تا چشم کار میکند ، نـــــــــــیستی ...
این غم انگیزترین چــــــــــــــــــــــــــیزیست ،
که مــــــــــــــــــــــیشد دیــــــــــــــــــــــــــــــــــد ...
کاش کـــــــــــور بــــــــــودم ،
چشمـــانم را بـــــــــی حضورت نـــــــــــمی خواهم ... !
دلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتنگی نــــــــــــــــــــــــــــــــــــبودنت را ،
به رخ لــــــــــــــحظه هایم مــــــــــــــــیکشند ... !!!
زنـבگے زیباسـتـــ
بــﮧ زیبایے چشمهاے پـُـفـ ڪرבه از
هِق هِق هــآے شَبــآنـﮧ
بــﮧ زیبایے بغــض نَفَس گیـر روزانــﮧ...
بــﮧ زیبایے قلبــِ تڪـﮧ تڪـﮧ شُده اَز
شڪستنهاے بیشمـآر
بــﮧ زیبایے نفسے ڪــﮧ از تَنگے بالـا نمیایــَב ...
بــﮧ زیبایے تمام شُـבטּ تـבریجے مـטּ ...
آرے
..
زنـבگے زیباستــ ـــ....
من دلـم می خواهد
ساعتی غرق درونم باشم !!
عاری از عاطفـه ها…
تهی از موج و سراب…
دورتر از رفــقا…
خالی از هر چه فراق..!!
من نه عاشــق هستم ؛
و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من…
من دلـم تنگ خودم گشته و بس...!!!
به سلامتیه کسایی که صادقانه و بدون هیچ غروری
این جمله رو به زبون میارن :
” خیلی دلم برات تنگ شده
عشق
در یک لبخند به دنیا می آید
در یک بوسه زندگی می کند
و در یک قطره اشک می میرد
ایرادی ندارد بگذاریم شعبده بازها
از خطای دیدمان پولی درآورند ،
امــــــــــــا ...
ابلهانه است بگذاریم بعضی ها
از خطای شعورمان نانی بخورند ...!!!
خیلی سخته ...
به خاطر کسی که دوسش داری
همه چیز رو از سر راهت خط بزنی!!...
بعد بفهمی ...
خودت تو لیستی بودی که
اون به خاطر یکی دیگه...
خطت زده..!
►►وَقـتـے نیستے ،◄◄
►►هـَمـ مـَטּ هـَمـ בُنیـآ نـَقـآشے مے کـُنیـمـ◄◄
►►مـَטּ بـآ مـِבاבِ سیـآهـ◄◄
►►בُنیـآ بـآ مـِבاבِ سـِفـیـב◄◄
►►مـَטּ روزایِ בُنیـآ رو رَنگ میزَنـَمـ◄◄
►►בُنیـآ موهآیِ مـَنـو...◄◄
مـَـرا بــآ خـیالتـــ تَنهــــا نـَگــذار
خـیالتـــ اصــلا بـﮧ تـــــو نرفـتـﮧـ اَســـتــ
مهــــــربان نیستــ .. !
آزارمــ مےבهـــــב
בلمـــ خـوבتـــ را مےخواهـــــَב (!)
میخواهمتــــــــــــــــــــ …
ولــــی…
دوری…
خیلی خیلی دور
نه دستم به دستانـــــــت میرسد
نه چشمانم به نگاهتــــــــــــــــــ.
هـَمــه بـدهے هایـــَم را هــَم کـِـه صــآفــ کـُـنـم
بــه " دل خــود " مــدیـون مےمــآنم...
بــرای تمـام
"دلــم مےخواســـت" هاے
بے جواب مــانـده اش !!
به هرکسی که می رسی ، می گوید :
آدم فقط یکبار عاشق می شود ..
دروغ است …
تو باور نکن …
مثلاً خود من ، هرروز ، دوباره ، عاشقت می شوم …
کـاش میـشُد
کـمی اَز غُـصه هایم را بر دوش خـُدا بگذارم
تا بداند دلـ♥ــتنگی چقدر حـَجـم دارد!
تا بـداند دِلـتنــ♥ـگ کـه باشی
شادتـَرین لحـظه ها هـم سرد و بارانیست....!!
بی تو بودن تلخ ترین لحظات من و.....
سخت ترین امتحان الهی ست....
نفر ازم پرسید : میشناسیش؟؟!
هزارتا خاطره ازت اومد جلوی چشمم ،
اما فقط یه لبخند زدم و گفتم : میشناختمش….
دست عشق از دامن دل دور باد!
میتوان آیا به دل دستور داد؟
میتوان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد؟
موج را آیا توان فرمود: ایست!
باد را فرمود: باید ایستاد؟
آنکه دستور زبان عشق را
بیگزاره در نهاد ما نهاد
خوب میدانست تیغ تیز را
در کف مستی نمیبایست داد
دلگیرم از تنهایی های مکرر . . .
از مردمانی که بودنشان را ادعا میکنند . . .
و از زمانه که محبت طلب کردم و هیچ نبود .. . .نه دستی . . .نه دوستی . . .
و باز تنهایی...!!!
به شبنمیمیماند آدمی
و عمر چهل روایتش،
به لحظه رویت نور
بر سطح سبز برگی
میلغزد و بر زمین میچکد....
تا باری دیگر
و کی؟
و چگونه؟
و کجا؟
ﯾﻪ ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ...!
ﺍﻭﻧﻢ ﺑﺎ ﭘﺎﯼ ﺧﻮﺩﺕ ...!
ﺑﺎﯾﺪ ﺟﺎﺕُ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻨﯽ... !
ﺩﺭﺳﺘﻪ ﺗﻮ ﺷﻠﻮﻏﯿﺎﺷﻮﻥ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﻤﯿﺸﻦ ﭼﯽ ﻣﯿﺸﻪ !
ﻭﻟﯽ ﺑﺪﻭﻥ ....
ﯾﻪ ﺭﻭﺯﯼ ...
ﯾﻪ ﺟﺎﯾﯽ ....
ﺑﺪ ﺟﻮﺭﯼ ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻦ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﯾﺮ ﺷﺪﻩ!
خیلی دیر...هه
چقدر تازگی دارد برایم ؛روزهایی که به امید آمدن کسی دلخوش نیستم ،
و شبهایی که از نیامدنش دلگیر نمی شوم ...
بی کسی هم عالمی دارد ... !!
دلم که میگیردبغض میکند
میشود وبال گردنم
دردهایم خیلی نیستند توهستی و فراموش کردنت
لعنتی دردم می اید وقتی بادردها یت کلنجارمی روم!!
گاهی وقت ها تو زندگی ،
میرسی به یه جایی که بن بست نیست
اما دیگه …
مقصدی نداری!
جهنـــــمـﮯ بـپـــا میــــکنــد
دلــــــــم / ..
وقـــــتـﮯ
شـــــــعرﮯ بیــــــاید و
تــــو
میــــــان آن نبــــاشــــﮯ ..
مــــی گــــویــنــد ســـــاده ام
مـــی گـــویـــنـــد تــــو مــــرا با یــک جمـــــلـــه
یـــک لبـــــخـنـــد
بــه بــازی میـــــگیــــری !
مــــــی گـــــوینــــد تـــرفنــدهـــایت، شـــیطنـــت هــــایت
و دروغ هایـــت را نمــــی فهمــــم . . .
. . . مــــــیگویند ســــاده ام !
اما تـــــو این را باور نکن
مــــــــن فـــــقــــــط دوســـتـــــت دارم
همیـــــــــن
و آنــــها ایــــن را نمـــــــیفــــهمنــــد
خدایا…
هیچ می دانی که همیشه به موقع
به دادِ دلم.. تو می رسی؟؟!
آنجا که خسته ام..
آنجا که دل شکسته ام..
آنجا که ازهمه ی عالم و آدم گسسته ام..
همیشه تو همان دستی هستی
که می گیری از دلم غبارِغمها را،
خدایا….. سپاس
مـَــن ..
طَعـــم شیرین یافتن را
در طَعم تلــخ از دَستــــ ـــ ـ دادن یافتــَـم
و در این میان
سَهم من تنهـــــا یک یادَتـــ ـــ ـ به خیر
ساده بود
یـــــک سَــــلآم پُـــــر رَنـگــــ
و چَنـــــد نقطـــه چینــ ...
بــــه عَــلآمـَتــــ جَـــوآبــهــــآیی
... کـــه هَــرگــز نـــدآدی
و یـکـــــ دَقیقــــه سـُــکوت
بـــه احتــــرآمــ تمــــــآم لَحظــــــه هــــآیی
کـــه در انتظــــآر پـــآسخ تـو مـُــــردنـــد
کِـنـــــارِ حوصِلــــــه ام بِمان ،
اگــــــر نَباشی ،
" دِلَــــــم " کِه هیچ !
" دُنیــــــا " هَـــم ،
" تَنــــگ " میشَوَد..
سوزاندم
و به آغوش باد سپردم
خاکستر تمام "دوستت دارم" هایی را
که هزار قرن و یک روز پیش
برایم فرستاده بودی !
تو را هم ؛
به خدا می سپارمت .
سوزاندم
و به آغوش باد سپردم
خاکستر تمام "دوستت دارم" هایی را
که هزار قرن و یک روز پیش
برایم فرستاده بودی !
تو را هم ؛
به خدا می سپارمت .
دلم برای یکی تنگ شده, که اگه بمیرم هم اجازه ندارم, بهش دوباره زنگ بزنم...!!♥
فرض کن پاک کنی برداشتم و نام تو را از سر نویس ِ تمام نامه ها
و از تارک ِ تمام ترانه ها پاک کردم...! فرض کن با قلمم جناق شکستم
به پرستش پروانه پشت کردم و چشمهایم را به روی رویش ِ رؤیا و روشنی بستم
فرض کن دیگر آوازی از آسمان ِ بی ستاره نخواندم... فرض کن حنجره ام از تکلم ترانه تهی شد
و دیگر شبگرد ِ کوچه ی شما، صدای آواز های مرا نشنید بگو آن وقت
با عطر ِ آشنای این همه آرزو چه کنم...؟ با التماس این دل ِ در به در
با بی قراری ٍ ابرهای بارانی... باور کن به دیدار ِ آینه هم که می روم
خیال ِ تو از انتهای سیاهی ِ چشمهایم سوسو می زند!
موضوع دوری ِ دستها و دیدارها مطرح نیست...!
آدم هـا می آینـد
زنـدگی می کننـد
می میـرنـد و می رونـد
امـا فـاجعـه ی زنـدگی ِ تــو
آن هـنگـام آغـاز می شـود کـه
آدمی می رود امــا نـمی میـرد!
مـی مـــانــد
و نبـودنـش در بـودن ِ تـو
چنـان تـه نـشیـن می شـود
کـه تـــو می میـری
در حالـی کـه زنــده ای ...
خواستم دل بــکـنم. . .
نمی گویم نشـــــد؛
اتفاقا شـــــــــــد !
من کَـــنـــده شدم !
این روزهــــــــا اما . . .
بدونِ دل پرسه مـی زَند بَـــــــــدَنم. . .
صبر کن
" عشق " که شکل گرفت
لب ، قلب ، چشم ، گویا می شود
و ذهن
پاک می شود از غبار
آن وقت
با من باش ، همیشه ی من
یکبار…
و فقط یکبار میتوان عاشق شد…
عاشق زن، عاشق مرد،
عاشق اندیشه، عاشق وطن،
عاشق خدا، عاشق عشق…
یکبار… فقط یکبار…
بار دوم دیگر خبری از جنس اصل نیست
تمــام حــرف،
بــر ســر حــرفــی اســت
کــه از گفتــن آن عــاجــزیــم . . .
وگرنه پرحرفی آسان است
و من می توانم بقیه ی عمرم را
بر ویرانه ی دلم کوکو کنم
تو اما
سعی کن ساکن باغی شوی
که بهارش هرگز غروب نمی کند
شاید آنجا همیشه جای خالی بودنم را احساس کنی
سیآهی لبهآیم
از سیگآر نیست
سیاه پوش هزار حرف نگفته است
کارم از یــکی بود یکی نبــود گذشتــه است …
من در اوج قصه گـــم شدم …
یکی ” بــود ” یکی ” نابــــود
ماندن همیشه خوب نیست
رفتن هم همیشه بد نیست
گاهی رفتن بهتر است. گاهی باید رفت
باید رفت تا بعضی چیزها بماند
اگر نروی هر آنچه ماندنیست خواهد رفت
اگر بروی شاید با دل پر بروی و اگر بمانی با دست خالی خواهی ماند
گاهی باید رفت و بعضی چیزها را که بردنی ست با خود برد
مثل یاد، خاطره، مثل غرور
و آنچه ماندنیست را جا گذاشت، مثل یاد، مثل خاطره، مثل لبخند
رفتنت ماندنی می شود وقتی که باید بروی، بروی
و ماندنت رفتنی می شود وقتی که نباید بمانی، بمانی
دلت که گرفت ، دیگر منت زمین را نکش
راه آسمان باز است ، پر بکش
او همیشه آغوشش باز است ، نگفته تو را میخواند ؟
اگر هیچکس نیست ، خدا که هست .
دلت که گرفت ، دیگر منت زمین را نکش
راه آسمان باز است ، پر بکش
او همیشه آغوشش باز است ، نگفته تو را میخواند ؟
اگر هیچکس نیست ، خدا که هست .
راستش را بگو
نکند تو همان
“این نیز”
هستی که
همیشه میگذری؟
وقتی کسی به شما نیاز دارد
گفتن " گرفتارم" بسیار آسان است...
اما وقتی شما به کسی نیاز دارید
شنیدن " گرفتارم" بسیار دردناک !!!
با هــــــــــم و همــــــــراه هـــــــم باشیم!!!
تو برو...
من هم برای اینکه راحت تر بروی
می گویم "برو خیالی نیست"
.
اما ....
کیست که نداند
.
بی تو
تنها چیزی که باقی می ماند
"خیـــال توست
میان حرف هایت می نوشتی: زندگی زیباست
و من هم زندگی رو در تو می دیدم
برو استاد خوبی ها
به من درس وفا دادی
و من هم خوب فهمیدم
وفا یعنی
خداحافظ
کـاش مـی فـهـمیـدی ....
قـهـر میـکنم تـا دسـتـم را مـحـکمتر بگیـری و بـلـنـدتـر بـگـویی:
بـمان...
نـه ایـنـکـه شـانـه بـالا بـیـنـدازی ؛
و آرام بـگویـى:
هـر طور راحـتـى .
نه در آسمـانـم نه در زمیـن ..
.
تنهـا در گُودیِ دستانِ خُــدا زندگی می کنم !
.
اگر خُــدا دست در نـور فـرو کُنَد به بهــشت می روم
.
و اگر دست در آتـش فـرو کُنَد به جَهَنَّـم .
.
اما چه فرقی می کند بهـشت یا جَهَنَّـم ؟؟؟
.
مهِّــم این است که در دستانِ خُـــدا زندگی میکنم
توهدفی ، من دنبال توام
تو معبودی ، من عبد توام
توعشقی ، من عاشق توام
تو نوری ، من شب پره توام
تو بال باش ، من پرنده ام
تو ارباب باش ، من برده ام
تو همراه باش ، من رونده ام
تو ناز باشی ، من نیازم
تو آوازباشی ، من یه سازم
خدایا فقط باش ، که بی تومی بازم .
اگر تو نبودی
زمین یک زیر سیگاری گلی بود
جایی
برای خاموش کردن
بی حوصلگیها
هر روز دیوآنـه تــَـر از دیروز !
+ و هیچ کس نـِـمـیدآند
+ پشت ایـن دیوآنگـی و سرخوشـی
+ چـه دردی را پنهان کرده اَم
دلم می خواهد نامت را صدا کنم
یک طور دیگر
جوری که هیچ کس صدایت نکرده باشد
یک طور که هیچ کس را صدا نکرده باشم
دلم می خواهد نامت را صدا کنم
یک طور که دلت قرص شود که من هستم
یک طور که دلم قرص شود که با بودن من ، تو هم هستی