تا چشم کار میکند ، نـــــــــــیستی ...
این غم انگیزترین چــــــــــــــــــــــــــیزیست ،
که مــــــــــــــــــــــیشد دیــــــــــــــــــــــــــــــــــد ...
کاش کـــــــــــور بــــــــــودم ،
چشمـــانم را بـــــــــی حضورت نـــــــــــمی خواهم ... !
دلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتنگی نــــــــــــــــــــــــــــــــــــبودنت را ،
به رخ لــــــــــــــحظه هایم مــــــــــــــــیکشند ... !!!
خدا حافظ
پیام من
کلام من
خدا حافظ تو ای تنها سلام من
خداحافظ طلوع من غروب من
خداحافظ تو ای محبوب خوب من
به سرنوشت بیندیش که چگونه تصویر گر جدایی هاست
برمن خرده مگیر چراکه جبر زمانه از آغاز هر زمانه از آغاز هر سلامی بدرود میرسد
خدا حافظ
خدا حافظ گل مریم گل مظلوم و پر دردم
نشد با این تن زخمی به آغوش تو بر گردم
نشد تا بغض چشمات رو به خواب قصه بسپارم
از این فصل سکوت و شرم غم بارون رو بردارم
تو این رویای سر در گم خدا حافظ گل گندم
تو هم بازیچه ای بودی تو دست سرد این مردم
خدا حافظ گل پونه که بارونی نمیتونه
طلسم رو بر داره از این پاییز دیوونه
خدا حافظ گل لادن تموم عاشقا باختند
ببین گریه هام از عشق چه زندونی برام ساختن
خدا حافظ گل پونه گل تنهای بی خونه
لا لایی ها دیگه خوابی به چشمونم نمی شونه
از زندگیت بیرون میروم برای همیشه
مثل همیشه عقربه ها نمیزارن حرف بزنم .
خیلی دیره . میدونستم دیر میشه . اینو از همون سلام اول فهمیدم
تا دیر نشده خداحافظ . . .
اگه گفتم خداحافظ، نه اینکه رفتنت ساده است
نه اینکه میشه باور کرد دوباره آخر جاده است
خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رویاها
بدونی بی تو و با تو همینه رسم این دنیا
گفتی محبت کن برو / باشد خداحافظ ولی
رفتم که تو باور کنی / دارم محبت می کنم . . .
میشه مثل یه قطره اشک بعضیا رو از چشمت بندازی
ولی هیچ وقت نمی تونی جلوی اشکی
رو بگیری که با خدا حافظی بعضی ها از چشمت جاری میشه . . .
ای کاش آشنائیها نبود یا به دنبالش جدائی ها نبود
یا مرا با او نمی کردی آشنا یا مرا از او نمی کردی جدا . . .
باور کن که نیازی نیست به یاد کسی که نیست
اولش ترسناک ، بعد دردناک ، و بعد آزاد و رها و شاد . . .
فراموش می کنم
خدا حافظ
رفتی اما من پنجره را تا قیامت باز میگذارم مگر یک روز از خم کوچه نمایان شوی
وبرایم دستی تکان دهی . . .
از تو تنها یک حس مانده با من امشب
که تو را گم بکنم پیش بیهودگی احساسم
آخرین بار، سلام . آخرین بار، خدا حافظ . . .
نمیتونم ببخشمت / دور شو برو نبینمت
تیکه ای بودی از دلم / گندیدی و بریدمت
خدا حافظ . . .
قصه به پایان رسید و من همچنان در خیال چشمان سیاه تو ام که ساده فریبم داد !
قصه به پایان رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم
خداحافظ
برو ای خوب من ، هم بغض دریا شو ، خداحافظ !
برو با بی کسی هایت هم آوا شو ، خداحافظ !
تو را با من نمی خواهم که « ما » معنا کنم دیگر ...
برو با یک « من» دیگر بمان « ما » شو ، خداحافظ !
...پایان راه کاملاً پیداست!
می دهم قابش کنند
کنایه هایت را به رسم یادگاری.
و به همان دیوار میاویزمش!
جای همان دستخط تماشائی . . .
خداحافظ
میروم شاید کمی حال شما بهتر شود
میگذارم با خیالت روزگارم سر شود
خدا حافظ برای همیشه
ای که از اول جاده به سکوت شدی گرفتار / منو از خاطره کم کن ٬ تا ابد خدا نگهدار . . .
میرم ولی بدون یکی / خیلی تو رو دوست داره
یکی که از دوریه تو / سر به بیابون میزنه
خدانگهدار عزیزم / خدانگهدار عزیزم
دارم میرم از این دیار / اینجا کسی منو نخواست
تو هم منو تنها بذار
میرم ولی این و بدون / چشم انتظارت میشینم
میرم ولی گریه نکن / نذار از عشقت بمیرم
اگر توو اوج بیکسی / با عکست آروم بگیرم . . .
خداحافظ طلوعم / خداحافظ غروبم
خدا حافظ تو ای تنها امیدم / خداحافظ تو ای تنها امیدم . . .
پرستو ها چرا پرواز کردید / جدایی را شما آغاز کردید
خوشا آنانکه دلداری ندارند / به عشقو عاشقی کاری ندارند
خداحافظ برای تو رهایی / برای من فقط درد جدایی
خداحافظ برای تو چه آسان / ولی قلبم ز واژه اش چه سوزان
خداحافظ
خداحافظ ای قصه ی عاشقانه خداحافظ ای آبی روشن دل
خداحافظ ای عطر شعر شبانه خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته تو تنها نمی مانی ای مانده بی من
تو را می سپارم به دل های خسته
روزی صد بار با هم خداحافظی کردیم اما افسوس معنای
خداحافظی را زمانی فهمیدم که تو را به خدا سپردم . . .
حالا که رفتنی شده ای طبق گفته ات / باشد، قبول...لااقل این نکته را بدان:
آهن قراضه ای که چنان گرم گرم گرم
در سینه می تپید،
دلم بود...
نا مهربان.. خداحافظ
خداحافظ ، تو ای همپای شب های غزل خوانی / خداحافظ ، به پایان آمد این دیدار پنهانی
خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم / خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی !
و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد / و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟ / چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم / خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم
خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم / در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم
تو که میدانستی با چه اشتیاقی...خودم را قسمت میکنم
پس چرا ...زودتر از تکه تکه شدنم...جوابم نکردی...برای
خداحافظی ...خیلی دیر بود...خیلی دیر !!
فکر میکردم آنقدر از نگاهم بیزار شده ای که دور دور رفته ای...
اما دور شده بودی تا پا به پا شدنت را نبینم...و اشکهای
خداحافظی را !!
همیشه از همان ابتدای آشناییمان در هراس چنین روزی بودم و کابوس خداحافظی
را میدیدم اکنون شد آنچه نباید میشد
خداحافظ دلیل بودنم خداحافظ . . .
این دیگه بار آخره دارم باهات حرف میزنم / خداحافظ نامهربون میخوام ازت دل بکنم
سخته ولی من میتونم سخته ولی من میتونم / این جمله رو اینقد میگم تا که فراموشت کنم
مرسی گلم از کامنتهای قشنگت
قربونت عزیزم
منم ممنونم ازت خانومی
عشق امانت با ارزشی است که هر کسی تو قلبش می ذاره ،
برای همینه که هر وقت بخوای عشق رو از کسی پس بگیری
باید قلبشو بشکونی
خدایا ..
دلم ، روحم ، جانم ، دست اوست ..
در این آشفته بازار ، زندگی ام نزد اوست ..
تویی و من ..
هوایم را داشته باش ..
هیچ وقت دل این دو نفر رو نشکن :
١- پدر ٢- مادر
هیچ وقت این دو تا کلمه رو نگو:
١- نمیتونم ٢- بد شانسم
هیچ وقت این دو تا کارو نکن :
١- دروغ ٢- غیبت
همیشه این دو تا جمله رو به خاطر بسپار:
١-آرامش با یاد خدا ٢-دعای پدرو مادر
همیشه دوتا چیز و به یاد بیار:
١- دوستای گذشته رو ٢-خاطرات خوبت رو
همیشه به دو تا چیز دل ببند :
١- صداقت ٢-صمیمیت
اینقـבه قشنگــــے، عاشــــــــــــق کسی باشی که روحشـــم خبر نداشته باشه !!!
خــیلی شـیـریـنـه کـــــــه یــواشکی عـــــــاشــــــقانــه نگاهش کنی و
توی دلت بگی خیلی دوستت دارم.....!!
وقتی که تمام دلخوریت تو یه متن یا جمله ی ادبی و شاعرانه می ریزی
و براش می فرستی
اما. . .
" اون " فقط میگه : خیلی قشنگ بود.
همین!
حتی نمی فهمه مخاطب اون جمله خودش بوده!
اینجور موقعاست که فقط می تونی با بغض تو گلوت بنویسی
خدا پر داد تا پرواز باشد
گلویی داد تا ؟آواز باشد
خدا می خواست باغ آسمانها
به روی ما همیشه باز باشد...
در هیاهوی زندگی دریافتم که چه دویدن هایی فقط پاهایم را ازم گرفت
در حالیکه گویی ایستاده بودم
چه غصه هایی که فقط به سپیدی مویم حاصل شد
در حالیکه فصه کودکانه ای بیش نبود!!!
دریافتم کسی هست اگر بخواهد میشود و اگر نخواهد نمی شود...
دلم تنگ می شود،گاهی
برای حرف های معمولی
برای حرف های ساده
برای "چه هوای خوبی!" دیشب شام چی خوردی؟
و چه قدر خسته ام از چرا؟از چگونه!
خسته ام از سؤال های سخت،پاسخ های پیچیده...
از کلمات سنگین،فکرهای عمیق...
نشانه های با معنا،بی معنا
دلم تنگ می شود،گاهی
برای
یک "دوستت دارم" ساده
دو "فنجان قهوه ی داغ"
چهار "خنده ی" بلند
و
پنج "انگشت" دوست داشتنی...
دوست یعنی کسی که وقتی هست اروم باشی
و وقتی نیس چیزی توی زندگیت کم باشه
دوست یعنی اون جمله های ساده و بی منظوری که میگی
خیالت راحتکه ازش سوء تعبیری نمیشه...
دوست یعنی یه دل اضافه داشتن
برای اینکه بدونی هربار دلت میگیره
یه دل دیگه هم دلتنگ غمت میشه.... .
همیشــــه بــرایـــم ســوال استـــــــــ :
اگــــــر قــــــــرار بــــــود
روزی او را نــــــداشتـــه بــاشـــم،
چــرا خـــدا خــــواستــــــــــــ
کـــه دوستــــش داشتــــه بـــاشـــم؟
زندگی دیکته ای نیست که آن را به ما گفته بودند و گفته باشند و خواهند گفت!!!
زندگی انشایی است که تنها باید خود بنگاریم ؛
باشد که موضوع انشای زندگیت "خدا" ،
مقدمه اش "عشق او" ،
و انتهایش "نگاه او" باشد ...
خوب است که آنقدر شادی داشته باشی که دوست داشتنی باشی
آنقدر ورزش کنی که نیرومند باشی
آنقدر غم داشته باشی که انسان باقی بمانی
و آنقدر امید داشته باشی که شادمان باشی
دره های زندگی همان مکانی هستند که نداشته هایت و داشته هایت را به یادت میارد و در آنجا میشنوی صدای غصه هایت را و میفهمی دنیا جایی نیست که دل به داشته هایت ببندی و غصه برای نداشته هایت بخوری...
شاد باش...
نه یک روز بلکه هزاران سال ........
بگذار آوازه ی شاد بودنت چنان در شهر بپیچد که.....
رو سیاه شوند آنانکه بر سر غمگین کردن تو شرط بسته اند....
اصن من یه موجود بی نظیر و خاصی هسم
بههله
برمنکرش لعنت:)
ساده بگویم....
نگاه....
زاده ی علاقه است.
اگر دوچشم روشن عشق به تو نگاه کند...
دیگر تو از آن خود نیستی...