دعای باران چرا؟
دعای عشق بخوان!!!
این روزها دلها تشنه ترند از زمین...
خدایا کمی عشق ببار...
فراموش کردنت به معجره می ماند؛
وقتی دیوار های خانه هم تو را به یادم می آورند..
من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد, پس چرا عاشق نباشم ...?
کاش میدانستم چیست ، آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری ست . . .
برای من که دلم از سکوت لبریز است
صدای پای تو از دور هم دل انگیز است
سکوت میکنم چون دیگر نمیدانم چه کنم با این دنیا....
بهترین لحظه برایم زمانیست که چشمانم را می بندم و به تو فکر می کنم.
ادامه...
گاهی دلت از سن و سالت می گیرد
میخواهی کودک باشی
کودک به هر بهانه ای به آغوش غمخواری پناه می برد
و آسوده اشک می ریزد
بزرگ که باشی
باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی ...
بزن به سلامتی حرفهای دلت که به کسی نگفتی....
بزن به سلامتی اینکه کوه درد بودی ولی دم نزدی.....
بزن به سلامتی تنهایی هات ولی تنهایی رو دوست نداشتی...
بزن به سلامتی ارزوهایی که نتونستی لمسشون کنی.....
بزن به سلامتی عشقی که طالعش به اسمت نبود ولی هنوزهم دوسش داری....
بزن به سلامتی شبهایی که تو تنهاییهات گریه کردی ولی نمیدونستی برای چی....
بزن به سلامتی دوست و ادمهایی که از پشت خنجر زدن...
بزن تیغت را که این دست هم نمک ندارد....
ببینمت . . .
گونه هایت خیس اســـت . . .
باز با این رفیق نابابت . . .
نامش چی بود؟
هان!
باران . . .
باز با “باران” قدم زدی ؟
هزار بار گفتم باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها . . .
همدم خوبی نیست برای درد ها . . .
فقط دلتنگی هایت را خیس و خیس و خیس تر میکنــــــد . . .
می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که :
پدر تنها قهرمان بود .
عشق ، تنها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نقطه ى زمین ، شانه های پدر بود . . .
بدترین دشمنانم ، خواهر و برادر های خودم بودند . . .
تنها دردم ، زانو های زخمی ام بودند .
تنها چیزی که میشکست ، اسباب بازی هایم بود و معنای خداحافظ ، تا فردا بود . .
ناشناس
چهارشنبه 22 خردادماه سال 1392 ساعت 02:51 ب.ظ
امشب دوباره غرق در تمنای دیدنت
سرمه ی انتظار به چشمانم میکشم
امشب دوباره تو را گم کرده ام
میان آشفته بازار افکار مبهمم
توی کوچه های بی عبور پاییزی دستان گرمت را
نگاه مهربانت را
شانه های بی انتهایت را
منتظر نشسته ام!
پدر داشت روزنامه می خواند پسر که حوصله اش
سر رفته بود پیش پدرش رفت و گفت : پدر بیا بازی
کنیم پدر که بی حوصله بود چند تکه از روزنامه که
عکس نقشه دنیا بود تکه تکه کرد و به پسرش داد و
گفت برو درستش کن .پسر هم رفت و بعد از مدتی
عکس را به پدرش داد. پدر دید پسرش نقشه جهان
رو کاملاً درست جمع کرده .از او پرسید که نقشه
جهان رو از کجا یاد گرفتی؟ پسر گفت : من عکس
اون آدم پشت صفحه رو درست کردم . وقتی آدمها
درست بشن دنیا هم درست میشه!
زمان می گذرد و زمانه پیر می شود
تنها یاد توست که هر ثانیه
در دلم جوانه می زند
تو تکرار می شوی و من
هر روز بشوق حضورت
دلتنگ می شوم
تیک تاک ثانیه ها
به وقت قرار عاشقیست
ساعتم را به وقت دلم کوک کرده ام
چون ثانیه ها را
تند تند می شمارد
میدونی چیه؟
خیلی خستم
اون رفته با یکی دیگه
منی که بهش حتی دستم رو نزدم گفتم تو عشقمی
گفتم میخوام اولین روز که مال هم شدیم تو سرمو رو شونت بذارم
بگم دوستت دارم زندگی من
ولی
اون یکی دیگ رو تو بقلش داره
ترحم بهم میکرد......
ای بهار زندگیم ، ای امید بودنم / غنچه ی لبهای تو ، گرمی شکفتنم
قامت رعنای تو ، قبله گاه دیدنم / آن نوای گرم تو ، بهترین شنیدنم
کنج آغوش دلت ، جاده ی رسیدنم
ای خداوند یکی یار جفا کارش ده
دلبر عشوه گر سرکش خونخوارش ده !
چند روزی ز پی تجربه بیمارش کن
با طبیبان دغا پیشه سر و کارش ده !
تا بداند که شب ما به چه سان میگذرد
درد عشقش ده و عشقش ده و بسیارش ده
گاهی دلم میخواهد , وقتی مثل کودکی هایم بغض میکنم ... خدا از آسمان به زمین بیاید , اشک هایم را پاک کند و دستم را بگیرد و بگوید: اینجا آدمها اذیتت میکنند؟ بــیـــا بــــــرویــــــــم ..
می نویسم خاطرات از روی درد
تا بدانی دوریت با من چه کرد .
آنکه هر روز هوس سوختن ما می کرد
کاش امروز بود و تماشا می کرد.
گاهی دلت از سن و سالت می گیرد
میخواهی کودک باشی
کودک به هر بهانه ای به آغوش غمخواری پناه می برد
و آسوده اشک می ریزد
بزرگ که باشی
باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی ...
بعد تو ﻳﮧ صداﮮ مزاﺣﻣﮯ هیچ وقت ولمــ نکرد
ﻳﮧ صداﮮ مبهمی ڪـﮧ هر دمــ تو گوشم
ﻣﮯگفت :
... باﺧﺗﮯ
♥♥בلتنگـی، پیچیــבه טּـیســت ...
یڪَ בل..یڪَ آسماטּ.. یــڪَ بغــض .. و
آرزوهــای تـَـرڪَ خـورده ! بــﮧ همیـטּ ســاבگـــܨ !!!♥♥
میگویند باران صدای پای اجابت است
اسمانی بارانی
چشمی بارانی
دعایی کن
ارزویی بزرگ....بدان که اجابت کننده ی دعایت بزرگتروبخشنده تر ازخیال من وتوست
دعاکن ودرانتظاراجابت صبورانه شاکرباش
قتی سر دعواها همش توکوتاه بیای،کم کم انقد کوتاه میشی ک بعضی ها فکر میکنن صندلی هستی و سوارت میشن،دیگه هم پایین
نمیان…
بَرای ِتُو ...
بَرای ِ چِشمهایَت !
بَرای ِمَنْ ...
بَرای ِدَرْدهایَم !
بَرای ِما ...
بَرای ِاینْ هَمـِـﮧ تَنهایـــی
ای کاش خــُــــــــــدا کاری بُکُنَد ....!
مَـטּ هـر روز و هـر لحظـﮧ نگرانت مے شوم
ڪـﮧ چـﮧ مے ڪُنے ؟
ڪُجایے ؟
در چـﮧ حالے ؟
پـنـجـره اُتـاقـم را بـاز مے ڪُنم و فـریـاد مے زنـم
تنهـاییـت بـراے مَـטּ
غُصـه هـایـت بـراے مَـטּ
هـمـﮧ بُـغـض ها و اشڪهایـت بـراے مَـטּ
تـღـو فـقـط بـخـنـد
آنقـدر بـلـند تـا مَـטּ هـم بشـنوم
صـداے خـنـده هـایـت را
صـداے هـمـیشـﮧ خـوب بـودنـت را ....
ایـْـטּْ رפزهــآ ..!!
בْیگــَر פُجـْـوבَتـْـ رآ בَر ایـْـטּْ טּـَزدیــْڪـْے حـِـسْ نِمـْے ڪُــטּـَـمـْـ !
טּـِــمـْـے گــפیـَمـْـ בِلـْـتَـטּـْــگـْـتـْـ نــیسْـتــَمـْـ ... نــَہْ!
ذَرهْـ ذَرهْـ פُجــوבَمــْ تــورآ مـےطَلَـــبــَב
פَلــے بــَבْ غــُصِـهْ اے בآرَב قـِصّــه ے عـــآבَتـْــ!!
سلام عزیزم قشنگ بود
سلام ساناز جان
ممنــــــــــــــــــونم عزیزم
بزن به سلامتی حرفهای دلت که به کسی نگفتی....
بزن به سلامتی اینکه کوه درد بودی ولی دم نزدی.....
بزن به سلامتی تنهایی هات ولی تنهایی رو دوست نداشتی...
بزن به سلامتی ارزوهایی که نتونستی لمسشون کنی.....
بزن به سلامتی عشقی که طالعش به اسمت نبود ولی هنوزهم دوسش داری....
بزن به سلامتی شبهایی که تو تنهاییهات گریه کردی ولی نمیدونستی برای چی....
بزن به سلامتی دوست و ادمهایی که از پشت خنجر زدن...
بزن تیغت را که این دست هم نمک ندارد....
سلام شادی جون انشالله که خوبو شادی..وولادت باسعادت سالار شهیدان امام حسین(ع) واعیاد شعبانیرو به شما وخانواده محترم تبریک عرض میکنم.
سلام
ممنونم خوبم دوستِ خوبم
مرسی تنها جان
برشما هم مبارک این ایام پربرکت
اے کاغذ سپید کہ همه ے دردهایم را بہ دوش میکشے
یکبار دیگر رویت مے نویسم : / بے نهایت دوستش دارم …
منم گاهی این حسو دارم
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
به هرکه می گویم “ تو ” به خودش می گیرد
چه ساده اند اینها ! نمیدانند هیچکس برای من “ تو ” نمیشود . .
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
بعضی وقت ها بعضــــــــی ها "بی صـــــــــدا"
از زندگیَتـــــ می رونـــد"بی خــــــــــداحافظی"
بـا پـــای "بــــرهــــنــــه" روی "نوکِــــــ پــــــا"
پاورچین ... پاورچین
تا مبادا صدایِ "تــــــــق تــــقِ " کفش هاشان
آگاهتــــ کُنـــد از رفتنشان ...!
و ...!
این نهایـــت نامـــــردیســــت...
بعضی وقت ها بعضــــــــی ها "بی صـــــــــدا"
از زندگیَتـــــ می رونـــد"بی خــــــــــداحافظی"
بـا پـــای "بــــرهــــنــــه" روی "نوکِــــــ پــــــا"
پاورچین ... پاورچین
تا مبادا صدایِ "تــــــــق تــــقِ " کفش هاشان
آگاهتــــ کُنـــد از رفتنشان ...!
و ...!
این نهایـــت نامـــــردیســــت...
سلام
عصر بخیر
سلام عصر شمام بخیر آقا رضا
בلـــَم گرفتــﮧ... از همــﮧ ی بــی تفآوتــی هآ... از همــﮧ فــَرآموشی هآ... از هَمﮧ بــی اعتمــآدی هآ... کــآش معلــمی بود و انشـ ـ ـــآیی مــی خوآســت... "روزگــآر خوב رآ چگونــه مــی گــُذرآنید؟؟؟
روزهای سخت زندگیم که تموم شد
میرم میزنم رویشونه ی خدا
میگم .... جنبه رو حال کردی؟؟
انـقـضای خــاص بــودنـت بـه پـایـان رسـیـد...
دیـگـه بـه تــو فکـر نـمـیـکـنـم
گـنـاه اســت!!
چـشم داشتـن بـه مال غـریـبـه ها ...
ببینمت . . .
گونه هایت خیس اســـت . . .
باز با این رفیق نابابت . . .
نامش چی بود؟
هان!
باران . . .
باز با “باران” قدم زدی ؟
هزار بار گفتم باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها . . .
همدم خوبی نیست برای درد ها . . .
فقط دلتنگی هایت را خیس و خیس و خیس تر میکنــــــد . . .
زرنگی را گفتم
زندگی چند بخش است ؟
گفت دو بخش : کودکی و پیری......
گفتم پس جوانی چه شد ...
گفت با عشق ساخت ، با بی وفایی سوخت ، با جدایی مرد
می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که :
پدر تنها قهرمان بود .
عشق ، تنها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نقطه ى زمین ، شانه های پدر بود . . .
بدترین دشمنانم ، خواهر و برادر های خودم بودند . . .
تنها دردم ، زانو های زخمی ام بودند .
تنها چیزی که میشکست ، اسباب بازی هایم بود و معنای خداحافظ ، تا فردا بود . .
امشب دوباره غرق در تمنای دیدنت
سرمه ی انتظار به چشمانم میکشم
امشب دوباره تو را گم کرده ام
میان آشفته بازار افکار مبهمم
توی کوچه های بی عبور پاییزی دستان گرمت را
نگاه مهربانت را
شانه های بی انتهایت را
منتظر نشسته ام!
پدر داشت روزنامه می خواند پسر که حوصله اش
سر رفته بود پیش پدرش رفت و گفت : پدر بیا بازی
کنیم پدر که بی حوصله بود چند تکه از روزنامه که
عکس نقشه دنیا بود تکه تکه کرد و به پسرش داد و
گفت برو درستش کن .پسر هم رفت و بعد از مدتی
عکس را به پدرش داد. پدر دید پسرش نقشه جهان
رو کاملاً درست جمع کرده .از او پرسید که نقشه
جهان رو از کجا یاد گرفتی؟ پسر گفت : من عکس
اون آدم پشت صفحه رو درست کردم . وقتی آدمها
درست بشن دنیا هم درست میشه!
بی تو بودن را معنا می کنم با تنهایی و آسمان گرفته
آسمان پر باران چشم هایم
بی تو بودن را معنا می کنم با شمع , با سوزش ناگریز شمعی بی پروانه
بی تو بودن را چگونه میتوان تفسیر کرد
وقتی که بی تو بودن خیلی دشوار است ؟
زمان می گذرد و زمانه پیر می شود
تنها یاد توست که هر ثانیه
در دلم جوانه می زند
تو تکرار می شوی و من
هر روز بشوق حضورت
دلتنگ می شوم
تیک تاک ثانیه ها
به وقت قرار عاشقیست
ساعتم را به وقت دلم کوک کرده ام
چون ثانیه ها را
تند تند می شمارد
گآهی دِلــَت نــِمیخوآهــَد . . .؛
دیــروز رآ بِه یآد بــیآوَری . . .؛
اَنگــیزه ای بــَرایِ فــَردآ هـَم نــَدآری . . .!!!
...
وَ حآل هــَم کِه . . .؛
گآهی فــَقــَط دِلــَت میخوآهــَد . . .؛
زآنوهایــَت را تــَنگ دَر آغوش بــِگیری . . .؛
وَ گوشــِه ای اَز گوشــِه تــَرین گوشـِه ای کِه می شــِنآسی . . .؛
بــِنـِشینی وَ فــَقــَط نــِگآه کــُنی . . .!!!
گآهی دِلگــیری . . . ؛
شآیــَد اَز خودَت . . .؛
شآیــَد . . . !!
میدونی چیه؟
خیلی خستم
اون رفته با یکی دیگه
منی که بهش حتی دستم رو نزدم گفتم تو عشقمی
گفتم میخوام اولین روز که مال هم شدیم تو سرمو رو شونت بذارم
بگم دوستت دارم زندگی من
ولی
اون یکی دیگ رو تو بقلش داره
ترحم بهم میکرد......
سَـــ ــر راهـ کـــہ میـــ ــروی ،
مـَـ ــטּ رآ هــ ــمـ جَـمــ ــع کــ ــטּ پـُشتــــــــ در بـگـــ ــذآر.........
شکستــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــہ امـــ.........!!!!!!!!!!
صبرت که تمام شد
نرو...
معرفت تازه از آن لحظه آغاز میشود...
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
ای بهار زندگیم ، ای امید بودنم / غنچه ی لبهای تو ، گرمی شکفتنم
قامت رعنای تو ، قبله گاه دیدنم / آن نوای گرم تو ، بهترین شنیدنم
کنج آغوش دلت ، جاده ی رسیدنم
تنها بودن
تنها بودن نعمتی بود که فقط شامل حال من شد ..........
اما نکته جالبش این بود که نمیتوان با کسی تقسیمش کرد ...............
ولی نمیدانم چرا باوجود این همه ناشکری خدا ازم دریغش نمیکند........
نمیدونم شاید بازم حکمتیه..........
رفــتــﮧ ای ؟
بـــﮧ درک !
هنــوز هم بهـــتریــن هـا وجـــود دارنـــد
دنــبال ڪسی خواهــــم رفــت ڪــــﮧ مــرا
بـــﮧ خاطـــر خــودم بــخواهـد
نـه زاپــاسی برای بازیـچـه بودن
تو رفتی
زلزله تمام شد
اما
من هنوز هم دارم تکان می خورم
بــــازار سنـگ فروش ها کـجـــاسـت؟به دنبال ســـنــگی کـمـیـابـم! آیــا ســـنـگ صــبـور هــم مــی فــروشنـد؟...
سلام شادی جونم ممنون از حضور گرمتنون راستی من فروشگاه شارژ دارم خواستی خوشحال میشم وقعا به مشتری نیز دارم مرسی بانو
http://www.sharj25.ir/
سلام عزیزم
خواهش میکنم گلم
آدرستو به دوستان میدم خانومی حتمآ
آن دوست که دیدنش بیاراید چشم
بی دیدنش از غصه نیاساید چشم
ما را ز برای دیدنش باید چشم
چون دوست نبیند به چه کار آید چشم؟
از آش روزگار
چنان دهانم سوخت ،
که از ترس
آب یخ را هم فوت می کنم
خدایا!....
همه از تو می خواهند..بدهی....
من از تو می خواهم: بگیری...
خدایا!...
این همه حس دلتنگی را از من بگیر...
ای خداوند یکی یار جفا کارش ده
دلبر عشوه گر سرکش خونخوارش ده !
چند روزی ز پی تجربه بیمارش کن
با طبیبان دغا پیشه سر و کارش ده !
تا بداند که شب ما به چه سان میگذرد
درد عشقش ده و عشقش ده و بسیارش ده
گاهی دلم میخواهد , وقتی مثل کودکی هایم بغض میکنم ... خدا از آسمان به زمین بیاید , اشک هایم را پاک کند و دستم را بگیرد و بگوید: اینجا آدمها اذیتت میکنند؟ بــیـــا بــــــرویــــــــم ..
با تو بودن خیلی وقته که گذشته
بی تو بودن مثل مهر سرنوشته
حالا اسم تو را هی زمزمه کردن
واسه من نه تو میشه نه فرقی داره . . .
تو روزگار رفته ببین چی سهم ما شد
از عاشقی تباهی
از زندگی مصیبت
از دوستی شکستو
از سادگی خیانت . . .
تو روزگار رفته ببین چی سهم ما شد
از عاشقی تباهی
از زندگی مصیبت
از دوستی شکستو
از سادگی خیانت . . .
خوشحالم که بردم چون کسی
رو از دست دادم که دوستم نداشت
خوشحالم که باختی چون کسی
رو از دست دادی که دوستت داشت . . .
کاش همانطور که از شکستن تکه ای شیشه بر میگردی و نگاهش میکنی
وقتی دل مرا شکستی ، یکبار بر میگشتی
فقط نیم نگاهی میکردی . . .