دیدمت دلم لرزید
یک شب آمدی از راه، شب که نه، غروبی بود
دیدمت دلم لرزید، این شروع خوبی بود
چشمهایت انگاری چشمهی نجابت بود
- آمد او - به خود گفتم: آنکه توی خوابت بود
چشمهات میگفتند: عاشقی نخواهی کرد
!دور میشدم گفتی: صبر کن! ببین! برگرد
عاشقانه خندیدی، دستمان به هم پیوست
خلوت قشنگی داشت کوچهای که یادت هست
کوچه را که یادت هست، بافتش قدیمی بود
و همیشه میگفتی: خلوتش صمیمی بود
با بهانهی باران، چشمهایمان تر بود
کوچه؛ من؛ تو؛ باران، آه !، راستی که محشر بود
تازه اول شب بود، زود بود برگردیم
میروی سفر گفتی گر چه دور خواهی شد
!زود باز میگردی، کاش باورم میشد
در کنار تو آنشب مملو از سخن بودم
فکر میکنم گاهی: آنکه بود، من بودم؟
:آنکه شعرها میخواند، آنکه التماست کرد
میروی برو ... اما، زودتر کمی برگرد
بیجواب گم میشد سایهات میان شب
...تا سپیده باریدیم: من و آسمان شب
بعد رفتنت ماندم در هجوم تنهایی
بعد رفتنت ماندم در هجوم تنهایی
بعد رفتنت ماندم .....بعد رفتنت تنهام
نگفته بودم! پیش از خدا حافظی
حافظه ی باران را مرور کنی؟
و از میان تمام رویاهایش
سلام ها را به خاطر آوری؟
نگفته بودم! واژه ها مقدس اند
احساس می شوند، می ترسند، می ترسانند
وحادثــــــــــــــه هیچ وقت خبرت نمی کند؟!
حالا رفته ای و من
در کوچه های قهوه ای کویری
که سواد خواندن ابرها را ندارد
تشنه ی قطره ای سلامم
تا بار دیگر سبز شوم
تا زمانیکه به عمق واقعی انسانها پی نبرده ای
دوستشان نداشته باش
زیرا عمیقترین زخمها زخم خنجر کسی است
که با تمام وجود دوستش داشتی...
تو فقط یک بار زندگی خواهی کرد،
پس برایِ خودت زندگی کن
مهم نیست که دیگران چه فکری می کنند ... پائولو کوئلیو
از زرتشت پرسیدند زندگی خود را بر چه بنا کردی؟
گفت : چهار اصل
1- دانستم رزق مرا دیگری نمیخورد پس آرام شدم
2- دانستم که خدا مرا میبیند پس حیا کردم
3- دانستم که کار مرا دیگری انجام نمی دهد پس تلاش کردم
4- دانستم که پایان کارم مرگ است پس مهیا شدم
سخت ترین دو راهی: دوراهی بین فراموش کردن و انتظار است.
گاهی کامل فراموش میکنی و بعد می بینی که باید منتظر می ماندی.
و گاهی آن قدر منتظر می مانی که می فهمی زودتر از اینها باید فراموش میکردی
گــریان شده دلـــــم
همچـــون دختـــرکـــی لجبـاز
پا به زمین میکـــوبد
ﺗـــــــﻮ را می خواهد
فقط “ﺗـــــــﻮ” را…!!
هه عاغا من قصد ازدواج ندالم
اصن من کارت عروسی میاوردم شما میومدی هتل ****** ؟؟
شادی جون یه کد قالب نظرات وبتو برام کامنت کن لطفا
به موقش داری خوبم داری
تو میاوردی من نمیومدم
سلام
ﻣﺘﻦ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﺭﻭﻧﺨﻮﻥ ﺍﻭﻝ ﻳﻪ ﺁﺭﺯﻭﺑﮑﻦ !
. . . . . . . . . .
ﺍﻳﻦ
پیام ﺭﻭﺑﻪ ﺩﻩ ﻧﻔﺮﺍﺯﺩﻭﺳﺘﺎﺕ ﺑﻔﺮﺱ ﻗﺸﻨﮓ ﺗﺮﻳﻦ ﺭﻭﻳﺎﺕ
ﺩﺭﻋﺮﺽ ﭼﻬﺎﺭ ﺭﻭﺯ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻣﻴﻮﻓﺘﻪ ﺍﻣﺎﺍﮔﻪ ﻧﻔﺮﺳﺘﻲ
ﭼﻬﺎﺭ ﺭﻭﺯ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺧﻴﻠﻲ ﺑﺪﻱ ﻣﻴﻮﻓﺘﻪ
ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮐﻨﻴﻢ ...
ﺑﻪ ﺩﻩ ﻧﻔﺮﺑﻔﺮﺱ
ﺑﻌﺪﺍﺯ 28ﺩﻗﻴﻘﻪ ﮐﺴﻲ ﺑﻬﺖ
ﺯﻧﮓ ﻣﻴﺰﻧﻪ ﮐﻪ...
خرافات عزیزم
هر صبح که سپیده سلام می دهد
یا کریم ها به پنجره ی اتاقم سر می زنند
چه مانوس شده ایم ما !
من منتظر صدای بالشان ، آنها مشتاق سفره ی نانشان
حیران مانده ام !!!
کجا بالهایت بسته شد
که دیگر به انتظار دلم مشتاقانه سر نزدی ؟؟؟
چنان ﭼﻮﺑﯽ ﺩﺭ ﺁﺳﺘﯿﻨﻢ ﮐﺮﺩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ
که ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺳﮑﻮﺕ ﺗﻠﺦ ﻣﺘﺮﺳﮏ ﺭﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ …
امشب شب تولدم من است
ولی چیزی برای ترکاندن ندارم جز بغض !
کدام خیابان را بگردم ؟ کدام کوچه را ؟
بر کوبه ی کدام در بکوبم تا بر چارچوبش ظاهر شوی تو ؟
و بازم بشناسی مرا از من به آغوشم بگیری و نپرسی هرگز که
چه به روزگارم آورده است روزگار بی تو ماندن های بسیار !
در کنار ساحل دریای غم
قایقی میسازم از دلواپسی
بر دو سوی پرچمش خواهم نوشت
یک مسافر از دیار بی کسی
سلام ... نظر لطفته دوست من
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
فــاصلهــ تــان رابــاآدَم هــارعــایَتـــ کُنیــد!
آدَم هــایکدَفعهــ میــزَنَنــدروی تُـــرمُـــز
وَآن وَقتــ شُمــامُقَصـــری!!
★★★★★★★★★★★★★★
خوب شادی جون نگفتی کجای خیابون ***** که من کارت بیارم
راستی خونمون نسبت به خونتون نزدیک تر شد نزدیک پیتزا چیلی.
ممنونم محبت داری انشالله خوشبخت بشن


ولی عروسی خودت میامــــــــــــــا
خوبه دیگه شما اونورِ خیابونی ما اینور
اون وبم بروزه .
سلام وبلاگ قشنگی داری بمنم یربزن مرسی
سلام ممنونم
چشم
خدا را چه دیدی شاید دوام اوردم!
هر تمام شدنی که مرگ نیست...
گاهی میتوان کنار یک پنجره سیگار بدست و منتظر،پوسید....
برگرفته شده از brokenangel.blog.ir
ﻧـــَــــــــــﺦ ﺩﺍﺩﻥ ﻫَﻤﯿﺸـــــــﻪ ﻫــــــﻢ”ﺑـَــــﺪ “ﻧﯿﺴـــــﺖ
ﺑــــﻪ ﺑَﻌﻀﯿـــــــــﺎ ﺑﺎﯾـــــــﺪ ﻧـَـــــــﺦ ﺩﺍﺩ تا
“ﺩَﻫﻨﺸــُــــــﻮنو” “ﺑــــــــﺪﻭﺯَﻥ”
.
طفلی به نام شادی،
دیریست گمشده ست
با چشمهای روشن ِ براق
با گیسویی بلند به بالای آرزو
هرکس از او نشانی دارد
ما را کند خبر
این هم نشان ما
یک سو خلیج فارس
سوی دگر خزر...!
در بن بست نیز راه آسمان باز است ،
پرواز را بیاموز...!
دلمان خوش است که مینویسیم ...
و دیگــران می خـواننــد ...
و عــده ای می گـوینــد ؛
آه چـه زیبــا و بعضــی اشـک می ریــزند ...
و بعضــی مـی خنــدنـد ...
دلمــان خـوش اســت ... !
به لــذت هــای کــوتـاه ...
به دروغ هــایی که از راســت ...
بـودن قشنــگ تـرند ...
به اینکــه کســی برایمــان دل بســوزاند ...
یـا کســی عاشقمــان شــود ...
با شــاخه گلی دل می بنــدیـم ...
دلمــان خـوش می شــود ...
به بـرآوردن خـواهشــی و چشــیدن لـذتـی ...
و وقــتی چیـــزی مـطابـق مــیل مــا نبــود ...
چقـــدر راحـت لگـــد می زنیـــم ...
و چــه ســــاده می شـکــنیم ...
همــــه چیـــز را ...
در پیش چشــم همـه …
برای مـن دسـت نیـافتنـی بـودی …
حـرفـی نیسـت …
امـا بی انصـاف …
لااقـل در پیـش چشـم مـن …
بـرای همـه دم دستـی نبـاش …
میان ماندن و نماندن
فاصله تنها یک حرف ساده بود
سیب سرخی بوده ام خواهان فراوان داشتم
مانده ام حالا فقط با جای دندان هایشان!
تو خود بگو !
سرزمین نگاهت را روی کدامین گسل بنا کرده ای
که اینگونه دلم با دیدنت میلرزد ؟
بهترینم
مرا کم دوست داشته باش
اما همیشه دوست داشته باش !
آرزوی قشنگی است
داشتن رد پای تو کنار ردپای من
بر دشت سپید پوشیده از برف
اما هنوز نه برف اومده و نه تو
سلام شادی جان به روزم
سلام عزیزم
الان میـــــــــــــــــــام
من…!
مرا که میشنـاسی؟! خودمم
کسی شبیه هیچکس!
کمی که لابه لای نوشته هایم بگردی پیدایم میکنی
مهربان، صبور، کمی هم بهانه گیر
اگر نوشته هایم را بیابی ، منم همان حوالی ام!!
پرنـــده در صدای خوشش
رنج و درد و ماتـــم نیست
پرنده اهلِ شِکــوه و اهلِ گلایه و غــم نیست
خوش به حالِ هوایش و خوش به حالِ دلش
و خوش به حال پرنـــده
که مثلِ آدم نیست
ﭘﺮوردﮔﺎرا !
از ﻣﺎه و ﺧﻮرﺷﯿﺪ ﺷﺮﻣﻨﺪه اﯾﻢ
از اﻧﺲ و ﺟﺎن ﺷﺮﻣﻨﺪه اﯾﻢ
ﺣﺘﯽ از اﺑﻠﯿﺲ ﺷﺮﻣﻨﺪه اﯾﻢ
ﮐﻪ آﻧﻬﺎ در ﮐﺎر ﺧﻮد ﺛﺎﺑﺖ ﻗﺪم ﺑﻮدﻧﺪ
و ﻣﺎ در ﻋﻬﺪ و ﭘﯿﻤﺎن ﺑﺎ ﺗﻮ ﺛﺎﺑﺖ ﻗﺪم ﻧﺒﻮدﯾﻢ
ﺧﺪاﯾﺎ ﺛﺎﺑﺖ ﻗﺪﻣﻤﺎن ﮐﻦ !!
خداوندا کنارم باش
به درگاهی پناه آوردهام کز در نمیراند
که هرکس را که درماندست سوی خویش میخواند
امید اولی که هر زمان او را رها کردم
امید آخرم شد نام او را تا صدا کردم
خداوندا، خداوندا قرارم باش، یارم باش
جهان تاریکی محض است، میترسم، کنارم باش
اگر گم کردهام در این همه بیراهه راهم را
تویی که میبری سوی سپیدیها نگاهم را
صدایم میکنی وقتی صدایم غیرِ آهی نیست
خطابخشی، به اشک و توبه میبخشی گناهم را
خداوندا، خداوندا قرارم باش، یارم باش
جهان تاریکی محض است، میترسم کنارم باش
.........................................................................
[گل][گل][گل]
خــــدایـــــــــــا
مـــــــن در کلــــــبـــــــــه فـقیــرانــــــــه خـود از خــــود چیــــــــزی دارم کـــه تــــــو در عـــــــــرش کبـــــــریـــــــایـــی خـــود نـــــــــــــداری
مـــــــــن خـــدایی چـون تــــــو دارم
و تـــو.....
خـــــدایی چـــــون خـــود نــــداری
حالـــم گـــرفتـه از ایـــن شـــهر کــــه آدمهایش همـــچو?? هوایـــش ناپایـــدارند گـــاه آنقـــدر پـــاک کــه باورتـــ نمی شـــود گـــاه آنقـــدر آلـــوده کـــ نفستـــ می گیرد!!
سلـامتیـ اونایی کهـ دیگهـ زندگیـ نمیکنن .... فقط ادامهـ میـــدن
*** آپم دوست عزیزم ***
روزی از دل پرسیدند: کی شادی؟
گفت: هر وقت که عزیزی یادم کند
پس خدایا آنکه صادقانه مرا یاد می کند
عاشقانه نگاهش کن..
خداوندا…
تو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم
مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را
مبادا گم کنم اهداف زیبا را
مبادا جا بمانم از قصار موهبت هایت
خداوندا مرا مگذار تنها لحظه ای حتی . . .
گاهی نه گریه آرامت میکند و نه خنده
نه فریاد آرامت میکند و نه سکوت
آنجاست که با چشمانی خیس
رو به آسمان میکنی و میگویی
خدایا تنها تو را دارم
تنهایم مگذار....
من
تو
او
ما
حتی بین ضمایر هم او بین ما فاصله انداخته !
خــیــلـی فــرقــه ....
بـیـنـه کـسـی کـه خـسـتـه شـده از زنـدگـی
بـا کـسـی
کـه بـا خـسـتـگـی زنـدگـی مـیـکـنـه......
نیستی همنفسم سهم دلم بی کسیه
تنهایی پر از غم و حسرت و دلواپسیه
بی تو این زنده بودن زندگی محسوب نمیشه
زخم رو قلب شکسته ام تا ابد خوب نمیشه
ﺩﺧﺘﺮﺍ ﻫﻢ ﺩﺧﺘﺮﺍﯼ ﻗﺪﯾﻢ
ﺁﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﻫﺎ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺍﻟﮑﯽ ﺍﻟﮑﯽ ﺑﺎ
ﮐﺴﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﻤﯽ ﺷﺪﻥ
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﺍ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﻣﯽ ﺩﻥ
ﺁﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﻫﺎ ﻫﺰﺍﺭﺗﺎ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭ ﻣﯽ
ﺁﻣﺪ ﺗﺎ یکیﺷﻮ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﻨﺪ
ﺣﺎﻻ ﯾﺎ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﻣﯽ ﺭﻥ ﯾﺎ ﺍﻭﻟﯽ ﺭﻭ
ﺑﻠﻪ ﻣﯽ ﮔﻦ
ﺁﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﻫﺎ ﯾﻪ …..
ﺑﻠﻪ
ﭼﻪ ﺩﻭﺭﻩ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺷﺪ ...
ﻫﺸﺪﺍﺭ!! ﺍﮔﺮ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ
ﻧﺎﮔﻬﺎﻧﯽ: ﮔﻞ ﺧﺮﯾﺪﻥ، ﻇﺮﻑ ﺷﺴﺘﻦ
ﻭ … ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺷﻮﻫﺮ ﺧﻮﺩ ﺷﺪﯾﺪ ﻓﺮﯾﺐ
ﻧﺨﻮﺭﯾﺪ !! ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﻛﻤﯿﻦ ﻛﺎﺩﻭﯼ ﺭﻭﺯ
ﻣﺮﺩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ
(ﺍﻧﺠﻤﻦ ﺯﻧﺎﻥ ﺯﺑﻞ)
امیدوارم تو خونه پماد سوختگی داشته باشی چون برات یه بوس داغ فرستادم !
بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند / قاب عکس توست اما شیشه ی عمرمن است
بوسه بر مویت زنم ترسم که تارش بشکند / تارموی توست اما ریشه ی عمر من است . . .
پروردگارا به من بیاموز ،
در این فرصت حیاتم
آهی نکشم برای کسانی که دلم را شکستند
عشـــق
نــه پــول میخـــواد
نــه خوشگلـــی
نــه ماشیـــن
نــه هیچـــی دیگـــه
فقـــــط دو تــا آدم میخــــواد . . .
تاکیــــد میکنــــم : آدمــــــــ
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﻢ
ﻣﯿﮕﻮﯾﯽ ﺍﻫﻦ ﭘﺮﺳﺖ
ﺑﺪﺍﻥ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺷﻤﺎﺭﻧﯿﺴﺘﻨﺪ
ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺍﻧﺪﺍﻡ ﭘﺮﺳﺖ..
خورشید جاودانه می درخشد در مدار خویش
ماییم که پا جای پای خود می نهیم و غروب می کنیم
هر پسین
این روشنای خاطر آشوب در افق های تاریک دوردست
نگاه ساده فریب کیست که همراه با زمین
مرا به طلوعی دوباره می کشاند ؟