دلخسته

دلخسته

قصه ی دلتنگی های مـن
دلخسته

دلخسته

قصه ی دلتنگی های مـن

کـــــــم می آورم











گاهی برای نوشتن دل نوشته هایم کم میاورم



همانطور که ثانیه به ثانیه نبودنت را کم آوردم



آنقدر از نبودنت نوشتم که کتابخانه ای شده



و چه نامردانه من زیر این بار سنگین خاطره ها کمر خم کردم...





یک نخ آرامش








یک نخ آرامش دود میکنم به یاد ناآرامی هایی

که از سر و کول دیروزم بالا رفته اند …


یک نخ تنهایی به یاد تمام دل مشغولی هایم …


یک نخ سکوت به یاد حرفهایی که همیشه قورت داده ام …


یک نخ بغض به یاد تمام اشک های نریخته …


کمی زمان لطفا ، به اندازه یک نخ دیگر ، به اندازه قدم های کوتاه عقربه …


یک نخ بیشتر تا مرگ این پاکت نمانده.









سلام به همگــــــی
من اومدم
دلم واسه همتون تنگیده بود
از همه دوستانی که سر زدن بهم تو این مدت ممنونم
قول میدم به همتون سر بزنم
فقط به علت کسالت کمی طول میکشه 
شرمنده تونم 

خیانت








"تن" در بغل کسی


و


"دل" پیش دیگری;



هزار خطبه هم بخوانند:



"خیانت" است...!!