دلخسته

دلخسته

قصه ی دلتنگی های مـن
دلخسته

دلخسته

قصه ی دلتنگی های مـن

معجـزه ی دست های تـــو








چند روزیستـــ دستـــ هایـــم را ...


با چنــد کتابـــ و نوشتــه ،


ســرگــرم کــرده ام

امــا ...


گـــــول نمی خورنــــــد ...


هیچ چیز معجـــزه ی دستـــ های تـــو نمی شود ... !





                          
نظرات 613 + ارسال نظر
سعید دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 08:28 ب.ظ http://saeed1368113.blogfa.com

همه ساعت ها را عقب بکش ...

جز ساعت دلت را !

می خواهم هر روز یک ساعت

بیشتر مرا دوست بدارد !

سعید دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 08:28 ب.ظ http://saeed1368113.blogfa.com

لــــــــحظه های ســــکوتم؛

پـــــر هیاهــــــــــو ترین دقــــایق زندگیم هستند

مــــــملو از آنــــــچـــه

مــــی خواهم بــــــــگویم

و

نـــمی گـــــویم.

سعید دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 08:28 ب.ظ http://saeed1368113.blogfa.com

زندگی کوچکتر از آن بود که ..//

دلم بر آن بلرزد..//

هستی تهی تر از آنکه ..//

بدست آوری ..//

و مرا زبون سازد ..//

و من تهی دست تر از آنکه..//

از دست دادنی و مرا بترساند..

ناهید دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 08:28 ب.ظ http://pasargadn7.blogsky.com

مردی از کوروش کبیر پرسید :چرا زنان شما حجاب ندارند؟! کوروش کبیر فرمود :حجابِ زنان ما پلکهای مردان ماست

ناهید دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 08:26 ب.ظ http://pasargadn7.blogsky.com

چه خوب و چه بد تو مسئول زندگی گذشته و آینده ات هستی ‏.‏ پدر ، مادر و معلم خودت را ملامت نکن.
تقصیر کار خودت هستی

ناهید دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 08:24 ب.ظ http://pasargadn7.blogsky.com

خدایا! دستانم را زدم زیر چانه ام . . .
مات و مبهوت نگاهت میکنم . . .طلبکار نیستم . . .
فقط مشتاقم بدانم . . .
ته قصه چه میکنی با من؟

ناهید دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 08:23 ب.ظ http://pasargadn7.blogsky.com

گفت خیلی میترسم؛ گفتم چرا ؟ گفت چون از ته دل خوشحالم ... این جور خوشحالی ترسناک است… پرسیدم آخه چرا ؟ جواب داد: وقتی آدم این جور خوشحال باشد سرنوشت آماده است چیزی را از آدم بگیرد! کاش روزگار رویش را بر گیرد از ما ... تا نبیند شادیمان را..

·٠•●♥شاهزاده اردیبهشت♥●•٠· دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 08:22 ب.ظ

·٠•●♥شاهزاده اردیبهشت♥●•٠· دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 08:21 ب.ظ http://ordibehshti.blogfa.com/

دیار عاشقی هم شهر هرت داره !
خیلی راحت دل می دزدن ، دل می برن ، دل می شکنن …

·٠•●♥شاهزاده اردیبهشت♥●•٠· دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 08:21 ب.ظ http://ordibehshti.blogfa.com/

نمی دانم
سیگار می کشم یا حسرت نبودنت را
ریه هایم را پر از دود می کنم یا پر از آهِ رفتنت
نمی دانم تو را دود می کنم یا خاطراتت را

·٠•●♥شاهزاده اردیبهشت♥●•٠· دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 08:21 ب.ظ http://ordibehshti.blogfa.com/

نمی دانم
سیگار می کشم یا حسرت نبودنت را
ریه هایم را پر از دود می کنم یا پر از آهِ رفتنت
نمی دانم تو را دود می کنم یا خاطراتت را

ناهید دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 08:20 ب.ظ http://pasargadn7.blogsky.com

سلام آجی شادی جووووووووووونم خوبی نفسم ؟ الهی قربونت برم عشقم تو خیلی مهربونی آجی خیلی دوست دارم بخدا

سلام عزیز دلم
خوبم به خوبیت گلم
فــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدات بشم خانومم

فاطیما دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 08:07 ب.ظ http://sangesab0r.blogfa.com

سلام وای شادی جان ممنون که اومدی بابت متن های قشنگتم ممنونم ایشاالله بتونم جبران کنم

سلام عزیزم
خواهش میکنم گلم

·٠•●♥شاهزاده اردیبهشت♥●•٠· دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 07:15 ب.ظ

·٠•●♥شاهزاده اردیبهشت♥●•٠· دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 07:14 ب.ظ http://ordibehshti.blogfa.com/

چشم هایم را می بندم

گوش هایم را می گیرم

زبانم را گاز می گیرم

وقتی حریف افکارم نمی شوم

چه درد ناک است فهمیدن...

·٠•●♥شاهزاده اردیبهشت♥●•٠· دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 07:14 ب.ظ http://ordibehshti.blogfa.com/

چشم هایم را می بندم

گوش هایم را می گیرم

زبانم را گاز می گیرم

وقتی حریف افکارم نمی شوم

چه درد ناک است فهمیدن...

·٠•●♥شاهزاده اردیبهشت♥●•٠· دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 07:14 ب.ظ http://ordibehshti.blogfa.com/

واقعیت ها را هر روز صبح جا میگذارم پشت اتاق گریم،

از بس آدمها واقعی بودنمان را دوست ندارند....!!!

·٠•●♥شاهزاده اردیبهشت♥●•٠· دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 07:14 ب.ظ http://ordibehshti.blogfa.com/

واقعیت ها را هر روز صبح جا میگذارم پشت اتاق گریم،

از بس آدمها واقعی بودنمان را دوست ندارند....!!!

A A A دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 04:44 ب.ظ http://3-5-2.blogsky.com/

sanaz دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 04:17 ب.ظ http://oghianooseabi.blogfa.com

هوا بد است...


تو با کدام باد می‌روی؟!


چه ابر تیره‌ای گرفته سینه‌ی تو را


که با هزار سال بارش شبانه روز هم


دل تو وا نمی‌شود!!


"هوشنگ ابتهاج"

sanaz دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 04:16 ب.ظ http://oghianooseabi.blogfa.com

در خانه خود نشسته بودم دلریش


وز بار گنه، فگنده بودم سر پیش


بانگی آمد که غم مخور ای درویش


تو در خور خود کنی و ما در خور خویش...




"شیخ ابوسعید ابوالخیر"

sanaz دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 04:16 ب.ظ http://oghianooseabi.blogfa.com

اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد




من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم


"حضرت حافظ"

sanaz دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 04:15 ب.ظ http://oghianooseabi.blogfa.com

مدتی است...
دردهایم را حس نمی کنم...
دردها تمام نشده!
دیگر اعصابم کار نمی کنند....
و این ابتدای مردن است...

سعید دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:02 ب.ظ http://saeed1368113.blogfa.com

آدم ها را بدون اینکه به وجودشان نیاز داشته باشی ؛
دوست بدار !

کاری که خدا با تو می کند ...

سعید دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:01 ب.ظ http://saeed1368113.blogfa.com

خــدآیــــآآآآ

بــآ آمــَدن پــآئیــز ، ذره ذره گنـــــآهـــآنــم رآ مـــانند برگـــهـــآی خشــک درختـــآن بریــزآن...

مــ ــــ ـرآ بــه بهــ ـــ ـــآر...

بــه خــُودت بــرســ ـــ ــآن...!!

سعید دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:01 ب.ظ http://saeed1368113.blogfa.com

خاطرات آدم مثل یه تیغ کند میمونه که رو رگت میکشی!
نمیبره اما تا میتونه زخمیت میکنه..

سعید دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:01 ب.ظ http://saeed1368113.blogfa.com

تنها بنایی
که هر چه بیشتر بلرزد
محکمتر
میشود دل است

هنگامه دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:31 ق.ظ http://hengameharjomand.blogsky.com/

ﮔﺎﻫﯽ ﻣﻌﺸﻮﻕ ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﻗﻮﺍﻧﯿﻦ ﻓﯿﺰﯾﮏ ﻋﻤﻞ ﻣﯽﮐﻨﺪ
ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺰﺩکتر میشوی ، ﺩﻭﺭﺗﺮ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ می ﺭﺳﺪ
ﻫﺮﭼﻪ ﻓﺎﺻﻠﻪ اش ﺑﯿﺸﺘﺮ می ﺷﻮﺩ ، ﺑﺰﺭﮒ تر ﺑﻪ ﻧﻈﺮ می ﺭﺳﺪ
ﭼﺸﻢ ﻣﯽﺑﻨﺪﯼ ، می ﺑﯿﻨﯿَﺶ
ﭼﺸﻢ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ، ﻧﯿﺴﺖ
ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺩﯾﺪﯼ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ ، ﺻﻤﯿﻤﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺗﺴﻠﯿﺖ ﺑﮕﻮ !

هنگامه دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:24 ق.ظ http://hengameharjomand.blogsky.com/

غم که می‌آید در و دیوار، شاعر می‌شود
در تو زندانی‌ترین رفتار شاعر می‌شود

می‌نشینی چند تمرین ریاضی حل کنی
خط‌کش و نقاله و پرگار، شاعر می‌شود

تا چه حد این حرف‌ها را می‌توانی حس کنی؟؟؟
حس کنی دارد دلم بسیار شاعر می‌شود

تا زمانی با توام انگار شاعر نیستم
از تو تا دورم دلم انگار شاعر می‌شود

باز می‌پرسی: چه‌طور این‌گونه شاعر شد دلت؟
تو دلت را جای من بگذار شاعر می‌شود

گرچه می‌دانم نمی‌دانی چه دارم می‌کشم
از تو می‌گوید دلم هر بار شاعر می‌شود

فاطیما دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 08:20 ق.ظ http://sangesab0r.blogfa.com

دوباره سلام اینم آدرس وب خودمه خوشحال میشم بیای

سلام عزیزم
ممنونم

فاطیما دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 08:19 ق.ظ http://nasimezibaee.blogfa.com/

سلام واسه خواهرم یه وب دارم میسازم که روز تولدش بهش هدیه بدم ممنون میشم بیای و بهش تبریک بگی باید تا روز تولدش براش به اندازه سال تولدش واسش نظر جمع کنم ممنونت میشم بیای[گل][گل][گل]
اگر واست امکانش بود به دوستات هم بگو ممنونت میشم

سلام فاطیما جان
مرسی از دعوتت عزیزم
چشم

سهیل دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:14 ق.ظ http://Titbit.BlogSky.Com

با تو بودن آنقدر خوب است

که گاهی یادم می رود

من زن هستم

یا

تو

شب خوش

صبح بخیر

سهیل دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:13 ق.ظ http://Titbit.BlogSky.Com

آنقدر عزیزى

که آمدنت

سر همان ساعت همیشگى دیدارمان

تنها آرزوی

این شبهای

من است

سهیل دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:10 ق.ظ http://Titbit.BlogSky.Com

آخه فک کنم آقاتون داره صداتون میزنه !




شب خوبی داشته باشین ؛ بای

ممنونم تو هم روز خوبی داشته باشی

سهیل دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:08 ق.ظ http://Titbit.BlogSky.Com

♦ صیاد

چند بار دیگر باید در بکوبم
تا در دل به رویم بگشایی
خیالت راحت
رفتنى نیستم
من پشت این در سالها خواهم نشست
تا سلامم را دوباره پاسخ گویی
یادت باشد
من عمرى صیاد بوده ام
و این روزها هواى صید شدن دارم

-----------------------------------------------

♦ بانو ؟

شب بخیر ؟


شب بخیر


--------------------------------------

صبح قشنگ پاییزیت بخیر

سهیل دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:05 ق.ظ http://Titbit.BlogSky.Com

کاش من "آدم "بودم

و زندگی تنها حوا بود و من

و هردو کمی "انسان" بودیم

من هرشب می رفتم روی بام دنیا

ماه را می گذاشتم سر طاقچه ی شب

با حوا می نشستیم کنار هم

و می خندیدیم از درک مبهم اولین لمس های تنمان

و سرما بدون آنکه بدانیم به هم نزدیکترمان می کرد

و بدون آنکه دلمان بخواهد در قشنگ ترین جای قصه ی هم آغوشی

چشمانمان به خواب می رفت

و تنها چیزی که در حافظه داشتیم برای دیدن در خواب

خاطره ی لمس معصومیتمان بود

و صبح بر می خواستیم به ناچار از گرسنگی

من آفتاب را صدا می زدم

و او دنبال چند دانه برگ عفت بود تا خودش را از من بپوشاند

خدا گندم تعارفمان می کرد

و من و او

به وسوسه ی شیطان

برای لذتی که از خوردن سیب سکر آور نصیبمان می کرد

می اندیشیدیم..

سهیل دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:03 ق.ظ http://Titbit.BlogSky.Com

♦ انــــــار شهیـــــد ! ♦


بوی تو می داد دستانم وقتی به یاد تو

انار سرخی را شهید می کردم

و دانه دانه های طراوتش رابه آغوش می کشیدم برای درک خیال بوسه های شبانه ات

نیستی و من

یادت را سر می کشم

تا مست

نام عزیزت را بی ملاحظه فریاد بزنم

های عشق

دوست داشتنت

تنها بهانه ی خوشبختی من است

حتی اگر

در فضای من نفس نکشی

سهیل دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:01 ق.ظ http://Titbit.BlogSky.Com

" لکنت نام تو "


روی این کابل پوسیده که تنها همسایه ی من است

دیگر کلاغی نمی نشیند

و آسمان قصه ی من دیگر از بادبادک خالیست

پنجره را می بندم

و روی پرده ی سیاه اتاق کوچکی که به اندازه ی یک آدم همیشه تنها ؛جا دارد

عکس آسمان و کلاغ و زبان گنجشک نقاشی می کنم

هوا تمیز می شود برای کشیدن آهی از ته دل بدون آنکه لذت سرفه کردن دود را به ریه های

خسته ام داده باشم

خیال تو پاهای ظریفش را در ذهن من دراز می کند

و می نشیند روی صندلی شکسته ی دلم

عطری از گذشته فضا را پر می کند

و من تا صبح

در گوش رویاهایم

نام تو را لکنت می کنم..

سهیل دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 12:57 ق.ظ http://Titbit.BlogSky.Com

" من و گذشته "


چرت رویاهایم پاره شده

و چند واژه که باز گشت من است به تکه های جوانی ام

نقش می بندد در خاطر تو

درست مثل پاشیدن یک سطل رنگ بی عفتی

با دستان یک دیوانه

بر بوم سفید زنانگی ات

این نوشته ها ی پرت

مرز میان آشنایی و بیگانگی ما را مشخص نمی کنند

اینجا فقط شعرها ی من دست به دست می شود

بی آنکه من

هنگام گریستن واژه هایم در میان شعر و سکوت و بوی نم تنهایی کاهگل

دیده شوم

دنبال چیزی نگرد در این سیاه بازی ها

من دیگر به سوی گذشته

باز نخواهم گشت

سهیل دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 12:56 ق.ظ http://Titbit.BlogSky.Com

♦ رویای ناتمام ♦


همیشه در خیال من

یک درخت پیر نارنج بود

که زیر سایه ی لبخندش

دختری می نشست

با پیراهنی که گل های سرخ میخک بر آن نقاشی کرده بودم

و یک رشته گیسوی بافته ی طلایی رنگ

که روی معصومیت سینه های تازه جوانه زده اش را می پوشاند

من سالهاست دنبال پاره های این رویای ناتمامم

تا انتظار

تمام وجودم را تسلیم زمانی نسازد

که خیلی وقت است

برای آمدنش

دیر شده..

سهیل دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 12:50 ق.ظ http://Titbit.BlogSky.Com

مترسک

پرنده ای نشسته بر دوش مترسکی در باغ
باد غروردر غبغبش فتاده
که راز باغبان لو رفته در برش
مترسک اما
غمگین ز تاراج باغ و قولش به باغبان
دلبسته به آواز پرنده و
این عشق
بسته بال و پرش
پرنده مست غرور از فتح باغ و باغبان
مترسک ترسیده از این عشق بی فرجام و کیفر آسمان
پرنده تاراج کرد باغ و رفت
مترسک مانده و قولش
که به نگاهی شکست !

سهیل دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 12:48 ق.ظ http://Titbit.BlogSky.Com

خاک پاتیم خانوم ؛ مـــــــــادر خوب و بلنـــــــــد سرشت..

" سهیل کوچیک تو "

تاج سری سهیل جان

سهیل دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 12:46 ق.ظ http://Titbit.BlogSky.Com

تبر نزن بودنم را
این ریشه ی من است که از خاک برون افتاده..


امیدوارم برداشت بدی از نظر قبلی نداشته باشین بانوی خوب من

دوستتون دارم مثل مادرم


به خدایی که در قلب تو میتژد عاشقانه..

منم دوست دارم پسرم
ازت ممنونم بابت فرستادنش
نظر پرمفهومی بود

سهیل دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 12:43 ق.ظ http://Titbit.BlogSky.Com

هویت واقعی تو چیست بانو

نامت؟

شناسنامه ای که متشکل از اطلاعاتیست از

پدر

مادر

همسر

و چند عدد و تاریخ بی معنی؟

هویت تو چیزیست که همسرت می خواهد؟

یا چیزی که جامعه به تو تحمیل می کند؟

هویت تو نامیست که هرکس به فراخور حال خودش به تو نسبت میدهد؟

مثل : زن ؛ضعیفه؛ضیغه ؛ مادر ؛تیکه ؛ جنده ؛ خانم ؛ پری ؛ فرشته و...

یا نه

هویت تو پوشش توست؟

پوششی که من مرد تعیینش میکنم؟

یا میزان سر بزیریت در برابر من؟

هویت تو چیست؟

چه کسی هویت تو را تعیین می کند؟

تو کجای هویت خود ایستاد ه ای؟

من به دنبال هویت مادرم هستم

بی هیچ قضاوتی

بی هیچ تعصبی

؟ ?

زیبا بود

سهیل دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 12:42 ق.ظ http://Titbit.BlogSky.Com

پشت این پنجره های مه گرفته،
مدام
به امید دیدن تصویر واضحی از تو
با آستین پیراهنم شیشه های دلم را پاک میکنم
هنوز صورتت کامل نشده،
غبار میگیرد پنجره را
نمیدانم از سردی هواست
یا از بخار هیجان نفسهای من است که
هرگز خاطراتمان پشت این پنجر ه های سرد
تمام نمیشود..

سهیل دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 12:39 ق.ظ http://Titbit.BlogSky.Com

تصویر مبهمی از تو ..

این روزها هرچه سعى مى کنم
تصویر کاملى از تو در ذهنم نقش نمى بندد
خیلى از آن روزها گذشته است
و این تنها چیزیست که از تو برایم باقى مانده است
"یک نقاشى"
که
روحت را سفید
قلبت را آبى آسمانى
زنانگیت راسرخ
پیراهنت را نار نجى
لبت را انارى
کلامت را رویایی اخرایی

لطافتت را بى رنگ
نگاهت را مهر بانى پر رنگ
و عشقت را
کم رنگ
و چشمانت را به رنگ دریا
آنگاه که بین سبز و آبى سر در گمند
به یادم مى آورند

سهیل دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 12:37 ق.ظ http://Titbit.BlogSky.Com

♦ چروک ♦


دلکم؛

از کنار چروکهایم بی تفاوت مگذر

هر خط صورتم

رد خاطره ایست

یاد عشقی است

جای پای یک ناکامیست..

سهیل دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 12:31 ق.ظ http://Titbit.BlogSky.Com

خوب من

چه بیهوده ام من

اگر

تنها به پشت پنجره ی حقیر چشمانم

بنگرم تو را

چه پستم من

اگر

لطافت سنگین تو را

تنها به اشاره ی انگشتان حقیرم باز گویم

چه محدودم من

و

چه زیبایی تو

ای حدیث خوب همیشه

تمام آگاهی من

دریچه ی غبار آلودیست به کوچه ی احساس نازک تو

و بشکنم اگر

حتی لحظه ای به تو نیندیشم

.

.

دستی مرا از پشت لحظه های دور دور

از شهر طوفانی و مغرور سینه ام

به تو آورد سجود

و بمیرم اگر

آنچه تو بخواهی نباشم

و کور شوم اگر ............



ای خوب

خوب

من

سهیل دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 12:20 ق.ظ http://Titbit.BlogSky.Com

سیگار دیگرى روشن کن

شاید در نور فندکت

فرصتى براى نوشیدن نگاهت بیابم..


سهیل دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 12:17 ق.ظ http://Titbit.BlogSky.Com

"حالا که نفس می کشم بیا"


ساعت ها چه دیر میگذرند

زمان چه آهسته پیش می رود

من سالهاست منتظرم

که روزی

نه شبی

بیایی و بر سر جنازه ام شیون کنی

و من

به مرده پرستی این مردم

بخندم

...


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد