برای بودن با تمام مردم دنیا
چقدر حیف است که من میمیرم و
غواصی در عمق اقیانوس ها را تجربه نمی کنم
میمیرم و حداقل یکبار زمین را از روی کره ماه
نمی بینم!!
دلم می خواست چند کلیسا ،معبد و مسجد بزرگ
جهان را می دیدم
و دلم می خواست یکبار هم که شده تا ارتفاعی
بلند پرواز می کردم
دلم می خواست های من زیاداند٬
بلنداند٫
طولانی اند٫
اما مهم ترین دلم می خواست های من این است
که:
انسان باشم٬ انسان بمانم و انسان محشور شوم!
چقدر وقت کم است تا وقت دارم باید مهر بورزم ٫
وقت کم است باید خوب باشم
مهربان باشم
و دوست بدارم همهٔ زیبایی ها را!
کنارم نیستی
اما
در من "تو"یی هست که
صبح ها با من از بستر برمی خیزد
و
روزها سایه وار همراهیم می کند
کنارم نیستی
اما
در من "تو"یی هست که
غروب ها
اندوه تنهایی ام را نظاره می کند
و
شب ها
تمام دهلیزهای خوابهایم را قدم می زند
کنارم نیستی
اما...
دوستت دارم بی پایان❤️❤️❤️
آتیشتم
همه چیز خوب است
جز احوالِ من
که مدت ها... مدت ها
از دیدنِ تو محروم بودم!
هــمه چیز خوب است
جز همان
گوشه ی خالیِ دلم...
"امیرمحمد مصطفی زاده"
چقدر تصویر و
متن زیباستتتتتتتتت❤❤❤❤❤❤❤❤❤
ممنونم دوست من مرسی از حضور گرمت
تو را
در هر گوشه از زمان
در تمام نبودن هایت
حس میکنم...
تو را
با فریاد بلند سکوتت مى شنوم...
و آواى بى صداى عشقت را
با دل و جان
در هر زمان پذیرا هستم...,,,
نه راه پیش دارم
نه پس
گویا مهره شطرنجی هستم
مات
چشم هایت ...
محمد شیرین زاده
دلم
خون شد
از بس
نیامدی!
بیا
قبل از این که قاب شوم
در چشمانت
قابم کن !
#ضیغم_نیکجو
آرزو کرده ام تورا
تورا آرزو کرده ام
درون کوچه پر است از
هوای تو اما
در چهار چوب قوانین کاغذهای سیاه
جایی برای خواستنت نیست
ازکوچه که میگذرم
هوای تو بیداد میکند
بی نصیب
چون گنجشکی
بازمانده ازباران
درپناه شیروانی ها
خیس نیامدنهایت
گم میشوم
ودراین انتظار شیرین
بی دانه ، بی آب
غرق باران
بی آنکه بدانی
بی آنکه بمانی
درهوای نبودنت
میمیرم.
اکبرسامی
. .
. با درودی مهربانانه
.
. در انتظار تو
. باران چو خشم وحشی توفان
. بر من تازیانه می کشد
. کاش می دانستی
. انتظار چه آتشی ست !!
.
.. خسرو فیضی ..
.........................................
. با درودی مهربانانه
.
. شمع شبستان عشق
. آفت پروانه شد
. روی تو زیبا صنم
. آفت خلق جهان !! [گل]
.
.. خسرو فیضی ..
.......................
امروز آرزو دارم
عشق باشد
و یک سلامتی و
امضای خدا
پای تمام آرزوهایت
[گل]
[گل][گل]
[مامیترا]
[گل][گل]
[لبخند]
[گل]
وقتی چشم از چشم تو برداشتم
به بی راهه افتادم!
دیگر قانون راهنمایی
هیچ جاده ای
آیین چشمان تو را ندارد!.
صدای دویدن
و نفس نفس زدن های
پاییز
پر کرده است
سکوتِ دلتنگی هایم را
پاییزِ جان
بیا که سخت دلم برایت
لبریز از خوش آمد است
#الهه_سادات_حسینی
هر چه می خواهند
ساعت ها را جلو ببرند ،
عقب بکشند ،
این چیزها عمر نبودنت را کوتاه نمی کند ....
درودهاااااااااا
تو مگر از تبار پاییزی ؟
نامت که می آید
شعرهایم رنگین میشود ،
زرد ، قرمز ، نارنجی ،
مهره هایم را خوب چیده ام ،
کیش کن دل را ،
ماتِ نگاه تو شدن
راز عشق است ....
کجای جهانی؟
پشت کدام پنجره اى؟
سپیدی صبح کدام شب تیره ای؟
خوشا به تو
خوشا به خاطره ات
که دل انگیزتر از شیدایی است
چه تنهاست ...
جادۀ قدیم هر شهر
شاید وانتی با چراغی نیم سوز
شاید ...
# محمّد ابراهیم گرجی
من برایِ حالِ خوبم ، می جنگم !
قوی بودن ؛ در دنیایِ من ، انتخاب نیست ،
یک قانونِ اساسی و اجباریست .
اوضاع ، هرچقدر که می خواهد ، بد باشد ؛
من شکست را ، نمی پذیرم !
به جایِ نشستن و افسوس خوردن ؛ می ایستم و شرایط را تغییر می دهم !
می جنگم ، زخمی می شوم ، زمین می خورم ، اما شکست ، هرگز !
من عمیقا باور دارم که شایسته ی آرامشم ،
و برایِ داشتنش ،با تمامِ توانم ، تلاش می کنم .
من آفریده نشده ام که تسلیم باشم ،
که مغلوب باشم ،
که ضعیف باشم !
من آمده ام که جهان را ، تسلیمِ آرزوهایم کنم ،
"من" خواسته ام !
پس می شود ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
. با درودی مهربانانه
.
. بگو کابوس آرزوهایم را در بغل گیرم و با روِیاهای خیالیام
. خوش باشم
. بگو آفتاب و مهتاب را حبس کنند تا گذر زمان را
. لمس نکنم
. بگو مرا به حال خود رها کنند و خلوت تنهاییام
. را بر هم نزنند . من از تن ها می ترسم
.
.. خسرو فیضی ..
....................................
. با درودی مهربانانه
.
. تو که خوب میدانی اندوه نبودنت تمام لحظههایم را زیر آوار
. غصه مدفون میکند ، خوب میدانی که لبخندت دلیل شادی هایم
. بود پس چرا تنها دلخوشیام را به ناخوشی مبدل کردی؟ کاش
. این جدایی خواب بود اما بیدارم و تو باز نیستی و من تلخی بیتو بودن
. را زندگی میکنم . بگو مگر کم دوستت داشتم ؟؟!!
.
.. خسرو فیضی ..
..............................
عشق قوت روزانهٔ دل ست
که باید هر روز تجدید شود
وگر نه
گرسنه می ماند
ملاقات تو
قراری ست که یک رؤیا
از خواب
به بیداری قدم می گذارد
درودهااااااا
صبحتون زیبــــــــــــــا
زیر سایبون چشمات تو شبستون نگاهت
یه جایی گوشه اشکات مچ عشقتو میگیرم
بین پاییز و زمستون انتظار و نم بارون
میون نامهربونی تا بخوای برات میمیرم
چون شمعم و سرنوشت ِ روشن، خطرم
پروانهٔ مرگ پر زنان دور سرم
چون شرط ِ اجل بر سر از آتش تبرم
خصم افکند آوازه که با تاج زرم!
اکنون که زبان شعله ورم نیست، چو شمع
وز عمر همین شبم باقی ست، چو شمع
فیلم نه به یاد ِ هیچ هندوستانی
پس بر سرم آتشین کجک چیست، چو شمع؟
از آتش دل شب همه شب بیدارم
چون شمع ز شعله تاج بر سر دارم
از روز دلم به وحشت، از شب به هراس
وز بود و نبود خویشتن بیزارم
مهدی اخوان ثالث
ویرانه دل ماست که با هر نِگه دوست
صد بار بنا گشت و دگر بار فُرو ریخت
سعدی
کودک که بودم؛
گمان میکردم
سردتر از بستنی
چیزی وجود ندارد..
حال که فکر میکنم
میبینم سرد تر از بستنی،
قلب آدمهاییست
که تا میفهمند دوستشان داریم
مارا ترک میکنند..!
فاضل_نظری
نگاهت
جادّۀ کمربندی ست
که دنیا را دور می زند
و دلم را به تو می رساند
متبرکند کسانی که؛
با مهر و ملایمت با دیگران،
سخن میگویند،
از کلمات تلخ روی بر میگردانند
و در کلامشان نشانی از،
نفرت و خشم نیست ...
عادت کرده ام
کوتاه بنویسم
کوتاه بخونم
کوتاه حرف بزنم
کوتاه نفس بکشم
تازگی ها
دارم عادت می کنم
کوتاه زندگی می کنم
یا شاید
کوتاه بمیرم
نمی دانم
فقط عادت …
مگر خدا
وعده ی گیسوانی مثل گیسوی تو را
در بهشت آن هم به برگزیدگانی
از نیکوکاران نداده بود؟
پس تو اینجا چه می کنی؟
یا خدا بخشنده تر شده
یا من رستگار شده ام
اما قیامت که نشده
تو قیامت به پا کرده ای...
افشین یداللهی
چه بسیارند گل هایی که میشناسم
اما
نامشان را نمیدانم
چه بسیارند گل هایی که نمیشناسم
اما
نامشان را میدانم
نه میشناسمت
نه نامت را میدانم
ای که از همه گلها بیشتر دوستت دارم
ضیاء موحد
. با درودی مهربانانه
.
. برایم از احساسی بنویس که صورتش از اشک هجران
. خیس نشده باشد !!
. از میلاد وفا بگو تا عشق جاودانه شود [گل]
، تا کوچهها خالی از انتظار و شب ها خالی از تنهایی شوند.[گل]
.
.. خسرو فیضی ..
..............................
. با درودی مهربانانه
.
. نازنین قایق دلخوشی هایمان را در دریای عشق
. به سویم روانه کن ، برایم حرفی نو بگو
.
. ترنم آرزهایمان . پیام عاشقانه ی قاصدک ها خواهد شد[گل]
.
.. خسرو فیضی
.............................
شده ام ابر که با گریه فرو بنــــــشانم
آتش صاعقه ای را که خود افروخته ام
*فاضل نظری
فـرهنـگ لـغـتهــا
نـیـاز بـه ویــرایــش دارند
بـرای مـعنی دلـتـنـگی
احتیـاج بــه ایــنهــمـه کـلمه نــیـســت,
دلتنـگی یــعنـــی
تـــو . . .
در سکوت شب گوش کن…
حتی از این فاصله ی دور هم می توانی صدای تپش های قلب مرا بشنوی
که برای خاطر تو می تپد
می دانم شب ها دیگر آرزویم نمی کنی اما از تو چه پنهان من هنوز
با صدای قدم هایت در میان خاطراتم از خواب می پرم
. با درودی مهربانانه
.
. قلعههای شادیام فرو ریختهاند ، اسب های صداقتم
. رام تو گشتهاند ، فیل های غرورم به زانو درآمدهاند،.
. با صفحه شطرنج دلم چه کردهای که سربازهای حرف هایم
. تفنگ سکوت رو به من گرفتهاند، وزیر غیرتم در دوئل باخته است
. و شاه دلم، همان یک حرکتش را به تو بخشیده.
. لولی وش مغمومم، عشق یک بازی بود
. من چه بیتجربه بازی کردم. [ناراحت]
.
.. خسرو فیضی ..
...............................
زیبا بود هوس شطرنج کردیم
. . با درودی مهربانانه
.
. هر برگ از دفتر زندگی ام پر از حسرت است
. و ساحل روِیاهایم غرق در زیر امواج درد آلود غم ها مانده است.
. مرا دیگر تاب شنیدن نالههای دلی نیست.
. برایم قصهای بگو که از غصه خالی باشد یا شعری بخوان
. که شاعرش دلسوخته نباشد.
.
.. خسرو فیضی ..
..............................
می رهم
از خویش و
می مانم ز خویش
هر چه بر جا مانده ویران میشود
روح من
چون بادبان قایقی
در افقها دور و پنهان میشود
#فروغ_فرخزاد
بیدارم کن
خوابی که مرا برده
بر نمی گرداند
تکانم بده
این شب دنباله دار
دارد چشمهایم را به هم می دوزد
و رد پای فراموشی
سلول های مغزم را خط خطی می کند
چراغ ها را روشن کن
تاریکی
شبیه لکه ی جوهر
پخش میشود روی حافظه ام
صدایم کن
می ترسم،
خوابی که مرا برده...
برنمی گرداند!
شاید بتوان راه بیانش را بست
یا اینکه رگ خون روانش را بست
زخمی که روایتگر دردی باشد
با چسب نمی توان دهانش را بست
# جلیل صفربیگی
دهان کوچک واژه هایم
پر از اسم تو ست
از نفس هاشان
نسرینُ یاسمن می ریزد
بر سرُ روی شعر من
بندر کوچکی
که در نسیم چشمانت
به ساحل خیال من
ماهُ بنفشه می برد
و من
پر از هوای آزاد جهان
گم می شوم
در جمعیّت تو
درودهااااااااااا
حال من
به وقتِ تو خوش ست
و من در بالکن ابرها
برایت یک فنجان خیال
با طعم باران می ریزم
نوش جان چشمانت
. با درودی مهربانانه
.
. آخر تو در آغوش کدام ثانیه متولد شدی که اینچنین با لحظههایم
. پیوند خوردی تا دلم برای لمس نم باران و دستانم برای نوشتن
. از تو به پرواز درآیند . قلبم هنوز محتاج تر از آن است که بخواهی
. ساده از کنارش بگذری و تا ابد حکم نبودنت را بر اندام
. شیشهای من حک کنی !!! [قلب شکسته]
.
.. خسرو فیضی ..
.................................
. با درودی مهربانانه
.
. این منم رد پای شب بر دل برفی زمین
. فاجعه آفتابی . . سایه سکوت عصر آهن . و سکوت من
. هق هق واگویه های نگفتنی است
. فقط اندکی مرا دریاب
.
.. خسرو فیضی ..
...................................
گفتم عشق چیستـ
گفتـ همان حس دلتنگی
که گفتی ..
نرفته دلتنگـ گشته استـ دلم
بیچاره میکند مرا ..
#آراد
دوست داشتن
آخرین داشتهٔ آدمیست،
پنجره را باز بگذارید
ما چیزی برای پنهان کردن نداریم...
از رها کردن نترس
باور کن هیچ کس نمی تواند
چیزی که مال توست را از تو بگیرد
و تمام دنیا
نمی توانند چیزی که مال تو نیست را برایت حفظ کنند
همــه چیــز سـاده است
زنـدگــی…
عشــق…
دوست داشتــن…
عـادت کــردن…
رفتــن…
آمــدن…
امــا چیــزی کـه ســــــاده نیست
بـاور ایـن سـاده بـودن هـاست !
در حسرت گذشته ماندن ،
چیزی جز از دست دادن امروز نیست...
در این روز زیبای پاییزی برایتان
رویاهایی آرزو میکنم
تمام نشدنی و آرزوهایی
پرشور در پرتو الطاف الهی
روزتون غرق در عطر گل...
اگر صد گونه غم داری، چو نرگس
به روی زندگی لبخند! لبخند!
امید تازه را دَریاب و دُریاب
غم دیرینه را بگذار و بگذر.
#فریدون_مشیری