خیلی ازماها...
بزرگترین اشتباه زندگیمون رو نتیجه یک اعتماد میدونیم ،اعتماد به کسی که از جفت چشمامون بیشتر قبولش داشتیم،واز صفر تا صد زندگیمون با خبر بوده...
تا اینکه یک روز به خودمون اومدیم ودیدیم اون آدمی که از همه ی دنیا بیشترقبولش داشتیم تغییر کرده وحالا تبدیل به کسی شده که حالا داره بیشترین ضربه رو به روحو روانمون میزنه چون از همه ی رازهامون باخبره ونقطه ضعفامون رو میشناسه...
مارفتارهایی ازش دیدیم که فکر میکردیم از هرکسی سر بزنه جز اون...
یک روز چشمامونو باز کردیم ودیدیم تو زندگیمون پراز زخم های عمیق هست که از خودی خوردیم،از کسی که یه زمانی نزدیک ترین آدم زندگیمون بوده وبهش اعتماد داشتیم ولی حالا فقط یک غریبه ست...
اونجا بود که پشت دستمون رو داغ کردیم،تا به هرکسی اعتماد نکنیم،تا دیگه تمام رازهامونو در گوش کسی نگیم،تا دیگه نذاریم کسی اونقدر بهمون نزدیک بشه که بتونه بهمون ضربه بزنه...
بعد از اون بزرگترین ترس ما شد اعتماد کردن به آدما...دیگه خیلی سخت اعتماد میکنیم، به حرفایی که گوشامون میشنوه،به احساساتمون،حتی به جفت چشمامون...
خیلی از ماها حالا تنهایی رو انتخاب میکنیم چون یک روزی یکی بهمون ثابت کرده ،
هیچ چیزی از هیچکس بعید نیست...
سلام [گل]
"هیچکس"
قفل بدون کلید نمیسازد
اگر قفلی در زندگیت می بینی
شک نکن
اون قفل کلیدی هم داره...
"کلید"
خیلی از قفلهای زندگی!
سه چیز است
"صبر، آرامش، توکل".[گل]
عید قربان آمدومن هم شدم قربانیت



گرچه من دعوت ندارم آمدم مهمانیت
مفلسم آهی ندارم در بساطم ناگزیر
این دل صد پاره و چشمان تر ارزانیت . . .
یک شاخه گل سپید تقدیم تو باد ..
رقصیدن برگ بید تقدیم تو باد ..
تنها دل تنگیست سرمایه ی من ..
آن هم شب پاک عید تقدیم تو باد ..
عید قربان مبارک ..
نگارا عید قربان است قربانت شوم یا نه ؟ / نگفتی یک دمی آیا که مهمانت شوم یانه ؟ برای طواف کویت جامه احرام بر بستم / گدای دوره گرد گوشه خوانت شوم یا نه ؟




عید قربان بر شما مبارک باد
ممنون برشمام مبارک دوست گرامی
خاک عرفات را آب زمزم را کوه حرا را جرات ابراهیم را
طاقت اسماعیل را وصال معشوق را صاحب کعبه نصیبت کند
عیدتان مبارک
تشکر عید شمام مبارک
[گل] بیا عرفه را با جان و دل بیاموزیم . . .
[مامیترا]
عرفه آمده از یار خبر نیست چرا؟




چقدر ناله زنم آه،کجایی آقا ؟
رمضان ک نشد و این عرفه هم نشد و...
پس قرارا من و تو کی و کجا ای جانا
منتظرهات همه منتظر ماه حسین
انتظاری ک گره خوده ب این عاشورا
سینه زن ها چقدر فرصتمان محدود است
پرچم و پیرهن آماده کنید بهر عزا
دوش دیدم ک کسی در عرفاتم میگفت
هر ک دارد هوس کرببلا بسم الله...
روز عرفه با دل پاکت برای منم دعا کن.
.آرزومند آرزوهای قشنگت هستم
بارالها
تنها راهی که به تو میرسد
راه و یاد توست
مهربان خدای من
از تو خالصانه میخواهم
که هیچ انسانی
در کوچه پس کوچه های
زندگی اسیر بن بست نگردد.
ای صبا از من به اسماعیل قربانی بگو...
زنده برگشتن زکوی یار شرط عشق نیست
عید قربان بر عاشقان کوی دوست مبارک [گل]
روز عرفه از دوستان التماس دعای خیر دارم
متقابلا دعاگوی دوستان هستم به شرط حیات
محتاجم به دعا بانو
عید برشما هم مبارک عزیز
غیـر از تو کسى...




در دل من جا شــدنی نیست!
صبحتان به طراوت شبنم و به شادابی و زیبایی گلها؛









در زندگی هیچ چیز مهم تر از این نیست که قلبا در آرامش باشی
الهی همیشه قلبتون پر از عشق و آرامش باشد.
سلام
صبح بخیر
درود برشما
به دور "تُ " میگردم
تا زیباترین گره دنیا
شکل بگیرد
کور شدنَش با آنهایى که
چشم دیدن ندارند
ای قوس لبت ، قوس قزح را زده طعنه ...
هرم بدنت بر تب صحرا زده طعنه
ابریشمِ دستانِ به دستم نرسیده ات
بر بال و پر دسته قوها زده طعنه
شب گمشده در پیچ و خم گیس بلندت
هر تار تو بر صد شب یلدا زده طعنه
لب باز کن ای آنکه لبت با دم گرمش
عمری به دم گرم مسیحا زده طعنه
گیسوت طناب است و تنت چوبه ی دار است
ای آنکه حکومت به مغول ها زده طعنه
از آب وفای تو فلک هم نچشیده است ...
کی غیرِ تو اینگونه به دنیا زده طعنه !
گفت...




عشق را برایم معنا کن
زیر لب آرام گفتم"چشمانت"
قدم زدن با تو




حرف زدن با تو
نگاه کردن به تو
قشنگیه دنیای من
همش خلاصه میشه به تو ...
فریدون مشیری یه جا خیلی قشنگ گفته:




اونجایی که میگه
هنوز یاد تو سرمایه ی حیات من است.
بچگی را کاش میشد زنده کرد...
کودکی شد، کودکانه گریه کرد...
شعر قهر قهر تا قیامت را سرود...
آن قیامت که دمی بیشتر نبود...
فاصله با کودکی هامان چه کرد؟
کاش میشد بچه گانه خنده کرد..
دوسـت داشـتنَت
سحـر خیـز ترین حسِ دنیاست
که صبـح ها
پیش از باز شدنِ چشم هایم
در من بیدار می شود...
عشق پرواز بلندیست مرا پر بدهید
به من اندیشة از مرز فراتر بدهید
من به دنبال دل گمشدهای میگردم
یک پریدن به من از بال کبوتر بدهید
تا درختان جوان، راه مرا سد نکنند
برگ سبزی به من از فصل صنوبر بدهید
یادتان باشد اگر کار به تقسیم کشید
باغ جولان مرا بیدر و پیکر بدهید
آتش از سینة آن سرو جوان بردارید
شعلهاش را به درختان تناور بدهید
تا که یک نسل به یک اصل خیانت نکند
به گلو فرصت فریاد ابوذر بدهید
عشق اگر خواست، نصیحت به شما، گوش کنید
تن برازندة او نیست، به او سر بدهید
عشق همین خنده های ساده "توست"




وقتی با تمام غصه هایت میخندی
تا از تمام غصه هایم رها شوم...
گَر عـشق مَقصـد است
خوشـا لـذّتِ مَسـیر...
به جای لبانم
پیشانی ام را ببوس
بگذار جای لبانت
مُهری شود بر آن
تا همه بفهمند
من جای نماز
تنها تورا میخوانم...M
دنیا هم که مال تو باشد
تا زمانی که درون قلب یک زن جایی نداشته باشی
تا درون آوازه های عاشقانه زنی زندگی نکنی
و سهمی از دلشوره هایش نداشته باشی
فقیر ترین مرد دنیایی ....
عاشق آن است که




دل را
حرم یار کند
ســـلام ،




ازخـدا برات
دلی همیشه شاد ️
لبی همیشـه خندون
و زنـدگی پراز آرامـش
و خانواده ای صمیمی ؛
و یک دنیا سلامتی آرزومندم ...♡
دَر هَر نَفَسم




تُو را میخواهَم
سلام [گل]
ز = زیباییها را ببین
ن = ندای درونت را بشنو
د = دلها را شاد کن
گ = گوش بسپار به سکوت
ی = یاری رسان باش
زندگی اینگونه است زندگی کن![چشمک]
دستانم به آسمان نمیرسد تا ستاره بچینم و تقدیم تو کنم.




پنجه در سینه ام فرو میکنم و قلبم را تقدیم تو میکنم
چشمان تو
معنای تمام جملههای ناتمامیست
که عاشقان جهان
دستپاچه درلحظه دیدار
فراموشی گرفتند
و ازگفتار بازماندند
تو همونی هستی که
تو خواب و بیداری
تو تابستون و زمستون
تو بهار و پاییز
تو حال بد و خوب
اصلا تو هر مکانی و حال و هوایی
باید کنارم باشی ...♡
وقتی برای
اولین بار دیدمت ..!
هرگز فکرش را هم نمیکردم
که تو همان کسی هستی
که بعدها
بارها برایت بمیرم...
چشمهای تو
معنای تمام جملههای ناتمامیست
ڪه عاشقان جهان
دستپاچه در لحظهی دیدار
فراموشی گرفتند و از گفتار بازماندند
ڪاش میتوانستم ای ڪاش
خودم را در چشمهای تو
حلق آویز ڪُنم
نبض زندگیم
با صدای نفس های تو میزند
قشنگ ترین صدای زندگیم
ضربان قلب توست
ترنم دلنشین لحظه هایم
با من بمان
نبض زندگیم
با صدای نفس های تو میزند
قشنگ ترین صدای زندگیم
ضربان قلب توست
ترنم دلنشین لحظه هایم
با من بمان
آرام جانَــم......♡
دوست داشتَنت قَشنگ
عِشقَت پُر از امنیَت
و خواستَنت پُر از لِطافت است
میخواهَمت جان دِلــم
با تَمـامِ قَلبَــم
بِمان برایم تا ابَـد ...
و عشقِ تو


مثل گلِ یاسِ حیاطمان می ماند
که هر صبح از عطر آن مست میشوم
چشمهایم را می بندم
نفس میکشم تو را
بویت هوای ریه هایم را تازه میکند
و من پُر میشوم از عطرِ دوست داشتنت ...
امروز
آتشفشانی باش
ازمحبت ومهربانی
و دریایی باش
ازعشق و امید برای عزیزانت❤
سلام [گل]
شرط دل دادن
دل گرفتن است
وگرنه یکی بی دل می ماند
و دیگری دو دل![لبخند]
سلام
بسیار زیبا
ممنونم
همه خواسته ها زمان دارند...
هدف های بزرگ ، مانند "دویدن" هستند
برای رسیدن به هدف های بزرگ ،
باید تلاش های کوچک را جدی گرفت.
برای دویدن ، ابتدا باید راه رفت ، سپس
قدم ها را تند کرد و بعد دویدن را رقم زد.
دویدنِ ناگهانی و بدون مقدمه
به نفس نفس زدن می اندازدت
آرام آرام پیش روید تا مدارتان تغییر کند.
از هر مرحله لذت ببرید و هماهنگ با
خلقت هستی باشید
زندگی درک همین امروز است
زندگی ، وزن نگاهی است که در خاطرهها میماند
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت
زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد
سهراب سپهری
شادی جان آدرس درسته
تو وبلاگهای دیگه کامنت گذاشتم با همین آدرس باز میشه
متوجه شدم اشتباه از کجاست برا من تو آدرس بلاگفا رو دو تا او گذاشتین عزیزم جزو اددلیستم گذاشتمتون ازونجا میام خدمتتون گلم
البته ناامیدی تا این حد هم خوب نیست
چون پایان شب سیه سپید است
درسته رازهاتو نباید به کسی بگی
چون اگه بگی دیگه راز نیست
ولی ارتباط معقول بلا اشکال است
صد البته
سلام [گل]
قالَ الجَواد علیه السلام :
مُلاقاةُ الاْ خوانِ نَشْرَةٌ، وَ تَلْقیحٌ لِلْعَقْلِ وَ إ نْ کانَ نَزْرا قَلیلا.
امام جواد علیه السلام فرمودند:
ملاقات و دیدار با دوستان و برادران - خوب - ، موجب صفاى دل و نورانیّت آن مى گردد
و سبب شکوفائى عقل و درایت خواهد گشت ،
گرچه در مدّت زمانى کوتاه انجام پذیرد.
عرض تسلیت روز شهادت
جوادالائمه علیه السلام
محضر گرامی شما بزرگوار[گل]
ممنون برشما دوست عزیز هم تسلیت باد
شیخی بود که به شاگردانش عقیده میآموخت، "لااله الا الله" یادشان میداد، آن را برایشان شرح میداد و بر اساس آن تربیتشان میکرد.
روزی یکی از شاگردانش یک طوطی برای او هدیه آورد زیرا شیخ پرورش پرندگان را بسیار دوست میداشت.
شیخ همواره طوطی را محبت میکرد و او را در درسهایش حاضر میکرد تا آنکه طوطی توانست بگوید: "لااله الا اللّه"
طوطی شب و روز "لااله الا الله" میگفت.
یک روز شاگردان دیدند که شیخ به شدت گریه میکند، وقتی از او علت را پرسیدند، گفت:
طوطی به دست گربه کشته شد.
گفتند: برای این گریه میکنی؟!
. شیخ پاسخ داد:
من برای این گریه نمیکنم. ناراحتی من از این است که وقتی گربه به طوطی حمله کرد، طوطی آنقدر فریاد زد تا مُرد. با آن همه "لااله الاالله" که میگفت؛ وقتی گربه به او حمله کرد، آن را فراموش کرد و تنها فریاد میزد.
زیرا او تنها با زبانش میگفت و قلبش آن را یاد نگرفته و نفهمیده بود. میترسم من هم مثل این طوطی باشم!
تمام عمر با زبانمان "لااله الاالله" بگوییم و وقتی که مرگ فرا رسد، فراموشش کنیم و آن را ذکر نکنیم زیرا قلوب ما هنور آن را نشناخته است!
آیا ما "لااله الااللّه" را با دلهایمان آموختهایم؟!
بله،هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست...
درود ها و سپاس ها،شادی بانوی عزیزم
فدای شما خانومم

مرسی از حضور گرمابخشت بانو