دعای باران چرا؟
دعای عشق بخوان!!!
این روزها دلها تشنه ترند از زمین...
خدایا کمی عشق ببار...
فراموش کردنت به معجره می ماند؛
وقتی دیوار های خانه هم تو را به یادم می آورند..
من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد, پس چرا عاشق نباشم ...?
کاش میدانستم چیست ، آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری ست . . .
برای من که دلم از سکوت لبریز است
صدای پای تو از دور هم دل انگیز است
سکوت میکنم چون دیگر نمیدانم چه کنم با این دنیا....
بهترین لحظه برایم زمانیست که چشمانم را می بندم و به تو فکر می کنم.
ادامه...
در هیاهوی زندگی دریافتم چه دویدنها که فقط پاهایم را از من گرفت درحالی که گویی ایستاده بودم چه غصه ها که فقط باعث سپیدی مویم شد در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود دریافتم کسی هست که اگر بخواهد میشود و اگر نه نمیشود " به همین سادگی "
خطرات گودبرداریهای غیراصولی
چاپ خبر فوت کارگران و مدفون شده در زیر خروارها خاک را بارها در صفحات حوادث مطبوعات خواندهایم یا تصاویر دلخراش آن را از تلویزیون دیدهایم. شهرداری مجوز ساخت و ساز میدهد، اما نظارتی بر رعایت اصولی شمعگذاری و نکات ایمنی و استحکامسازی ندارد! مالکان یا بسازبفروشها هم برای اینکه هزینه کمتری برای احداث بنا پرداخت کنند، از مهندس ناظر که ضروری است، استفاده نمیکنند و این مسئله موجب شده آمار تخریب و آسیبرسانی به همسایگان مجاور ساخت در حال ساخت و اتفاق ناگوار برای کارگران ساختمانی بالا رود.
به عنوان نمونه در تهران که حوادث ناگواری به علت ساختمانسازی و گودبرداری غیراصولی اتفاق افتاده توجه کنید: حادثه ریزش ساختمان 7 طبقه در سعادتآباد و کشته شدن 20 کارگر، ریزس ساختمان نیمهکاره در کاشانک و کشته شدن 3 کارگر، فروریختن ساختمانی در بلوار فردوس و زیر آوار ماندن یک زن و دو کودک و... اینها تنها نمونههایی از صدها حادثهای است که سالانه بر اثر گودبرداری غیراصولی در کشور رخ میدهد.
آیا وظیفه شهرداری تنها این است که شاهد اینگونه بیاحتیاطیها و درگذشت انسانها باشد؟!
علیاکبر فرقانی - تهران
30 خرداد 92 ص 5 روزنامه جمهوری اسلامی [گل][گل]
زویا
چهارشنبه 29 خردادماه سال 1392 ساعت 09:20 ب.ظ
سلام
به آن کافه ای فکر میکنم که نرفتیم! فکر می کردم که اگر روی سومین میزش بنشینیم، در صورتی که تو روبروی من، پشت به شهر قرار گرفته باشی؛ نورِ پنجره ای که از سمت چپت با نور های مصنوعی به صورتت می ریزد برای اولین بار احساس طبیعی بودن و کمال را تجربه می کنیم ....
ای کاش روزهای دلتنگی من هم مثل دوست داشتن های تو کوتاه میشد …
.
.
آن چیزی که تنگ شده دل است برای تو و جهان است برای من …
جایی باید باشد غیر از این کنج تنهایی تا آدم گاهی آنجا جان بدهد ، مثلا آغوش تو ؛ جان میدهد برای جان دادن
غریبی به شوق اینکه تویی خوشحالم می کند
مهم نیست که شانه هایت تجسم است
و آغوشت خیال!
همه ی یادت اینجاست
نگاهت ... صدایت ... خنده هایت ...
دیگر چه می خواهم؟
هیچ!
دستانت را در دستهایم جا گذاشتی
نگاهت را در نگاهم
و خیالت را در خیالم...
و من آرامم ... آرامتر از همیشه
دیگه خسته شدم بس که فقط تو رویاهام میبینمش .
حس پرنده ای رو دارم که وقتی روی میله وسط قفسش مینشست چشماشو میبست و در عالم رویا تصور میکرد روی سیم تلگراف نشسته .. !
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم
خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی !!!
در هیاهوی زندگی دریافتم چه دویدنها که فقط پاهایم را از من گرفت درحالی که گویی ایستاده بودم چه غصه ها که فقط باعث سپیدی مویم شد در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود دریافتم کسی هست که اگر بخواهد میشود و اگر نه نمیشود " به همین سادگی "
اگـر تمــام ستـــاره های آسمــان را
به شب مــن بیاوری
این تـاریکـــی، روشـن نخواهد شد!!
بـرای مــن
تنـــها چشـــم تــــو کافـی ست!!
دریغــش نکن ..
بسلامتی کسی که مارو تنها گذاشت تا یکی دیگه
رو از تنهایی در بیاره...!!!
شگفتا از تو...
که به خود اجازه می دهی
تا گلی را از شاخه اش جدا کنی و هدیه دهی
و آیا گلی را دیده ای که سر آدمی را از تنش جدا کند ؟!..
تو از کجای این زمین ...
مرا نظاره میکنی
که چشم من پر از ...
نگاه بی ریای توس
#########________________________________
___##########_______________________________
__###########__________#####________________
_####__#########__##############____________
__##___###########################__________
________############################______##
________###################################_
_______########################_#########___
_______#######################____######____
________###############__####_______________
_________########___####__###_______________
__________##_###______####_##_______________
__________#####_________##_##_______________
__________####__________##_##_______________
___________###__________#_##________________
_____________#####______###_________________
[گل][گل][گل][گل][گل]
سلام
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل] [گل][گل]
خطرات گودبرداریهای غیراصولی
چاپ خبر فوت کارگران و مدفون شده در زیر خروارها خاک را بارها در صفحات حوادث مطبوعات خواندهایم یا تصاویر دلخراش آن را از تلویزیون دیدهایم. شهرداری مجوز ساخت و ساز میدهد، اما نظارتی بر رعایت اصولی شمعگذاری و نکات ایمنی و استحکامسازی ندارد! مالکان یا بسازبفروشها هم برای اینکه هزینه کمتری برای احداث بنا پرداخت کنند، از مهندس ناظر که ضروری است، استفاده نمیکنند و این مسئله موجب شده آمار تخریب و آسیبرسانی به همسایگان مجاور ساخت در حال ساخت و اتفاق ناگوار برای کارگران ساختمانی بالا رود.
به عنوان نمونه در تهران که حوادث ناگواری به علت ساختمانسازی و گودبرداری غیراصولی اتفاق افتاده توجه کنید: حادثه ریزش ساختمان 7 طبقه در سعادتآباد و کشته شدن 20 کارگر، ریزس ساختمان نیمهکاره در کاشانک و کشته شدن 3 کارگر، فروریختن ساختمانی در بلوار فردوس و زیر آوار ماندن یک زن و دو کودک و... اینها تنها نمونههایی از صدها حادثهای است که سالانه بر اثر گودبرداری غیراصولی در کشور رخ میدهد.
آیا وظیفه شهرداری تنها این است که شاهد اینگونه بیاحتیاطیها و درگذشت انسانها باشد؟!
علیاکبر فرقانی - تهران
30 خرداد 92 ص 5 روزنامه جمهوری اسلامی [گل][گل]
سلام
به آن کافه ای فکر میکنم که نرفتیم! فکر می کردم که اگر روی سومین میزش بنشینیم، در صورتی که تو روبروی من، پشت به شهر قرار گرفته باشی؛ نورِ پنجره ای که از سمت چپت با نور های مصنوعی به صورتت می ریزد برای اولین بار احساس طبیعی بودن و کمال را تجربه می کنیم ....
ممنونم زویا جان متن بسیار زیبایی بود
ای کاش روزهای دلتنگی من هم مثل دوست داشتن های تو کوتاه میشد …
.
.
آن چیزی که تنگ شده دل است برای تو و جهان است برای من …
جایی باید باشد غیر از این کنج تنهایی تا آدم گاهی آنجا جان بدهد ، مثلا آغوش تو ؛ جان میدهد برای جان دادن
غریبی به شوق اینکه تویی خوشحالم می کند
مهم نیست که شانه هایت تجسم است
و آغوشت خیال!
همه ی یادت اینجاست
نگاهت ... صدایت ... خنده هایت ...
دیگر چه می خواهم؟
هیچ!
دستانت را در دستهایم جا گذاشتی
نگاهت را در نگاهم
و خیالت را در خیالم...
و من آرامم ... آرامتر از همیشه
دیگه خسته شدم بس که فقط تو رویاهام میبینمش .
حس پرنده ای رو دارم که وقتی روی میله وسط قفسش مینشست چشماشو میبست و در عالم رویا تصور میکرد روی سیم تلگراف نشسته .. !
بی دلیل برای خودم...
خوشابحالت که دلت خوش شد به زندگی ای که همش دم از نامردیش میزدی...
موقعی که تو مرا ترک کردی آخر مردانگی بود...
سلام مامان شادی خوبی؟
منکه ضد حال خوردم الان
یکی از درسای ۲ واحدی رو با ۹.۵ افتادم
هر چی استاد ع غ د ه ای هست نصیب منه.
یعنی واقعآ نیم نمره رو نداد؟
موضوع انشا : خوش بختی …
به نام خدا
خوش بختی یعنی قلب پدر و مادرت بتپد …
پایان !!!
خدا را شکر
ما دیگر فقیر نیستیم.........
دیروز پزشک روستا گفت:
چشمان پدرم پر از آب مروارید است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
به حباب نگران لب یک رود ، قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم ، خواهد رفت
آن چنانی که فقط ،خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
به تن لحظه خود ، جامه اندوه مپوشان هرگز...
"ســـــــــــــــــــــــهــــــــــــــــــــــــراب سپ
واپسین لحظه دیدار ، منو دست گریه نسپار ، توی تردید شب خدا نگهدار ، اگه خوابم اگه بیدار ، تو ی این فرصت تکرار ، بگو عاشقی برای آخرین بار
اگه دوستام میتونستن ۵ثانیه بعد از اینکه گوشی رو قطع میکنم رو بشنون،
تا الان هیچ دوستی نداشتم !
.
گرگه میره دم خونه شنگول منگول در میزنه
یه دفعه خرسه گریه کنون میادبیرون میگه: بابا تو مارو کشتی :(
الان اینا ۲۰ ساله از اینجا رفتن !
بیشعور کثافت ولمون کن دیگه !
گرگه میگه : خیلی بیشعوری برات نذری آوردم !
رفتم عسل بخرم فروشنده میگه عسل خوب داریم ۷۵ تومن
خوانسار هم هست ۵۷ تومن
عسل ۳ تومنی و ۵ تومنی هم داریم …
فک کنم اون آخریا دیگه آزمایش ادرار زنبور بوده !
بعضی شبا که خوابم نمی بره، یه جوری که مغزم بشنوه می گم:
خوب! برم یه کتابی بیارم بخونم…
هیچی دیگه، اصلا بیهوش می شم!
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم
خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی !!!
لبانم را دوخته ام....
مبادا بگویم دوستت دارم...
که هربار گفتم...
تنهاییم بزرگتر شد...
سَـرבمـ ڪِـﮧ مـﮯشَـوَב
تَمـآمـِ اُجآقـﮩـآﮮ جَـﮩـآלּ بـَرآیـَمـ عِشوه گَرﮮ مـﮯڪُنَنـב
اَمّـآ مَـלּ تـَصـمـیـمـِ פֿــوُב رآ گـِرفـتـِﮧاَمـ
بَـرآﮮ گـَرمـ شُـבלּ بـآیـَב ڪـِـﮧ تـآ آפֿــِـر عُمــر
בنـبآلـِ בسـٺـﮩـآﮮ تـُو بآشَمـ
اَشـک هـایـم را بـه نـَخ میـکـشَم
و تَـسبـیحی میسـازم هـِزار دانـه
تـا بـا آن ذِکــرِ دلـگیـری اَم اَز دُنـیآ را بـرایـت بـِگویـم
منو فیلتر کردن . نمیتونی دانلودم کنی
یعنی چیکار کنم؟من نگرفتم والا
دلم میگیرد وقتی می بینم
او هست من هم هستم
اما(قسمت)نیست
می خواست ببینه میتونه فراموشم کنه یانه
برگشت بهش گفتم:دیدی نتونستی
گفت:شما
فرهاد...چراناراحتی؟
حرفی نمیزنی...!
باید باورکنی همه چیزتلخ شده
حتی...شیرین
در آغوش خداگریستم تانوازشم کند
پرسید:فرزندم آدمت کو
گفتم:درآغوش حوای دیگری
ازعجایب عشق است که تنهاآغوش همانی آرامت میکند
که دلت راآتش زده...
روزی مرگ داشت بازندگی دردودل میکرد
مرگ گفت :توچرابرای همه دوستداشتنی ولی من واسه کسی ارزش ندارم
زندگی گفت:چون تویک حقیقتی ومن یک دروغ...
حال حرفهایمان بماندبرای بعد
دلخوری هامان
دلتنگی هامان
وتمام اشکهایمان
بااوچگونه میگذردکه بامن نمی گذشت...
به چشمانت بگونگاهم نکنند
بگووقتی خیره ات میشوم سرشان به کارخودشان باشد
نه که فکرکنی خجالت میکشم..نه
آخه حواسم نیست عاشقت میشوم
روزی میرسددرخیالت جای خالی ام راحس کنی
ودر دلت بابغض بگویی کاش اینجابودی
امامن دیگربه خوابت هم نمی آیم...
خدایاازش گذشتم ورفتم
ولی ازت میخوام
یه روزتوبغل یه غریبه مست مست بدجور یادمن بندازیش
خدا.....بدجوریا
رفیق
دلم راشکستی عیبی ندارد
حداقل خرده هایش راجمع کن
تاخدایی نکرده زخمی ات نکنند
همه ی نیمکت های پارک دونفره است
بی خیال روی چمن می نشینم
گاهی با یک قطره ، لیوانی لبریز می شود
گاهی با یک کلام ، قلبی آسوده و آرام می گیرد
گاهی با یک کلمه ، یک انسان نابود می شود
گاهی با یک بی مهری ، دلی می شکند
گاهی با یک قطره ، لیوانی لبریز می شود
گاهی با یک کلام ، قلبی آسوده و آرام می گیرد
گاهی با یک کلمه ، یک انسان نابود می شود
گاهی با یک بی مهری ، دلی می شکند
ادمان باشد شاید شبی آنچنان آرام گرفتیم ک دیدار صبح فردا ممکن نشود پس به امید فردا ها محبت هایمان را ذخیره نکنیم
►وَقـتـے نیستے ،◄◄
►►هـَمـ مـَטּ هـَمـ בُنیـآ نـَقـآشے مے کـُنیـمـ◄◄
►►مـَטּ بـآ مـِבاבِ سیـآهـ◄◄
►►בُنیـآ بـآ مـِבاבِ سـِفـیـב◄◄
►►مـَטּ روزایِ בُنیـآ رو رَنگ میزَنـَمـ◄◄
►►בُنیـآ موهآیِ مـَنـو...◄◄[گل]
►وَقـتـے نیستے ،◄◄
►►هـَمـ مـَטּ هـَمـ בُنیـآ نـَقـآشے مے کـُنیـمـ◄◄
►►مـَטּ بـآ مـِבاבِ سیـآهـ◄◄
►►בُنیـآ بـآ مـِבاבِ سـِفـیـב◄◄
►►مـَטּ روزایِ בُنیـآ رو رَنگ میزَنـَمـ◄◄
►►בُنیـآ موهآیِ مـَنـو...◄◄[گل]
►وَقـتـے نیستے ،◄◄
►►هـَمـ مـَטּ هـَمـ בُنیـآ نـَقـآشے مے کـُنیـمـ◄◄
►►مـَטּ بـآ مـِבاבِ سیـآهـ◄◄
►►בُنیـآ بـآ مـِבاבِ سـِفـیـב◄◄
►►مـَטּ روزایِ בُنیـآ رو رَنگ میزَنـَمـ◄◄
►►בُنیـآ موهآیِ مـَنـو...◄◄[گل]
►وَقـتـے نیستے ،◄◄
►►هـَمـ مـَטּ هـَمـ בُنیـآ نـَقـآشے مے کـُنیـمـ◄◄
►►مـَטּ بـآ مـِבاבِ سیـآهـ◄◄
►►בُنیـآ بـآ مـِבاבِ سـِفـیـב◄◄
►►مـَטּ روزایِ בُنیـآ رو رَنگ میزَنـَمـ◄◄
►►בُنیـآ موهآیِ مـَنـو...◄◄[گل]
►وَقـتـے نیستے ،◄◄
►►هـَمـ مـَטּ هـَمـ בُنیـآ نـَقـآشے مے کـُنیـمـ◄◄
►►مـَטּ بـآ مـِבاבِ سیـآهـ◄◄
►►בُنیـآ بـآ مـِבاבِ سـِفـیـב◄◄
►►مـَטּ روزایِ בُنیـآ رو رَنگ میزَنـَمـ◄◄
►►בُنیـآ موهآیِ مـَنـو...◄◄[گل]
دِلــمـ میخواهـد گریـِهـ کُنـَمـ
وقتے کِهـ زبانـَت میگیـرد
و مـَرا لحظهـ اے "شما" خطابـ میکنے
مـ ـن فاصلهـ ے "شمـ ـا" و " تـ ُـو" را
چگونهـ بایـ َـد پـ ـُر کنمـ ؟؟
دِلــمـ میخواهـد گریـِهـ کُنـَمـ
وقتے کِهـ زبانـَت میگیـرد
و مـَرا لحظهـ اے "شما" خطابـ میکنے
مـ ـن فاصلهـ ے "شمـ ـا" و " تـ ُـو" را
چگونهـ بایـ َـد پـ ـُر کنمـ ؟؟
دِلــمـ میخواهـد گریـِهـ کُنـَمـ
وقتے کِهـ زبانـَت میگیـرد
و مـَرا لحظهـ اے "شما" خطابـ میکنے
مـ ـن فاصلهـ ے "شمـ ـا" و " تـ ُـو" را
چگونهـ بایـ َـد پـ ـُر کنمـ ؟؟
دِلــمـ میخواهـد گریـِهـ کُنـَمـ
وقتے کِهـ زبانـَت میگیـرد
و مـَرا لحظهـ اے "شما" خطابـ میکنے
مـ ـن فاصلهـ ے "شمـ ـا" و " تـ ُـو" را
چگونهـ بایـ َـد پـ ـُر کنمـ ؟؟