دلم برای حماقتهای هفده هجده سالگیم تنگ
شده!!
برای وقتهایی که بهترین خواننده هایم داریوش و
هایده بودن و
بهترین رمان دنیا بامداد خمار.
دلم برای وقتی که فکر میکردم هزار سال دیگر
فرصت دارم تا
صاحب رویایی ترین عشق دنیا باشم
دلم برای وقتهایی که بی دغدغه ساعتها
میخوابیدم و جز خواب
خوش هیچ خوابی نمیدیدم تنگ شده...
دلم برای روزهایی که تا چهل سالگی قرنها راه بود
و به نظرم سی
ساله ها خیلی گنده بودند تنگ شده.
دلم برای دغدغه ها و دلخوشیهای کوچک و
آرزوهای بزرگ تنگ
شده
سلام......
چه رنجی می کشد باران
که بی تو می بارد
و بوسه های بی خانمان عشق
که بی سرپناه آغوشت
کارتن خواب بارانند
چه زجری می برد دنیا
که بی تو می چرخد !
جز حسرتی مداوم
چه بود؟
زندگانی
پمحمد_شیرین_زاده
صدایم کن
تا بدانم
تنها نیستم
محمد_شیرین_زاده
باران
تنها ارثیه ایست
که از من به تو می رسد
مرا ببخش
اگر همیشه
با چشمان خیس
سروده بودم ات ...
محمد_شیرین_زاده
پنجره ای بودم
بر دیوار خانه ات
که آرزو داشتم
جای باد
دستان تو
باز و بسته ام کند
محمد_شیرین_زاده
بوسیدمش
و یک نفس تا خانه مان دویدم
آنروز همه چیز زیبا بود
حتی قار قار کلاغ ...
محمد_شیرین_زاده
خسته از سفر در واژه ها
اطراق می کنم کنار اسم تو
میان نجوای گل ها
پرویز صادقی
خورشید شکفته در غدیر است علی
باران بهار در کویر است علی
بر مسند عاشقی شهی بیهمتاست
بر ملک محمدی امیر است علی
اوصاف علی به هر زبان باید گفت
این ذکر به پیدا و نهان باید گفت
ولیعهدی مسعود علی تبریک به صاحب الزمان باید گفت
!Eyes of blue
?Who’s be sad
!Eyes of your love
...Who ,one ?said
,Color of us
...Say to me
!!!Bed
...Color of your senses
...Tell please
!!!Bidd
...ok , blond
!say me
!wild
Seyedehmaryamjafari
اندوه هولناکی ست
مردن میان دوست داشتن
وقتی از عشق هم دیگر
کاری برنمی آید
پرویز صادقی
اندوه عشق
قصه ای ست در بارهٔ دریا
کشتی هائی که هر شب
عازم می شوند
سمت تشنگیِ دوردست بندرها
جائی دیگر
وقتی دیگر
پرویز صادقی
. با درودی مهربانانه .
.
. ناز نکن بانو ؛ طنازی لحظههای با تو بودن برایم کافیست
. برای بی قرار کردن لب هایم . عسل میچکد از لبهایت !!
. وقتی جادو میکنی مرا با ادای جملة دوستت دارم [گل]
.
.. خسرو فیضی .. .
..................................
. با درودی مهربانانه
.
. یک مشت صبح برایم بیاور .
. اینجا آفتابگردان ها خیانتکار شدهاند
. و اطلسی ها مدتی است به باران سیلی میزنند
. اینجا سپیدارها سر کوچه منتظر آب های رفته اند
. من و کوچهمان سال هاست میان نقشة جغرافیا گم شدهایم
.
.. خسرو فیضی ..
................................
. درود
. . . آدرس را می نویسم 



. . نامزدش 


قشنگ تر از دخترم . . 


. هنوز لینک نشده ام . . .
. در ضمن کدامین پسرتان خوش تیپ . قد بلند . با مدرک دکترا هستند ؟؟
. دخترم هوای نهار خوران کرده
. زود معرفی کنید
. نیست که نیست . . که نیست . .
درود بر شما
عذر بابت تاخیر
بالاخره تونستم با گوشی لینکتون کنم
حکایت ماست بند میشه اگه منم بگم بهتر از پسرمن نیست که نیست
. با صمیمانه ترین درودهایم .

. بانوی فرهیخته . می توانستید آن کامنت مرا تائید کنید .
. بنده برای بیشتر مخاطبان خوان هشتم آشنا هستم .
. تا بحال چندین و چند دفعه به نهار خوران آمده ام . . یعنی در
. میدان اول خیابانی که بجاده نهار خوران وصل می شود در هتلی اقامت
. می کردیم و سپس صبح ساعت 6 پیاده بسوی مرکز نهار خوران
. صبحانه را در وسط رودخانه روی یک سنگ بزرگ و . . و . . . اینک
. دیگر آن فرصت ها را در اختیار نداریم . بنده در شرکت دارای
. دو پست هستم و سخت در گیر کار . . همسرم نیز چون خودم . .
. خوشا بحال شما . و آن خط سرسبز شمال . . شادمان باشید
بی همگان به سر شود
بی تو بسر نمی شود
داغ تو دارد این دلم
جای دگر نمی شود.
اما من میگم
با همگان به سر کنم
جای تو پر نمی شود
داغ تو دارد این دلم
صبر دگر نمی شود.
عشق فعلی ست متعدی
که قلب فاعلش را
پر از مفعول می کند
پیراهن به تن خیالم نگذاشته است
بسکه دلم تو را می خواهد
بیا وُ ختم ِ به خیر کن دل مرا
پیش از آنکه از من بیرونش کنم
نیمی از عمرم
به امیدِ آینده پرید...
نیمی هم
در حسرتِ گذشته...
کاش دایره ی زندگی
نیمه ی سومی هم داشت...
عبدالمجید حیاتی
قلب من ...
بیتاب درون سینه ام
جایش کمی تاریک بود
چشم تو ...
آفتاب درونش دیده ام
راهش همی نزدیک بود .
محمدعلی یوسفی
تو با
اندیشه و احساس
از دل دریا برو
من با
عقل و علاقه
از سینه آسمان می آیم
شاید روزی
در گستردگی پهنه عشق
بهم رسیدیم ... من و تو ...
محمدعلی یوسفی
بیتاب درون سینه ام
جایش کمی تاریک بود
چشم تو ...
آفتاب درونش دیده ام
راهش همی نزدیک بود .
محمدعلی یوسفی
عید غدیر خم
عید امامت و ولادت رو خدمت شما تبریک و تهنیت عرض میکنم.
امیدوارم همیشه سلامتی جزئی جدا نشدنی از زندگی شما باشه.
ارادتمند شما محمد
عید برشما وخانواده گرامی هم مبارک
دلتنگی یک واژه است برای نشون دادن دوست داشتن یه نفر.
کمیت دلتنگی رو با چه واژه ایی میشه نشون داد.تا عمق دلتنگی و دوست داشتن مشخص بشه
اونقدر روابط امروزی ماشینی شده باور دلتنگی هم به نظرم سخت شده
یادش بخیر قدیما نامه مینوشتن و در انتها میگفتن
ای نامه که میروی به سویش
از جانب من ببوس رویش
چقدر قلبها کشیده میشدتو نامه
چقدر خوندنشون خوب بود
دقیقا مثل تو فیلمها که برای یکی نامه مینویسن به دستش میرسه با صدای خود نفر میخونه
صمیمانه ترین ......................دارمها تقدیم تو باد
. با درودی مهربانانه
.
. اخم نکن بانو ؛ شکار میشوم میان کمند ابروهایت
. چشمانت از کدام جنگل
. نارون با خود آورده که اینقدرسبزشده؟ !!!
.
.. خسرو فیضی ..
............................
. با درودی مهربانانه .
.
. باورت میشود هنوز اتفاق خاصی برای سقف اتاقم نیفتاده
. و هر روز آرزوهایم سرشان به سقف میخورد !!
. حالا تو نشستهای و نقاشی ها را آب میدهی
. تو نشستهای و جرعه جرعه سپیده می نوشی !!!
.
.. خسرو فیضی ..
.................................
. با درودی مهربانانه .
.
. یادمان باشد اگر خاطر عشق
. خاطر صلح و صفا
. خاطر مهر و وفا تنها شد
. تا ته غم بدویم
. تا سر کوه، و در و دشت برویم
. تا ته مرگ، ته عشق
. کولهبار غم یاران ببریم .
.
.. خسرو فیضی ..
..............................
. درود
. همسرم از اهالی بندر پهلوی است . اما در تهران بزرگ شده .
. در دانشگاه مرا به اسارت کشید !! اینک 10 سال می گذرد و او فرمانده
. کُل قواست . . عشق از من و همسرم می آموزد . . یک پسر و یک دختر
. هم داریم . . گویا شما هم بنوعی همشهری ما هستید !!!
. همسرم 31 و بنده 36 ساله هستیم او کارشناس بهداشت است
. و بنده ارشد ادبیات و زبان فارسی هستم . بیوگرافی برای یک همشهری !!!
........................................................
صبحها را لبخندی بچسبانید گوشه لب تان!
دلیلش مهم نیست اصلا نیازی به دلیل ندارد
لبخند است دیگر، هفت خان رستم که نیست!
یک لیوان چای تازه دم بنوشید
یک موسیقی خوب برای خودتان پخش کنید
و گذشته و آینده را بگذارید به حال خودشان
مهم،
همان صبح، همان لبخند، همان چای، همان موسیقیست
امیر رضا لطفی پناه
سلام.......
خوشبختی همین در کنار هم بودن هاست
همین دوست داشتن هاست
خوشبختی همین لحظه های ماست
همین ثانیه هایی ست که در شتاب زندگی گم شان کرده ایم …
نگاهت که می کنم
کبوتری می شود دلم
که بر بال چشم هایت
می پرد به عشق
بالاتر از باران
و با دهانی پر از رنگین کمان
میان شاخه های احساسم
کوکو کنان
تو را به لانه می خواند !
همیشه
از یک چیز می نویسم
از سکوتی پر از ناگفته های تو
جائی که واژه ها را
از اعماق آه هایم
از نجوای چشمانم جمع می کنم
و از احساسی
به احساس دیگر می نشانم
ید به فکر تنهایی خودم باشم
دستِ خودم را می گیرم و
از خانه بیرون می زنیم.
در پارک
به جز درخت
هیچ کس نیست
روی تمام نیمکت های خالی می نشینیم
تا پارک
از تنهایی رنج نبرد
دلم گرفته
یاد تنهایی اتاق خودمان می افتم
و از خودم خواهش میکنم
به خانه بازگردد.
محمد علی بهمنی
. با درودی مهربانانه .
.
. من اینجا یک بودن از تو را کم دارم
. من اینجا آنقدر چشم هایم را گُم کردهام
. آنقدرغزل خداحافظی پروانه ها را خواندهام
. که شمع ها تا صبح گریستند !!
.
.. خسرو فیضی ..
...................................
جناب فیضی اگه ادرس وبلاگتونو درج کنین تو نظر آخر ممنون میشم
مرسی از حضور گرمتون
. با درودی مهربانانه
.
. با اینکه فکرم پیش توست و تو هم کلی از من دوری
. اما دستهایم مدام روی سطرهای دفترم میدوند
. و میدوند و خیالت را روی برگههایم میپاشند
. به خودم که میآیم میبینم دفترم خیس خیس است. .[قلب شکسته]
.
.. خسرو فیضی ..
................................
. با درودی مهربانانه




.
. کمی از تاریخ بخوانیم !!! [تعجب][چشمک]
. سرزمین آریایی دو قوم داشت
1. مادها
2. پارت ها
. به همین دلیل ، مشکلات این سرزمین یا از طریق مادی
. حل میشود و یا از طریق پارتی . . [خنده][خنده]
. بعد از آن نیز مردم سه گروه شدند:
1. اشکانیان آنانکه درمراسم عزادارى شرکت میکنند و اشک میریزند! [عصبانی]
2.سامانیان: آنانکه میلیاردى بردند، خوردند و سر و سامان گرفتند [گریه][گریه]
.3. صفویان : که همیشه درصف مرغ ، تخم مرغ ، بنزین، گاز و غیره هستند . [خنده]
. تاریخ از نگاه خسرو ابن صفویان [گریه] . ابن خوان هشتم [تعجب][خنده][خنده]
..............................................................
سلام دوست گرامی
فکر کنم واژه" دلخسته" به این صورت "دل خسته" زیباتر و شکیل تر به نظر میرسه
البته پیشنهاد بود
مرسی از پیشنهاد بجات دوست من
حتما عوضش میکنم به محض اینکه با کامپیوتر انلاین شدم
این دل تنگیها چقدر برایم ملموس و آشنا به نظر میرسد
چقدر من دلتنگ بودم و نمیدانستم
. با درودی مهربانانه
.
. ای که گوش میدهی بر همة ی نگاه من
. ترس های مبهمی نشسته در خیال من
. ترس های خستهای خوابیده در گلوی من
. ترس های بیقرار و ناب
. ترس های مانده در تباهی و سراب
. اسیر گشته و
. صلیب غم بدوش کشیده ام
. چو شب سیاه گشته ام
. ای که گوش میدهی بر سخنم
. بگیر تو دست های من . .
.
.. خسرو فیضی ..
...............................
. با درودی مهربانانه
.
. خستگی امان نمیدهد
. های آدم ها . ای تمام مردمان شهر
. اینجا آتش محبت شعلهور است
. اینجا مهمانی نورهاست
. شما را به بزم شاعرانة احساس
. به میهمانی گلها دعوت میکنم!
. نگذارید چراغ هر خانهای خاموش شود
. بوی ناامیدی . بوی مرگ می آید چرا ؟؟
. این دیار تاریک است و سرد
. و محبت همچنان میسوزد [قلب شکسته]
.
.. خسرو فیضی ..
............................
. با درودی مهربانانه
.
. دلم هوای ماهیگیری کرده بود ، از برکة قلب تو
. قلاب خودشیرینیهایم را به دست گرفتم به امید
. اینکه کلی ماهی عشق و محبت از برکة دلت
. عایدم شود ،
. با هزاران بال امید به سویت پر کشیدم اما
. وقتی رسیدم ، برکهات را یخزده یافتم...
. سرمای کدام ناملایمتی روزگار قلبت را سنگی کرد ؟؟
. که حتی حرارت عشق من نتوانست آن را ذوب کند؟
.
.. خسرو فیضی ..
.............................
از جای بوسه های تو
بر شانه هایم
خورشید بالا می آید
آدمها
چترهایشان را می بندند
رنگین کمان را به هم نشان می دهند
می خندند
از جای بوسه های تو
روز
آغاز می شود...
هوس پشت این خواستن ها نیست !
من
دلباخته ی تجسم دو دست نامرئی ام
که هرشب
به خیال
شانه اش
سقوط می کند ، دلم ...
همیشه بهانه نماندی هست
برای پاهای کسی که
با دلش نیامده
لیلا هژیر
وقتی کسی را دوست میداری
ببین کجای خانه ات
او را گذاشته ایی
مبادا کنار پنجره شکسته باشد
اینروزها
طوفانهای راهزن
بسیار می وزند ....
لیلا هژیر
بازکن پنجره را
تو اگر بازکنی پنجره را
من نشان خواهم داد
به تو زیبایی را
_______________________________
حمید مصدق
آدم ها به همان خونسردی که آمده اند
چمدانشان را می بندند و ناپدید می شوند
یکی در مه
یکی در غبار
یکی در باران
یکی در باد
و بی رحم ترین شان در برف....
_______________________________
عباس صفاری
آخر چه کند با دل من علم پزشکی
وقتی که به دیدار تو بسته ضربانم؟
_______________________________
بهروز یاسمی
تنهایی ِ بعد از تو
تنهایی ِ قبل از تو
نیست...
_______________________________
ساره دستاران