-
درعجبم
یکشنبه 4 بهمنماه سال 1394 22:44
شنیده بودم قلب هر کس به اندازه مشت گره کرده اش است... مشت میکنم... و خیره می شوم به انگشتان گره خورده ام... دستم را می چرخانم و دور تا دورش را نگاه می کنم... چقدر کوچک و نحیف باید باشد قلبم! در عجبم از این کوچک نحیف! که چه به روزم آورده! وقتی تنگ می شود... می خواهم زمین و زمان را بهم بدوزم! وقتی می شکند... چنگ می...
-
چه مرگم است
سهشنبه 22 دیماه سال 1394 12:04
دست میکشم به موهایم بلند تر شده اند زنان وقتی از پیر شدن می ترسند موهایشان را بلند می کنند و اهمیت می دهند به آنچه که عمر با خط بریل زیر چشمهایشان می نویسد اهمیت ی ندارد دیگر اینکه زیر پایم چقدر سست است زیر پای زندگیمان سست تر من یک کوه یخی بزرگم که دیگر مهم نیست به کدام کشتی باری برخورد میکنم جهان من روزی بند شکستن...
-
دارم مرد میشوم...
دوشنبه 7 دیماه سال 1394 23:36
زنانگی ام را دارم ازدست میدهم دیگر نمیتوانم همزمان هم شجریان گوش کنم هم غذابپزم هم شعربگویم وهم وقتی به فرزندم میگویم جااااان به تو فکر کنم لابلای حجم نفس گیر نبودنت سالهاست دوام آورده ام خم به ابرو نیاورده ام ولی نبودنت دارد کار خودش را میکند من دارم قالب تهی میکنم، دارم کمر خم میکنم، انگار دارم مرد می شوم، مرد...
-
بین خودمان باشد...
یکشنبه 29 آذرماه سال 1394 11:32
بین خودمان باشد من یک زن نیستم من ، سه زنم !! یکیشان شش ساله است پرشر و شور و سرخوش و بازیگوش دلش دویدن میخواهد تاب خوردن بلند خندیدن لی لی و آبنبات !! یکیشان سی و اندی ساله باوقار آرام و متین همسر و مادر و کدبانو دلش عشق میخواهد و شعر و شمعدانی و آن یکیشان شصت و پنج ساله است تنها دلمرده و بی حوصله دلش رفتن میخواهد و...
-
یادت باشد
یکشنبه 15 آذرماه سال 1394 15:57
یک روز......... دلت چنان هوای دستانم را خواهد کردکه چشمانت را ببندی و خالی از هر فکر دیگری ... زیر آوازی بزنی که هیچگاه فرصت نشد با هم بخوانیمش.....!!! یک روز....... به هر دلیلی اشک از چشمانت جاری خواهد شد... ودستی برای پاک کردنش از دستانت سبقت نخواهد گرفت.....!!! آن روز است که دلتنگم می شوی.. چیزی نیست... چشمانت را...
-
پازل عشق
چهارشنبه 27 آبانماه سال 1394 07:19
بی احساس ترین فرد روی زمین میشوم وقتی... تفریحت میشود بازی گرفتن قلب بی گناه من... ماچ میکنم و میگذارم کنار دوستت دارم هایم را... تا ناتمام بماند پازل عشقی که سنگ بنایش دروغ بود...
-
من آن بانوی پاییزم...
یکشنبه 17 آبانماه سال 1394 12:07
من آن بانوے"پاییزم"... من از احساس لبریزم... دمے با باد میرقصم... گهے غمگین و تاریکم... گهے بارانے ام، خیسم... و گه گاهے به یاد عشق... تمام غصه ها را برگ مےریزم... نفسهایم اگر سرد است... تمام برگ هایم گرم و تب دار است... چو آتش رنگ هاے سرخ و نارنجے به تن دارم... گهے یک قاب رویایے میان کوچه باغے ساکت و غمگین...
-
تقدیم به تویی که ندارمت
یکشنبه 26 مهرماه سال 1394 01:09
تقدیم به تویی که ندارمت... میان تمام نداشتن ها دوستت دارم ... شانس دیدنت را هر روز ندارم ... ولی دوستت دارم... وقتی دلم هوایت را میکند حق شنیدن صدایت را ندارم... ولی دوستت دارم... وقت هایی که روحم درد دارد و میشکند شانه هایت را برای گریستن کم دارم... ولی دوستت دارم... وقت دلتنگی هایم , آغوشت را برای آرام شدن ندارم ......
-
وقتی نیستی
شنبه 18 مهرماه سال 1394 11:18
ﺩﻟﻢ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ ؛ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﭼﯿﺴﺖ ؟ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﺐ ﻫﺎ ﺧﻮﺍﺏ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺩﺯﺩﺩ ... ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻣﯿﺎﻥ ﺍﻧﺒﻮﻫﯽ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﭘﯽ ﺗﻮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ... ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺻﺒﺮﯼ ﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮ ﻟﺒﺎﻧﻢ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﺗﺎ ﮔﻼﯾﻪ ﻧﮑﻨﻢ ﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ
-
چشم تو
دوشنبه 13 مهرماه سال 1394 18:35
کاش می دیدم چیست آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری است آه وقتی که تو لبخند نگاهت را می تابانی بال مژگان بلندت را می خوابانی آه وقتی که توچشمانت آن جام لبالب از جاندارو را سوی این تشنه جان سوخته می گردانی موج موسیقی عشق از دلم می گذرد روح گلرنگ شراب در تنم می گردد دست ویرانگر شوق پرپرم می کند ای غنچه رنگین پر پر من در...
-
قایق
یکشنبه 1 شهریورماه سال 1394 20:36
خسته شدم... دیگر قایق نمیسازم... پشت دریاها هر خبری که میخواهد باشد، باشد... وقتی از تو خبری نیست... قایق میخواهم چه کار... مرا همین جزیره کوچک تنهایی هایم بس است ...!!
-
عمر
شنبه 2 خردادماه سال 1394 07:56
تمام عمر زندگانی من چهار دقیقه است شناسنامه ام چه دروغ ها که نمی گوید همان چهار دقیقه ای که ... چشم دوخته بودم به چشمهایت وتو پلک هم نمیزدی و تـو پـلـک هـم نـمـیـزدی و تو پلک هم که نمی زدی...
-
خسته ام میفهمید؟!
سهشنبه 18 فروردینماه سال 1394 10:14
خسته ام میفمید؟ ! خسته از آمدن و رفتن و آوار شدن خسته از منحنی بودن و عشق خسته از حس غریبانۀ این تنهایی بخدا خسته ام از اینهمه تکرار سکوت بخدا خسته ام از اینهمه لبخند دروغ بخدا خسته ام از حادثۀ ساعقه بودن در باد همۀ عمر دروغ، گفته ام من به همه گفته ام عاشق پروانه شدم واله و مست شدم از ضربان دل گل شمع را میفهمم کذب محض...
-
مانــده ام...
دوشنبه 6 بهمنماه سال 1393 11:27
از صورتت نقاشی کشیده ام همانطور که دلم میخواست حالا چشمهایت فقط مرا می بیند ولبخند همیشگی ات لحظه های نبودنت را می پوشاند فقط مانده ام هوس بوسیدنت را چه کنم؟
-
دوست دارم پیر شوم...
چهارشنبه 3 دیماه سال 1393 13:21
دوسـت دارم یـڪ شبــﮧ ، هفتــاد سـال پیـــر شـوم در ڪنــار خیـابــانی بـایستـــم . . . تـــو مـرا بـی آنڪــﮧ بـشنــاسی ، از ازدحـام تــلخ خـیـــابـان عبــور دهــے . . . هفتـــاد ســال پیـــر شـدن یــک شبـــﮧ بـه حـس گـــــرمــی دسـتـ های تـــو هنــگامـی کـه مرا عبــور میـدهـی بــی آنـڪـﮧ بـشنــاســی، مــے ارزد . . . !
-
اشک......
شنبه 1 آذرماه سال 1393 12:24
اشک..... برای شب هایی که کنارم بودی یا برای شب هایی که نبودی باید گریه کنم ....؟؟ اشک ترجُمان کدام احساس است؟؟ شوق یا بیم و اندوه ... ؟؟ پژواک های بی سرانجامِ حسرت دوباره به سینه ام باز می گردد برای لحظاتی که می دانم هیچ سهمی از تو نمی توانم داشته باشم
-
یک فنجان چای
شنبه 3 آبانماه سال 1393 10:39
عصر های کشدار رخوت انگیز یک فنجان چای کنار بخاری نگاه تو در آنسوی پنجره معطل نمی ماند این روزها آسمان هم مهربانتر است فصل پاییز رونق عاشقیست لذت گم شدن سرما در آغوش تو ...
-
زنگ ساعت
دوشنبه 7 مهرماه سال 1393 11:08
صدای زنگ ساعت خیال حلقه بازوانت را برهم میزند چشم در تنهایی باز میکنم و چشمهایم را در حسرت دیدنت چندباره برهم میفشارم عطرت در اتاق من پیچیده نفسهای بریدهام اما جز تکرار نبودنت چیزی نصیبم نمیکنند با انگشتهای خیس در هوا مینویسم دلتنگم... دلتنگم...
-
نیمکت های دنیا را بد چیده اند....
چهارشنبه 19 شهریورماه سال 1393 12:37
اگر تو روی نیمکتی این سوی دنیا تنها نشسته ای و همه ی آنچه نداری کسی ست آن سوی دنیا؛ روی نیمکتی دیگر کسی نشسته است که همه ی آنچه ندارد تویی نیمکت های دنیا را بد چیده اند....
-
باران
دوشنبه 3 شهریورماه سال 1393 13:59
احساس می کنم ،، باران بی جهت می بارد .. آدم ها ،، برای ابرهای باران زا چترهای آماده دارند .. و جایی دیگر ،، خودشان باران می شوند ،، و کسانی شبیه آنها زیر چترهایشان خشک می مانند ،، و باران همچنان می بارد .. یکی خیس افکارش میشود ،، و دیگری خیس احساسش .. و دراین بین چه کسی خیس باران میشود .. ؟ نمیدانم .. !! خوش بحال آن...
-
دیدمت دلم لرزید
سهشنبه 14 مردادماه سال 1393 10:29
دیدمت دلم لرزید یک شب آمدی از راه، شب که نه، غروبی بود دیدمت دلم لرزید، این شروع خوبی بود چشمهایت انگاری چشمهی نجابت بود - آمد او - به خود گفتم: آنکه توی خوابت بود چشمهات میگفتند: عاشقی نخواهی کرد !دور میشدم گفتی: صبر کن! ببین! برگرد عاشقانه خندیدی، دستمان به هم پیوست خلوت قشنگی داشت کوچهای که یادت هست کوچه را...
-
تازه فهمیدم خدایم این خدا ست....
دوشنبه 2 تیرماه سال 1393 12:55
تازه فهمیدم خدایم این خدا ست.... پیش از این ها فکر می کردم خدا خانه ای دارد میان ابرها مثل قصر پادشاه قصه ها خشتی از الماس وخشتی از طلا پایه های برجش از عاج و بلور بر سر تختی نشسته با غرور ماه برق کوچکی از تاج او هر ستاره پولکی از تاج او اطلس پیراهن او آسمان نقش روی دامن او کهکشان رعد و برق شب صدای خنده اش سیل و طوفان...
-
میلاد نور,ولادت صاحب الزمان مبارک باد
یکشنبه 18 خردادماه سال 1393 00:36
گفتم :اگر میدانستم کدامین روز میآیی به احترام آمدنت گناه نمیکردم. فرمود:آن روز که تو گناه نکنی به احترام گناه نکردنت میآیم. "اللهم عجل لولیک الفرج" قسمت نشد که گاه به گاهی ببینمت حتی به قدر نیم نگاهی ببینمت تکلیف بیقراری این دل چه می شود؟!!! اصلا شما اگر که نخواهی ببینمت ای کاش یک سه شنبه شبی قسمتم شود در...
-
نقش خیال تو
چهارشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1393 12:47
میان ابرهاسیرمی کنم هر کدام را به شکلی می بینم . . . که دوست دارم می گردم و دلخواهم را پیدا می کنم میان آدم ها اما کاری از دست من ساخته نیست خودشان شکل عوض می کنند -->
-
ولادت باسعادت مولای عاشقان، امیر مؤمنان، علی علیه السلام، مبارک باد . . .
دوشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1393 13:23
پدرم نام تو تکیه گاه من است ، با بودنت باعث بودن من باش . ای پدر ای با دل من همنشین ای صمیمی ای بر انگشتر نگین ای پدر ای همدم تنهاییم آشنایی با غم تنهاییم ای طنین نام تو بر گوش من ای پناه گریه ی خاموش من همچو باران مهربان بر من ببار ای که هستی مثل ابر نو بهار در صداقت برتر از آیینه ای در رفاقت باده ای بی کینه ای ای...
-
ســرابِ نگــــاهت
شنبه 13 اردیبهشتماه سال 1393 11:39
♥♥این روزها چشـم هایــم را که می بندم ♥♥ فکرت دیوانه ام می کند ♥♥ چشــم هایــم را باز می کنم ♥♥ سراب نـگاهـَت دیوانه تَرم می کند
-
روز زن این شاهکارزیبایِ خلقت،مخلوق دلبری خداوند مبارک باد.
شنبه 30 فروردینماه سال 1393 00:22
قربان وجودت که وجودم زوجودت بوجود آمده مادر خــداونــدا زیــباترین لحظــه هــا را نصیب مـــادرم کــن که زیــباترین لحظـه هـایش را بخاطر مـن از دست داده است مادر؛ روسری ات را بردار تا ببینم، بر شبِ موهایت؛ چند زمستان برف نشسته است؛ تا من به بهار رسیده ام …! یادت هست مادر؟ اسم قاشق را گذاشتی قطار، هواپیما، کشتی؛ تا یک...
-
نگاهــــــم کن
چهارشنبه 20 فروردینماه سال 1393 12:14
مرا جرات نگریستن به چشمانت نیست چشمان تو مرا افسون میکند افسونی افسانه ای نمیدانم در برق نگاهت چیست که اینگونه مرا مسخ میکند چه عاشقانه مرا مسخ میکنی! کاش میدانستم در تبسم نگاه تو چیست که غمناک ترین دل دنیا را اینگونه شاد میکند چه مهربانانه تبسم میکنی! . . . . . . نگاهم کن نگاهم با نگاهت قصه ها دارد
-
نــوروز مبــــــارک
چهارشنبه 21 اسفندماه سال 1392 12:57
تق تق فش فشه فاصلمون کم بشه هیزم ونفت وآتیش دوسِت دارم خداییش سیب زمینی به سیخه عکس گلت به میخه غماتو بیار فوتش کن کینه داری شوتش کن هوا بهاری میشه سرما فراری میشه زردی ازت دور بشه هرچی میخوای جور بشه چهارشنبه سوری مبارک... می خواستیم هفت سینمان هم حتی شبیه هم بشود گفتی : بهار مهربانترین ، تابستان صبورترین ، پاییز...
-
آغـوش ِ گـرم ِ تـو را مـیخـواهـم
سهشنبه 13 اسفندماه سال 1392 19:21
خـسـتـهتـر از آنـم کـه لـیـوانـی چـای آرامـَم کـنـد آغـوش ِ گـرم ِ تـو را مـیخـواهـم در جـنـگـلـی نـاشـنـاس وقـتـی کـه آسـمـان از لابـهلای شـاخـههـا سـرک مـیکـشـد.....