عقربه ها می دوند
ثانیه ها می گذرند
و دوباره
به ساعت با تو بودن
نزدیک می شوم
بگذرید ای لحظه های تنهایی
مرا به او برسانید
به او که وجودش سراسر خواستن است
و حضورش اوج هیجان
به او که آغوشش آرامش محض است
و بوسه هایش آتشین و داغ
به او که بازوانش سرزمین من است
و صدای قلبش شادترین موسیقی
به او که لبخندش زندگی می بخشد
و نگاهش عشقی دوباره
مرا به او برسانید
مرا با او هم قدم سازید
ای ثانیه ها
تندتر حرکت کنید
من بی قرار با او بودنم
دستهایم را به دستهایش
نگاهم را به نگاهش
و لبانم را به لبانش نزدیک سازید
باز برایم خاطره بسازید
شــب
عشــق
لبخنـــد
شـــــور
حـــرارت
زیبایـــی
شــــوق
هیجـــان
بــــازی
لــــذت
و دوباره عشـــق...
من بیتاب با او بودنم
مرا به او برسانید...
فــرقـی نمیــکنــد ..
فـاصــلـــہ ات بــا مـن چــقــدر بــاشـد ..،
در بهــتریــن جــاے جهــان ..
جــاے دارے ..
جــایــے کـه دسـت هــیـچ کـس ..
بــہ تـو نمـے رسـد ...
درون " دلـــم " ... !
زیبای من ...
بانوی من ....
خانوم من ...
من عشق را به نام تو اغاز کرده ام
اغاز کن مرا
عشق من
آسمان نیستم
که هـر پرنده را
سهمی از من
باشد...
من
آن پرنده ام
که سهم آسمانش را
ازچشمان "تو"
می خواهد
فال می فروشم
نترس
به اندازه بختم سیاه نیست
یک دانه بخر
شاید فال تو نانی
بر سر سفره خالی من باشد!
اگر حق با شماست، خشمگین شدن نیازی نیست
و اگر حق با شما نیست، هیـچ حقی برای عصبانی بودن ندارید
به خدا گفتم :
« بیا جهان را قسمت کنیم آسمون واسه من ابراش مال تو
دریا مال من موجش مال تو ماه مال من خورشید مال تو … »
خدا خندید و گفت : « تو بندگی کن ، همه دنیا مال تو …من هم مال تو
کی من خلاص میشوم از انتظار تو ؟ / کی میرسد بمقصد دل این قطار تو ؟
خواهد رسید فصل بهاری که میشود / آرام تکیه کرد و رها شد کنار تو .
چه بگویم که ضربه ى آخر را
"خدایم" زد!!!
آن زمان که براى رفتنت استخاره کردى و "خوب "آمد ...
از هـمـان ابـتـدا دروغ گـفـتـنـد !
مـگـر نـگـفـتـنـد کـه "مـن" و "تـو" ، "مـا" مـی شـویـم ؟!
پـس چـرا حـالـا "مـن" ایـن قـدر تـنـهـاسـت !؟
از کـی "تـو" ایـنـقـدر سـنـگ دل شـد ؟!
اصـلـا ایـن "او" را کـه بـازی داد ؟!
کـه آمـد و "تـو" را بـا خـود بـرد و شـدیـد "مـا" !
مـی بـیـنـی . . .
قـصـه ی عـشـقـمـان
فـاتـحـه ی دسـتـور زبـان را خـوانـده اسـت .
دلتنگ نشدی ...
وگرنه می دیدی زیباترین خاطره ها کشنده ترین میشوند
احساسمو بده من که برات غریبه ام /// من که یه عمره درگیر این احساس ورپریده ام
شوقی، که چو گل دل شکفاند، عشق است
ذهنی، که رموز عشق داند، عشق است
مهری، که تو را از تو رهاند، عشق است
لطفی، که تو را بدو رساند، عشق است
هــرگز بــرای کـسی ناراحــتی نکن که عــذابت میـده فقط یه لــبخند بـزن و بـگو مـمنون واسـه این شـانســی که بـهم دادی تا بـتونم یـه کـسی بـهتر از تو رو پــیدا کنم
مخـاطبــ خـآصــ مـטּ
بـہ سـاבگـے یکــ لبخـنــב
رهـایمـ کــرב...
"او" رفـتـــ...
و مــنـــ عـاشـقـانــہ هـاے
بـے مخـاطبـمـ را بـہ حـراجــ
گـذاشـتـــہ امــ
بی اعتنا
می روی ...
و من
ناگفته های چشمانم را
به زمین می بخشم
الهی من اسیر جهان بودم / عقوبت کن چو نافرمان بودم
خداوندا بسوزانم بسوزان / اگر فرمانبر شیطان بودم . . .
به سرنوشت بیندیش که چگونه تصویر گر جدایی هاست بر من خرده مگیر چراکه جبر زمانه از آغاز هر زمانه ازآغاز هر سلامی بدرود میرسد
به سرنوشت بیندیش که چگونه تصویر گر جدایی هاست بر من خرده مگیر چراکه جبر زمانه از آغاز هر زمانه ازآغاز هر سلامی بدرود میرسد
تا آخــرِ عمـــــرت مـــدیونی
بـه کـسی کـه بــاعث شــدی
بـعد از تــــو دیگـــــه عــاشـقِ هیچــکـس نشه
می فهــــمی ؟؟
این بزرگــــتریـن گناهـه …
کـــو ر بــاش بانـــو ...
نـگاه کـه مـی کنـی، مـی گوینــد: نـخ داد!
عـبوس بــاش بانــــو ...
لبــخند کـه مـیزنـی، مـی گـوینــد: پـا داد!
لال بــاش بانــــو ...
حـرف کـه مـی زنـی، مـی گوینــد: جـلوه فـروخـت!
خدایا..
لطفا به بعضی از آنهایی که به خیال خودفکرمیکنند،ایمان آورده اند
یادآوری کن:
که تو خدا هستی نه آنها!!!
مـن صـبــ ــــ ــــــ ــورمـ ...
صـبــــ ـــــــ ـــــــ ـــور ِ صـبــــــ ـــ ـــــ ــــــور
امـــ ـــــــ ــــــــ ــــا....
دلـــتـنــ ــــ ـــــ ـــ ــــ ــگـــی هـایــ ـــ ــ ـــــ ـــ- مـنـ
چـهـ مـی دانــــنـد
صـبــــ ــــــ ــــــ ـــــ ـــــ ــــ ــــ ــ ـــ ــرچـیـســـت؟!!؟؟
حالی که پریشان است !
احتیاج به آرامش دارد ؛
نه سرزنش ....
کاش می فهمیدند ... !!!
لیاقت می خواهد واژه " ما " شدن
لیاقت می خواهد "شریک " شدن
تو خوش باش به همین "با هم " بودن های امروزت
من خوشم به خلوت تنهایی ام
تو بخند به امروز…
من میخندم به فرداهایت
ایـלּ روزهـا تَلخ مے گذرَב ، בستَمـ مے لـرزَב از تـُوصیفَـش
هـَمیـלּ بـَس ڪـِہ :
نَفس کشیـבنَمـ در ایـלּ مَرگِــ تـَבریجے
مثل خـُودکُشے استــ بــآ تیـــغ کــُنـــב
این همه خـــود را تحقیر نکنید !!!
خــــداونـــــد ...
پس از آفرینش شما به خود تبریــکـــــــــ گفت . . .
آدمے ڪـﮧ منتظـر استــ
هیـچ نشآטּ ِخآصے نـدآرد ...!
فقـط بآ هَـر صدایے برمے گـردد...
+ خـــآص تَـــریـــלּ مُــخـــآطب ِ زندگـ ــی ات
+ مُتــفــآوت تــَـریـלּ شَخــص ِ زندگــ ــی ات
+ בروغـ ــی بیــش نیســت
+ בروغــ ـی بـ ــآ نـــآم ِ בوســت دآشتــלּ
+ کـ ـ ـــﮧ یــک روز בر عیــن نــابــآور ے .. دنیـ ـآ ایــن جمـــلــ ـــﮧ رآ با صــבآے بلند
+ בرگــوش هــ ـآیــت فریــآده می کــنـב
× سختــ اَستــ او کـردن ِ ×
× تویی کـﮧ همـﮧ ی مـَכּِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِ ِ بودی ×
نا امیدی ...
همان امیدی است ...
که بوی نا می گیرد...
از بس که ته دل مانده . .
ســــآده نـ ـباش ..
خیلی وقتــــ استـــ ؛
آدم هـــــ ـآ ×
ســـآدگی رآ خـــریت می پندارند !
تو نِمے دانے وَقتے چِشمانَتـــ غَمگینَند
وَقتی صِدایتــ آهنگ هَمیشگے اَش رآ نـَدارَد
گاه کـﮧ غمـِ عالمـ در دِلَت جاے مے گیـرد
اَز هَمـﮧ ے دُنیـا گِرفتـﮧ اَستــ
چـﮧ دردے مے کِشَمـ
مے خواهَمـ یِکبآره
تَمآمـِ هَستے رآ بـﮧ آتَش بِکشَمـ
تَمامـِ دُنیـا رآ بَر هَم ریزَمـ
تو چـﮧ مے دانے چـﮧ دَردے دارَد غَمـِ چِشمانَتــ رآ دیدَن
نمے خواهمـ ..نمے خواهَمـ دنیایے رآ
کـﮧ همـﮧ ے هستےِ مَن دَر آن یِکــ لَحظـﮧ
آرامِش نَدارَد
روزے کـﮧ گُلِ خَنده روے لَبانَت بِشکُفـد
بِهتَریـن و شیرین تَرین لَحظـﮧ ے زِندِگے مَن اَستــ
عِشقِ مَن , مَن هَمه اَمـ رآ بآ تو مے خواهَم
زِندِگے بدونِ تو وَ لَبخَندتــ بَرایَمـ پوچ اَستــ
این لَحظآتــِ خوشبَختے رآ اَز مَن مَگیــر کـﮧ
تَمآمـِ مَن بـﮧ تو وآبَستـﮧ اَستــ
وَ تَنهآ تو دَلیلِ بودَنمـ هستے
+ خـــآص تَـــریـــלּ مُــخـــآطب ِ زندگـ ــی ات
+ مُتــفــآوت تــَـریـלּ شَخــص ِ زندگــ ــی ات
+ בروغـ ــی بیــش نیســت
+ בروغــ ـی بـ ــآ نـــآم ِ בوســت دآشتــלּ
+ کـ ـ ـــﮧ یــک روز בر عیــن نــابــآور ے .. دنیـ ـآ ایــن جمـــلــ ـــﮧ رآ با صــבآے بلند
+ בرگــوش هــ ـآیــت فریــآده می کــنـב
گاهے دیوانـﮧ میشوے
از خوبے یکے و از بدے دیگرے
گاهے میشکنے از اینڪــﮧ
سادگے را پاے حماقتت میگذارند
حقیقت دارد!
کافیست چمدانهایت را ببندی
تا حاضر شوند همه
برای از یاد بردنت
آنکه بیشتر دوستت میدارد، زودتر!!!
گاهی عمر تلف میشود ؛
به پای یک احساس ….
گاهی احساس تلف میشود ؛
به پای عمر !
و چه عذابی میکشد ،
کسی که هم عمرش تلف میشود ؛
هم احساسش....
◆ وَפֿـتـے ڪَـ30 نیـســ ڪـِﮧ بـــِﮧ בآבت بـر3 ►
◆ בآב نـَزטּ!! ►
◆ شـآیـَב.. ►
◆ اَز سـُڪوتـت بـفـہـمَـטּ ڪـِﮧ چـقـَב ►
◆ <<<غـґ>>> ►
◆ تـو وجـوבتـــِﮧ! ►
پـــــــــــــــرواز را دوســــت دارم
وقتـــــے
از ارتفاعــــات لبانــــــت
به عمــــق آغوشـــت سقـــوط میکنــــم
چـــه سقــــوط دلنشینــــے
راستــــے میدانستــــے
پــــــــــــــرواز را تـــو یـــادم دادےHeart
آدمے ڪـﮧ منتظـر استــ
هیـچ نشآטּ ِخآصے نـدآرد ...!
فقـط بآ هَـر صدایے برمے گـردد...
ای کاش خصوصی نمی ذاشتی
عجب کامنتی بود ممنونم......
مگه خصوصی اومد؟
سلام دوست عزیز شما هم با افتخار لینک شدی فقط این کد لوگمم بذاری ممنون میشم
<a
href="http://aroosakchat.com" target="_blank"><img src=" http://uploadtak.com/images/a6311_arosak.gif"
width="120" height="240"></a></div>
سلام
ممنونم دوستِ من
بچه که بودم نقاشی میکشیدم
بزرگتر شدم از هیجان جیغ میکشیدم
فهمیدم چه خبره دور و برم، درد کشیدم
حالادیگه نه دردمیکشم نه جیغ نه نقاشی!!
سیگار میکشم
✿✿✿ هـــمــیــشـــﮧ نـــــﮧ
ولــــﮯ گـــاهـــﮯ
مــیــاטּ بـــوבטּ و خـــواســتـטּ
فـ ـاصـلـــﮧ مـــﮯ اُفــتــב
وقـ ـتــهــایـــﮯ هـــســت کــــﮧ
کــســﮯ را بـــا تــمـــاҐ وجــــوב میخواهــــﮯ
ولــــــﮯ نــــبـــــــایــــב کــنـــارش بــــاشـــﮯ ... ✿✿✿
تـ ـو بـ ـرو…
مـ ـن هم برای اینکـ ـه راحـ ـت تربروی…
می گویـ ـم : برو “خیـ ـالی نیسـ ـت “
…امـ ـا…
… کیسـ ـت که ندانـ ـد…
…بی تـ ـو…
تنهـ ــا چیـ ـزی کـ ــه هسـ ـت…..
“خیـ ـال توسـ ـت” ...
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
هر چند نمیدانم خواب هایت را با که شریک می شوی
اما هنوز ،
شریک تمام بیخوابی های من،
تویی
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
اگه باشنیدن صداش دلت لرزید
اگه با دیدن بدی هاش فرار نکردی ُ موندی
دیگه تمومه ... !!!
اون شده ی همه ی دنیات ...
سکوت ، همیشه نشانه رضایت نیست!
شاید کسی دارد
خفه می شود
پـشت ِ یک بغض . .
دارم جایی زندگی میکنم که هرزگی مد ،بی آبرویی کلاس،مستی و دود تفریح،دزد بودن و لاشخوری و گرگ بودن رمز موفقیت…
وقتی ب اینا فکر میکنم میبینم جهنم همچین جای بدی نیست.
ترجیح مــےבهم همــﮧ را غریبــﮧ صـבا کنم.!
تا وقتــے از پشت خنجر میزننـב...
با خوבم بگویم...........
بـے خیال..!
از غریبــﮧ بیش از ایـטּ انتظارے نیست...!
گاهی عمر تلف میشود ؛
به پای یک احساس ….
گاهی احساس تلف میشود ؛
به پای عمر !
و چه عذابی میکشد ،
کسی که هم عمرش تلف میشود ؛
هم احساسش.....