پدرم نام تو تکیه گاه من است ،
با بودنت باعث بودن من باش .
ای پدر ای با دل من همنشین
ای صمیمی ای بر انگشتر نگین
ای پدر ای همدم تنهاییم
آشنایی با غم تنهاییم
ای طنین نام تو بر گوش من
ای پناه گریه ی خاموش من
همچو باران مهربان بر من ببار
ای که هستی مثل ابر نو بهار
در صداقت برتر از آیینه ای
در رفاقت باده ای بی کینه ای
ای سپیدار بلند و بی پایدار
می برم نام تو را با افتخار
هر چه دارم از تو دارم ای پدر
ای که هستی نور چشم و تاج سر
رحمت بارانی روشن تبار
مهربانی ازتو مانده یادگار
ای پدر بوی شقایق می دهی
عاشقی را یاد عاشق می دهی
با تو سبزم
گل بهارم
ای پدر
هر چه دارم از تو دارم ای پدر
مادر وپدرم
مادرم شبنم گلبرگ حیات
پدرم عطر گل یاس بقاست
مادرم وسعت دریای گذشت
پدرم ساحل زیبای لقاست
مادرم آئینه حجب و حیا
پدرم جلوه ایمان و رضاست
مادرم سنگ صبور دل ما
پدرم در همه حال کارگشاست
مادرم شهر امیداست و هنر
پدرم حاکم پیمان و وفاست
مادرم باغ خزان دیده دهر
پدرم برسرما مرغ هماست
مادرم موی سپید کرده زحزن
پدرم نقش همه خاطره هاست
مادرم کوه وقار است و کمال
پدرم چشمه جوشان عطاست
من می بافم و تو می بافی
تو کلاه تا سرت راگرم کنی
من دروغ تادلت را گرم کنم
هرگز تسلیم نشوید...
معجزه هرروز رخ میدهد
"شاید فردا "
روز شما باشد!!! [لبخند]
[نیاز شدید به شکلک دارمــ]
شما بله رو بگو اونم تهیه میکنم برات عزیزم
بــه بـــــودن هـــا ،

دیـــر عـــادتـــ کن... !
و بــه نبــودن هـا ، زود ...!
آدم هــا ، نـبودن را بهـتر بلـدنـــد !!
امروز همان فردایی است که دیروز انتظارش را می کشیدیم. ....
ﻧﻪ ﺣﻮﺻﻠـــﻪ ﯼ ﺩﻭﺳـــﺖ ﺩﺍﺷﺘــﻦ ﺩﺍﺭﻡ
ﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫـــــــﻢ ﮐﺴـﯽ ﺩﻭﺳﺘـــــــــﻢ ﺩﺍﺷﺘـﻪ
ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﯾـﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﺳـــــَــــﺮﺩﻡ
ﻣﺜـﻞ ﺩﯼ
ﻣﺜـﻞ ﺑﻬﻤـــﻦ
ﻣﺜـﻞ ﺍﺳﻔﻨــــــﺪ
ﻣﺜـﻞ ﺯﻣﺴﺘــــــــﺎﻥ
ﺍﺣﺴـــ ـــﺎﺳـﻢ ﯾـﺦ ﺯﺩﻩ
ﺁﺭﺯﻭﻫـــــــــﺎﯾـﻢ ﻗﻨﺪﯾــــﻞ ﺑﺴﺘــﻪ
ﺍﻣﯿــــــﺪﻡ ﺯﯾــﺮ ﺑﻬﻤــﻦ ِ ﺳــﺮﺩ ِ ﺍﺣﺴــﺎﺳﺎﺗﻢ
ﺩﻓــــــــﻦ ﺷـﺪﻩ
ﻧﻪ ﺑﻪ ﺁﻣـــــﺪﻧﯽ ﺩﻝ ﺧﻮﺷــﻢ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ
ﺭﻓﺘـــــﻨﯽ ﻏﻤﮕﯿــﻦ
ﺍﯾ ـﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﭘــُﺮ ﺍﺯ ﺳﮑـــــــــﻮﺗـﻢ...
سلام .شادی جان مرسی من خوبم .چکار می کنی بی خبری عزیزم؟
سلام آق داداش گل


بنایی
سلام شادی جااان فردا شب کلی نظر میدم ببخشید امشب نشد فدات شم بازمبهم سر بزن منتظرتم
سلام ایرجی

مرسی دوست گلم
چشم
کسی در باد میخواند تو را
تا اوج می خواهم برای ناز چشمانت
چه بی صبرانه می مانم
دلم تنگ است و بی یادت
در این غربت نمی مانم
تو هستی در وجود من
تو را هرگز نمی رانم ...
اگر کسی احساست را نفهمید مهم نیست
سرت را بالا بگیر و لبخند بزن
فهمیدنِ احســاس
کار هر آدمی نیست...!
"شـاملو "
منو حالا نوازش کن
که این فرصت نره از دست
شاید این آخرین باره
که این احساسِ زیبا هست
منو حالا نوازش کن
همین حالا که تب کردم
اگه لمسم کنی شاید
به دنیای تو برگردم
هنوزم می شه عاشق بود
تو باشی کارِ سختی نیست
بدونِ مرز با من باش
اگرچه دیگه وقتی نیست
نبینم این دمِ رفتن
تو چشمات غصه می شینه
همه اشکاتو می بوسم
می دونم قسمتم اینه
تو از چشمای من خوندی
که از این زندگی خستم
کنارت اونقدر آرومم
که از مرگ هم نمی ترسم
تنم سرده ولی انگار
تو دستای تو آتیشه
خودت پلکامو می بندی
و این قصه تموم می شه
* پیانوی شادمهر با صدای ابی*
http://s5.picofile.com/file/8122077318/Mohsen_Yeganeh_Bazam_Bekhand.mp3.html
امشب هیچی نمیخوام!
نه اغوشت را...
نه نوازش عاشقانه ات را...
نه بوسه های شیرینت را...
فقط بیا...
میخوام تا خود سحر به چشمان زیبایت خیره بمانم !
همین کافیست...
"تو" فقط بیا...
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
در زندگی؛
زمانهایی فرا می رسد که
تصور میکنی همه چیز
به پایان رسیده است،
در حالی که آن زمان ،
نقطه آغاز است !
با هـــــم و همـــــــراه هـــــــم باشیم
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
بی توجهی مسئولان نسبت به نابودی جنگل ناهارخوران گرگان
این روزها نفس کشیدن در شهرهای بزرگ به دلیل آلودگی هوا، دشوار است و مردم ترجیح میدهند برای رهایی از آلودگی هوا به مناطق خوش آب و هوا رفته تا بتوانند در هوای پاک نفس بکشند و از مناظر زیبا و طبیعت بکر و خدادادی لذت ببرند. متأسفانه عدهای طمعکار و سودجو در جاده ناهارخوران گرگان از جمله اطراف هتل راه و ما و پشت اداره محیط زیست درختان را قطع میکنند و سکوت مسئولان هم بیشتر موجب گلایه شهروندان از این کار غیر قانونی شده است. به راستی چه طور عدهای به خود اجازه چنین کاری میدهند؟ قصدشان از این کار چیست؟ مسئولان گرامی! قطع درختان یعنی نابودی جنگل و از بین بردن طبیعت! امیدواریم چاپ این مطلب باعث بیداری و هوشیاری مسئولان از خواب بهاری شود و هر چه زودتر به این موضوع رسیدگی کنند.
محمد امین اردشیر ـ گرگان
به نام یکی از بستگان نوشتم
جمهوری اسلامی 28 اردیبهشت 93 ص 5
زندگی رویا نیست، زندگی زیباییست
می توان بر درختی تهی از بار، زدن پیوندی
می توان در دل این مزرعه ی خشک و تهی بذری ریخت
می توان از میان فاصله ها را برداشت
دل من با دل تو
هر دو بیزار از این فاصله هاست!
دیشب به بهانه ات دوباره بیرون رفتم شاید کمی ........هوا احتیاج داشته باشم
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
سلام
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ / الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ / مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ /
إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ / اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ / صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلا الضَّالِّینَ
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
نشسته ای میان این همه آرایه
و من " تشخیص " میدهم
که عشق
سیگار لحظه هایم را کام می گیرد
تا دود شود تنـــــــهایی ...[لبخند]
یاد گرفته ام برای خودم زندگی کنم...
کسی که مرا دوست داشته باشد، با من میماند
برای داشتنم می جنگد....
اما اگر دوست نداشته باشد، به بهانه ای راه رفتن را پیش می گیرد!
تــنـهـایــیـ را دوســـتـ دارم .
عـادتـ کـــرده ام کــــهـ تــنـهــا با خــودم باشـــم ،
دوســتــیـ میــگـفتـ عـیــبـ تــنـهـایــیـ ایــنـ اســتـ کـــهـ
عـادتـ مــیـکـنــیـ ... خــودت تـصــمـیـمــیـ مـیـ گیریـ ،
تــنـها بــــهـ خــیـابانـ مــیـ رویـ،
و بـــهـ تــنـهـایــیـ قـدم میزنـیـ .
پــشـتـ مــیـز کــافـیـ شــاـپـ تــنـهـایــیـ مـیـ نشینـیـ
و آدمــهـا را نــگاه میــکنیـ ،
ولــیـ مــنـ بـــهـ خـاطر هــمـیــنـ حـــــــسـ دوســـتـشـ دارم .
تــنـهـا کـــهـ باشـیـ نگاهـــتـ دقــیـقـ تــر مــیـ شــود و مـــعـنـا دار ؛
چــیـزهــایــیـ مـیـ بینی کـــهـ دیگرانـ نــمیـ بینند،
در خــیـابانـ زودتر از همـــهـ میــفـهـمـیـ پایــیـز آمده
و ابرها آســمـانـ را محـــکـم در آغــــوشـ کشـــیـده اند
مــیـتـوانــیـ بیـ توجـــهـ بـــهـ اطــرافـ،
ســاعتهــا چـشـم بـــه آســـمانـ بــدوزـی و تــولد بارانـ را نظاره گــر باشــیـ.
بــــرایـ هــمـیـنـ تــنـهـایـــیـ را دوســـتـ دارم
زیرا تــنـهـا حســیـ اسـتـ کــهـ بـــــهـ مـــنـ فــرصـتـ مـــیـ دهــد خـــودم باشـــم
با خـــودم کـــهـ تــعـارفـ نــدارم !
ســالهـاستـ بـــهـ تــنـهـایــیـ عـادتـ کـــرده ام....
عـــشــق هــدیـــهـ ایـــسـتـ کهـ خـــداونــد ســـاده بــــهـ تــــو نـمـی دهـد ! بـار هــا
امــتـحـانـتـ مـی کـنـد ! و در آخــــر عــشـقـ واقـعــی را بـــهـ تــو هــدیــــهـ مـیـ کند
درســـت ـزمـــانـیـ که قـــدرشـ ـرا کامــلـ مـیدانـیـ
تــنـهـایــیـ را دوســـتـ دارم .
عـادتـ کـــرده ام کــــهـ تــنـهــا با خــودم باشـــم ،
دوســتــیـ میــگـفتـ عـیــبـ تــنـهـایــیـ ایــنـ اســتـ کـــهـ
عـادتـ مــیـکـنــیـ ... خــودت تـصــمـیـمــیـ مـیـ گیریـ ،
تــنـها بــــهـ خــیـابانـ مــیـ رویـ،
و بـــهـ تــنـهـایــیـ قـدم میزنـیـ .
پــشـتـ مــیـز کــافـیـ شــاـپـ تــنـهـایــیـ مـیـ نشینـیـ
و آدمــهـا را نــگاه میــکنیـ ،
ولــیـ مــنـ بـــهـ خـاطر هــمـیــنـ حـــــــسـ دوســـتـشـ دارم .
تــنـهـا کـــهـ باشـیـ نگاهـــتـ دقــیـقـ تــر مــیـ شــود و مـــعـنـا دار ؛
چــیـزهــایــیـ مـیـ بینی کـــهـ دیگرانـ نــمیـ بینند،
در خــیـابانـ زودتر از همـــهـ میــفـهـمـیـ پایــیـز آمده
و ابرها آســمـانـ را محـــکـم در آغــــوشـ کشـــیـده اند
مــیـتـوانــیـ بیـ توجـــهـ بـــهـ اطــرافـ،
ســاعتهــا چـشـم بـــه آســـمانـ بــدوزـی و تــولد بارانـ را نظاره گــر باشــیـ.
بــــرایـ هــمـیـنـ تــنـهـایـــیـ را دوســـتـ دارم
زیرا تــنـهـا حســیـ اسـتـ کــهـ بـــــهـ مـــنـ فــرصـتـ مـــیـ دهــد خـــودم باشـــم
با خـــودم کـــهـ تــعـارفـ نــدارم !
ســالهـاستـ بـــهـ تــنـهـایــیـ عـادتـ کـــرده ام....
عـــشــق هــدیـــهـ ایـــسـتـ کهـ خـــداونــد ســـاده بــــهـ تــــو نـمـی دهـد ! بـار هــا
امــتـحـانـتـ مـی کـنـد ! و در آخــــر عــشـقـ واقـعــی را بـــهـ تــو هــدیــــهـ مـیـ کند
درســـت ـزمـــانـیـ که قـــدرشـ ـرا کامــلـ مـیدانـیـ
تــنـهـایــیـ را دوســـتـ دارم .
عـادتـ کـــرده ام کــــهـ تــنـهــا با خــودم باشـــم ،
دوســتــیـ میــگـفتـ عـیــبـ تــنـهـایــیـ ایــنـ اســتـ کـــهـ
عـادتـ مــیـکـنــیـ ... خــودت تـصــمـیـمــیـ مـیـ گیریـ ،
تــنـها بــــهـ خــیـابانـ مــیـ رویـ،
و بـــهـ تــنـهـایــیـ قـدم میزنـیـ .
پــشـتـ مــیـز کــافـیـ شــاـپـ تــنـهـایــیـ مـیـ نشینـیـ
و آدمــهـا را نــگاه میــکنیـ ،
ولــیـ مــنـ بـــهـ خـاطر هــمـیــنـ حـــــــسـ دوســـتـشـ دارم .
تــنـهـا کـــهـ باشـیـ نگاهـــتـ دقــیـقـ تــر مــیـ شــود و مـــعـنـا دار ؛
چــیـزهــایــیـ مـیـ بینی کـــهـ دیگرانـ نــمیـ بینند،
در خــیـابانـ زودتر از همـــهـ میــفـهـمـیـ پایــیـز آمده
و ابرها آســمـانـ را محـــکـم در آغــــوشـ کشـــیـده اند
مــیـتـوانــیـ بیـ توجـــهـ بـــهـ اطــرافـ،
ســاعتهــا چـشـم بـــه آســـمانـ بــدوزـی و تــولد بارانـ را نظاره گــر باشــیـ.
بــــرایـ هــمـیـنـ تــنـهـایـــیـ را دوســـتـ دارم
زیرا تــنـهـا حســیـ اسـتـ کــهـ بـــــهـ مـــنـ فــرصـتـ مـــیـ دهــد خـــودم باشـــم
با خـــودم کـــهـ تــعـارفـ نــدارم !
ســالهـاستـ بـــهـ تــنـهـایــیـ عـادتـ کـــرده ام....
عـــشــق هــدیـــهـ ایـــسـتـ کهـ خـــداونــد ســـاده بــــهـ تــــو نـمـی دهـد ! بـار هــا
امــتـحـانـتـ مـی کـنـد ! و در آخــــر عــشـقـ واقـعــی را بـــهـ تــو هــدیــــهـ مـیـ کند
درســـت ـزمـــانـیـ که قـــدرشـ ـرا کامــلـ مـیدانـیـ
تــنـهـایــیـ را دوســـتـ دارم .
عـادتـ کـــرده ام کــــهـ تــنـهــا با خــودم باشـــم ،
دوســتــیـ میــگـفتـ عـیــبـ تــنـهـایــیـ ایــنـ اســتـ کـــهـ
عـادتـ مــیـکـنــیـ ... خــودت تـصــمـیـمــیـ مـیـ گیریـ ،
تــنـها بــــهـ خــیـابانـ مــیـ رویـ،
و بـــهـ تــنـهـایــیـ قـدم میزنـیـ .
پــشـتـ مــیـز کــافـیـ شــاـپـ تــنـهـایــیـ مـیـ نشینـیـ
و آدمــهـا را نــگاه میــکنیـ ،
ولــیـ مــنـ بـــهـ خـاطر هــمـیــنـ حـــــــسـ دوســـتـشـ دارم .
تــنـهـا کـــهـ باشـیـ نگاهـــتـ دقــیـقـ تــر مــیـ شــود و مـــعـنـا دار ؛
چــیـزهــایــیـ مـیـ بینی کـــهـ دیگرانـ نــمیـ بینند،
در خــیـابانـ زودتر از همـــهـ میــفـهـمـیـ پایــیـز آمده
و ابرها آســمـانـ را محـــکـم در آغــــوشـ کشـــیـده اند
مــیـتـوانــیـ بیـ توجـــهـ بـــهـ اطــرافـ،
ســاعتهــا چـشـم بـــه آســـمانـ بــدوزـی و تــولد بارانـ را نظاره گــر باشــیـ.
بــــرایـ هــمـیـنـ تــنـهـایـــیـ را دوســـتـ دارم
زیرا تــنـهـا حســیـ اسـتـ کــهـ بـــــهـ مـــنـ فــرصـتـ مـــیـ دهــد خـــودم باشـــم
با خـــودم کـــهـ تــعـارفـ نــدارم !
ســالهـاستـ بـــهـ تــنـهـایــیـ عـادتـ کـــرده ام....
عـــشــق هــدیـــهـ ایـــسـتـ کهـ خـــداونــد ســـاده بــــهـ تــــو نـمـی دهـد ! بـار هــا
امــتـحـانـتـ مـی کـنـد ! و در آخــــر عــشـقـ واقـعــی را بـــهـ تــو هــدیــــهـ مـیـ کند
درســـت ـزمـــانـیـ که قـــدرشـ ـرا کامــلـ مـیدانـیـ
تــنـهـایــیـ را دوســـتـ دارم .
عـادتـ کـــرده ام کــــهـ تــنـهــا با خــودم باشـــم ،
دوســتــیـ میــگـفتـ عـیــبـ تــنـهـایــیـ ایــنـ اســتـ کـــهـ
عـادتـ مــیـکـنــیـ ... خــودت تـصــمـیـمــیـ مـیـ گیریـ ،
تــنـها بــــهـ خــیـابانـ مــیـ رویـ،
و بـــهـ تــنـهـایــیـ قـدم میزنـیـ .
پــشـتـ مــیـز کــافـیـ شــاـپـ تــنـهـایــیـ مـیـ نشینـیـ
و آدمــهـا را نــگاه میــکنیـ ،
ولــیـ مــنـ بـــهـ خـاطر هــمـیــنـ حـــــــسـ دوســـتـشـ دارم .
تــنـهـا کـــهـ باشـیـ نگاهـــتـ دقــیـقـ تــر مــیـ شــود و مـــعـنـا دار ؛
چــیـزهــایــیـ مـیـ بینی کـــهـ دیگرانـ نــمیـ بینند،
در خــیـابانـ زودتر از همـــهـ میــفـهـمـیـ پایــیـز آمده
و ابرها آســمـانـ را محـــکـم در آغــــوشـ کشـــیـده اند
مــیـتـوانــیـ بیـ توجـــهـ بـــهـ اطــرافـ،
ســاعتهــا چـشـم بـــه آســـمانـ بــدوزـی و تــولد بارانـ را نظاره گــر باشــیـ.
بــــرایـ هــمـیـنـ تــنـهـایـــیـ را دوســـتـ دارم
زیرا تــنـهـا حســیـ اسـتـ کــهـ بـــــهـ مـــنـ فــرصـتـ مـــیـ دهــد خـــودم باشـــم
با خـــودم کـــهـ تــعـارفـ نــدارم !
ســالهـاستـ بـــهـ تــنـهـایــیـ عـادتـ کـــرده ام....
عـــشــق هــدیـــهـ ایـــسـتـ کهـ خـــداونــد ســـاده بــــهـ تــــو نـمـی دهـد ! بـار هــا
امــتـحـانـتـ مـی کـنـد ! و در آخــــر عــشـقـ واقـعــی را بـــهـ تــو هــدیــــهـ مـیـ کند
درســـت ـزمـــانـیـ که قـــدرشـ ـرا کامــلـ مـیدانـیـ
تــنـهـایــیـ را دوســـتـ دارم .
عـادتـ کـــرده ام کــــهـ تــنـهــا با خــودم باشـــم ،
دوســتــیـ میــگـفتـ عـیــبـ تــنـهـایــیـ ایــنـ اســتـ کـــهـ
عـادتـ مــیـکـنــیـ ... خــودت تـصــمـیـمــیـ مـیـ گیریـ ،
تــنـها بــــهـ خــیـابانـ مــیـ رویـ،
و بـــهـ تــنـهـایــیـ قـدم میزنـیـ .
پــشـتـ مــیـز کــافـیـ شــاـپـ تــنـهـایــیـ مـیـ نشینـیـ
و آدمــهـا را نــگاه میــکنیـ ،
ولــیـ مــنـ بـــهـ خـاطر هــمـیــنـ حـــــــسـ دوســـتـشـ دارم .
تــنـهـا کـــهـ باشـیـ نگاهـــتـ دقــیـقـ تــر مــیـ شــود و مـــعـنـا دار ؛
چــیـزهــایــیـ مـیـ بینی کـــهـ دیگرانـ نــمیـ بینند،
در خــیـابانـ زودتر از همـــهـ میــفـهـمـیـ پایــیـز آمده
و ابرها آســمـانـ را محـــکـم در آغــــوشـ کشـــیـده اند
مــیـتـوانــیـ بیـ توجـــهـ بـــهـ اطــرافـ،
ســاعتهــا چـشـم بـــه آســـمانـ بــدوزـی و تــولد بارانـ را نظاره گــر باشــیـ.
بــــرایـ هــمـیـنـ تــنـهـایـــیـ را دوســـتـ دارم
زیرا تــنـهـا حســیـ اسـتـ کــهـ بـــــهـ مـــنـ فــرصـتـ مـــیـ دهــد خـــودم باشـــم
با خـــودم کـــهـ تــعـارفـ نــدارم !
ســالهـاستـ بـــهـ تــنـهـایــیـ عـادتـ کـــرده ام....
عـــشــق هــدیـــهـ ایـــسـتـ کهـ خـــداونــد ســـاده بــــهـ تــــو نـمـی دهـد ! بـار هــا
امــتـحـانـتـ مـی کـنـد ! و در آخــــر عــشـقـ واقـعــی را بـــهـ تــو هــدیــــهـ مـیـ کند
درســـت ـزمـــانـیـ که قـــدرشـ ـرا کامــلـ مـیدانـیـ
به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست
نشان آدمید
نع من طلاق میخوااااااااااااااااام:))
استغفرالله:)
ی کــاش یا بـــــــــــودی ،
یـــــا از اول نبودی !!!
ایـــــن که هســـتی
...
و کنــــارم نیســــتی ...
"دیـــــــــوانه ام میکنــــــــــد
سلام خواهری فدات مدات خواهری بوووووووووووس امروز دختر خوبی شدم شدید
سلام به روی چون قرص ماهت خواهرکم که دلتنگ دیدارشم شدید


شما از نظر من همیشه بهترینی عزیزم
سلام شادی جان خووووبی؟ ممنون از حضورت گلم بازم سربزن
سلام ایرجی

ممنونم گل پسر
خواهش وبه چشم
سلام شب به خیر
ابراز همدردی
انالله و اناالیه راجعون
مدیر محترم وبلاگ «چون رود جاری باش» به علت درگذشت
دایی عزیزشان عزادارند. ضمن تسلیت به ایشان از دوستان
گرامی تقاضا دارم با حضور در وبلاگش تسلی بخش این دوست
گرانمایه باشند. با سپاس فراوان
چون رود جاری باش
سلام
چشم
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
زندگی ، ده درصدش آن چیزی ست که
برای شما اتفاق می افتد ؛
و نود درصدش نحوه پاسخ و واکنش
شما است نسبت به آن اتفاق ...
با هـــــم و همـــــــراه هـــــــم باشیم
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
من دلم میخواهد
خانهای داشته باشم پُر دوست،
کنج هر دیوارش، دوستهایم بنشینند آرام
گل بگو، گل بشنو...
هر کسی میخواهد؛
وارد خانه ی پر عشق و صفایم گردد
یک سبد بوی گل سرخ، به من هدیه کند.
شرط وارد گشتن، شست و شوی دلهاست
شرط آن داشتنِ یک دلِ بی رنگ و ریاست...
بر درش برگ گلی میکوبم
روی آن با قلم سبز بهار
مینویسم ای یار، خانهی ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد دیگر
" خانه ی دوست کجاست؟ "
(( فریدون مشیری ))
خدا مرحم تمام دردهاست
هرچه عمق خراشهای وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای میگیرد....
ازدستش عصبانی هستی
هرچی باهات حرف میزنه خودتو به نشنیدن میزنی
بعد صدات میکنه چندین بار
نگاهش نمی کنی فقط بهش میگی که باهاش قهری
بلند میشه ازپشت بغلت میکنه توچشمات نگاه میکنه اولش خیلی جدی اما وسطاش خندش میگیره و میگه
توغلط میکنی بامن قهرکنی
ازلحن صداش خندت میگیره
همین برای خوشبخت بودن کافیه اینکه بهت نشون میده طاقت نداره صداتو نشنوه
هی فلانی!
دل به غم مسپار
نومیدی بران از خویش
دور دار از جان خود تشویش...
"مهدی اخوان ثالث"
امروز
نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی
که پسِ پرده نهان است
گر مردِ رهی غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنرِ گامِ زمـــان است...
دردا و دریغا که در این بازیِ خونین
بازیچه ی ایام "دل آدمیان" است...
"هوشنگ ابتهاج (سایه)"
زندگی رویا نیست، زندگی زیباییست
می توان بر درختی تهی از بار، زدن پیوندی
می توان در دل این مزرعه ی خشک و تهی بذری ریخت
می توان از میان فاصله ها را برداشت
دل من با دل تو
هر دو بیزار از این فاصله هاست!
"حمید مصدق"
سلام شادی جونم خوبی؟
ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﺑﺎﺷﻴﺪ... ﻫﻤﺎﻥ ﺑﺎﺷﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﻲ ﺧﻮاﻫﻴﺪ. اﮔﺮ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﺁﻧﺮا ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪاﺭﻧﺪ, ﺑﮕﺬاﺭﻳﺪ ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ, " ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ ﻳﻚ اﻧﺘﺨﺎﺏ اﺳﺖ " ﺯﻧﺪﮔﻲ, ﺭاﺿﻲ ﻧﮕﻪ ﺩاﺷﺘﻦ ﻫﻤﻪ ﻧﻴﺴﺖ
سلام ستایا جان


خوبم به خوبیت عزیزم
[گل][گل][گل][گل][گل][گل]
[گل] سلام و درود
[گل] وقت به خیر
[گل][گل][گل][گل][گل][گل]
سلام عمو
شب بخیر
کسانیکه قدر دستان نوازشگر را ندانند،
عاقبت پاهای لگد کوب را می بوسند
دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من
گر از قفس گریزم کجا روم، کجا من؟
کجا روم که راهی به گلشنی ندانم
که دیده برگشودم به کنج تنگنا من
نه بستهام به کس دل، نه بسته کس به من دل
چو تختهپاره بر موج، رها، رها، رها من
ز من هر آنکه او دور ، چو دل به سینه نزدیک
به من هر آن که نزدیک، ازو جدا، جدا من!
نه چشم دل به سویی، نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی به یاد آشنا من
ز بودنم چه افزود؟ نبودنم چه کاهد؟
که گویدم به پاسخ که زندهام چرا من؟
ستارهها نهفتم در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست ، هوای گریه با من
شاعر : سیمین بهبهانی
چه سخت است ، تشییع عشق
بر روی شانه های فراموشی و دل
سپردن به قبرستان جدایی وقتی میدانی
پنج شنبه ای نیست تا رهگذری بر بی کسی ات
فاتحه ای بخواند
اوههههههههههههههع تو واقعآ بچه شمالی!؟
تو چرا اینجوری در اومدی!
(شماره نمیدی!!!)

شمالیا ک خیلی خوب و راحتن
ما خدمت شمالیا همچی یــــــــــــه ارادت خیلی خآصب داریم
اوووووووووووووههههههههه چیه خوب هستم دیگه
فقط شماره نمیدم 

منم راحتم جـــــانم
ماهم به قول خواهریم چاکرخواتیم خان بابا
سلام
خسته نباشید
_______________▓▓▓▓_____________
_______________▓▓▓▓▓▓__________
_______________▓▓▓▓▓▓__________
______________ ▓▓▓▓▓▓▓_________
_____________ ▓▓▓▓▓▓▓▓_________
_____________ ▓▓▓▓▓▓▓▓▓________
_____________▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓_______
_____________██▓▓▓▓▓▓▓▓_______
____________ ████▓▓▓▓▓██______
____________██████▓▓▓███_____
____________████████████_____
____________████████ ████____
____________███ █████ ███_____
____________███ █████ ███_____
____________███ █████ ███_____
____▓▓▓____███ █████ ███_____
___▓▓▓▓▓__███ ██████ ██_____
__▓▓▓▓▓▓▓ ███ ███████ █_____
___█████__ ██ ████████▒_____
____███___▒▒▒█████████_____
___▓▓▓▓▓_ ▓▓██████████_____
__▓▓▓▓▓▓▓ ▓▓██████████____
_▓▓ ▓▓▓▓▓▓▓ ██████████____
_▓▓ ▓▓▓▓▓▓___▒▒▒▒▒▒▒_______
_▓▓ ▓▓▓▓▓____ ▒▒▒▒▒▒▒_______
_▒▒_█████____▒▒▒▒▒▒▒_______
____██████____▒▒▒▒▒▒________
___███████____▒▒▒▒▒_________
___███████____▒▒▒▒▒_________
___███████____▒▒▒▒-__________
____▒▒▒_▒▒_____▒▒▒▒__________
_____▒▒_▒▒_____▒▒▒▒__________
_____▒▒_▒▒_____▒▒██__________
_____▒▒__▒_____▒▒██__________
_____▒___▒_____██_█__________
_____▒___▓▓___ ██_____________
_____▓▓________ █________ [گل][گل][گل]
هر جای دنیا میخواهی باش
من
، احساسم را
با همین دست نوشته ها
به قلب❤ت میرسانم...!!!
منوازمن نرجونم
ازاین دنیا نترسونم
تمام دلخوشیهامو
به آغوش تومدیونم
اگه دلسوخته ای عاشق
مث برگی نسوزونم
منودریاب که دلتنگم
مداراکن که ویرونم
بعضی از چیزهای از دست رفته یک روز برمیگردند؛اما درست وقتی که یاد میگیریم چطور بدون آنها زندگی کنیم . . .
"ژوزه ساراماگو"
براى ((همه)) خوب باش.آنکه فهمید،همیشه کنارت خواهد بود؛و آنکس که نفهمید؛روزى دلش براى خوبیهایت تنگ میشود...