جااااان انشالله که نمره قبولیتو میده استاد
میدونی غصه ام روز معلم چی بود؟ بهترین معلم همه عمرم، دقیقا روز قبل اش فوت کرد. من فرداش خبرش رو شنیدم... بهتر از اون ندیدم تاحالا
عشق، رازیست که در سینه حبس کردهام
عشق، دوستت دارمیست
که در صدایم بال بال میزند
بعد از این
هر پروانهای که از حنجرهام بگریزد
تنها روی انگشتهای تو مینشیند
من
از تمام مساحت بینایی تو
دوری کردم
تا
از تمام زنان روی زمین
آرام و قرار
نبرم
" مریم ... شیرین ناز"
دلم میخواس امروز کربلا بودم
ای جـــــــــــــــــــــــــــانم عزیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــزم


دیشب قرار بود ساعت ۱۲ همه با هم همخوانی دعای فرج داشته باشن. اون وقت من ساعت ۱۱ خوابم برد.
دارو خورده بودم اخه.
دیروز بعد از کلاس رفتم دکتر تا ساعت ۷ و نیم تو مطب بودم. شادی ریشه دندون هام آسیب دیده حتی نمیتونم بخندم. چن روزه هیچی نمیتونم بخورم از بس میسوزه. دکتر هم بهم کپسول داده و شربت. گفته شربته رو بریز رو زخمت. ینی اینقدر میسوزه که نگو... خلاصه هیچی دیگه خوابم گرفت و به دعای فرج نرسیدم
الان دندونت چطوره عزیزم بهتری؟ بد دردیه این دندون درد
عیبی نداره قربونت نیت قلبیت مهمه
سلام شادی جونم خوبی؟؟؟ صبح پاشدم به عالم و ادم پیام دادم که عیدتون مبارک یا روزتون مبارک
اخه معلم زیاد داریم تو فامیل و دوستا
این قشنگترین روز ساله بنظرم
البته من باید بشینم تو این قشنگترین روز سال درس بخونم. ولی عیبی نداره!!!
سلام به روی ماهت بهترین کارو کردی عزیز دل منم به دوستو آشنایی که معلم بودن تبریک گفتم روزشونو
یاد من باشد
باز اگر فردا، غفلت کردم
آخرین لحظه ی از فردا شب ،
من به خود باز بگویم
این را
مهربان باشم با مردم شهر
و فراموش کنم هر چه گذشت......ـ
فریدون مشیری