غـــــــم را مــےنویســم بـــا " قــاف "
شـایـב بشـوב جـا بگـذارمـشــــاלּ
بالـاے قلــہ هـاے معـروفـــ ڪـوه ِ افسـانــہ اـےـَـش
בنبالــہ " میمـ " ـَـش را بگیــــــرمـ
و تنـــمـ را بسـپــــارمـ
بــه سـقــــــوط آزاב
مـیان مــــحبتـــہ ڪســے ڪــه آغــــوشش
فرسنـگـ هـا از قلــہ " قافـــــ " غــــمـ هـایمـ فاصـلــه בارב
یڪ روز خـواهـمـ فهمیــــــב
ڪــه آرامشـ هـمـ مثـل قلــہ ـهاـے قافـــــ افسانــہ استــْـ
همیشــہ مــــטּ خـواهمــ مــانـב و
مـوج ِ غـــمـــهایــے ڪــه تمامــے نــבارنـב
همیشه از همان ابتدای آشناییمان در هراس چنین روزی بودم و کابوس خداحافظی
را میدیدم اکنون شد آنچه نباید میشد
خداحافظ دلیل بودنم خداحافظ . . .
این دیگه بار آخره دارم باهات حرف میزنم / خداحافظ نامهربون میخوام ازت دل بکنم
سخته ولی من میتونم سخته ولی من میتونم / این جمله رو اینقد میگم تا که فراموشت کنم
خدایا؟
سکوت می کنم!
به احترام آن همه حرفی که در دلم مرد !!!
نـمـﮯ دانـم
آلـزایـمـر بـودﮮ یـا عـشــق «!»
از روزﮮ ڪـﮧ مُـبـتـلایَـﭞ شُـدم
خـود را از یـاد بُـردم .
زندگی کن
به ضرب المثل ها اعتمادی نیست
تازه یا کهنگی اش ، دردی را دوا نمیکند
ماهی را هر وقت که از آب بگیری ، فقط می میرد...
سرخوشانـــــه می خندم ٬
شوخـــی می کنم
و تو نمیدانی ....
چقدر سخت اســــت
احساس خفگی کردن ٬ پشـــت این نقابِ لعنتــی!
سردم شده است و از درون می سوزم
حالا شده کار هر شب و هر روزم
تو شعر مرا بپوش سرما نخوری
من دکمه ی این قافیه را میدوزم
عموما خانوما سنا رو پایین میگن درسته
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
نه دیگه بالاخره داستان فرق کرد
بس که خانومن
باشه فرق کنه حرفی نیست فقط تراژدی و غمناک نباشه ها
طنز خوبه میپسندم لایک
************************************
هے رفیــقــ (!)
ازتوچـﮧ{؟}پنهاכּ
آבҐ هاآنقــבر בورҐ زבه انـב
ڪـﮧ بعیــבنیستــ
یڪے ازهمیـכּ روزهآ
میـבآنے رآبـﮧ نآمــҐ ڪننـב (!؟)
**************************************
ما که وزنی نداریم..... خدایا پس چرا به دل دیگران سنگینی میــکنیم؟
آבم ـهـآ زوב پـشیمــآטּ مـےشـونـב
گـآهـے از گفتــﮧهـآیشـآטּ ، گـآهـے از نـگفتــﮧهـآیشـآטּ..
گـآهـے از گفتـטּ نـگفتـنـیهـآیشـآטּ ..
و گـآهـے همــ از نـگفتـטּ گفتـنـیهـآیشـآטּ...
در زندگی برای هر آدمی !
از یک روز
از یک جا
از یک نفر
به بعد ..... !
دیگر هیچ چیز مثل قبل نیست!
نه روزها ، نه رنگ ها ، نه خیابان ها
همه چیز می شود :
دلتنگی .....
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
سلامتی اوناییکه درد دل همه رو گوش میدن
اما معلوم نیست خودشون کجا درد دل میکنن...
سلامتی دلی که هزار بار شکست اما
شکستن بلد نیست...
سلامتی رفیقی که تو رفاقت کم نذاشت اما کم
برداشت تا رفیقش کم نیاره...
با هــــــــــم و همــــــــراه هـــــــم باشیم!!!
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
هیچکس نـفهمیـــــد که « زلـیخـــــــا » مــَـــــــــرد بـود ...!!
میــــدانی چــــــــــــرا ؟؟؟
مـــــردانـــگی میــخواهـــــد!
مــــــــاندن ، پــای عشــــــقی که مـُـــدام تـو را پـــس میــــزنــد ...
به دلــــــــــــــــم افتاده بـود کـه امشــــب حتــما خوآبـش رآ می بینم امــا .... تا صُبـح بـه شـوق دیدنــــش خوابـــــــــم نبرد ...
منم و یه دست و دل باز از توی قلک تاقچه
بردارم بزر محبت واسه بارداری باغچه
من ازین دنیا چی میخوام، دوتا بال برای پرواز
برم تا روز تولد برسم به فصل آغاز.
تظـاهـر بـہ شـادﮮ مـﮯ ڪنمـ . . . .
حرفــ مـﮯ زنمـ مثـل همـہ امـا ؛
خیلـﮯ وقتــ است مـُرده امـ. . . .
دلمـ مـﮯ خـواهـد ببـارمـ و ڪسـﮯ نپـرسـد چـرا ؟؟
تـو چـہ مـﮯ فهمـﮯ ؟؟
ایـטּ روزهـا اداﮮ زنـده هـا را در مـﮯ آورم . . . .
شڪــــ نـڪــــن !×!
✿ آینــده اے ✿ خــواهـــم ســاخـتـــ ڪــہ" گــذشتـہ ام " جـلـویـش زانــــو بـــزنــــد ! ..
قـــرار نیـــســتـــ مــن هـــم دلِ ڪَــســے دیـــگر را بســوزانــم ؛
برعــڪــس ڪــســے را ڪــہ وارد زندگیــــم میــشــــود ، ..
آنـــقـــدر خوشبــ♥ـــخـتـــــ مــے ڪـنــــم ڪـــہ ؛ ..
بـہ هـــر روزے ڪـہ جــاے ✿ او ✿ نـیـستـے ..
بــہ خــودت " لـعـنـــتـــ " بــفـــرسـتـے ! ..
شیطان نیستم
فرشته هم نیستم
خـدا هم نیستم
فقط دختـرم ؛
از نوع ِ ساده اش
حـوّا گونه فکر مـی کنم ؛
فقط به خاطر یکــ " سیب "تا کجا باید تاوان داد ...
خدایا یک مرگ بدهکارم..وهزار آرزو طلبکار..
خسته ام...
یا طلبم را بده یا طلبت را بگیر..
دلم کـــــــــــمیخدا میخواد…
کمیسکـــــــــــوت…
کمیدل بریدن میخواد…
کمیاشک…
کمیبهت…
کمیآغوش آسمانی
کمیدور شدن از این آدمها…!
کمیرسیدن به خدا…
آخه فک کردم شما الکی نوشتید۴۰سال
وگرنه مشکلی نداره
مهم دله
کلا ببخشید اگه محترمانه صحبت نکردم
اگه راحت حرف زدم به حسابی بود که فک میکردم شما همسنای خودم باشید
معذرت
سابقه داشته زنی سنشو زیاد بگه؟؟؟
این چه حرفیه توهم مثلِ پسرم میمونی
دوست دارم مثل قبل باشی
هیچ چی تغییر نکرده
پس راحت باش اکـــــــی؟
اکرمیخواهی به من تکیه کنی تکیه کن...
فقط بدان من دیواری ترک خورده هستم
تحمل تکیه دارم اماضربه رانه...
בوبـآره مـےלּـویسمــ از פـرفـ ـهـآیــے ڪـﮧ وآهمـﮧ בآرمــ..
یـڪ בلــ پـر از رویـآـهـآے وآهـــے..
ایـלּ بـآر تـלּـهــآتــر از همیـشــﮧ...
בوبـآره مـےלּـویسمــ از פـرفـ ـهـآیــے ڪـﮧ وآهمـﮧ בآرمــ..
یـڪ בلــ پـر از رویـآـهـآے وآهـــے..
ایـלּ بـآر تـלּـهــآتــر از همیـشــﮧ...
خیلی سخته که عشقت رو با کــَس دیگه ای ببینی……
بعد بهش اس ام اس بدی کجایی…؟!!
بـگــه تـــو قـلبـتـــم . . . !
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
.انســـــــــانهاى بــــــزرگ ،
دو دل دارنــــــــد
؛دلـــــى که درد مى کشـــــــــــد
و پنهـــــــــــــــان است
و دلـــــــــــــــى که میخندد
و آشکـــــــــــــــار است....
*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̴̡̡ı̴̡̡ ̡͌l̡̡̡̡ ̴̡ı̴̴̡ [قلب][قلب][قلب] *̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̴̡̡ı̴̡̡ ̡͌l̡̡̡̡ ̴̡ı̴̴̡
ܨܓܨܓܨܓܨܓܨܓܨ ܓⓩ לּـبــآتـ √ تلخـ ⓩܓ ܨܓܨܓܨܓܨܓܨܓܨ
בل بـَسـتــלּ اشـتـبـآهِ زنـآنــ ـﮧ اے سـتــــ
هـرچــَنــב انـگـُشـتـآלּ ڪـوچــَڪـتــــ
بــ ـﮧ هـَمــ آغــوشـــ ـے اפـتـیـآج בارنــב
ایــלּ زمـِسـتـآלּ رـآ بــ ـﮧ בسـتــ ڪـش هـآیـتــــ قـنـآعـَتــــ ڪـלּ
بـگــذار פֿـورشـیـ ב قـآبــــِ عـَ ڪـســے بـآشـَـ ב ڪـ ـﮧ
چـشـمــِ هـیـچـ ڪـس رـآ نـمــے گـیـرَב . . .
*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̴̡̡ı̴̡̡ ̡͌l̡̡̡̡ ̴̡ı̴̴̡ [قلب][قلب][قلب] *̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̴̡̡ı̴̡̡ ̡͌l̡̡̡̡ ̴̡ı̴̴̡
ܨܓܨܓܨܓܨܓܨܓܨ ܓⓩ לּـبــآتـ √ تلخـ ⓩܓ ܨܓܨܓܨܓܨܓܨܓܨ
لعنتی بلاگفا اونم رو حذف کرد
وبی که فقط اموزشی بود
عجـــــــــــب!!!!!!!!!!
دیگه واقعــــــــــــــــــآ شورشو در آودردنا
یک آدم هایی هستند که ...وقتی شادی کنارت نیستند ...
چون حسودند ...
وقتی غمگینی در آغوشت نمی گیرند ...
چون خوشحالند ...
وقتی مشکل داری به ظاهر همدردند اما در واقع بی خیال تو هستند...اما ......
وقتی مشکل دارند با تو خیلی مهربونند ...
خیلی ...
اینها "بدبخت ترین" انسانهای روی زمینند...
کاش می فهمیدی
برای این که تنهایم ، تو را نمی خواهم
برعکس
برای این که میخواهمت ، تنهایم . . .
پاهایت را بگذار اینجا…
درست روی قلبم…
ببخش مرا …
چیز دیگری نداشتم که فرش قدومت کنم …
آهسته قدم بردار اینجا…
تارو پود این فرش قرمز پر از گل احساسم است…!
یه دریا اشـــــــــــــــک برای ریختن دارم…
یه دل گرفته…
یه زندگی پر از خالی…
من سرشارم از تنــهایـــــــــی…
گاه دلتنگ میشوم !
دلتنگتر از همه دلتنگها
گوشه ای می نشینم و
می شمارم حسرتها را
و محاکمه میکنم وجدانم را
من کدام قلب راشکستم
و کدام احساس را له کردم
و کدام خواهش را نشنیدم
و به کدام دلتنگی خندیدم
که اینچنین...
دلتنگم!!!
شادی جان اگه فوضولی نباشه چهجوری این همه کامنت در مدت کم برای پست هات میزاری؟
من نمیذارم عزیزم دوستان محبت میکنن
عشق و مرگ
پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار میکرد. اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت. هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون… بعد از یک ماه پسرک مرد… وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر
پسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد… دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده… دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد… میدونی چرا گریه میکرد؟ چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی میگذاشت و به پسرک میداد
امشب دلم هوای آن کافه را کرده
که چایش از مهر تو
و قندش محبت تو باشد
و تنها مشتری کافه من باشم …
زنی رادیدم که باسایه خودرودل میکردچه رنجی میکشدوقتی هواابریست...
میگفتند...سختی ها نمک زدگیست...اماچراکسی نفهمید....نمک برای من که خاطراتم زخمیست شورنیست...درد است
/ . . . مـہــم نـیـسـت ڪـہ تــو بـا مــטּ چـہ مـیـڪـنــے ،
بـیــا بـبـیــטּ بــراے تــو ،
مــטּ بـا פֿــودҐ چـہ مـیـڪـنــم . . . (!) /
روز اول بــآیـه شـاخـه گـل قـرمز اومــدی پیشـم ..
گفتــی تــا آخــر عمــرم دوسِـت دارم ! ..
روز دوم بـایـه شـاخـه گل زرد اومـدی ؛ گفتـی دیگـه دوسِـت نـدآرم ! ..
روز سـوم بـایــه شـاخـه گـل سفیــد اومـدی سـر قبـرم وگفتـی ؛
ببخــش فقـط یـه شوخـی بـود ! ..
مــَن یــــه روزے دخــــترے بـــودَم کــه از تـــه دل مــے خَـــندیدَم...!!!
مــــَن یـــه روز آروم تــــَرین اعــــصآب دُنیـــآ رو دآشــــتَم...!!!
اکــــنون بــے آنکـــــه شآد بـــآشَــم نـــفس مــے کشَـــم...
بـــے آنکــــه شآد بآشــــم زیــــر بآرآن رآه مـــی رَوم...
بــے آنکـــــه شآد بآشــــم زنــدگــے مــے کـــــُنَم...
دیگـــــرآن از کـــنآرم عبــــور مـــے کـننـــد...
ســــرد و سنگـــــین... بــے آنکــــه نآمــــم رآ بــه خآطـــر بیآورنــد... جــورے عبـــــور مـــے کننــد
کــــه انگـــــآر مـــن نیســـــتم....
حـــــرفــے نیــــست...فقـــط خســـته ام ...
مــن دخــــــترے هـــستم کـــــه بآتمـــــآم تـــوآن بآ ســـرنوشـــت مــے جنگـــــد...
وچــــه جنگــــ نآبـــــرآبرے...
مـــن خـــــسته ام ولـــے مــَغــــــلوب نخــوآهــــَم شــــُد...!!!
شڪــــ نـڪــــن !×!
✿ آینــده اے ✿ خــواهـــم ســاخـتـــ ڪــہ" گــذشتـہ ام " جـلـویـش زانــــو بـــزنــــد ! ..
قـــرار نیـــســتـــ مــن هـــم دلِ ڪَــســے دیـــگر را بســوزانــم ؛
برعــڪــس ڪــســے را ڪــہ وارد زندگیــــم میــشــــود ، ..
آنـــقـــدر خوشبــ♥ـــخـتـــــ مــے ڪـنــــم ڪـــہ ؛ ..
بـہ هـــر روزے ڪـہ جــاے ✿ او ✿ نـیـستـے ..
بــہ خــودت " لـعـنـــتـــ " بــفـــرسـتـے ! ..
اگر به این می اندیشی که دیگران چگونه به تو می اندیشند یا از دیگران می ترسی یا خودت را باور نداری.
انسان باید ان قدر قوی باشد که نه انتظار داشته باشد دیگری اورا خوشبخت کند و نه اجزه دهد کسی او را بدبخت کند.
هر روز تکراریست
صبح هم ماجرای ساده ایست
گنجشکها بی خودی شلوغش می کنند
هنوز هم صدقه هایم به نیت سلامتی توست.....
هی معشوقه ی من هنوز هم سلامتی .
چو کودک زیر باران می دویدم
چه نجواهایی که از باران شنیدم
من از آیات سبز آفرینش
تماشایی تر از باران ندیدم .
در این شهــــــر صدای پای مردمی است
که همچنان که تورا میبوسن طناب دار
تو را هم میبافند مردمی که صادقانه دروغ
میگویند و خالصانه به تو خیانت میکنند در
این شهر هر چه تنهــــا تر باشی پیروز تری...
یکدیـــ ! ــــگر را گـــــــــم کرده ایم
تا یــــــ ! ــــکی دیگر را پیدا کنیم
به همین سادگی… !
خواستم هرچه را که بوی تو میداد بسوزانم ؛ جانم آتش گرفت !