دعای باران چرا؟
دعای عشق بخوان!!!
این روزها دلها تشنه ترند از زمین...
خدایا کمی عشق ببار...
فراموش کردنت به معجره می ماند؛
وقتی دیوار های خانه هم تو را به یادم می آورند..
من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد, پس چرا عاشق نباشم ...?
کاش میدانستم چیست ، آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری ست . . .
برای من که دلم از سکوت لبریز است
صدای پای تو از دور هم دل انگیز است
سکوت میکنم چون دیگر نمیدانم چه کنم با این دنیا....
بهترین لحظه برایم زمانیست که چشمانم را می بندم و به تو فکر می کنم.
ادامه...
رسیده روزی که کم توقع شده ام… . . . نه آغوشت را میخواهم … نــه یک بوسه … نــه حتی بودنت را … نــه برگشتنت را… همین که بیایی و از کنارم رد شـــوی کافیست …
مرا در دل غم جانانهای هست درون کعبهام بتخانهای هست ز لب مهر خموشی بر ندارم که در زنجیر من دیوانهای هست خراباتم ز مسجد خوشتر آید که آنجا نالهٔ مستانهای هست نمیدانم اگر نار است اگر نور همی دانم که آتش خانهای هست درخشان اختری شو گیتی افروز و گر نه شمع در هر خانهای هست رضی گویی کجٰا آرام داری کهن ویرانه، ماتم خانهای هست
دستم بـه سمـت ِ تلفُـن مـیرود و
بـاز میگـردد
چـون کودکـی که به او گفتهاند
شیرینـی روی میـز
“مــال ِ مهمانهـاست”
دل نزد تو است اگرچه دوری ز برم / جویای توام اگر نپرسی خبرم
خالی نشود خیالت از چشم ترم / در قلب منی اگرچه جای دگرم . . .
چه اشتباه بزرگیست
تلخ کردن زندگی خود
برای کسی که
در دوری ما
شیرین ترین لحظات
زندگیش راسپری می کند...
به حساب خیالبافی ام مگذار ، اما ستاره ای دارم در تاریکترین شبها
فقط خواستم بدانی که میتوان دلخوش کرد به چراغهای کوچک یک هواپیما
آدم ها ثانیه به ثانیه رنگ عوض میکنند
از آدم های یک ساعت دیگر میترسم!
چون درگیر هزاران ثانیه اند…
ثانیه هایی که در هرکدام
رنگی دگر به خود میگیرند
وقتی میشی نیاز من
اگه نباشی پیش من
اشکای چشمامو ببین
که میریزه به پای تو
بازم که بی قرارمو
دلواپس نگاه تو
تموم هستی منی
بمون همیشه پیش من
اگر شدم عاشق تو
نزار که بی تاب بمونم
لالایی شبام تویی
نزار که من خواب بمونم
دارم برات شعر می خونم
شاید به یادم بمونی
فقط یه چیز ازت می خوام
همیشه عاشق بمونی
دوست دارم خیلی کمه
اما جز این چیزی نبود
واژه ها رو ولش کنیم
عشقمو از چشام بخون..
گاهی تنها ماندن بهتر از حفظ یک رابطه ازار دهنده است !
دنیا رو می بینی ؟
حرف حرف میاره ، پول پول میاره ، خواب خواب میاره
ولی محبت خیانت میاره !
ه پیشانی من به لبهای تو رسید …
نه لیاقت تو به احساس من …
چیزی به هم بدهکار نیستیم ؛ هر دو کم آوردیم !!!
ک زمان غافل شدم صد سال راهم دور شد
آنقدر بیراهه رفتم تا دو چشمم کور شد
در دیاری که در آن نیست کسی یار کسی
یا رب ای کاش نیفتد به کسی کار کسی
در دیاری که یار قاضی باشد
محکوم شدن به چوب دار عشق است
چـراغـانی ِ ستـاره هـاست چـشمـانِ تــو !
و مـن ..
بــــرایِ دلـــــم ..
فــالِ اشـک می گــــــیرم !
میتوانم شــــاد باشم ،
راحـــت است . . !
کافیست چشمانم را ببندم و به خیـــال بروم . . .
کسی پرسید...
میدانی پایان دنیا نزدیک استـــــــ؟؟
خندیدمــــــ !!
نمیدانستــــــــــ..
دنیای من زمانی به پایان رسید
که
در چشمهای تو برق رفتنـــــــ را دیدمـــــ..
کسی هرگز نمیداند چه سازی میزند دنیا؟
چه میدانی تو از امروز...؟
چه میدانم من از فردا...؟
همین یک لحظه را دریاب...
که فردا قصه اش
فرداست...........
دخترک رفت ولی زیرلب این را میگفت...
او یقینا" پی معشوق خودش می آید....
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:
مطمنا" که پشیمان شده برمیگردد....
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز....
salam shadi joon ...azizam oon nazare ghabli ro kharab kopy kardam lotfan taiidesh nakon golam
سلام عزیزم
به رویِ چشـــــــــــم
د ر این شهر...
صدای پای مردمی است که....
همچنان که تور امیبوسند....
طناب دار تو رابه آرامی میبافند..
مردمی که صادقانه دروغ میگویند.
وعاشقانه به تو خیانت میکنند...
دراین شهر هرچه تنهاتر باشی..
پیروزتری....
چه سوال مسخره ایست؟؟؟
جای خالی را پرکنید.....
مگر جای خالی هم پر میشود؟
دلگیـرمـ از ایــטּ قابهـآے مضحـڪــ بــے روح
لبخندهـآے פֿـشڪــ
احوال پـُرسـے هـاے معمـولــے
چشــماטּ مــטּ
ٺـصـویـرے از جـنس نـگـ ـآه ٺـ ـ ـ ـو مے פֿـواهـد . . .!
بـــاران همیشه می بارد، اما مردم ستـاره را بیشتر دوست دارند
نامردیست آن همه اشک را به یک چشمک فروختن
-----------------------------------------------------------
رسیده روزی که کم توقع شده ام…
.
.
.
نه آغوشت را میخواهم …
نــه یک بوسه …
نــه حتی بودنت را …
نــه برگشتنت را…
همین که بیایی و از کنارم رد شـــوی کافیست …
همیشه در حالی که...
یه عالمه حرف بیخ گلوت چسبیده!
یه عالمه اشک توی چشماته!
یه عالمه حسرت توی دلت تلنبار شده...
باید بگی : خب... خدافظ ......
دلــخــور ڪـﮧ میشَـوَم
بُــغــض میڪُنَـم
مے آیَـم پُــشــت صَفــحـﮧ ے مــآنـیتــورَم
ڪآمنــت میـنــویسَــم وَ صــورَتَــڪ میــگُذآرَم
صـورَتَڪے ڪـﮧ میـخَنـدَد ":D"
وَ پُــشــتَـش قــآیــم میـشَـوَم
وَ فڪر میڪُنے ڪـﮧ میــخَـنـدَم
وَ بــخـَـندے
اشڪهــآیَم مے آیـَـند وَ مـَטּ
مُدآم بــآ صورَتـَک مَــجــآزے مـیخــَندَم
تــو ڪـﮧ میــخــَندے
بــآوَرَم مــیشـَوَد
شــآد میشَوَم
اشـڪهــآیَـم روے گــونــﮧ ام مــیخـُشڪَــند !!!..
ﺑﺒــــــــــﺎﺭ ﺑــــــــﺎﺭﺍﻥ .…
ﻣـــــــــــــﻦ ﺳـــــــــــــﻒﺭﮐـــــــﺮ ﺩﻩ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﻣــــ ﮐــــــــﻪ
ﯾــــــــﺎﺩﻡ ﺭﻓــــﺘﻪ…
ﺁﺑـــــــــــــ ﭘﺸﺘــــــــــ ﭘـــــــــﺎﯾﺶ ﺑـﺮﯾــــــــﺰﻣـــــ ..…
ﺑﺒــــــــــﺎﺭ ﺑــــــــﺎﺭﺍﻥ .…
ﻣـــــــــــــﻦ ﺳـــــــــــــﻒﺭﮐـــــــﺮ ﺩﻩ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﻣــــ ﮐــــــــﻪ
ﯾــــــــﺎﺩﻡ ﺭﻓــــﺘﻪ…
ﺁﺑـــــــــــــ ﭘﺸﺘــــــــــ ﭘـــــــــﺎﯾﺶ ﺑـﺮﯾــــــــﺰﻣـــــ ..…
دلــتـــنـــگــی پـــــیـــچـــیــده نــــیـــســـتـــــ . . . !
یـــــکــــ دل . . . ! یـــــکـــ آســـمــــان
یـــــکــــ بــــغـــض
و آرزو هــــای تــــــرکـــــ خـــــورده................
توىِ "زندگــ ــ ــ ــیت" جــزءِ اون دسته از اَفـــ ـــرادى باش که : اگه یکی از پُشت چشماتو گرفت ، فقط یه نفر تو ذهـــنت بیاد ، نه چند نفر
..........
بگو
تمام تو
مال من است.
دلم می خواهد
حسادت کنم به خودم . .
به دلــــــــــــــــم افتاده بـود
کـه امشــــب حتــما خوآبـش رآ می بینم
امــا ....
تا صُبـح بـه شـوق دیدنــــش خوابـــــــــم نبرد ....
اینجا صدای پا زیاد مـــی شنوم
امـــا ...
هـیچکدام تـــــــو نیستــــی
"دلـــــم "
خوش کرده خودش را به این فکر
که شاید " پا برهـنه " بیایی
یه وقتایی
یه وقتایی خودم وبغل میگیرم ومیگم:غصه نخور دیونه من که باهاتم..
حســــــرت !
یعنے شانـﮧ هایت ، دوش بـﮧ دوشــــــمـ باشد
اما نتوانـــم از دلتنگے بـﮧ آن پناه ببـــــــرم . . .
دَمـش گــَرم
بـاراטּ را مـ ـے گـویَم
بـہ شـانـہ اَم زد وَ گـ ـفـت : خَ ـسـته شُدے !
اِمـ ـروز را تو اِستراحَ ـت کـُטּ
مَـטּ بـہ ج ـایـَت مــےبـ ــــارم
********** ♂♀نبآتـ √ تلخـ ♂♀ **********
سلام
عزیزم میخواستم تو رو واسه اپم دعوت کنم . . . خوشحال میشم بهم سر بزنی
منتظرتم[قلب]
راستی نظر یادت نره + اینکه واسم بترکونی [نیشخند]
ببینم چکار میکنی [چشمک]
کــــــاش بـــاران بگــیـرد ..
کــــــاش بـــاران بگــیـرد و شیشه بخار کـــــــنـد…
و من هـــمه ی دلتنگیهایم را رویش “ها””کـــــــنـم…
و با گــــوشه ی آســــتـیتنـــم هـــــمه را یـــکـبـاره پــاک کـــــــنـم … و خـــلاص….
دستم را بگیر . . . ! ببر . . . !
به دور دست هایی که در دسترس هیچ . . . !
.......دستی نباشم . . . !
خدایا ؛ کسی را که قسمت کس دیگریست، سر راهمان قرار نده
تا شبهای دلتنگیش برای ما باشد و روزهای خوشش برای دیگری
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
خیلی بدهکاریم به همهی کسایی که همیشه بهشون گفتیم
درست میشه و نشد...
مرا در دل غم جانانهای هست
درون کعبهام بتخانهای هست
ز لب مهر خموشی بر ندارم
که در زنجیر من دیوانهای هست
خراباتم ز مسجد خوشتر آید
که آنجا نالهٔ مستانهای هست
نمیدانم اگر نار است اگر نور
همی دانم که آتش خانهای هست
درخشان اختری شو گیتی افروز
و گر نه شمع در هر خانهای هست
رضی گویی کجٰا آرام داری
کهن ویرانه، ماتم خانهای هست
بی حوصلگی
به دنبال واژه مباش
کلمات فریبمان می دهند
وقتی اولین حرف الفبا سرش کلاه برود
باید فاتحه کلمات دیگر را خواند
در این حوالی کسانی هستند ک تا دیروز میگفتند بدون تو حتی نفس کشیدن برایم سخت است اما حالا... اما حالا در آغوش دیگری نفس نفس میزنند
اهااااااااااااااااااااااان ببخشید منم دلم نازکه چکارش کنم.. فک کردم با منی
خواهش میکنم عزیزم
خب مواظب خودتو مهربونیات باش
فعلا شادی جونم
مگه من چکار کردم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
الهــــــــــــی من منظورم تو نبودی که


از متنش خوشم اومد واست گذاشتم
تو چرا به دل گرفتی ؟
معـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــذرت
یه بیماریه مادرزادیه لاعلاج داریم :
“هرکی رو میبینیم فکر میکنیم آدمه
اینوفرستادی
شادی منظورت چی بود؟؟؟؟؟؟؟

از اینی که برام فرستادی؟؟؟؟؟؟
کدوم یکی یادم نیست
ڪ دقیقہ سڪوت بہ خاطر ڪسانے ڪہ زیر قولہایشاטּ میزنند
یڪ دقیقہ سڪوت بہ خاطر قلبے ڪہ زیر پاے ڪسانے ڪہ دوستشاטּ داشت لِہ شُد
یڪ دقیقہ سڪوت بہ خاطر شب هایے ڪہ با اندوه سپرے شُدند
یڪ دقیقہ سڪوت بہ اِحترام تمام شب هایے ڪہ احساس وحشت ڪردم
یڪ دقیقہ سڪوت براے بالشے ڪہ تنہا همدم غُصہ ها بود
یڪ دقیقہ سڪوت بہ خاطر چشمانے ڪہ همیشہ بارانے ماندند
یڪ دقیقہ سڪوت بہ خاطر ڪسے ڪہ از پشت پنجره، غبار گرفتہ
ڪ دقیقہ سڪوت بہ خاطر ڪسانے ڪہ زیر قولہایشاטּ میزنند
یڪ دقیقہ سڪوت بہ خاطر قلبے ڪہ زیر پاے ڪسانے ڪہ دوستشاטּ داشت لِہ شُد
یڪ دقیقہ سڪوت بہ خاطر شب هایے ڪہ با اندوه سپرے شُدند
یڪ دقیقہ سڪوت بہ اِحترام تمام شب هایے ڪہ احساس وحشت ڪردم
یڪ دقیقہ سڪوت براے بالشے ڪہ تنہا همدم غُصہ ها بود
یڪ دقیقہ سڪوت بہ خاطر چشمانے ڪہ همیشہ بارانے ماندند
یڪ دقیقہ سڪوت بہ خاطر ڪسے ڪہ از پشت پنجره، غبار گرفتہ
وقـتــے مــرا בر آغـــــوش مــے گـرفــت ؛
{ چشــــمـانــش } را مــے بســـت !
نمــے בانــــمـ از احســـاس زیــاבش بـــوב ؟!
یـــا خـــوב را בر آغـــــوش בیـگــرے تصـــور مــے کـرב ؟؟؟
این قاعده ی بازی است....
اگر دست دلتان رو شد که دوستش داری ...
باختنت حتمی است ...
مراقبِ آخرین جملهی آخرین دیدار باشید ؛
دردش زیاد است.
دیار عاشقی هم شهر هرت داره !
خیلی راحت دل می دزدن ، دل می برن ، دل می شکنن …
هـی روزگآر
مَن بـــه دَرَکـــــ
خُودَتــــ خَستـه نَشـــدی
آز دیَدنِ تَصویــرِ تــکراریِ دَرد کَشیـــدنِ مَن ؟......