پدر و مادر؛ بزرگ ترین موهبت الهی هستند، تا زمانی که سایه آن ها بالای سر فرزندانشان باشند شاید فرزندان نتوانند به درستی به دریای از محبت ها و از خود گذشتی و ایثار آن ها در حق خودشان پی ببرند و شاید زمانی این موضوع را درک می کنند که آن ها را از دست می دهند و یا به دلایل مختلف برای مدت طولانی مجبور به دوری و ترک آن ها می شوند و خواهند فهمید که زندگی بدون پدر و مادر هیچ خیر و برکتی نخواهد داشت و با وجود دعاها و مراقبت ها و نگرانی ها پدر و مادر ها است که زندگی انسان مفهوم می یابد و در مسیر درست قرار می گیرد.
خدایـــا !
به بزرگیـــــت قســـم …
توعکس های دست جمعی جای هیچ پدر و مـــــادری رو خــالی نذار …
آمیـــــن
❣عشق همین است
نگاه تُ ،
صدای تُ ؛
کلام تُ
همین که ذره ای از تُ
می شود تمام من.❣
عاشقت باشم و
پنهان ڪنم و
پیر شوم
این خودش فلسفه ی
عشق درونی من است
هی نگاهت بڪنم
گم بشوم در چشمت
گم شدن
در شب چشمان تو
پیدا شدن است❤
تو که هر شب غزل میخوانی از من
نگاهت میشود بارانی از من
مترسک نیستم، گنجشکها را
چرا بیهوده میترسانی از من؟
بگو گنجشکها از من نترسند
از این یک تکه پیراهن نترسند
بگو کاریست زخم عشق، اما
برای عشق از مردن نترسند
به من چه مربوط که
آدم زندگی هیچ کس نیستی
من فقط عاشقی بلدم
چیزی هم در بساط نداشته باشم
قلبم پر است
عاشقی تقصیر من نیست
تقدیر است که
قرعه به نام تو افتاده
حالا میخواهی آدم این عاشقی باش
میخواهی نباش
من که گفتم فقط عاشقی بلدم
اما پا به پایم خواستی بیایی
زودتر بجنب
این قلب که بایستد
عشق تو
معجزه نخواهد کردℳ
میگویم:
“دوستت دارم”
میشکفی،
گلهای باغچه تقلید میکنند
خدا میخندد و میگوید:
امان از عشق…
ســاز دنیــــا از برایم
دائــــما بد میزند
ساز تنهایی و غمها
را چه ممتد میزند
با دلم سازش ندارد
هیچ این دنیای سرد
ضربه های سخت و کاری
را چه بی حد میزند
مشهور است که واژه ی سیزده به در به معنای « در کردن نحسی سیزده» است .
اما وقتی به معانی واژه ها نگاه کنیم برداشت دیگری از این واژه می توان داشت.
«در» به جای «دره و دشت» می تواند جایگزین شود .
به عنوان مثال علامه دهخدا، واژه «در و دشت» را مخفف «دره و دشت» می داند.
یکی از معانی واژه «به» ، « طرف و سوی » می باشد .
مانند اینکه می گوییم «به فروشگاه».
پس با نگاهی کلی می توان گفت واژه «سیزده به در» به معنای « سیزدهم به سوی در و دشت شدن»
می باشد
که همان معنی بیرون رفتن و در دامان طبیعت سر کردن را می دهد.
سیزده تون به شادی شادی عزیز
سیزده شمام بدر سال خوبی داشته باشین ان شالله
تو رو خدا امروز جایی قرار نزار میخوام سیزده رو فقط با تو باشم
اینم از دروغ سیزده من
این چه رسمی ست؟
چه کس گفته چنین: با گره سال خود آغاز کنیم؟
از هزاران گره مانده به راه
تو بیا تا گرهای باز کنیم!
سیزده بدرتون همراه با شادی
ممنونم همچنین سیزده بدر شما نشاط بخش
سیب شود رویتان
سبز شود جانتان
سیر شود کامتان
از کرم کردگار، سکه شود کارتان
غم بشود سنجدی، رخت ببندد یواش
پر ز حلاوت شود، چون سمنو زندگی
غرق سعادت شود، شیوه این بندگی
سیزدهتون به در باد
همین خوبه که غیر از تو همه از خاطرم میرن
هنوز گاهی سراغت رو از این دیوونه میگیرن
به جز تو همه میدونن واست این مرد می میره
واسه همین جداییتو کسی جدی نمی گیره
همین خوبه که با اینکه چشاتو روی من بستی
تو چندتا خاطره با من هنوزم مشترک هستی
همین خوبه که آرومی و حس میکنی آزادی
که دست کم تو عکسامون هنوزم پیشم ایستادی
واسه من کافیه اینکه تو از من خاطره داری
به یادشون که می افتی واسه من وقت میذاری
همین خوبه که با اینکه سراغ از من نمیگیری
ولی تا حرف من میشه یه لحظه تو خودت میری
به جز تو همه میدونن واست این مرد می میره
واسه همین جداییتو کسی جدی نمی گیره
سلام [گل]
این عید سعید، عید حزب الله است
دشمن ز شکست خویشتن آگاه است
چون پرچم جمهوری اسلامی ما
جاوید به اسم اعظم الله است
دوازده فروردین،
سالروز استقرار نظام جمهوری اسلامی
و تجلی اراده ملت ایران،
مبارک باد.[گل]
دلی که پیش تو ره یافت
باز پس نرود
هوا گرفته ی عشق
از پی هوس نرود
به بوی زلف تو دم می زنم
در این شب تار
وگرنه چون سحرم
بی تو
یک نفس نرود
بگذار اگر اینبار سر از خاک برآرم
بر شانهی تنهایی خود سر بگذارم
از حاصل عمر بههدر رفتهام ای دوست
ناراضیام، امّا گلهای از تو ندارم
در سینهام آویخته دستی قفسی را
تا حبس نفسهای خودم را بشمارم
از غربتام اینقدر بگویم که پساز تو
حتی ننشستهست غباری به مزارم
ای کشتی جان..! حوصله کن میرسد آنروز
روزی که تورا نیز به دریا بسپارم
نفرین گل سرخ بر این «شرم» که نگذاشت
یکبار به پیراهن تو بوسه بکارم
ای بغض فرو خفته مرا مرد نگه دار
تا دست خداحافظیاش را بفشارمℳ
در شگفتم که چرااینگونه عشق درگیر کرده مارا !!
دور از درک است آفرینش اش؛
یک نگاه عاشق میشوی و
صدنگاه ضعف میروی!
یک بار عاشق میشوی و
یک عمر به فکرش میروی!...
ﺗﻮ ﺑﺎرون ﻛﻪ رفتی ﺷﺒﻢ زﻳﺮ و رو ﺷﺪ
یه ﺑﻐﺾ ﺷﻜﺴﺘﻪ رفیق ﮔﻠﻮ ﺷﺪ
ﺗﻮ ﺑﺎرون ﻛﻪ رفتی دل ﺑﺎغ ﭼﻪ ﭘﮋﻣﺮد
ﺗﻤﺎم وﺟﻮدم ﺗﻮی آﻳﻨﻪ ﺧﻂ ﺧﻮرد
هنوز وقتی ﺑﺎرون، ﺗﻮ ﻛﻮﭼﻪ میباره
دﻟﻢ ﻏﺼﻪ داره دﻟﻢ بی ﻗﺮاره
ﻧﻪ ﺷﺐ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ اس ، ﻧﻪ روﻳﺎ ﻗﺸﻨﮕﻪ
دﻟﻢ بی ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ دﻟﻢ بی ﺗﻮ ﺗﻨﮕﻪ
یه ﺷﺐ زﻳﺮ ﺑﺎرون ﻛﻪ ﭼﺸﻤﻢ ﺑﻪ راه
میبینم ﻛﻪ ﻛﻮﭼﻪ ﭘﺮ ﻧﻮر ماهِ
ﺗﻮ ﻣﺎه منی ﻛﻪ ﺗﻮ ﺑﺎرون رسیدی
امید منی ﺗﻮ ﺷﺐ نا امیدیℳ
دلم یخ بست، انگار این زمستان سر نمیآید
ولی کاری هم از دستان سردم بر نمیآید
دم رفتن خدا را هم گواه آورد برگردد
ولی قلبم گواهی میدهد دیگر نمیآید
لباس عشق پاکم بر تن قلبش گشاد آمد
لباس مومنان هرگز به یک کافر نمیآید
شبیه کوهم و آتشفشانی در دلم خفتهست
ولی از این دهان هرگز کلامی در نمیآید
دلم مانند شاهی بین جمع خائنان تنهاست
کسی اینجا سراغ شاه بی لشگر نمیآید
به روی خاک قبرم جای گلدان، سنگ بگذارید
به مهمانی من غیر از گل پرپر نمیآید ...
همان قَدَر که به یک تشنه سیب می چسبد
«تمام عشق تو بودن» عجیب می چسبد
چه آشناست برایم زیارت مشهد
چقدر با تو امام غریب می چسبد
به آرزوی تو هر شب قنوت می گیرم
و دستهام به «امّن یُجیب...» می چسبد
خدا کند که تو مال خودِ خودم باشی
شبی که دایره ای بر صلیب می چسبد
به من نگو که پی شهوتم که این وصله
فقط به ذهن خراب رقیب می چسبد
به او که بین این همه معیارها تنها
برای داشتن تو به جیب می چسبد
مرا به سمت حسودانه هل نده لطفاً
وگرنه آمپر من توی شیب می چسبد
اگر که آه دلم سر زند به یک نفرین
سماء و ارض به هم عنقریب می چسبد
...
بیا ولش کنم اصلاً چه شعر تلخی شد
همیشه مصرع آخر فریب می چسبد:
پس از حدود ۱۶ ماهی که قهر بودی عشق!
بیار گونه ی نازت که «سیب» می چسبد
هرچه بیشتر دوست بداری
کمتر میاندیشی
در راه عشق میبایست
همهچیز را به فراموشی سپرد
گفتم چرا عاشق شدی،
ای دل، مگر دیوانهای؟
خندید و گفتا عشق را،
جز من نباشد خانهای
گفتم که عاشق مست شد،
با رنجها همدست شد
گفتا سخن از عشق کن،
جز این مگو افسانهای …
من ماندم و لحظه های جاری بی تو
یک بغض عظیم بی قراری بی تو
بعد تو قفس جهنمی دلگیر است
ای وای به حال این قناری بی تو
سحر از دامن نرجس، برآمد نوگلی زیبا
گلی کز بوی دلجویش، جهان پیر شد برنا
به صبح نیمه شعبان تجلّی کرد خورشیدی
که از نور جبینش شد، منوّر دیده زهرا
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ
صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ
فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ
وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً
حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طویلاً
سلام [گل]
شبی را به خوابم بیا، نازنین!
دلم را پُر از بوی خورشید کن
بیا چشــمه غصـــههای مــرا
پُر از جوششِ شـعر امید کـن
بیا کــه جــهان، زیر هر گام تو
پُر از رویش سبزهها میشود
دلِ آســمان، پُر زِ رنـگین کمان
زمیـن، غرق ذکر خدا میشود
جشن میلاد گل زیبای نرگس ، یوسف زهرا مبارک[گل][گل][گل]
ماندهام با غم هجران نگارم چه کنم
عمر بگذشت و ندیدم رخ یارم چه کنم چشم آلوده کجا دیدن دلدار کجا
چشم دیدار رخ دوست ندارم چه کنم
میلاد بزرگ منجی عالم بشریت بر شما مبارک
کوچههای شهر را امشب چراغانی کنید
عرش را و فرش را آئینه بندانی کنید
آمده نور دل انگیزی به سمت سامرا
باید امشب کوچهها را خوب نورانی کنید
اللهم عجل لولیک الفرج …
ولادت امام زمان (عج) مبارک باد
سلام [گل]
مهم نیست
چقدر آهسته
پیش میروی،
چون
همینکه به جلو حرکت میکنی
از بیشتر مردمی
که هیچ حرکتی نمیکنند
بهتر هستی[چشمک]
گفتی که بد کردی تو را هر لحظه نفرین می کنم
گفتم بیایی کوچه را با عشق تزیین می کنم
گفتی که شرح عشق من مثل حقیقت تلخ شد
گفتم غم تلخ تو را رویای شیرین می کنم
گفتی بهای عشق تو سنگین تر از قلب من است
گفتم که نرخ دل به تو ارزان تر از این می کنم
گفتی که عمر رفته را کی باز گردانی به من
گفتم که جبرانِ همه ایام دیرین می کنم
گفتی نمی بخشم تو را من از تو دلگیرم هنوز
گفتم تو می بخشی مرا صد بار تضمین می کنمℳ
سلام [گل]
روزی پر از عشق و مـحبت
روزى پر از موفقیت و شادى
روزى پر از خنده و دلخوشى
و روزی پر از خبر های خوب
براتون آرزومندم
شـنـبـهتـون گــلبــارون[گل][گل][گل]
عالی بود بانو
تشکر
بی شک. . .
جهان را به عشق کسی آفریده اند
چون من که آفریده ام از عشق
جهانی برای توℳ
سلام [گل]
حیدر ثانی بیامد یا نبی رخ می نماید
اکبر زیبای لیلا پرده از چهره گشاید
روی او روی محمد، بوی او بوی محمد
خلق او خلق عظیم و خوی او خوی محمد
پیشاپیش ولادت حضرت علی اکبر(ع)
و روز جوان بر شما مبارک باد[گل][گل]
یاری که دلم خَستی، در بر رُخِ ما بستی
مولانا
غمخوارۀ یاران شد، تا باد چُنین بادا
عید آمد و عید آمد، یاری که رمید آمد
عیدانه فراوان شد، تا باد چُنین بادا
سالی پُر از شادیِ روز افزون و سلامتی و آرامش براتون آرزومندم.
عیدتون مبارک❤️
سلام [گل]
تنها خداست که میداند
«بهترین»
در زندگیات چگونه معنا میشود!
من در سال نو آن بهترین را برایت آرزو میکنم.
بهارتان قرین شادی و آرامش[گل]
نوروزتان مبارک[گل]
سلام [گل]
یا مقلب القلوب و الابصار
یا مدبر الیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الی احسن الحال
پیشاپیش سال نو را به شما عزیز بزرگوار تبریک و تهنیت عرض نموده و سالی سرشار از خیر و برکت و سلامتی برایتان آرزومندم [گل][بوسه][گل]
التماس دعا
سلام دوست عزیز سال نوی شما هم مبارک سال خوبی پیش رو داشته باشین
عیدت مباااااااارک





سال نوی شماهم مبارک سال خوبی داشته باشین
شبها که میگیرد دلم ،یاد تو را تن میکنم
تنها به یاد بودنت ،احساس بودن میکنم
خود را بغل میگیرمو ، از بین این دیوار ها
تنها به شوق یاد تو ،سودای رفتن میکنم
وقتی که جای خالیت ،خود را نمایان میکند
من در هجوم اشکها ،احساس مردن میکنم
کم دارد آغوش تورا ،این دستهای خسته ام
دور از هم آغوشی تو ،حس بریدن میکنم
این فکرهای لعنتی ،این خاطرات گم شده
آخر کجای ای جهان ،از عشق دیدن میکنم
این بغضهای تو به تو ،این اشکهای خود به خود
تا کی من این اندوه را ،باخود کشیدن میکنم
دلتنگ هستم خوب من ،ای کاش برگردی به من
شبها که میگیرد دلم ،یاد تورا تن میکنم....
سلام [گل]
به روی دست علی ماه هویدا شده است
این قمر آینه هیبت بابا شده است
به رخش شمس خدا محو تماشا شده است
در دل زینب وارباب چه غوغا شده است
گفت ارباب به زینب قمرم می آید
دلت آسوده که سردار حرم می آید
[گل][گل]ولادت حضرت عباس(ع) مبارک باد[گل][گل]
«لاَ تَقُولُوا بِاَلْسِنَتِکُمْ مَا یَنْقُصُ عَنْ قَدْرِکُمْ».



میلاد حضرت امام حسین، اباالفضل العباس و امام سجاد علیهم السلام 

........... بر شما مبارک باد .......... 
امام حسین (ع) فرمود: «چیزى که از ارزشتان بکاهد، بر زبان جارى نکنید».
(جلاء العیون، ج ۲ ص۲۰۵ )
این همیشه ها و بیشه ها
این همه بهار و این همه بهشت
این همه بلوغ باغ و بذر و کشت
در نگاه من،
پر نمی کنند
جای خالی تو را...
این همیشه ها و بیشه ها
این همه بهار و این همه بهشت
این همه بلوغ باغ و بذر و کشت
در نگاه من،
پر نمی کنند
جای خالی تو را...
تو غربتی که سرده





تمام روز و شبهاش
غریبه از من و ما
عشق من عاشقم باش
عشق من عاشقم باش
که تن به شب نبازم
با غربت من بساز
تا با خودم بسازم
عشق من عاشقم باش
تو خواب عاشقا رو
تعبیر تازه کردی
کهنه حدیث عشق رو
تفسیر تازه کردی
گفتی که از تو گفتن
یعنی نفس کشیدن
از خود گذشتن من
یعنی به تو رسیدن
قلبمو عادت بده
به عاشقانه مردن
از عشق زنده بودن
از عشق جون سپردن
عشق من عاشقم باش
وقتی که هق هق عشق
ضجه ی احتیاجه
سر جنون سلامت
که بهترین علاجه
عشق من عاشقم باش
اگر چه مهلتی نیست
برای با تو بودن
اگر چه فرصتی نیست
عشق من عاشقم باش
نذار بیفتم از پا
بمون با من که بی تو
نمی رسم به فردا
عشق من عاشقم باشℳ
امشب تمام عاشقان را دست به سر کن

یک امشبی با من بمان، با من سحر کن
بشکن سر من کاسه ها و کوزه ها را
کج کن کلاه ، دستی بزن ، مطرب خبر کن
گلهای شمعدانی همه شکل تو هستند
رنگین کمان را بر سر زلف تو بستند
تا طاق ابروی بت من تا به تا شد
دُردی کشان پیمانه هاشان را شکستند
یک چکه ماه افتاده بر یاد تو و وقت سحر
این خانه لبریز تو شد شیرین بیان حلوای تر
تو میر عشقی عاشقان بسیار داری
پیغمبری با جان عاشق کار داری
امشب تمام عاشقان را دست به سر کن
یک امشبی با من بمان، با من سحر کنℳ
نامه دادم که به لطفش بتوانی مریمم








فرش تبریز دلم را بتکانی مریمم
بگذار از همه آنچه که گفتن دارد
چند سطری بنویسم که بدانی مریمم ...
آن که از ثانیه ها ساده گذر کرد منم
آن که با قافیه ها میل خطر کرد منم
آن که با "بی همگان ..." بی تو به سر کرد منم
منم آن کس که برای تو غزل گفت مریمم...
مژه ام جای قدمهای تو را رُفت مریمم...
منم آنکس که به عشق لب گیلاسی تو
هی غزل گفت و غزل گفت و غزل گفت مریمم...
گریه پنجره ها را که نخواهی دید مریمم...
معنی دلهره ها را که نخواهی چشید مریمم
می شد اینطور نباشد تو اگر یک لحظه
باورت میشد اگر همسفرت می شد که ...
باز هم حرف اضافی زده ام ،مریمم... نه ؟
باز ، شد باز در غمکده ام مریمم... نه ؟
"هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد"
باز بی موقع به حرف آمده ام مریمم... نه ؟
نامه دادم ولی انگار خرابش کردم مریمم
دل به من دادی و انگار کبابش کردم مریمم
ابر بارید و کویر عطشم دریا شد
من به دستان خودم باز سرابش کردم ℳ
در هیاهوی جاده ای بی انتها
در سکوتِ سیاهی
با قلبی ترک خورده
بی آنکه به فردا بیاندیشم
بی آنکه تو مرا ببینی
زیر تازیانه ی باران
دیرزمانیست با سیاهی چترم
هم صحبت شده ام.
دل سوی مهر میکشد و مهر سوی دل
جایی که مهر نیست مکن جستجوی دل
دشنام تلخ و روی ترش دلنشینترست
ما را ز خندهای که نباشد ز روی دل
گفتم ای یار مکن با دل عاشق بازی
گفت حق است که با آتش ما دم سازی
گفتم این عدل نباشد که دلم ریش شود
گفت این سادگی توست که دل می بازی
گفتم آخر تو بگو عدل خداوند کجاست؟
گفت آنجاست که تو در ره خود سر بازی
گفتم این عشق نباشد که پرستم خود را
گفت پس جان بده چون کرده ای آتش بازی...