دعای باران چرا؟
دعای عشق بخوان!!!
این روزها دلها تشنه ترند از زمین...
خدایا کمی عشق ببار...
فراموش کردنت به معجره می ماند؛
وقتی دیوار های خانه هم تو را به یادم می آورند..
من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد, پس چرا عاشق نباشم ...?
کاش میدانستم چیست ، آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری ست . . .
برای من که دلم از سکوت لبریز است
صدای پای تو از دور هم دل انگیز است
سکوت میکنم چون دیگر نمیدانم چه کنم با این دنیا....
بهترین لحظه برایم زمانیست که چشمانم را می بندم و به تو فکر می کنم.
ادامه...
امـــروز جلوی آینـــه سه تار موی سفید توی سرم پیدا کردم اولی این جا... دومی این جا... و "سومی" همان جایی که یک بار انگشتت را فشار دادی و گفتی: ...من عاشقتم اینو تو مغزت فرو کن...
وقتی لبخند به دنبال جایی برای نشستن میگردد با تمام وجودم آرزو میکنم لبهایت در آن نزدیکی باشد ! آرزو می کنم هیچ راه نجاتی نداشته باشی وقتی غرق خوشبختی هستی . . .
عشق یعنی خاطرات بی غبار دفتری از شعر و از عطر بهار . عشق یعنی یک تمنا ، یک نیاز ، زمزمه از عاشقی با سوز و ساز . عشق یعنی چشم خیس مست او ، زیر باران دست تو در دست او ... (ارزوی بهترینا رو برایت دارم شادی عزیزم)
جمله "دوستت دارم" سوالی نیست...
ولی همه بعد از گفتنش منتظر جوابن !
خــــود آزاری یعنــــی :
میــــری اونجاهایــــی کـــه باهاش خاطــــره داشتــــی ؛
و بعـــــد بــــه یــــادش مــــی میری ... !!!
دوست داشتن ات ، هــوس نیست . . . کـه بــاشـد و نبــاشـد !
نفــس اسـت . . .
تا بــاشم . . .
تا باشی . . .
و من همه ی جهان
را در دستانِ گرم ِ تو خلاصه می کنم
شآهزادِه ...
اینـ جـا هَمِـهـ گِلایــِه میکُنَنــد !
زَمانــ وَ خـوشیــ هَمـِهـ اَشـ سَرزَنـِشَمـ میکُنَـند ...
حـَتّی دوستانَمـ ...
کـِه چـِرا جُز تـ ـو حَـرفِ دیگــَری بـَر زَبـانَمـ نیسـتــ !
شآهزادِه ...
بُگـذار آرامـ بــِگویَمـ بَرایَتــ ...
آنهـ ـا نِمیدانَند بـآ چَشمانَت مَنــ تـآ خُدآ بآلـا رَفـتِهـ اَم !
آری ؛
نِمیدانَند وَ نَخواهَنـد فَهمید ...
َــر وَقــتـــــ شـَـکـــ مـیــــ کـُنـَم بــه وُجــودِ خــُدا ؛
بـه عـِشق ،
بـه خـَـنـده ،
بــه مـِهــر ،
بــه گــَرمـا ،
حتــّـی بــه خاکــــ ... !
هــَـر وَقـتــــ گــُم میــــ کــُنـَم ؛
راهــَم را ،
آسـِمـان را ،
حَتــّـی خــودَمـ را ؛
به عَکس مـادَرَمـ نــِگـاه میــــ کــُنـَم . .
صحنه های زشت و زیبا
در تماشاخانه ی دنیا
فراوان است
چهره آرایِ جهان
نقش آفرینِ عشق و مرگ
صحنه ها را کارگردان است...
باران ....
امشب منتظرم برای آن لحظه نمناک و سرد ، تو بخواب !!
من دلم گرفتهِ آنقدر زیاد ،که تکانِ شانه هایم را نمیبینم دگر،تو بخواب !
منتظرم باران ببارد ، امشب قدمی خواهم زد !
به تمام غصه هایم نم نمک یک سری خواهم زد !!
خیس شوم ، کاسه ام را پر کنم از بوی خاک!!!!
تو بخواب ای آرزوهایم ، من پر از باران و خاکم ...!
لحظه ای دیگر منم آماده ام ، ته نشین خواهم شد در کنارت ،
دست من را هم بگیر ، بی بهانه آمده ام در خوابت ........!!
تو بخواب !
خواهش میکنم شادی جونم
ممنونم
بسلامتی موفق باشی........
من خیلی سوال دارم دیگه روم نمیشه بپرسم
ممنونم
واسه چی روت نشه ؟
شما بپرس سهیل جان منم تا جایی که مقدور باشه جواب میدم؛هان چطوره؟
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
باران کـه میبـارد…… دلـم بـرایت تنـگ تـر می شـود….. راه می افـتم … بـدون ِ چـتـر … من بـغض می کنـم ….آسمـان گـریـه ..
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
حــّـوا را دیــدمــ ـ ـ . . . کـولـی شـده بــود ! ! !
بــه هــر گــوشــه از ایـن دنـیــا سرکـــ می کشـیــد ،
پـــیِ آدمــ ـ ــ میــگــشــتـ
ڪمـے دوروغ بــگــو پیـنـوڪیـو !
נروغ هـاے تو قابل تحمل تـر بوנ !
بـﮧ خاطر ڪوנڪے بوנ ۅ شیــطنــت . . .
بـﮧ خاطر ایـכּ بوנ کـﮧ נنیاے ﺂנҐها را تجربـﮧ نـَڪرנه بوנے
ڪـﮧ ببینے یـِڪ נرۅغ ، چـﮧ ها مےڪـُنـנ !
ایـכּجـا ﺂנҐهآ נروغشـاכּ بـﮧ بـهـاے یـڪ زنـנگـے تماҐ مے شوנ !
بـﮧ بهاے یـڪ נڵ شڪستـَـכּ !
ایـכּجـا נرۅغ ها باعـث مـَرگ ِ عـشق ۅ اعـتمـاנ مےشۅנ !
ایـכּجـا ﺂנҐها נرۅغ هاے شاخ נار مے گـوینـנ بـَعـנ
נماۼ נراز خوנ را جراحے پلـاستیڪ مے ڪننـנــ !
ﺂرے...ڪمـے נروغ بــگــۅ...
زندگـــــی به امـــواج دریا، میماند
چیزهایی را با خود می آورد در حالی که
چیزهای دیگری را با خود می برد.
حجم ِ בلتنگـﮯ ـهایَـ م
آنقدر زیــآد مـﮯ شـوב
ڪــﮧ دنیــا با تمامـ ِ وسعتش برایَــ م تنگ مـﮯشوב
בلتنگ ِ ڪـسـے ڪـﮧ گردش ِ روزگارش
بـﮧ مَــ טּ ڪـﮧ رسیـב از حرڪـت ایستاב
دلتنگ ِ ڪـسـے ڪـﮧ בلتنگـﮯـهایَـ م رـآ ندیـב
בلتنگ ِ خوבمـ
خوבے ڪـﮧ مدتهاست گم ڪـرבه ام . .
بلامتی خدا نگهشون داره برات
خدا زیادشون کنه..............
یه سوال دیگه؟؟؟؟؟
شما کارتون چیه؟؟؟؟؟
ممنونم سهیل جان
خدا تورو هم واسه پدرو مادرت حفظ کنه
خونه دارم
بـــــــــــــی منطــق ترین عضو بـد نـــــــم
چشمهـــــــــایم اند
مــــی بیننـــــد ڪـه دیــــگر دوستـــــم نـداری
امــــا هنـــوز تشنــه دیدنت هستند .
دلــــــــــــــــــــــــــــــمـ تـ ـ ـ ـ ـ ـابــ مــیـ خـــواهــد
و یـــکـــ هــــلـ محـ ـ ـ ـ ـ ـکمــ...
تــــــــــــا هــــــــــــــــررررررریــــــــ بــریــزد پــــــــــایــیــنـ
هــــــــــــرچهـ را در خــــــودشـ تــــــــــــــــــلنبــــــار کــــــــــــــــردهـ ...!
امـــروز جلوی آینـــه
سه تار موی سفید توی سرم پیدا کردم
اولی این جا...
دومی این جا...
و "سومی" همان جایی که یک بار انگشتت را فشار دادی و گفتی:
...من عاشقتم اینو تو مغزت فرو کن...
وقتی لبخند به دنبال جایی برای نشستن میگردد
با تمام وجودم آرزو میکنم لبهایت در آن نزدیکی باشد !
آرزو می کنم هیچ راه نجاتی نداشته باشی
وقتی غرق خوشبختی هستی . . .
دلگیرم از مرغ هایی که دانه خوردنشان پیش ما بود ...
و حالا برای دیگران تخم می گذارند ...
ولی می دانم روزی ...
بوی کباب شدنشان به مشامم می رسد ... !!!
سَـرבمـ ڪِـﮧ مـﮯشَـوَב
تَمـآمـِ اُجآقـﮩـآﮮ جَـﮩـآלּ بـَرآیـَمـ عِشوه گَرﮮ مـﮯڪُنَنـב
اَمّـآ مَـלּ تـَصـمـیـمـِ פֿــوُב رآ گـِرفـتـِﮧاَمـ
بَـرآﮮ گـَرمـ شُـבלּ بـآیـَב ڪـِـﮧ تـآ آפֿــِـر عُمــر
בنـبآلـِ בسـٺـﮩـآﮮ تـُو بآشَمـ
عشـــــــق یعنــــى:
اختیــــار بدهى که نابـــودت کند امــا . . .
اعتمــــــــاد کنــى که این کــــار را نمـــــی کند !!!
سـפֿـت تریـטּ בو رآهـﮯ
בو رآهـﮯ بیـטּ فـرآموش ڪَرבטּ و انتظـآر است
گـآهـﮯ ڪآمـل فـرآمـوش مـﮯڪُنـﮯ
و بعـב مـﮯبینـﮯ ڪـﮧ بـآیـב مـنتظـِر مـﮯمـآنـבﮮ
و گـآهـﮯ آنقـَבر مـنتظـِر مـﮯمـآنـﮯ ڪـﮧ
مـﮯفهمـﮯ زوבتـر از ایـטּها بایـב فـراموش مـﮯڪرבﮮ . .
غـــصه مــرا کــُشت…!!!
وقــتی دیــدم دســت بـه سیــنه ایســتاده ای…
تـــمام ِ راه را بــرای آغــوشـَت دویــده بــودم بــی انــصاف...
درد تنهایی کشیدن
مثل کشیدن خطهای رنگی روی کاغذ سفید
شاهکاری می سازد به نام دیوانگی !
و من این شاهکار را به قیمت همه ی
فصلهای قشنگ زندگی ام خریده ام ....
هر که هر چه می خواهد مرا بخواند
دیــوانـــه
خــودخــواه
بی احـسـاس . . .
نــمــی فــروشـــم . . . !.
در کارتونهای زمان بچگیمون
تارزان لخت بود،
سیندرلا 12 شب به بعد میومد خونه،
پینوکیو دروغ میگفت،
بتمن با سرعت بالای 300 مایل بر ساعت رانندگی میکرد
سفیدبرفی تویدیه خونه با هفت تا مرد زندگی میکرد
و پاپای پیپ میکشید و تاتــــو داشت...
پس تقصیر ماها نیست.الگوهامون مورد داشتن
لــــــحظه های ســــکوتم؛
پـــــر هیاهـــــــو ترین دقــــایق زندگیم هستند
مــــــملو از آنــــــچـــه
مــــی خواهم بــــــــــگویم
و
نـــــــمی گـــــویم ...
فقط می نویسم که یادآوری کنم بیادتم….
باورش باتو…
تمام زن ها شاعر می شدند
اگر مردها گریستن بلد بودند
. . . و
میتوانستند
با رقص ِ چشم هایشان
طوفان به راه بیاندازند
هیچ مردی شاعر نمی شد
اگر زنی ...
هیچ مردی شاعر نمی شد
اگر زنی در کار نبود ...
این روزها دلم اصرار دارد
فریــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاد بزند
اما . . .
من جلوی دهانش را می گیرم
وقتی می دانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد!!!
... این روزها من . . .
... خدای سکـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوت شده ام
خفقان گرفته ام تا آرامش اهالی دنیا
خـــــــــــــــــــــــــــط خـــــــــــطــــــــــــی نشود . . .!!
شهادت مظلومانه حضرت فاطمه زهرا(س) را تسلیت میگم.
یاعلی رفتم بقیع اما چه سود؟؟؟
هر چه گشتم فاطمه(س) نبود؟؟
یاعلی!!قبر پرستویت کجاست؟؟
آن گل صدبرگ خوشبویت کجاست؟؟
ممنونم
تو دنیای بچگی هر کی زودتر بگه دوست دارم برنده ست . ولی توی دنیای واقعی هر کی زودتر بگه دوست دارم بازنده ست
عشق یعنی خاطرات بی غبار دفتری از شعر و از عطر بهار . عشق یعنی یک تمنا ، یک نیاز ، زمزمه از عاشقی با سوز و ساز . عشق یعنی چشم خیس مست او ، زیر باران دست تو در دست او ...
(ارزوی بهترینا رو برایت دارم شادی عزیزم)
ممنونم گلم همچنین
زرد است که لبریز حقایق شده است ... تلخ است که با درد موافق شده است ... شاعر نشدی وگرنه می فهمیدی پاییز بهاری است که عاشق شده است
ای عشق مدد کن که به سامان برسیم ، چون مزرعه ی تشنه به باران برسیم ، یا من برسم به یار و یا یار به من ، یا هردو بمیریم و به پایان برسیم
به بازار سیاه رفتم برای خریدن عشق . ولی در ابتدای ورودم روی کاغذی خواندم: در غرفه هوس بازان عشق را به حراج گذاشته اند به قیمت نابودی پاک بازان .
وقتی که گفتی تا آخر دنیا باهات می مونم اون موقع بود که فهمیدم چرا می گن دنیا دو روزه .
کودکی گفتند: عشق چیست؟
گفت : بازی .
به نوجوانی گفتند: عشق چیست؟
گفت : رفیق بازی .
به جوانی گفتند: عشق چیست؟
گفت : پول و ثروت .
به پیرمردی گفتند: عشق چیست؟
گفت: عمر .
به عاشقی گفتند : عشق چیست؟
چیزی نگفت ، آهی کشید و سخت گریست
گذَشته هآے مَـטּ گذَشتــــ
نــــه بهتَر اَ ὤتــ بگویَمـــ בرگذَشتـــ
برآیشــ روزهآے زیآבے سوگوآریــــ کرבمـــ
سکوتــــــ کرבمـــ
خــ ـآطرآتمـ ــ رآ مرور کرבمـــ
اے کآشـ هآے زیآבے گفتمـ ــ
פـــسرتــــ هآے زیآבے خــ ـورבمـ ــ
ولے בیگر بســـ اَســتـ ــ
مَـטּ بهــ آرزو هآے شـیـریـטּــم مے اَنـ ـבیشمــ ــ
مَـטּ بهــ شروعـــے نـפּ مے انـ ـבیشمـ ـ
گذَشته هآے مَـטּ گذَشتــــ
نــــه بهتَر اَ ὤتــ بگویَمـــ בرگذَشتـــ
برآیشــ روزهآے زیآבے سوگوآریــــ کرבمـــ
سکوتــــــ کرבمـــ
خــ ـآطرآتمـ ــ رآ مرور کرבمـــ
اے کآشـ هآے زیآבے گفتمـ ــ
פـــسرتــــ هآے زیآבے خــ ـورבمـ ــ
ولے בیگر بســـ اَســتـ ــ
مَـטּ بهــ آرزو هآے شـیـریـטּــم مے اَنـ ـבیشمــ ــ
مَـטּ بهــ شروعـــے نـפּ مے انـ ـבیشمـ ـ
قتی میخوای یه رابطه رو بهم بزنی..
خوب بهم بزن؛اما لگد مالش نکن..
بذار برو اما داغونش نکن...
با احساسش؛فکرش؛اعتمادش و غرورش بازی نکن..
چون بعداز رفتن تو فقط غمگین نمیشه..
سالها باید با یه ترس لعنتی زندگی کنه و نتونه به هیچکس اعتماد کنه..
"حتی برای یک دوستیِ ساده.
مهربانی را از معرفت تو آموختم
پس مهربان ماندم تا معرفت تورا از دست ندهم
طالع بخت مرا هیچکسی یار نبود
پشت من را ب خدا ذره ای دیوار نبود
همه از پشت زدند برکمرم خنجر را
جاده ی شانس من از کودکی هموار نبود
اینجــا صـدای پـا زیــاد می شنــوم...!
امــا هیچکــدام تــو نیستــی ...!
دلــــــم ؛ خـوش کرده خــودش را بــه ایـن فکــر ؛
که شایــد ؛ پابرهنه بیایی ...
زندگی آرام است،
مثل آرامش یک خواب بلند.
زندگی شیرین است،
مثل شیرینی یک روز قشنگ.
زندگی رویایی است،
مثل رویای ِیکی کودک ناز.
زندگی زیبایی است،
مثل زیبایی یک غنچه ی باز.
زندگی تک تک این ساعتهاست،
زندگی چرخش این عقربه هاست،
زندگی مثل زمان در گذر است...
زندگی آرام است،
مثل آرامش یک خواب بلند.
زندگی شیرین است،
مثل شیرینی یک روز قشنگ.
زندگی رویایی است،
مثل رویای ِیکی کودک ناز.
زندگی زیبایی است،
مثل زیبایی یک غنچه ی باز.
زندگی تک تک این ساعتهاست،
زندگی چرخش این عقربه هاست،
زندگی مثل زمان در گذر است...
این شب ها
چشم های من خسته است
گاهی اشک
گاهی انتظار...
این سهم چشم های من است.
مترسک ناز می کند
کلاغ ها فریاد می زنند
و من سکوت می کنم....
سکوت...
این مزرعه ی زندگی من است
خشک و بی نشان!
فـــــــــــرهنـــــــــگ لـــــــــغـتهــا
نـیــــــــــــاز بــــــــه ویــــــــــــرایـــــــش دارنــــــــــد
بـــــــــرای مــــــــــعنی دلـتـــــــــــنـگی
احتــــــــیـاج بــه ایــنـــــــــهــمـه کـلــــــــــمه نـــــــــــیـســت,
دلتنـــــــــــگی یــــــــــــعنـــی
تــــــــــــــو . . .
کـاش مـی فـهـمیـدی
قـهـر میـکنم
تـا دسـتـمو مـحـکمتر بگیـری و بـلـنـدتـر بـگـی
بـمون...
نـه ایـنـکـه شـونـه بـالا بــنـدازی و آروم بـگـى
هـر طور راحـتـى!
شاید میان این همه نامردی باید شیطان را ستود که دروغ نگفت . .
جهنم را به جان خرید اما
تظاهر به دوست داشتن آدم نکرد