تو را....!!!!
تمامی تو را...!!!!
نگاه مهربانت را....!!!!!
غرورنهفته درصدایت را...!!!!
خستگی هایت را....!!!!!
همه را در امن ترین جای دلم جای می دهم
و هرصبح سرک می کشم به این دارایی عزیز،،،،
وشبها هوشیار ونگهبان به خواب می روم،،،
و اگرکسی بپرسد شغلت چیست؟؟؟؟؟
پاسخ میدهم ؛
خزانه دار یک
"عشق مهربان"
محرم پایین شهر خیابان لاله ششم میخچه گران نرفتی؟
نه اونجا نرفتم
خب خودت چطوری خانواده محترم چطورند؟
خوبیم به خوبیتون عمو جان
سلام شادی خانم عزیز
خوبید انشاالله؟
به خطر مزاحم هایی که داشتم دیگه خسته ام کرده بودند برای
همین یه مدت به خودم استراحت دادم.
سلام از ماست
ممنونم خوبم
حق دارین والا
لبخند زدی بهار با آن آمد
یک باغ پر از نرگس و ریحان آمد
ای دست بلند آسمان در دستت
من نام تو را خواندم و باران آمد
سلام نازنینم
خوبی؟
الهی من قربونت برم آبجی خوشگل و نازم
واااااااااااااااااااای خیلی دلم برات تنگ بود آبجی گلم
رفته بودیم مهمونی اومدیم
سلام محمد جان
قربونت خوبم به خوبیت
عزیزی گل پسر
مرررررررسی دل به دل راه داره
به سلامتی باشه خوش گذشت انشالله
شادی جونم با ایمیلت کار نمیکنی هااااااااااااا
نه والا
❤ من گرفتار توام کاش بدانی نفسم
بی تو من هیچکسم هیچکسم هیچکسم❤
بدون تو،غریب و بی کس وتنها شدم یارا
نمیدانم که بعدازمن،توهم تنها شدی یانه!؟
در بین همه چیز و همه چیز...
هیچوقت عاشق چشم کسی نشو...
چشم اعتیاد آورترین نوع عاشقی است.
تو شاید بتوانی گرمی دستان و تن صدا را با گذشت زمان فراموش کنی...
اما هیچ گاه طرز نگاه و حالت قرینگی چشمانی که منحصر به فرد یک نفر خاص بود را نمیتوانی از یاد ببری...
پس در بین همه چیز و همه چیز...
هیچوقت عاشق چشم کسی نشو..
میبوسمت اگر چه حلال تو نیستم
میبوسمت اگر چه که مال تو نیستم
جز من، شکارِ هر چه که آهوست
در سر است
گویی فقط منم که غزال تو نیستم
در باغ سیب خاطرِ تو روی شاخه هاحتی
به بخت میوه ی کال تو نیستم
خوشبخت برف که بنشیند به شانه ات
بد بخت من که دُورِ تو شال تو نیستم
گیرم که یوسفم! وَ به چاهم! چه فایده
وقتی درون گونه ی چال تو نیستم
در نقشه ها همیشه تو بالاتر از منی
من هر قَدَر که سبز! شمال تو نیستم
میرانی ام به اینکه حرامم به تو ولی
میبوسمت اگر چه حلال تو نیستم!
دستم را بگیر!
همین دست برایت ترانههای عاشقانه نوشته،
همین دست
سوخته در حسرتِ لمس دستهای تو،
همین دست پاک کرده اشکهایی را
که در نبودت
به گونه دویدند...
این دست
بوی ترکههای کلاس سوم را میدهد هنوز،
این دست کابل خورده
تا یاد بگیرد بنویسد:
آزادی...
این دست پینهبسته
از نوشتن مداومِ نامت...
دستم را بگیر
و از خیابانِ زندگی بگذران مرا... //
بشکفت به شوق و شعف و زمزمه امشب / گل از گل لبخـند بنی فاطمه امشب
مرغان بهشتـی شده آواره مهدی / گـردند به دور و بــرِ گهـواره مهدی
عـشــق آدم را داغ مـی کـــنـــد
و
دوسـت داشــتـــن آدم را پـخــتــه
هــر داغــــی یـک روز ســـــرد مــی شـود
ولـی
هــیــچ پــخـتــه ای دیـــگـر خــام نــمــی شــــود
غرق شدن همیشه تو آب نیست !
تو غصه نیست ؛
تو خیال نیست ،
آدم دوست داره گاهی تو یه آغوش غرق بشه
همیــن سه کلمـــه بـــرای وصــف حالـــم کافــیست :
" لبخنــــــدم درد میکنــــد ... "
از غریبی ِاین روزها که بگذریم
به تنهایی ِخلوتی می رسیم که
تو باشی
و
من...
"هه خیال های خام اگر نبودند!!!!!!!!!
هیچ منتظری به صبوری پخته نمیشد"
خسته ام!
به اندازه تمام روزهای عمرم......
دلم!
واژه کم دارد....
حرف کم دارد....
برای رونمایی از گلگی هایش!
همان بس که
سکوت کنم!
سکوت را دوست دارم.
به خاطر ابهت بی انتهایش......
"وقتی واژه ها درد را نمیفهمند"
اما
تنها یک چیز!
تو به من بگو؟!
چگونه بشکنم
این ثانیه های سنگین را؟!
هی غریبه
کسی دستهایت را نمی گیرد
در جیبت بگذار
شاید
خاطره ای ته جیبت مانده باشد که هنوز گرم است
بـــی همگــــان بســـــر شـــــود بی تـو بســـــر نمـــی شــــود
داغ تـــــو دارد ایــــن دلـــــم جــــای دگـــــــر نمــــی شـــود
دیـــده عقــــل مســـت تــــو چـرخــــه چـــرخ پســـت تــــو
گــــوش طـــرب بــــه دســت تــــو بــی تـــو بســـر نمی شود
جـــان ز تــــو جــوش مـــی کند دل ز تـــو نـوش می کند
عقـــل خـــــروش مــــی کنــد بـــی تــــــو بســـر نمـی شــود
خمـــــر مـــن و خمـــــار مـــن بــــاغ مـــن و بهـــار مــــن
خـــواب مـــن و خمــــار مــــن بــی تـو بســر ن می شود
جـــاه و جلال مــن تـــویی ملکت و مــــال مـــن تـویی
آب زلال مــــن تــــویی بــــی تــــو بســــر نمی شـود
گـــــاه ســــوی وفــــا روی گــــاه ســوی جفــــا روی
آن منــی کـــجا روی بـــی تــــو بســـــر نمی شـــود
دل بنهنـــد بــــر کنـــی تـــوبـــــه کــننـــــد بشــکنــی
ایــن همــه خــود تـــو میکنی بــی تو بســر نمی شــود
بی تـــو اگـــر بســـر شدی زیــر جهــان زبر شدی
باغ ارم سقــر شــدی بــی تــو بســر نمــی شـود
گــــر تـــو ســری قــدم شـوم ور تــو کفی علم شوم
ور بــــروی عــــدم شــــوم بی تـو بسـر نمی شود
خــواب مــــرا ببستــــه ای نقـــش مــرا بشسته ای
وز همـــه ام گسسته ای بــی تــــو بسر نمی شود
گـــر تـــو نباشی یار من گشت خراب کــار مــن
مــونس و غمگـــسار مـــن بی تو بسر نمی شود
بی تو نه زندگی خوشم بی تو نه مردگی خوشم
ســر ز غـم تو چون کشم بی تو بسر نمی شود
هر چه بگویم ای صنم نیست جـدا ز نیــک و بـد
هم تو بگو ز لطف خود بی تو بسر نمی شود
ریسمان کهنه ی پوسیده را محکم بگیر،
اما دست نامرد را نگیر...!
شکار شیر شو،
اما به شغال پناه نبر...!
به دریا غرق شو،
اما از پل نامردان عبور نکن!!
............................
می آید روزی کـه در تراس خانه ات
روی صندلـی دسته دار نشسته ای و
بـازی کودکان را تماشا میکنـی...
آن روز،
دیگـر نه بـاران خاطره ای از من برایت
تازه می کند
و نه غروب آفتاب،سنگـی بر دریاچه آرام دلت می اندازد...
سال هاست که تو مرا پاک از یاد برده ای...
کنار روزمرگـی هایت،
یک فنجان چای برای خودت میریزی و
با دستـانـی که دیگر چروک شده اند،
لرزان لرزان فنجان چایت را به لبانت نزدیک میکنـی..
اما به یکباره یکی از کودکان نـام مرا فریـاد می زنـد...
شباهت اسمی بـود...!
تـو آرام فنجانت را کمی پایین می آوری و
لبخنـد کوچکب میزنی...
من به آن لبخنـد زنـده ام...
"مخاطب خاص من یادت بخیر"
..........................
سلام
علیک سلام
زخمی ام کـــــــردند !!!!
ولی میبخشمشـــــــان...
یادم نبـــــــــــــــــــود
کاکــــــــــــــــتوس را نباید نوازش کنــــــــــــــــم!!!
زیباترین ها واقعیت ها
شیرین ترین اتفاق زندگی تان باد
*************************************
در هر آسمان تیره ای ستاره ای هم وجود دارد
کمی نسیم تازه برای کنار زدن ابرها لازم است
و کمی نگاه به بالا
***********
خدایا
ببخش بر منی که
تن برای حضور دارد
اما دل برای سجود نه
============================
من همانقدر بدم که تو خوبی
حال همه ما خوب است اما توبارو نکن
بروز شدم.
یک شال گردن ِ به زمین افتاده ...
همیشه نشانۀ یک مادر ِ سر به هوا نیست ,
که دست پسرش را در خیابان گهگاهی رها میکند به امان خدا... ...
آدم برفی ها هم گاهی ... خودکشی میکنند ....
زندگی، بدون روزهای سخت نمی شود..
روزهای سخت، همچون برگهای پاییزی شتابان فرو می ریزند،
در زیر پاهای تو، اگر بخواهی...
فراموش نکن !
برگهای پاییزی بی شک در تداوم بخشیدن به مفهوم درخت
و مفهوم بخشیدن به تداوم درخت، سهمی از یاد نرفتنی دارند...
"نادر ابراهیمی".
سکوت کمر فکرم را شکست…
خسته ام…
از تظاهر به خندیدن
به بودن،
به صبر
به ایستادگی
کاش میشد به عزراییل رشوه داد…
اینجا !!!
در این سرزمین خاکی
پر است از آدم هایی که مرا نمی فهمند و فقط ترجمه ام می کنند…
آن هم به زبان خودشان…
خسته ام....
.............................
سلام .خوبی[[:S025:
سلام آق مهرزاد خوبم به خوبی دوستان
خوش اومدین
سلام شادی خانم
سایه تون سنگین شده
دیگه دیر به دیر تشریف میارین
هر روز آپم خوشحال میشم بیشتر تشریف بیاری
سلام آقای تنها
شرمنده مهمون از شهرستان دارم کمتر میرسم بیام
اما سعی میکنم حتما سر بزنم به دوستان
مرسی از حضورت دوست من
قسمت این بود که ما قوانین ریاضی را برهم زنیم !
من هیچ باشم و
به توان تو
بینهایت شوم
راستی خُدا...
دِلم هوای دیروز را کرده
هوای روزهای کودکی را
دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم
آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد
دلم میخواهد دفتر مشقم را باز کنم
و دوباره تمرین کنم الفبای زندگی را
میخواهم خط خطی کنم تمام آن روزهایی
که دل شکستم و دلم را شکستند
دلم میخواهد این بار اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تان
هر چه میخواهید بکشید این بار
تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تو
دلم میخواهد این بار اگر گلی را دیدم آن را نچینم
دلم میخواهد …می شود باز هم کودک شد؟؟
راستیـ خدا!
دلمـ فردا هوایـ امروز را می کند؟؟؟؟؟؟؟
گاهی آنقدر شاعرم
که استعاره از درخت می شوم
نگاه کن
گنجشک ها
به دست هایم اعتماد می کنند
تمام دقایق مانده از عمرم به همراه زیبا ترین بوسه های عاشقانه
هدیه ای برای تو …
دوستت دارم
مانده بر لبان من داغ بوسه های تو
رفتی و بجا مانده آتشی به جای تو
آره عزیزم
بیشتر از زنم دوستت دارم
تو عزیزترین منی
فدات بشم
قربونت بررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررم . بوووووووووووووووووووووس
این چه حرفیه برادر
الهی که زنگیت همیشه رنگ عشق داشته باشه باهم خوشبخت باشین
زنده باشی عزیز
فصل ها جاده های خستگی اند
بی نگاهت رسیده ام به خزان
برسانم به دوربرگردان!
آدم ها ثانیه به ثانیه رنگ عوض میکنند
از آدم های یک ساعت دیگر میترسم
چون درگیر هزاران ثانیه اند
ثانیه هایی که در هرکدام
رنگی دگر به خود میگیرند
ی کاش طبیبی برسد حاذق و عاشق
احوال عمومی دلم سخت خراب است...
لبخند بزن؛
برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید رفته را بازگرداند،
تجربه ثابت کرده است که گاه قوسی کوچک ، میتواند معماری بنایی را نجات دهد .
همین که قاصدکی را فوت کنی تا عطر نفسهایت را با خود بیاورد ،
برای دلم کافیست .
کاشکی عشق دیروز هنوز میون ما بود...
واسه من توی قلبت هنوز یه ذره جا بود.....
قدر دنیا و بیشتر از زنم دوستت دارم آبجی خوشگل و نازم
فدات بشم
قربونت برم.
قربونت ممنونمبیشتر از زنت نداریم همجین چیزیا
سلام عالیه وبتون
موفق باشی
سلام ممنونم نادیا جان
زنده باشی
من حرف های دلم را
به گوش قاصدکی زمزمه کردم
که از حوالی نگاه تو
عبور می کرد.
....................................................
سلام و خداقوت[لبخند][گل][لبخند][گل]
سلام روزتون بخیر
چرا نمیتونم وارد وبتون بشم
نه در خیال خزانم
نه در هوای بهار
کنار این آتش نشسته ام
که شبی را به روز آرم و بس
چنان که کندۀ مرده
چنان که هیزم محض…
اگر طالب حقیقت باشیم، رستگاریم؛ وگرنه سرگردان ورطه گمراهی خواهیم بود.
میگن درد رو از هر طرف بخونــی میشــه درد...
ولــی درمان رو از آخر بخــونی میــشه نامـــرد...
مواظــب باش واسه دردت به هــر درمانـــی تن ندی ...!!!
ما نسل عجیبی هستیم...
هیچکدام جنگ نرفته ایم ...
اما بدجور زخمی هستیم.....
این روزها یکـــرنگ که باشی چشمشان را می زنی..!
خسته می شوند از رنگ تکـــراریت…
این روزهـــا دوره رنگین کمــــان هاست..!
آیا اتاق من یک تابوت نبود؟
رختخوابم سردتر و تاریکتر از گور نبود؟
رختخوابی که همیشه افتاده بود و مرا دعوت بخوابیدن میکرد -
چندین بار این فکر برایم آمده بود که در تابوت هستم -
شبها بنظرم اتاقم کوچک میشد
و مرا فشار میداد آیا در گور همین احساس را نمیکنند؟
آیا کسی از احساسات بعد از مرگ خبر دارد؟
اگرچه خون در بدن میایستد
و بعد از یک شبانه روز بعضی از اعضای بدن شروع به تجزیه شدن میکنند
ولی تا مدتی بعد از مرگ موی سر و ناخن میروید -
آیا احساسات و فکر هم بعد از ایستادن قلب از بین میروند
و یا تا مدتی از باقیمانده خونی که در عروق کوچک هست
زندگی مبهمی را دنبال میکنند؟
حس مرگ خودش ترسناک است
چه برسد به آنکه حس بکنند که مرده اند!
پیرهائی هستند که با لبخند میمیرند،
مثل اینکه خواب بخواب میروند و یا پیه سوزی که خاموش میشود.
اما یکنفر جوان قوی که ناگهان میمیرد
و همه قوای بدنش تا مدتی بر ضد مرگ می جنگند
آیا چه احساساتی خواهد کرد؟
در هیاهوی زندگی دریافتم چه دویدن هایی که فقط پاهایم را از من گرفت
در حالیکه گویی ایستاده بودم
چه غصه هایی که فقط به غم دلم حاصل شد
در حالیکه قصه کودکانه اى بیش نبود
دریافتم کسی هست که اگر بخواهد میشود و اگر نخواهد نمی شود
به همین سادگی!
بغلم کن که من از همه خستم
توی این دود و دم غم میکشم از تو نفس من
بغلم کن همین جوری که هستم بغلم کن که شکستم
بغلم کن که من از دنیا بردیم
عشقو آرامشو باور کن با تو دیدم
فکر نکن به کسی عمرا جاتو میدم
بغلم کن که تو نیستی ناامیدم
بغل تو میده به من حس قشنگو و و و
بغل تو و و عطر تن تو و و
بغل تو میده به من حس قشنگو و و و
بغل تو و و عطر تن تو و و
زخــــــــــم است دلم ، دوا علاجش نکند
دل در طپش است ، زمزمه خوابش نکند
پا در قفس و فکر رهـــــــایی حســــرت
بیچاره دلم ، که مـــــــــرگ نگاهش نکند
معصومه نادری
دختر زاگرس