دعای باران چرا؟
دعای عشق بخوان!!!
این روزها دلها تشنه ترند از زمین...
خدایا کمی عشق ببار...
فراموش کردنت به معجره می ماند؛
وقتی دیوار های خانه هم تو را به یادم می آورند..
من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد, پس چرا عاشق نباشم ...?
کاش میدانستم چیست ، آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری ست . . .
برای من که دلم از سکوت لبریز است
صدای پای تو از دور هم دل انگیز است
سکوت میکنم چون دیگر نمیدانم چه کنم با این دنیا....
بهترین لحظه برایم زمانیست که چشمانم را می بندم و به تو فکر می کنم.
ادامه...
دخترک تنها
یکشنبه 27 اسفندماه سال 1391 ساعت 03:32 ب.ظ
ای فلک گر من نمیزادی اجاقت کور بود؟ من که خود راضی به این خلقت نبودم زور بود... من که باشم یا نباشم کار دنیا لنگ نیست... من بمانم یا بمیرم هیچکس دلتنگ نیست...
بــــــــعضی وقتا بـــاید یقه ی احســاســـاتـــــــــ رو بگیری بزنی تــــو گوشش! با تــــمام قدرت سرش داد بزنی بگی خـــــــــــفه شو دیگه بسه!! تا الآن هرچی کشیدم به خاطر تــــــــــو بوده.
آدمها می آیند زندگی می کنند می میرند و میروند.. اما فاجعه ی زندگی تو آن هنگام آغاز می شود که آدمی میرود اما نمی میرد! می ماند ونبودش دربودن تو چنان ته نشین می شود که تومی میری درحالی که زنده ای...
درست همان گونه که اگر آهن را بکار نگیریم، زنگ میزند، همان گونه که آب راکد میگندد و یا به هنگام سرما یخ میبندد، اگر از آگاهی و مغز خود بهره نگیریم، آن را از دست میدهیم.
. ثابت ماندن در یکجا سبب از دست رفتن قوهی ادراک شما میشود. اندکی فراتر بروید تا چیزهای دیگری را نیز ببینید که در آنها نبود سامان و تناسب، قابل مشاهده است
به هر آسمانِ زلالی شک دارد؛
گنجشکی که با سر به پنجره خورده است ...!
اکنون کاری را آغاز کرده ام که، می توانستم ده سال پیش آغاز کنم؛
اما از اینکه برای آن بیست سال صبر نکردم، دلشادم ...
گاهی شما آگاه نیستید؛
از میزان تأثیرِ لبخندتان بر کل روز یک نفر؛
آگاهیهای خود را بالا ببرید ...
طولانی ترین شب نیز؛
با اولین تیغ درخشان نور به پایان می رسد؛
حتی اگر به بلندای یلدا باشد؛
بیدار و امیدوار باش؛
خورشیدی در راه است ...
دلتنگی محله ای ست پر ازدحامِ یادت که در شلوغی اش نه تنها تو را پیدا نمی کنم ،
که خود را هم گم میکنم …
اینکه یواشکی دلتنگش باشی خیلی بهتر از اینه که بهش بگی و هیچ جوابی نگیری …
نم کشیده ام بر دیوار اتاق
بس که لحظه های دور بودنت را قطره هایی از باران دلتنگی باریده ام روی آن به یادگار …
.
ای کاش روزهای دلتنگی من هم مثل دوست داشتن های تو کوتاه میشد …
در اندوه دوری در ازدحام دلتنگی
در سرگشتگی میان فاصله ها
بی تو مانده ام ای همچو نفس
همیشه میان سینه ای میان دلتنگیهایم
اما مراقب باش گم نشوی…
چقــدر دلتنــگ حضــورت هستــم!
کــاش تصــویــرت، نفــس مــی کشیــد . . .
.
به نام خدائی که هستی را با مرگ
دوستی را یک رنگ
زندگی را با رنگ
عشق را رنگارنگ
رنگین کمان را هفت رنگ
شاپرک را صد رنگ
و مرا دلتنگ تو آفرید . . .
.
دلتنگم
مثل ماه
که بدون نیمه اش
هر شب لاغرتر می شود…
همــه چــیـز بــا تــو شــروع شــد !
امــــا هــیـچ چــیـز بــدون تــــو تـمــام نـمـی شـــود ,
حـــتـی هــمـیـن دلــتـنـگــی هــای مـــن!
.
دلتنــگم
بــــرای
کســـی
کـــه مـــدتهـــاست
بــــی آن کـــه بــــــــاشد
هـــر لــحظه زنــــــدگی اش کـــــرده ام…!
به گمانم ” یادت ” پنجره ی احساسم را می کوبد چرا که . . .
در دلم هوای دلتنگی به پاست . . .
چقدر
نوازش دست های مهربانت خوب است
ومن
چه زود
دلم
برای همه چیزهای خوب
تنگ میشود…
.
اینجا همه خوبند ، خیالت راحت !
من مانده ام و چهارتا هم صحبت
این گوشه نشسته ایم و دلتنگ توایم
من ، عشق ، خدا ، عقربه های ساعت …
گاهی چه دلتنگ میشویم
برای یک مواظب خودت باش
برای یک هستم
برای یک نوازش
برای یک آغوش …
.
کاش می توانستم راحت حرف بزنم …
چیزی بگویم از دلتنگی …
میان آدم های که در این اتاق مجازی جمع شدند …
فقط می گویم منم دلتنگم
.
دلتنگی را چگونه هجی کنم تا درک کنی ؟
چهار ستون بدنـم
زیر سنگینی اش
تا خورده است . . .
با نگاهی هرس کن علف های هرز دلتنگی ام را
قلبم فدای عزیزی که دنیایی از دلتنگی را به امید یه لحظه دیدنش به جان میخرم
سوهان می کشم قصه ی دلتنگی هایم را ، تا هموار سازم جاده های آمدنت را
مـــــرور می کنـم
خاطـــراتمـــان را
امـّــــا مگـــر
کـپـــی برابـر اصـــل میشـــود !
دلم تنگ شده برایت . . .
عشق یعنی وقتی هزار دلیل برای رفتن هست هنوز دنبال یه بهونهای که بمونی . . . ...
زیادی” عاشق نشو …
“زیادی ” اعتماد نکن …
چون همون “زیادی” بعدا “زیادی” داغونت میکنه
کاش سزای دلشکستن مرگ بود،تاونوقت کسی از ترس جونش دل کسی رو نمیشکست....
سلام ...
اپم بدو بیامنتظرتم
سلام

چشــــــــــم
اومـــــــــدم
صبر کن سهراب
گفته بودی قایقی خواهم ساخت
قایقت جا دارد؟
من هم از همهمه اهل زمین دلگیرم!!
تنــــــ ـــهایی تقــــدیر مـــــن نیســــت!
ترجیــــــ ـــح مـــــن است...
◢ وَقتے ( !!! گـِــریـﮧ !!! ) مے ڪُنے ◢ هَمـِـﮧ میگـَـטּ ولـِـش ڪُـטּ ، بـבֿآر < رآפـَتــــ > بــآشِـﮧ ◢ اَمــّـآ وَقتے /// مےפֿـَنـــــבے /// ◢ هَمـِـﮧ میـــآטּ میگـَـטּ چے شُـבه !؟ ✔ بگــُـو مـــآ ـهـَمـ « بـפֿـَنـــבیـمـ »
ای فلک گر من نمیزادی اجاقت کور بود؟ من که خود راضی به این خلقت نبودم زور بود... من که باشم یا نباشم کار دنیا لنگ نیست... من بمانم یا بمیرم هیچکس دلتنگ نیست...
آسمان سکوتت را بشکن
سکوت نکن
اشکهایت را جاری ساز
میخواهم با اشک های تو
بارانی شوم
میخواهم تا ابد در آرزویت
بی پروا فریاد کشم
ببار آسمانم ببار بگذار غم از وجودمان پرواز کند
سکـوت مـتـלּ سـاده اے اسـت
کـہـ هـمـیـشـہـ
" اِشـتـبـاـہـ "
تــَرجـمـہـ مـے شـَود
روزها دیگَر تَنهــــ?ـا نیستَمــ !
" سـ?ایهــ " اَمــ شُدهــ هَمدَمَــ?مــ ...
همهــ?ـ جا پا بهــ پایـَمــ مے آیَد !
اما ...
تو بگو شَبــــ?ـ ها چهــ کُنـَمــ بے تــــو ؟
ܓܨ مــפهایـ بُلنـבـҐ را
هیـــچ בפست نـَבارҐَ
פَقتیـ طَنــابِ בارҐَ میـ شَــפَنـב
بـــی نـــَـפازشِ בَســـت های تــפ . . . ܓܨ
ایـن روزها فقط ســـُکوتـ✖ــ میــکنم . . .
کـ✖ــِنار مــے نشینم . . .
آرام میــــ✖ـــگیرم . . .
و یـ✖ـَواش یـــَواش خودم را مــحــو میکنـ✖ـم . . .
از ذِهـ✖ـטּ تو . . . از ذِهـ✖ـטּ خودم . . .
اما تـ✖ـو بـگو . . .
با دِلـَــــم . . . با دِلــــَت . . . چـــِه کـُنم.
بــــــــعضی وقتا بـــاید
یقه ی احســاســـاتـــــــــ رو بگیری
بزنی تــــو گوشش!
با تــــمام قدرت سرش داد بزنی بگی
خـــــــــــفه شو دیگه بسه!!
تا الآن هرچی کشیدم
به خاطر تــــــــــو بوده.
بــــارانــیم
دلـمــــ چتری میخـواهــد از جنــس
دسـتهای تـــو
چـتــری بــرایـمـ بـگیـــر ، حتی خـیــآلے
خـیــسِ دلــتـنــگـیــــمـ
بــــاران مـےآﻳـــد
دارد مـےبــآرد امـآ نـہ مثـلــ همیـشــہ
انـگـار بـا تـو بــــاران حالــ دیــگری دارد
مگـر نگفتـے بــــاران هـــوای دو نفــره اســتـــ
پــس چـــرا هــرچہ نگاه مےکنــمـ تــو را نمـےبینمــ . . !
گاهی وقتها ، باید به خاطر جایی که هستی شاد باشی
گاهی وقتها ، متوجه جایی که ایستاده ای نیستی
گاهی وقتها ، نگاه دیگران برایت مهمتر از نگاه خودت به زندگی می شود
گاهی وقتها ، صدای دیگران نمی گذارد آنچه را که باید بشنوی
گاهی وقتها ، می بازی ، اما شاید که که به هدف نزدیکتر شده باشی
گاهی وقتها ، داشته هایت بیشتر از ادعایی است که برنده ها دارند
گاهی وقتها ، لازم است هر جا که هستی ، از خودت راضی باشی
¤`•.❤¤`•.❤¤`•.❤¤`•.❤¤`•.❤¤`•.❤
آدمها می آیند
زندگی می کنند
می میرند و میروند..
اما فاجعه ی زندگی تو
آن هنگام آغاز می شود که
آدمی میرود اما نمی میرد!
می ماند
ونبودش دربودن تو
چنان ته نشین می شود
که تومی میری
درحالی که زنده ای...
بـآز آمــבمــ..
بـﮧ جـآیــے ڪـﮧ تعلـقــ בآرمــ..
بـﮧ یـڪ اتـآقــ سیـآه ، پـر از פـرفـ ـهـآے לּــآگفتــﮧ
פֿـلـوتــ مـלּ و سیــگـ ـــآرمــ...
בوبـآره مـےלּـویسمــ از פـرفـ ـهـآیــے ڪـﮧ وآهمـﮧ בآرمــ..
یـڪ בلــ پـر از رویـآـهـآے وآهـــے..
ایـלּ بـآر تـלּـهــآتــر از همیـشــﮧ...
خواهش میکنم گلم
مرسی از حضورت گلم
قربانت عزیزم
مَـטּ خوبَمـ...مَـטּ آراممـ...مَـטּ قول בآבهـ اَمـ
فَقط گآهے בلتنگـ میشومـ....בلتَنگـ تَر اَز هَمهـ בلتَنگـے هآ
گوشهـ اے مینشینَمـ... بآختَـטּ هآ و صِـבآے شکستَـטּ هآ رآ میشٌمآرمـ
טּمیدآنمـ مَـטּ کٌـבآمـ اٌمیـב رآ نآ اٌمیـב کَرבمـ...کٌـבآمـ خوآهش رآ نشنیدمـ
بهـ کٌـבآمـ בلتَنگے خَنـבیـבمـ ـ کهـ اَلآטּ اینگونهـ בلتنگـم
همانگونه که روز خوب، خواب خوش در پی دارد،
زندگی هم اگر به خوبی سپری شود، مرگی آمرزیده در پی خواهد داشت.
درست همان گونه که اگر آهن را بکار نگیریم، زنگ میزند،
همان گونه که آب راکد میگندد و یا به هنگام سرما یخ میبندد،
اگر از آگاهی و مغز خود بهره نگیریم، آن را از دست میدهیم.
عشق سرشار در صورتی به وجود میآید که از آنچه دوست دارید،آگاهی فراوان داشته باشید.
.
ثابت ماندن در یکجا سبب از دست رفتن قوهی ادراک شما میشود.
اندکی فراتر بروید تا چیزهای دیگری را نیز ببینید
که در آنها نبود سامان و تناسب، قابل مشاهده است
آنچه را نقاشی میکنید باید بشناسید و از آن، آگاهی کافی داشته باشید.
تنها سخنگوی جهان طبیعت، آزمایش است،
پس باید همیشه به تجربه پرداخت و هرکار را به هزار شکل آزمود.