دعای باران چرا؟
دعای عشق بخوان!!!
این روزها دلها تشنه ترند از زمین...
خدایا کمی عشق ببار...
فراموش کردنت به معجره می ماند؛
وقتی دیوار های خانه هم تو را به یادم می آورند..
من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد, پس چرا عاشق نباشم ...?
کاش میدانستم چیست ، آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری ست . . .
برای من که دلم از سکوت لبریز است
صدای پای تو از دور هم دل انگیز است
سکوت میکنم چون دیگر نمیدانم چه کنم با این دنیا....
بهترین لحظه برایم زمانیست که چشمانم را می بندم و به تو فکر می کنم.
ادامه...
رسول اکرم (ص):اُدعُوا اللهَ وَ اََنتم مُوقِنونَ بِالاِجابَةِ وَاعلَموا اَنَّ اللهَ لا یَستَجِیبُ
دُعاءَ مِن قَلبِ غافِلٍ لاه؛
خدا را بخوانید و به اجابت دعاى خود یقین داشته باشید و بدانید که خداوند دعا را از قلب غافل بیخبر نمى پذیرد
سلام وبلاگ زیبایی دارید شما
منم خوشحال میشم بهم یه سری بزنی
درضمن با تبادل لینک موافقی؟
اگه موافقی یه نظر دراین مورد به من بدید
من منتظر جواب شما در مورد تبادل لینک هستم
خدایا!
من دلم قرصه!
کسی غیر از تو با من نیست
خیالت از زمین راحت، که حتی روز روشن نیست
کسی اینجا نمیبینه، که دنیا زیر چشماته
یه عمره یادمون رفته، زمین دار مکافاته
فراموشم شده گاهی، که این پایین چه ها کردم
که روزی باید از اینجا، بازم پیش تو برگردم...
یادمون باشه که هیچکس رو امیدوار نکنیم بعد یکدفعه رهاش کنیم چون خرد میشه میشکنه و آهسته میمیره
یادمون باشه که قلبمون رو همیشه لطیف نگه داریم تا کسی که به ما تکیه کرده سرش درد نگیره
یادمون باشه قولی رو که به کسی میدیم عمل کنیم
یادمون باشه هیچوقت کسی رو بیشتر از چند روز چشم به راه نذاریم چون امکان داره زیاد نتونه طاقت بیاره
یادمون باشه اگه کسی دوستمون داشت بهش نگیم برو نمیخوام ببینمت چون زندگیش رو ازش میگیریم...
چــه فـــــرقی دارد
پشـــت میـــــله هـــا بـــاشی
یــــا در خیــــابـــان هـــای شهـــر در حــــال قــــدم زدن
وقتـــــی که ارزوهــــایـتــــــــــ.....
در حبـــــس باشنــــد.....
وقتی به پایان “من و تو” اندیشیدی
باورت نبود که پایان من و تو فقط پایان “ما” نیست
آغاز دنیایی است بی “ما”
و دنیا بدون “ما ”
پر است از هزاران “من و تو” ی تنها....
اگر تو نبودی عشق نبود
همینطور
اصراری برای زندگی
اگر تو نبودی
زمین یک زیر سیگاری گلی بود
جایی
برای خاموش کردن بیحوصلگیها
اگر تو نبودی
من کاملاً بیکار بودم
هیچکاری در این دنیا ندارم
جز دوست داشتن تو
سالهاست
تلفنی در جمجمهام زنگ میزند
و من
نمیتوانم گوشی را بردارم
سالهاست شب و روز ندارم
اما بدبختتر از من هم هست
او
همان کسیست که به من زنگ میزند !
تو نیستی
اما من برایت چای میریزم
دیروز هم
نبودی که برایت بلیت سینما گرفتم
دوست داری بخند !
دوست داری گریه کن !
و یا دوست داری
مثل آینه مبهوت باش
مبهوت من و دنیای کوچکم
دیگر چه فرق میکند
باشی یا نباشی
من با تو زندگی میکنم .
ناامید نیستم
از امید بگویم
آنچه هست
یاس مطلق نیست
عاقبت یک کلید
به قفل زنگار گرفته ما نیز میخورد
همان ماه
که به پنجرههای دیگران میتابد
به پنجرههای ما نیز
خواهد تابید
فقر ما را زیبا کرده است
یک روز
کسی نیز برای ما شعر خواهد گفت
برایم کتابی بخوان
کتابی که هر واژهاش عطر مخصوص دارد
و هر صفحهاش ابتدای بهار است
و هر فصل آن، شاخهای از رسیدن.
کتابی که بوسیدنت را
به باران بدل میکند
و خندیدنت را
به دریای آرام.
برایم کتابی بخوان با سرانگشتهایت.
ناملایمترین حرفها را
گاه زیباترین دستها مینویسند.
غیرعادیترین عشقها، گاه
حاصل گفت و گوهای معمولی ماست.
زندگی، هیچ تفسیر قطعی ندارد
هیچکس از سرانجام آیینهها مطمئن نیست.
گاه با یک سلام صمیمی
شکل آرامش تو به هم میخورد
گاه با یک خداحافظی به موقع
رستگاری رقم میخورد.
پشت این در که وا میکنی
ـ احتمالش زیاد است ...
بادها
قابل پیشبینی نباشند !
رسول خدا- صلّی الله علیه و آله- می فرماید: « هر که در هر صبح ده مرتبه و در هر شام ده مرتبه بر من صلوات فرستد، من او را دریابم در وقتی که محتاج به آن باشد. »
منو اینجوری نیگا نکن سهیلی هــــــــا من خیلی آدم فروشم یهو دیدی در جواب مامانت گفتم من بی تقصیرم گل پسرت اغفالم کرد هی مامانم مامانم کردو ازم تعریفید ما هم که خوش خوشانمون میشد فکر کردم کجا برم پسر به این ماهــــــــــــی پیدا کنم اینه که گفتم بچّمه دیگه( دزدیدمش) الانم پسش نمیدم
♦ بوی خوش ♦
مرا ، بسان بُتی مپندار که از همه رانده شدهست ؛ که عابدی ندارد...
بسا که از لحظهی ولوج من ، سالیانیست میگذرد ؛ آری...
ولی بوی خوشش را از یاد نبردهام ؛ هنـــوز...
"سهیل"
رسول اکرم (ص):اُدعُوا اللهَ وَ اََنتم مُوقِنونَ بِالاِجابَةِ وَاعلَموا اَنَّ اللهَ لا یَستَجِیبُ
دُعاءَ مِن قَلبِ غافِلٍ لاه؛
خدا را بخوانید و به اجابت دعاى خود یقین داشته باشید و بدانید که خداوند دعا را از قلب غافل بیخبر نمى پذیرد
[گل]منتظر نظرات شما عزیز می باشم[گل]
سلام وبلاگ زیبایی دارید شما
منم خوشحال میشم بهم یه سری بزنی
درضمن با تبادل لینک موافقی؟
اگه موافقی یه نظر دراین مورد به من بدید
من منتظر جواب شما در مورد تبادل لینک هستم
سلام

ممنونم
با کمال میل
خدایا!
من دلم قرصه!
کسی غیر از تو با من نیست
خیالت از زمین راحت، که حتی روز روشن نیست
کسی اینجا نمیبینه، که دنیا زیر چشماته
یه عمره یادمون رفته، زمین دار مکافاته
فراموشم شده گاهی، که این پایین چه ها کردم
که روزی باید از اینجا، بازم پیش تو برگردم...
دستهایم را کسی نمیگیرد... در جیب میگذارم... شاید در ته جیبم خاطره ای مانده که هنوز گرم باشد...
ب وب منم سر بزن...خوشحال میشم
حتمآ پریسا جون
میدونی بن بست زندگی کجاست؟ جایی که نه حق خواستن داری و نه توانایی فراموش کردن
نمی دانم چه کسی دست اتفاق های خوب زندگی ام را گرفته که دیگر نمی افتند
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
بــرخی آدمها به یــک دلیل از مــسیر زنــدگی
مــا می گــذرند:
بـه مــا درسهایی بــیامــوزند کــه اگــر
"می مــاندند"
هــرگز یــاد نــمی گــرفتیم...
با هـــــم و همـــــــراه هـــــــم باشیم
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
بهترین مترجم کسی ست که...
"سکوت"را ترجمه کند!!
یادمون باشه که هیچکس رو امیدوار نکنیم بعد یکدفعه رهاش کنیم چون خرد میشه میشکنه و آهسته میمیره
یادمون باشه که قلبمون رو همیشه لطیف نگه داریم تا کسی که به ما تکیه کرده سرش درد نگیره
یادمون باشه قولی رو که به کسی میدیم عمل کنیم
یادمون باشه هیچوقت کسی رو بیشتر از چند روز چشم به راه نذاریم چون امکان داره زیاد نتونه طاقت بیاره
یادمون باشه اگه کسی دوستمون داشت بهش نگیم برو نمیخوام ببینمت چون زندگیش رو ازش میگیریم...
تلخ است که لبریز حقایق شده است
زرد است که با درد موافق شده است
عاشق نشدی و گر نه می فهمیدی
پاییز بهاری است که عاشق شده است
نه بهـــــار با هیــــچ اردیبهــــشتی
نه تابســــتان با هیچ شـــــهریوری
و نه زمســـــتان با هیچ اســــفندی...
به اندازه پاییــــــــز
به مـــذاق خـــیابان ها خوش نیـــامد!
پایـــیز "مـــهــــری" داشت
که بر دل هــــر خـــیابان و رهگـــذری مـــی نشست.
دوست گلم سلامممممم
__ _?????____????
___????__????_???
__???____????__???
__???_???___??__??
__???__???????___???
___???_????????_????
???_??_???????__????
_???_____????__????
__??????_____?????
___???????__?????
______???? _??
______________??
_______________?
_????_________?
__?????_______?
___????________?
____?????______?
_________?______?
_____???_?_?__?
____?????__?_?
___??????___?_____?????
____????____?___???_?????
_____??____?__??____??????
______?___?_??_______????
_________???__________??
_________??____________?
_________?
________?
________?
آپمممممممممم
زود بیا
راستی به این صفحه دوم ماهم یه سربزن
www.jmp.blogsky.com
سلام
چشم
حتمآ
سوگند به مهر
که هیچ اندیشه ایی
بی آن توان ایستایی ندارد .....
اگر دل کندن آسان بود فرهاد به جای بیستون دل میکند
چقدر سخت است خندان نگه داشتن لب ها در زمان گریستن قلبها
اگر احساسم را هم خواستی بخری، به روی بسته اش دقت کن...
نه قیمت دارد، نه تاریخ انقضاء...
برعکس احساسات تو که بارکد دارد!
حساب شده ی حساب شده...
دوست داشتن یعنی بیست نفر واست سالاد فصل سلطنتی درست میکنند ، لب نمیزنی . . .
ولی دوست داری تره ای رو بخوری که “ اون ” هیچوقت واست خرد نمیکنه !
چــه فـــــرقی دارد
پشـــت میـــــله هـــا بـــاشی
یــــا در خیــــابـــان هـــای شهـــر در حــــال قــــدم زدن
وقتـــــی که ارزوهــــایـتــــــــــ.....
در حبـــــس باشنــــد.....
وقتی به پایان “من و تو” اندیشیدی
باورت نبود که پایان من و تو فقط پایان “ما” نیست
آغاز دنیایی است بی “ما”
و دنیا بدون “ما ”
پر است از هزاران “من و تو” ی تنها....
ﭼـﻘـﺪﺭ ﺧـﻮﺑـﻪ ﺑـﻌـﻀـﯽ ﺍﺯ ﺁﺩﻣـﺎ
ﺑـﺪﻭﻧـﻦ
ﮐـﻪ ﺍﮔـﺮ ﭼـﻴـﺰﯼ ﺭﻭ ﺑـﻪ ﺭﻭﺷـﻮﻥ
ﻧـﻤـﻴـﺎﺭﯼ
ﺍﺯﺳـﺎﺩﮔـیتـــــ ﻧـﻴـﺴـﺖ !
بلکه ﺩﺍﺭﯼ ﺣـﺮﻣـﺖ
ﻳـﻪ ﺭﻭﺯﺍﻳـﯽ ﺭﻭ
ﻧـﮕـﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﯼ
ﮐـﻪ ﺍﻭﻧـﺎ ﻳـﺎﺩﺷـﻮﻥ ﺭﻓـﺘـﻪ!!!
هر رد پای اهویی را که دیدی دنبال نکن!!! این روز ها زیادند گرگ هایی که با کفش های اهو تو را به قتلگاه می برند ...
امشب روی پل با چشمان بسته راه میروم تا نشانت دهم چه دلی دارم.......فردا دیدنیست.......دل من روی زمین زیر پل ریخته است..!!!
ماهیگیر دلش سوخت
اینبار ماهی بود ک از تنهایی قلاب را رها نمیکرد...
گفت : بزن به سلامتی پت و مت !
گفتم : حتما به خاطره اینکه خنده دار بودن ؟
گفت : نه ، به این خاطر که تا تهش با هم بودن !
دقـــت کردیـــن همـــیشه بدتریـــن نامردیـــو از اونـــی
میبـــینین که بیشـــترین ادعـــای مـــردونگـــیو داره ;)
پشت پنجرهی شعر ایستادهام
به تو نگاه میکنم
تو تنها دلخوشی منی
و فقط
از پشت همین پنجره دیده میشوی !
همیشه او مرا ترک کرد
همیشه من گریان ماندم
بعد از رفتن کشتی
بعد از غروب آفتاب ...
همیشه پیشانی من
به دیوار حسرتها کوبیده شد و شکافت
این چه عشقی بود !؟
اگر تو نبودی عشق نبود
همینطور
اصراری برای زندگی
اگر تو نبودی
زمین یک زیر سیگاری گلی بود
جایی
برای خاموش کردن بیحوصلگیها
اگر تو نبودی
من کاملاً بیکار بودم
هیچکاری در این دنیا ندارم
جز دوست داشتن تو
از من خسته شدهای میدانم
اما کمی صبرکن
همهچیز به پایان خواهد رسید
به پایان خواهد رسید این روشنایی
مرگ خواهد آمد
و چراغها را خاموش خواهد کرد ...
هرکجا بروی
خواهم آمد
ماه شدهام
همسفر تمام مسافران.
هرکجا باشی
بر کلبهات خواهم تابید
تا خاطرهای زاده شود
از هرچه عشق و زیبایی.
دوستت میدارم .
سالهاست
تلفنی در جمجمهام زنگ میزند
و من
نمیتوانم گوشی را بردارم
سالهاست شب و روز ندارم
اما بدبختتر از من هم هست
او
همان کسیست که به من زنگ میزند !
تو نیستی
اما من برایت چای میریزم
دیروز هم
نبودی که برایت بلیت سینما گرفتم
دوست داری بخند !
دوست داری گریه کن !
و یا دوست داری
مثل آینه مبهوت باش
مبهوت من و دنیای کوچکم
دیگر چه فرق میکند
باشی یا نباشی
من با تو زندگی میکنم .
ناامید نیستم
از امید بگویم
آنچه هست
یاس مطلق نیست
عاقبت یک کلید
به قفل زنگار گرفته ما نیز میخورد
همان ماه
که به پنجرههای دیگران میتابد
به پنجرههای ما نیز
خواهد تابید
فقر ما را زیبا کرده است
یک روز
کسی نیز برای ما شعر خواهد گفت
ما به ایستگاهها رفتیم
تا دور شدن را
از قطارها یاد بگیریم .
خستهام
خیلی خسته
به من جایی بدهید
میخواهم بخوابم
یک تخت خالی
یک دنیای خالی
یک قلب خالی ...
وه چه بیرنگ و بینشان که منم
کی ببینی مرا چنان که منم
..
..
کی شود این روان من ساکن
این چنین ساکن روان که منم
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو
سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
ور ازین بیخبری رنج مبر هیچ مگو
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو
گفتم ای عشق من از چیز دگر میترسم
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو
من به گوش تو سخنهای نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو
قمری جان صفتی در ره دل پیدا شد
در ره دل چه لطیف است سفر هیچ مگو
گفتم ای دل چه مه است این دل اشارت میکرد
که نه اندازه توست این بگذر هیچ مگو
گفتم این روی فرشته است عجب یا بشر است
گفت این غیر فرشته است و بشر هیچ مگو
گفتم این چیست بگو زیر و زبر خواهم شد
گفت میباش چنین زیر و زبر هیچ مگو
ای نشسته تو درین خانه پر نقش و خیال
خیز ازین خانه برو رخت ببر هیچ مگو
گفتم ای دل پدری کن نه که این وصف خداست
گفت این هست ولی جان پدر هیچ مگو
چنان ابری بر دلم میبارد
که باران را
گریه میکنم ...
ﻣﻦ ﻫﻨوز
ﮔﺎﻫﯽ
یباشکی ﺧﻮﺍﺏ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽﺑﯿﻨﻢ
یباشکی ﻧﮕﺎﻫﺖ ﻣﯽﮐﻨﻢ
ﺻﺪﺍﯾﺖ ﻣﯽﮐﻨﻢ
ﺑﯿﻦ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ،
ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ
ﺗﻮ ﺭﺍ
یباشکی ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ..
بی رحم !
عکس رادیولوژی بگیر
میخواهم بدانم
قلب داری ؟!
عکس سیاه و سفیدت
صفحه شطرنجیست
که یک شاه دارد
برایم کتابی بخوان
کتابی که هر واژهاش عطر مخصوص دارد
و هر صفحهاش ابتدای بهار است
و هر فصل آن، شاخهای از رسیدن.
کتابی که بوسیدنت را
به باران بدل میکند
و خندیدنت را
به دریای آرام.
برایم کتابی بخوان با سرانگشتهایت.
ناملایمترین حرفها را
گاه زیباترین دستها مینویسند.
غیرعادیترین عشقها، گاه
حاصل گفت و گوهای معمولی ماست.
زندگی، هیچ تفسیر قطعی ندارد
هیچکس از سرانجام آیینهها مطمئن نیست.
گاه با یک سلام صمیمی
شکل آرامش تو به هم میخورد
گاه با یک خداحافظی به موقع
رستگاری رقم میخورد.
پشت این در که وا میکنی
ـ احتمالش زیاد است ...
بادها
قابل پیشبینی نباشند !
♦ گروه خونی ام تو مثبت است ♦
(بد توو کار نیست) حک میکنم ღ
ღ خاطرات تو رو چه خوب چه خوب
------------------------------------------------------
خدا نگهدار شادی جان..
خدا به همرات


شاد باشیو سلامت
| آری تکـــــرار میکنم ؛ تکــــرار میخواهد دلم تکرار تکرار تو... |
♦ به امید دیدار تو روان هستم ♦
چه خوب بود
اگر بین من و تو
نه رودی بود و نه کوهی
و نه سایهی هیچ ناامیدی
و نه هیچ آفتاب تند سوزانی
بین ما فقط راهی بود
هموار
و صاف
و روشن
که قلبهای ما را به هم میپیوست
که تنهای ما را به هم میپیوست
ولی دیگر مرا امید رفتن به چنین راهی نیست
و چشمم از دیدن پستی و بلندی
راهها و ناهمواریهایشان
فرسوده است
گامهایم از رفتن در تاریکی
به ستوه آمدهاند
تنم آرزوی فراموشی را دارد
ولی هنوز قلبم چون شمعی میسوزد
و من برین کوره راههای ناهموار
به امید دیدار تو
روان هستم.
↓
به امید دیدار تو روان هستم
چه خوب بود
اگر بین من و تو
نه رودی بود و نه کوهی
و نه سایهی هیچ ناامیدی
و نه هیچ آفتاب تند سوزانی
بین ما فقط راهی بود
هموار
و صاف
رسول خدا- صلّی الله علیه و آله- می فرماید: « هر که در هر صبح ده مرتبه و در هر شام ده مرتبه بر من صلوات فرستد، من او را دریابم در وقتی که محتاج به آن باشد. »
[گل]منتظر نظرات شما عزیز می باشم[گل]
ممنون
چشم
مامانم ؟؟
یعنی میگی : بقول معروف هوا پس ــه !!
♦ نگران نباش که "با تو" هیچ وقت هوا پس نیست..
منو اینجوری نیگا نکن سهیلی هــــــــا


من خیلی آدم فروشم
یهو دیدی در جواب مامانت گفتم من بی تقصیرم گل پسرت اغفالم کرد هی مامانم مامانم کردو ازم تعریفید ما هم که خوش خوشانمون میشد فکر کردم کجا برم پسر به این ماهــــــــــــی پیدا کنم اینه که گفتم بچّمه دیگه( دزدیدمش)
الانم پسش نمیدم
|بی ادبیه تنها تنها بخوریم خوب یه چایم با خدامون میخوریم بهتره که دیگه نه؟





























































عاشقتم 
























چـــــــه شــــَــــــــود|
وآآآآآی وآآی واااااای
وای خدااااااااا
ای خدا..
دستهای پاک ـتو میبوسم.. مؤمنانه..
قربونت برم پسر عزیز خودمـــــــــــــی



هه فردا مامانت نیاد شکایت (آقـا روزِ روشن بچمونو دزدیدن)
چرا غم ها نمیدانند ک سلطان غم هایم.....