دلخسته

دلخسته

قصه ی دلتنگی های مـن
دلخسته

دلخسته

قصه ی دلتنگی های مـن

کـــــــم می آورم











گاهی برای نوشتن دل نوشته هایم کم میاورم



همانطور که ثانیه به ثانیه نبودنت را کم آوردم



آنقدر از نبودنت نوشتم که کتابخانه ای شده



و چه نامردانه من زیر این بار سنگین خاطره ها کمر خم کردم...





نظرات 383 + ارسال نظر
سهیل چهارشنبه 3 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 02:12 ق.ظ http://Titbit.BlogSky.Com

باور کن :

از هیچ سیاهى آزرده مباش

نفسى بکش

ابرى بساز

وباور کن

فردا بارانیست

فقط کافیست

ایمان داشته باشى

سهیل چهارشنبه 3 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:49 ق.ظ http://Titbit.BlogSky.Com

" کلاغی با چادر سیاه "


کلاغی که روی کابل برق روبروی پنجره‌ام می‌نشست

و برای تنهایی من قاصدک می‌فرستاد

و چشمانش پر بود از خاطره‌ی درخت

و هیچ‌گاه از کشیدن پرده‌ی میان من و کوچه و انتظار همیشه‌ی او

خسته نمی‌شد

و سیاه می‌پوشید برای سال‌هایی که من دیگر نباشم

روزهای زیادی‌ست که پیدایش نیست

شاید او هم خسته شد از باور ابلهانه‌ی معجزه‌ی باران

یکی می‌گفت وقتی همه خواب بودیم

صدای شلیک تفنگی شنیده است که از حلقوم یک شاعر بی‌کتاب

بیرون می‌آمده

آری

من و کلاغ خیلی وقت است مرده‌ایم

کسی باورمان نمی‌کند.

سهیل چهارشنبه 3 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:45 ق.ظ http://Titbit.BlogSky.Com

♦ رازقی ♦


آن روزها

زهره عود می‌نواخت

من بربط می‌زدم

خدا شعر می‌گفت

و ماه می‌رقصید

و تمام شب‌ها

رازقی‌ها بوی عطر تو را میان مردمان قسمت می‌کردند

دیگر هیچ‌کس حتی نام مرا به خاطر نمی‌آورد

می‌خواهم سر یک فرصت که هیچ‌گاه دست نمی‌دهد

حواس دردهایم که پرت شد

قراری بگذارم با روحم

جای همیشگی

پشت درخت گیلاسی که هیچ وقت نکاشتیمش

دنیا خالی‌ست از قرارهای دزدکی

و من شاعرترین مرد این حوالی کم پیدا

دارم ذره ذره

عشق را از یاد می‌برم !

سهیل چهارشنبه 3 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:43 ق.ظ http://Titbit.BlogSky.Com

" بانوی روزهای کودکی "

خیلی کوچک بود وقتی دستانم را میان انگشتان کودکانه‌اش گرفت

و به من قولی داد

بعد از آن روزها

دیگر هیچ‌کس قولش قول نبود

ما از کودکی‌هایمان فاصله گرفتیم

و تمام شب را آرزو کردیم که زود بزرگ شویم

غافل از آنکه از یک تاریخ به بعد دیگر بزرگ نمی‌شویم فقط پیـــرتر به نظر می‌رسیم

راستش را بخواهی من هیچ‌وقت دلم نخواسته بزرگ باشم

و با آدم بزرگ‌ها رفاقت کنم

بزرگ که می‌شوی همه نامرد می‌شوند

من هنوز در بیست و چند سالگی دلم می‌خواهد قرقره‌های مادرم را دزدکی بردارم و بروم با نگاه‌های تو

پشت خانه‌مان باد بادک هوا کنم..

وقتی‌که می‌روی چیزی بیاوری که نکند گرسنه‌ام باشد

پای درخت زبان گنجشک بنشینم و یواشکی جیش کنم

من اجازه‌اش را داشتم

مادرم همشه با خنده می‌گفت برای پسرها اشکالی ندارد اگر جای خلوتی خواستند جیش کنند

پس تو چی گلم

تصور اینکه تو آن سال‌ها حتی نمی‌توانستی با صدای بلند بخندی اذیتم می‌کند..

من هنوز قولت یادم هست

پس بگذار مثل همان سال‌ها

کودکانه یکدیگر را دوست داشته باشیم

نزدیک‌تر بیا

من یک بغل سیر به تو بدهکارم

بانوی روزهای کودکی..

سهیل چهارشنبه 3 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:43 ق.ظ http://Titbit.BlogSky.Com

" تصویری از زنانگی "

هنوز

موهای خیس لایه لایه افتاده بر شانه‌های باریک و رنگ پریده‌ات

برهنگی مرطوب تنت که تشنه می‌ساخت جوانی ناکامم را

گونه‌های سرخ کودکانه‌ای که شهوت چشم مرا همواره نوازش می‌نمود

پاهای تراشیده‌ای که چون مجسمه‌های سنگی آناهیتا

حس لمس دستان مردانه‌ی مرا تحریک می‌کرد

و آغوشی سرد

که همیشه انتظار ‌گرم مرا فریاد می‌کشید

خیال انگیز‌ترین تصویر شب‌های تنهایی منند..

سهیل چهارشنبه 3 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:42 ق.ظ http://Titbit.BlogSky.Com

" گناه "


گناه من نیست

اگر من

گناه‌آلود آغوش توأم

آنقدر آرامش دارد این بی‌کران کوچک

که مرا ناآگاهانه تا شهوتی مقدس پرواز می‌دهد سرمست

گناه من نیست

که هیچ‌کس نمی‌فهمید

ناب‌ترین شراب‌ها از لبان تو جاری می‌شود

و گهواره‌ی نگاهت مست می‌کند تمام هوشیاری زمین را

کنار تو خوشبختی مردی‌ست که خورشید را باور نداشت

و رقص نور و باران

روح عریانش را عاشق نمی‌کرد

نمی‌خواهم بدانم نامت چیست

همین که در آغوشت آرام به خواب می‌روم

برای درک من از خوشبختی کافی‌ست

بوسه‌های تو

توقف لحظه‌هاست در بستر زمان

عشق تو

آفتابی‌ست در دل بی‌رحم شب

و نگاهت

چون آئینه آنگاه که تو را تکرارکنان در جاودانه‌ترین حس مطبوع میانسالی

ثبت می‌کند

گناه من نیست

من با تو جوان می‌مانم

حتی با خیال آغوشت

حتی با تحریر نامت

حتی با آرزوی بودنت..

سهیل چهارشنبه 3 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:41 ق.ظ http://Titbit.BlogSky.Com

گاهی وقتها

باران

تشنه‌ترین اتفاقی‌ست که در حال رخ‌دادن‌ست وقتی

خاطره‌ی دیدارهای خیس

هوشیاری زمین را دیوانه می‌کنند

اینجا

آنقدر حوصله‌ها خسته‌اند که همه

در آغوش دشمنان‌شان به خواب می‌روند

اینجا

ثانیه‌ها می ایستند تا برخورد نگاه جاری شود

و هیچ‌چیز

زیر پلک‌های شب مخفی نمی‌ماند

و همه انگار محکوم‌اند به آغوش کسی که جادو می‌کند با چشمانش

و خش‌دار‌ترین صدای مردانه

آرامش بخش‌ترین سرودها را در زنانگی خاک فریاد می‌زنند

اینجا جای عجیبی‌ست

آری قلبم را می‌گویم بانو..

سهیل چهارشنبه 3 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:24 ق.ظ http://Titbit.BlogSky.Com

با تو، ای سلطان قلبم، مست و شیدا می‌شوم

پر کشیده تا فلک، تاج ثریّا می‌شوم


تا تو هستی در کنارم ، شادمانی می‌کنم

تا نباشی نازنین! غمگین و تنها می‌شوم

سهیل چهارشنبه 3 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:23 ق.ظ http://Titbit.BlogSky.Com

امشب از لطف به دلداری ما آمده ای

خوش قدم باش که بسیار بجا آمده ای


چه عجب یاد حریفان پریشان کردی

لطف کردی که به یاد دل ما آمده ای


تو که در خواب هم از آمدنت بود دریغ

در شگفتم که به ناگاه،جرا آمده ای


سر مهر آمدی از سر مگر ای ترک ختا

یا خطا کردی و ره را به خطا آمده ای


گفته بودی شبی از حالت من می پرسی

شاید اندر پی وعده به وفا آمده ای


کاخ شه را به پشیزی نخرد کلبه ی ما

تا تو ای شاه به دیدار گدا آمده ای


شب و وصل و گله از دوست!دلا یاوه مگو

بخت بد باز تو امشب به صدا آمده ای؟


امشب ای باد، چو آن زلف چه خوشبو شده ای!

تو هم از کوچه ی معشوقه ی ما آمده ای؟


سر به پای تو فشانم که صفا آوردی

تا به دلداری این بی سر و پا آمده ای

سهیل چهارشنبه 3 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:22 ق.ظ http://Titbit.BlogSky.Com

دوباره پاییز

اما نه "فصل خزان" زرد!

دوباره پاییز

اما نه فصل اندوه و درد!

دوباره پاییز

فصل زیبای سادگی

دوباره پاییز ، موسم شدید دلدادگی


روزگارت شاد.. غصه هایت محو..

سهیل چهارشنبه 3 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:20 ق.ظ http://Titbit.BlogSky.Com

بـــاورت بــشــود یـــا نــه !؟

روزی می رسد

که دلــت بــرای هــیــچ کــس

بــه انــدازه مــن تــنــگ نــخــواهــد شــد.

بــرای نــگـــاه کــردنـــم ، بــوســیــدنــم ، خــنــدیــدنــم ، اذیــت کــردنــم , مــهــربــونــیــم , صــداقــتـــم …

بــرای تــمــام لـحــظاتى که در کنارم داشتی …

روزی خواهد رسید که در حسرت تکرار دوباره مــــــن خواهی بود …

می دانم روزی که نباشم هیچکس تــکرار مــن نــخــواهــد شـــد …

سهیل چهارشنبه 3 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:19 ق.ظ http://Titbit.BlogSky.Com

نه من کنار آمدم نه روزگار…

نه من گذر کردم … نه او

اما من به راه خود رفتم و روزگار به راه خود…

من با خود دل بردم و روزگار او را برد …

هیچکدام حاضر به شکست نشدیم

من … دل دارم … روزگار او را

برد با من است؛

من، دیوانه او می مانم …

false سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:50 ب.ظ http://oghianooseabi.blogfa.com

کجای گوش بدی حرفامو/
رفتیوهرگز ندیدی اشکامو/‏
حالاک دلتنگت شدم بیابرگرد/
خدا ببین چطوربا احساسم بدکرد/

false سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:50 ب.ظ http://oghianooseabi.blogfa.com

میخام با حس و احساسم بگم این ترانه رو/
بی بهونه رفتیو نذاشتی حتی ی خاطره رو/

false سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:49 ب.ظ http://oghianooseabi.blogfa.com

عشق اولم رو ربودن
شعرشبهامو گرفتن
عشقی ک برای من بود
با دورغ ازم گرفتن

·٠•●♥شاهزاده اردیبهشت♥●•٠· سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:41 ب.ظ http://ordibehshti.blogfa.com/

·٠•●♥شاهزاده اردیبهشت♥●•٠· سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:41 ب.ظ http://ordibehshti.blogfa.com/

تبه کردم جوانی تا کنم خوش زندگانی را
چه سود از زندگانی چون تبه کردم جوانـی را
به قطع رشته جان عهد بستم بارها با خود
به من آموخت گیتی، سست عهدی،سخت جانی را
بجوید عمر جاویدان هر آنکو همچو من بیند
به یک شام فـراق،اندوه عمـر جاودانی را
کی آگه می شود از روزگار تلخ ناکامـان
کسی کو گسترد هر شب،بساط کامرانی را
به دامان خون دل از دیده افشاندن کجا داند
به ساغر آنکه می ریزد شراب ارغوانـی را
وفا و مهــر کی دارد حبیبا آنکه می خواند
به اسم ابلهـی رسم وفـا و مهـربانی را
حبیب یغمایی

·٠•●♥شاهزاده اردیبهشت♥●•٠· سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:41 ب.ظ http://ordibehshti.blogfa.com/

طرح

آه....

دستانت

چه خیال دوری هستند

هنگامه سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:39 ب.ظ http://hengameharjomand.blogsky.com/

غمناک ترین لحضات زندگی را
از کسی تجربه می کنی
که شیرین ترین
خاطرات را با او داشتی

هنگامه سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:19 ب.ظ http://hengameharjomand.blogsky.com/

پاییز آمده ست که خود را ببارمت!
پاییز: نام ِ دیگر ِ «من دوست دارمت»
بر باد می دهم همه ی بود ِ خویش را
یعنی تو را به دست خودت می سپارمت!
باران بشو، ببار به کاغذ، سخن بگو...
وقتی که در میان خودم می فشارمت
پایان تو رسیده گل ِ کاغذی ِ من
حتی اگر که خاک شوم تا بکارمت
اصرار می کنی که مرا زودتر بگو
گاهی چنان سریع که جا می گذارمت!
پاییز من، عزیز ِ غم انگیز ِ برگریز!
یک روز می رسم... و تو را می بهارمت!!!

هنگامه سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:13 ب.ظ http://hengameharjomand.blogsky.com/

بـی تو
تنهـاییـم را پک می زنم
تـا ریـه هایـم زنـدگـی را کـم بیـاورد
و شـرعـی ترین خودکـشـی را تجـربـه کنـم

هنگامه سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:10 ب.ظ http://hengameharjomand.blogsky.com/

قلبم یک خط در میان می زند….زود نیست؟
دست هر پیر زنی را گرفتم …گفته…”پیر شی مادر”…
خدایا نکند در جوانی پیر شدم …..

هنگامه سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:10 ب.ظ http://hengameharjomand.blogsky.com/

زیارت قبول خواهری

ممنونم خواهر جون
جای شما خالی

mohamad سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:42 ب.ظ http://mohamad3091.blogfa.com

نمیدانم نهان از من،چه نیکی کرده ای با "دل"...؟
که چون غافل شوم از اون ، دوان سوی "تو"می آید!!!

mohamad سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:42 ب.ظ http://mohamad3091.blogfa.com

دلم یک کوچه میخواهد بی بن بست...
و بارانی نم نم و یک خدا که کمی با هم راه برویم
همین...

mohamad سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:41 ب.ظ http://mohamad3091.blogfa.com

عذاب یعنی اون که دوستش داری بشینه بغلتو
از اونی که دوستش داره واست بگه

mohamad سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:36 ب.ظ http://mohamad3091.blogfa.com

ته سیگارهایم،پوکه های خاطرات است...
که شلیک میکنم وسط مغزم...میکشد مرا...
تا شاید تورا فراری دهد از ذهنم...
خطا زدم همه را... پاکت بعدی ، خشابی دیگر

mohamad سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:36 ب.ظ http://mohamad3091.blogfa.com

شمرده بودم چهار سیگار راهه بود تا خانه ی تو....
حالاسیگار به سیگار،کوچه به کوچه میگرم و
نمیرسم به خانه ات...!

mohamad سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:36 ب.ظ http://mohamad3091.blogfa.com

بی انصاف این گره با یک نگاه تو یاز میشود...
تمام دندانهایم درد میکند...!

mohamad سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:35 ب.ظ http://mohamad3091.blogfa.com

کم طاقتی عادت آن روزهایت بود...
امروز برای خبر گرفتن از من عجب صبور شده ای...

mohamad سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:35 ب.ظ http://mohamad3091.blogfa.com

چیزی نیست،خرد خمیرم فقط همین...
کم ما مانده است بی تو بمیرم،فقط همین...
از هر چه هست و نیست گذشتم ولی...
در عمق چشمهای تو گیرم،فقط همین...

mohamad سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:35 ب.ظ http://mohamad3091.blogfa.com

دلتنگیم برایت به اندازه مادریست که
آخرین سرباز برگشته از جنگ پسرش نبود...

ناهید سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:12 ب.ظ http://pasargadn7.blogsky.com

به تو که میرسم مکث میکنم
انگار در وجودت چیزی را جا گذاشته ام مثلا در صدایت آرامش، در چشمهایت زندگی!

دریا سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:11 ب.ظ http://darya1300.blogfa.com/

ترانه دیشب دستات تو دستم بود
خیلی سرد بود
ازت پرسیدم چرا دستات سرده بیار نزدیک تا گرمش کنم
گفتی نه هیچی نیست این سردی از دلتنگیه با هیچ چیز گرم نمیشه
گفتم دلم آغوش می خواد بیا بغلم
اومدی
صبح دیدم نیستی
کجایی تا بازم آروم بشم
اینا که توهم نیست ؟
هست...؟

دریا سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:11 ب.ظ http://darya1300.blogfa.com/

خوب که نگاه می کنم

به انسان بودنت بیشتر شک می کنم!

"تو فرشته ای"

راستش را بگو

بال هایت را به که سپرده ای...؟

دریا سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:10 ب.ظ http://darya1300.blogfa.com/

من از جنس بادبادکهایم

می ترسم آنقدر هوایم نکنی

که هیجان پرواز

و طعم بوسه ی باد

از خاطرم برود

تو که نمی دانی اگر دیر شود

از جنس کلاغها خواهم شد

آنوقت هیچ کس پنجره اش را

برای دیدن من باز نخواهد کرد

من نمی خواهم فراموش شوم

دریا سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:10 ب.ظ http://darya1300.blogfa.com/

یه لحظـه گـوش کـن خـــدا ؛


جـدی میگــم . . .


نه بچـه بـازیِ نـه ادا و اطــوار ،


تو این دنــیا ...


حــالِ خــیلی هـا اصـلا خـوب نیـست !


یـه دسـتی بـه زندگیـشون بکـش


" لـــــ ـــــــ ــــطــفا "

[ بدون نام ] سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:09 ب.ظ

سوختم باران بزن شاید تو خاموشــــــــــم کنی



شاید امشـــــــــب سوزش این زخــــــم هارا کم کنی



آه بـــــــــــاران من سراپای وجودم آتـــــــــــــــش است



پس بزن بـــــــــــاران بزن شاید تو خاموشـــــــــــم کنی...

ناهید سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:08 ب.ظ http://pasargadn7.blogsky.com

حتی اگر حرفی نبود؛
شماره‌ام را بگیر و فقط بخند..
وقتی می‌خندی،
زمان می‌ایستد..
و در دلم انگار
پرنده‌ای‌ست

که برای رهایی
پرپر می‌زند

ناهید سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:05 ب.ظ http://pasargadn7.blogsky.com

دوستت دارم هایم هم دل شکسته اند از بس در مقابلشان سکوت کرده ای...

خاطره سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 08:58 ب.ظ http://khaterehfunny.blogsky.com/

چقدر مطلب های قشنگ

قشنگی از چشاته خاطره جون

ناهید سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 08:52 ب.ظ http://pasargadn7.blogsky.com

حتی خودم هم باورم نمیشود که بی تو نفس میکشم...
خیلی بی معرفتم نه؟

عزیز دلـــــــــــــــــــــــــــــــــــی

ناهید سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 08:46 ب.ظ http://pasargadn7.blogsky.com

فاصله هامهربانیت را ازدلم پاک نمیکندثانیه هارامیشمارم تالحظه دیدار...

ناهید سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 08:13 ب.ظ http://pasargadn7.blogsky.com

همین که قاصدکی را فوت کنی تا عطر نفسهایت را برای دلم بیاورد کافی است

ناهید سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 08:08 ب.ظ http://pasargadn7.blogsky.com

دوست یعنی کسی که وقتی هست آروم باشی ووقتی نیست چیزی توزندگیت کم باشه...; دوست یعنی تنهاییهامو میسپرم دست تو ؛ چون شک ندارم میفهمیش...; دوست یعنی ی راه دوطرفه ی قدم من ی قدم تو...; لحظاتت شاددوست من ! ! !

ناهید سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 07:54 ب.ظ http://pasargadn7.blogsky.com

کفش ها چه عاشقانه هایی با هم دارند !
یکی که گم شود دیگری محکوم به آوارگیست …

bahareh سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 07:52 ب.ظ http://http://bahareh-eshgh.blogfa.com/

یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند
یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهم باشند
یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم
که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد
یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم
چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد
(شوهر به این خوشتیپی کجا پیدا کنیم؟؟؟؟؟؟)

ناهید سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 07:51 ب.ظ http://pasargadn7.blogsky.com

سلاااااااااااااااااام شادی جوووووووووووونم الهی قربونت برم نفسم تو عشق ناهیدی نفس ناهیدی ببخشید آجی دلم واست تنگ شده بود واسه همین ناراحت شدم

سلام عزیزکم
الهی من قربونت برم
منم دلم تنگ میشه برات خانومم
دیگه ناراحت نشی ازم که دلم میگیره
تو عزیز دل شادیی ؛یادت نره

شادی سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 07:23 ب.ظ http://bedonbaleaarezooha.blogfa.com/

براى همه پاییز با مهر شروع میشه

اما پاییز زندگى من

جایى شروع شد که مهر تو تموم شد . . .

شادی سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 07:09 ب.ظ http://bedonbaleaarezooha.blogfa.com/

نه بهار با هیچ اردیبهشتی

نه تابستان با هیچ شهریوری

ونه زمستان با هیچ اسفندی

اندازه پاییز به مذاق خیابانها خوش نیامد

پـائیز مــهری داشـت کـه بـــَر دل هـر خیـابان مـی نشست . . .

.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد