دلخسته

دلخسته

قصه ی دلتنگی های مـن
دلخسته

دلخسته

قصه ی دلتنگی های مـن

کـــوچه یِ رویـــا






 

شــب اســم تمـام روزهــــائیسـت


کـــه بــه دیـــدنــم مـــی آیــــی


در کـــــوچـــه هـــایِ رویــا...!



نظرات 8 + ارسال نظر
ح.د ائلیاد شنبه 17 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 09:49 ب.ظ

باوری شکست

تا خاطری نرنجد

و اینگونه اند افسانه ها

تا دیدگان به تیرگی انتظار، خو کنند

(خیلی تصادفی اسم وبم رو برای جستجو نوشتم و با کوچه ی رویای شما برخورد کردم وخواستم نوشته ای داشته باشم برای یادگاری/ دوستان پر مهری دارید و نوشته های پر احساس/رویا هایتان پر از شادی و شادیهاتان رویایی

ممنونم دوستِ عزیز
خیلی لطـــف کردی
اما ای کـــــاش آدرسِِ وبتونو میدادین تا کمی از محبتتونو جبران کنم
به هر حال خیلی خوشحال شدم از حضورِ گرمتون

امیر دوشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:08 ب.ظ

من هرشب برای دیدنت از فرسخ ها راه دورمیایم اما افسوس که هنوز رویا میبینی.(رویاهم راست میگه)

باران بزن شاید تو خواموشم کنی

شاید امشب سوزش این زخم ها را کم کنی!

آه باران من سراپا وجودم آتش است!

پس بزن باران!

بزن شاید تو خاموشم کنی!

عجب گرفتاری شدیم هـــا
بابا رویا یه چـــِی گفت حالا ،شما چـــــــــــــرا باور میکنین
شیطونه میگه یکی پیدا کن بنشون این وسط ...
گمونم باید برم سراغ ستوده جونم
*********************************
مرسی از حضورت آق امیر

نازنین دوشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:21 ب.ظ http://goldoonak.blogsky.com

امیدوارم زیباترین رویاهات به واقعیت بپوندند!

ممنونم عزیـــزم

رویا دوشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:02 ق.ظ

سلام ستوده جون عزیزم این شادی ما این متن های زیبا رو واسه دل خودش مینویسه همین ما که میخونیم کلی شاد میشه مطمئن باش هیچ کسی وجود نداره جز خودمون


ای بابا مگه آزار داری دختر!
واسه چـــــی لو میدی؟
خوب بزار فکر کنن یکی هست
اینجوری که فکر میکنن مشاعِرمو از دست دادم
از دستِ شما دوستا
ولــــــــــی اینم بگمــا مـــن به فــدایِ خودتون
******************************************
ستوده جان عزیزم به حرفِ این رویا گوش ندیـــا
حالا راست میگه بچــــــــم ولی خوب من مینویسم بلکــــــــــم یکی پیدا شِه ؛نمیشــــه؟؟؟

ستوده یکشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:16 ب.ظ

انشالله که به واقعیت میپیوندد دیدنش نگران نباش گلم
من نمیدونم این کدوم خوشبختیه که این شادی من براش مینویسه ولی اون نمیخونه

الهــــــــــــــــــــــــــی آمیـــــــــــــــــــــــــــــــــن

فاطی یکشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:58 ب.ظ

سلام گلم خوبی متنت خیلی خیلی قشنگه مخصوصا عکسش ولی بیشتر شبیه یک پارک می مونه تا کوچه ولی حالا ما به خاطر گل روی شما اونو کوچه می بینیم

سلام عزیزم
قربونت برم
چشات قشنگه خانومی
نگاه کن تو که چشمِ به این قشنگی داری ضایع نکن مارو دیگــــــــه عسل خانوم

حسین یکشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:39 ب.ظ

با تو شب چون روز است

و بی تو روز چون شب

اگر شب به دیدنت میایم برای این است که
خورشید ازدیدنت خجل نشود

زیبا بود

ممنـــــــونم استاد

مستانه یکشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:23 ب.ظ http://baranekavir.blogsky.com/

من به چشم خویش میدیدم که جانم میرود.........

فدایِ چشــــــــــات

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد