دعای باران چرا؟
دعای عشق بخوان!!!
این روزها دلها تشنه ترند از زمین...
خدایا کمی عشق ببار...
فراموش کردنت به معجره می ماند؛
وقتی دیوار های خانه هم تو را به یادم می آورند..
من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد, پس چرا عاشق نباشم ...?
کاش میدانستم چیست ، آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری ست . . .
برای من که دلم از سکوت لبریز است
صدای پای تو از دور هم دل انگیز است
سکوت میکنم چون دیگر نمیدانم چه کنم با این دنیا....
بهترین لحظه برایم زمانیست که چشمانم را می بندم و به تو فکر می کنم.
ادامه...
آدمها می آیند
زندگی می کنند
می میرند و میروند..
اما فاجعه ی زندگی تو
آن هنگام آغاز می شود که
آدمی میرود اما نمی میرد!
می ماند
ونبودش دربودن تو
چنان ته نشین می شود
که تومی میری
درحالی که زنده ای...
یه بار بگو سبحان الله خواهر خوبم سبحان الله گفتم ای بابا سبحان الله گفتم آبجی
اشکال ندارد 3بار با این دفعه 4 بار سبحان الله گفتی
تبریک می گم 4در 10=40 ثواب بهت رسید.
کاش یکیبود که توی کوچهها داد میزد :
خاطره خشکیه ؛ خاطره خشکیه !
اونوقت همه ی خاطراتتو ،
همونایی که ارزش گرفتن دمپاییِ پاره هم ندارن !
میریختم تو کیسه و میدادم بهش و میرفت ردِ کارش … !!!
وقتی آه چشات ابره ، پلکات چه مهی داره
آفتاب به نگاه تو ، آلی بدهی داره
ماه روزا میاد مکتب ، پیش مژه ی نازت
بارون شده شاگرد ، شب تا سحر سازت
پروانه میاد دورت ، تنها واسه ی مردن
مردن پیش چشم تو ، یعنی همیشه بردن
عشق تلخ:چرادیرکرده است؟
پرسید:چرادیرکرده است؟
نکند دل دیگر اورا اسیر کرده است؟
خندیدم وگفتم:او فقط اسیر من است‚ تنها دقایقی تاخیر کرده است.
گفتم امروز هوا بارانی بوده‚شاید موعد قرارتغییر کرده است.
خندیدبه سادگیم وگفت: احساس پاک تورا زنجیر کرده است.
گفتم ازعشق من چنین سخن مگوی!
گفت خوابی، او سال ها دیر کرده است.
درآینه به خود نگاه میکنم!آه عشق او عجب مرا پیر کرده است...!
راست گفت آینه که منتظر نباش
(به راستی اوبرای همیشه دیر کرده است..)
بسیار بودند شکارچیانی که کمانشان را به سوی آهویم نشانه گرفتند..!
به چشمان آهویم قسم خوردم که جانشان را بگیرم...!!!
ولی حیف که آهویم خودش دوست داشت که صید شود . . .
آدم است دیگــــر
احمـــق است
گاهی دلـــش تنـــگ می شـــود
حتــی برای اینکــه نیمـــه شــب یواشکـــی
شمـــاره ات را بگیـــرد صدایـــت را بشنـــود
مشتـــرک مــورد نظــر شمـــا در حال مکالمـــه بـــا
مشتــــرک مـــورد نظـــر خودش اســـت.....
یکی از فانتزیام اینه ک دکتر شم بعد از اتاق عمل بیام بیرون کلاهم و از سرم بردارم بگم متاسفم ما هر کاری ک تونستیم کردیم...
حس قاتل بودن ب ادم دست میده نه؟
بچه بودم نه دیگه منتظر زنگ بودم
نه دیگه واسه تو مثل تو دلتنگ بودم
بچه بودم تو نبودی شبا زود خوابم می برد
دل آوچیکم فقط غصه بازی رو می خورد
بچه بودم چه قدر صاف و روون می خندیدم
خوبیش این بود آه ازت نمی خوامت نمی شنیدم
بچه بودم همه ام مثل خودم بچه بودن
نرم و ساده مث خاآای توی باغچه بودن
وقتی آه چشات ابره ، پلکات چه مهی داره
آفتاب به نگاه تو ، آلی بدهی داره
ماه روزا میاد مکتب ، پیش مژه ی نازت
بارون شده شاگرد ، شب تا سحر سازت
پروانه میاد دورت ، تنها واسه ی مردن
مردن پیش چشم تو ، یعنی همیشه بردن
وقتی دلت خسته شــد ،
دیگر خنده معنایی ندارد …
فـقـط می خندی تا دیگران ، غم آشیانه کرده در چشمانت را نـبـیـنـنـد !
وقتی دلت خسته شــد ،
دیگر حتی اشکهای شبانه هـم آرامت نمی کنند …
فـقـط گریه می کنی چون به گریه کردن عادت کرده ای !
وقتی دلت خسته شــد ،
دیگر هیچ چیز آرامت نمی کند به جز دل بریدن و رفتن …
ینی هیچی به اندازه اینکه از کنار یه دختر رد شی و بش بگی خیلی زشتی یه دخترو تا سال دیگه همین موقع ناامید نمی کنه از زندگی! دیدم که میگما!!
گریه کن بشین عکس عشقتو ببین
ولی جای گله نیست عاشق یعنی همین...
حق داری بهونه از هر چیزی بگیری
ولی
حق نداری بری.....
دم خدا گرم
ولی
بعضیامونو واقعا زده...
+سلام
ممنون فدات زحمت میشه راضی بزحمتت نیستم[نیشخند]
کار خصوصی!!!!! اونم با خوصیصی من!!!!!!!!([تعجب]) همینجا بگو منم از خودم[رضایت]اگرم دخترونس و خعلی خصوصیه خب اصن فک کن من نیستم[نیشخند]
سلام
تو هم باشی ؟نه جانم میخوام زیرابتو بزنم تو کجا؟؟؟
میگن خدا به هر کسی به اندازه نیتش میده
خدا جون یعنی نیت من اینقدر کجه؟!!!
آدمها می آیند
زندگی می کنند
می میرند و میروند..
اما فاجعه ی زندگی تو
آن هنگام آغاز می شود که
آدمی میرود اما نمی میرد!
می ماند
ونبودش دربودن تو
چنان ته نشین می شود
که تومی میری
درحالی که زنده ای...
یه بار بگو سبحان الله خواهر خوبم سبحان الله گفتم ای بابا سبحان الله گفتم آبجی
اشکال ندارد 3بار با این دفعه 4 بار سبحان الله گفتی
تبریک می گم 4در 10=40 ثواب بهت رسید.
دست فرمون دادن مامان بزرگم:
بیا
بیا
بیا
خووووب ببم مالیدی!!
کاش یکیبود که توی کوچهها داد میزد :
خاطره خشکیه ؛ خاطره خشکیه !
اونوقت همه ی خاطراتتو ،
همونایی که ارزش گرفتن دمپاییِ پاره هم ندارن !
میریختم تو کیسه و میدادم بهش و میرفت ردِ کارش … !!!
دوباره پاییزه...
فصل تولد تو
دوباره دل اسیره
به یاد رفتن تو
میگیره دل بهونه
ای داد از زمونه.....
وقتی آه چشات ابره ، پلکات چه مهی داره
آفتاب به نگاه تو ، آلی بدهی داره
ماه روزا میاد مکتب ، پیش مژه ی نازت
بارون شده شاگرد ، شب تا سحر سازت
پروانه میاد دورت ، تنها واسه ی مردن
مردن پیش چشم تو ، یعنی همیشه بردن
گاهی
از خیال من
گذر می کنی …
بعد اشک می شوی …
رد پاهایت خط می شود روی گونه ها ی من …
بیا و مرد باش ، دیگر نیا توی خیال من ،خواب من...
مرسی از کامنتای خوشملت خانومی
بای تا های
فدات عزیزم منم ممنونم خانومم
عشق تلخ:چرادیرکرده است؟
پرسید:چرادیرکرده است؟
نکند دل دیگر اورا اسیر کرده است؟
خندیدم وگفتم:او فقط اسیر من است‚ تنها دقایقی تاخیر کرده است.
گفتم امروز هوا بارانی بوده‚شاید موعد قرارتغییر کرده است.
خندیدبه سادگیم وگفت: احساس پاک تورا زنجیر کرده است.
گفتم ازعشق من چنین سخن مگوی!
گفت خوابی، او سال ها دیر کرده است.
درآینه به خود نگاه میکنم!آه عشق او عجب مرا پیر کرده است...!
راست گفت آینه که منتظر نباش
(به راستی اوبرای همیشه دیر کرده است..)
ای که درحافظه ی خاطره رؤیت شده ای
تازگی از طرفِ عشق شکایت شده ای
دل به دریازدی و شهره ی این شهر شدی
آن قدَر دورتراز مرز نهایت شده ای
از خدا خواسته ام وصل تو را دور کند
تا نبینم سر ِ بازار حکایت شده ای
من که می دانم به دنیا اعتباری نیست،
بین مرگ و زندگی قول و قراری نیست،
من که می دانم عجل ناخواسته می آید و فراری نیست...
پس چرا یادت نباشم . . .
تمام زندگی ام را میدهم که برگردی
و همین که برگشتی بگویم:
دیگر نمی خواهمت !
گــ ــمــ ــشــ ــو . . .
با شما هستم ...?
شمـــایـــے ڪـه کســــے دوستتـان دارد،
بــــله !!!
بـــا شـــما هستـــم!
هیچـــے...
فقط خــــوش بـــحالتـــان...
عاشقانه هایت را که برامیممیفرستی ، ابتدا ذوق می کنم !
سپس دلم میگیرد که چه کسی آنها را برایت فرستاده . . .
بسیار بودند شکارچیانی که کمانشان را به سوی آهویم نشانه گرفتند..!
به چشمان آهویم قسم خوردم که جانشان را بگیرم...!!!
ولی حیف که آهویم خودش دوست داشت که صید شود . . .
چرا همه میگن لعنت به نفر سوم؟
اون تقصیری نداره!!!!!
لعنت به اونیکه به نفر سوم چراغ سبز نشون داد . . .
میدانی ...
چقدر برای خدایت چرب زبانی کرده ام
تا تو را به من بدهد!!!!
اجرکم عندالله
بهت افتخار می کنم
خجالتم میدی
دلم واسه اون بدبختی میسوزه که تو فقط واسه آزار
من بهش اهمیت میدی...
آدم است دیگــــر
احمـــق است
گاهی دلـــش تنـــگ می شـــود
حتــی برای اینکــه نیمـــه شــب یواشکـــی
شمـــاره ات را بگیـــرد صدایـــت را بشنـــود
مشتـــرک مــورد نظــر شمـــا در حال مکالمـــه بـــا
مشتــــرک مـــورد نظـــر خودش اســـت.....
سر شارم از بودن تو...
دید دید ... دید دید (صدای زنگ ساعت)
بیدار شو صبح شده...
خواب دیدی!
من "بودنت" را تمرین کرده بودم...!
قرار نبود " نبودت" را از من امتحان بگیری . . .
در کوچه های قلبم مشکوک قدم نزن ، اینجا جز خودت چیزی را پیدا نخواهی کرد . . .
عشق:دربین جوونای ما با یه شماره شروع میشه و به شماره کسه دیگه خاتمه پیدا میکنه..
با دروغ شروع میشه و یا غرور یکی از طرفین به پایان میرسه...
با علاقه جنسی که بیشتر در مرد هست شروع میشه و با ترد زن به پایان میرسه..
عشق یعنی بی اندازه علاقه داشتن/بی اندازه مهرورزیدن/بی اندازه یک دل بودن...
عشق یعنی وقتی معشوقت حتی لب به سخن باز نکرد نو از نزدیکی دلاتون به هم بفهمی ک چی میخواد بگه...
عشق رو تو خیلی چیزا میشه خلاصه کرد اما دست نوشتن از عشق کوتاه هستش...
خیلی چیزا میتونه عشق رو از بین ببره مخصوصاوابستگی 2 طرف..
یعنی میشه من یه روز برم بیرون و کل خونه جابجا نشه از دست مامانم و سایلم گم نشه؟؟:|
500 تومن تا حالا گم شده از خیر مادرم ♥ :|
واژه هـــا
قــــد نمیدهند ارتفاع دلتنگــــی ام را
من فقــــــــــــــط
سایــــــــــــــه ی نبودن تــــــــــــورا
برسر شعـــــر مستدام می کنـــــم
قبول دارید ک:
یکی از سخت ترین خداحافظی ها
خداحافظی با سنگیه که
از سر کوچه تا دمِ خونه شوتش کردی؟؟
یه وقتهایی هم هست ک هر چی بگی:
دوست دارم
دیگه دیر شده...
خیلی تفاوت وجود داره میانِ
کسی که تو را میخواهد
و کسی که تو را هم میخواهد
یکی از فانتزیام اینه ک دکتر شم بعد از اتاق عمل بیام بیرون کلاهم و از سرم بردارم بگم متاسفم ما هر کاری ک تونستیم کردیم...
حس قاتل بودن ب ادم دست میده نه؟
بـرای رسیـدن به تــو
پـا پیـش گـذاشتـم
خـودم را قسـمت کـردم
تــو را سـهم تـمام رویـاهایــم کـردم
انـصاف نبـود…
تــو که مـیدانسـتی بــا چه اشـتیاقی خـودم را قسـمت میکــنم
پـس چــــرا زودتـر از تـکه تـکه شـدنم جـوابم نـکردی؟
بـــرای خــداحافظی
خیــــــــــــــــــــلی دیــر بود
خیــــــــــــــــــــــــلی دیــر….
الصمد باید می نوشتی.
تو درستش کن
هرگز نمی نالم
نه ، من هرگز نمی نالم
قرن ها نالیدن بس است
می خواهم فریاد کنم
اگر نتوانستم ، سکوت می کنم
خاموش مردن بهتر از نالیدن است
بچه بودم نه دیگه منتظر زنگ بودم
نه دیگه واسه تو مثل تو دلتنگ بودم
بچه بودم تو نبودی شبا زود خوابم می برد
دل آوچیکم فقط غصه بازی رو می خورد
بچه بودم چه قدر صاف و روون می خندیدم
خوبیش این بود آه ازت نمی خوامت نمی شنیدم
بچه بودم همه ام مثل خودم بچه بودن
نرم و ساده مث خاآای توی باغچه بودن
وقتی آه چشات ابره ، پلکات چه مهی داره
آفتاب به نگاه تو ، آلی بدهی داره
ماه روزا میاد مکتب ، پیش مژه ی نازت
بارون شده شاگرد ، شب تا سحر سازت
پروانه میاد دورت ، تنها واسه ی مردن
مردن پیش چشم تو ، یعنی همیشه بردن
وقتی دلت خسته شــد ،
دیگر خنده معنایی ندارد …
فـقـط می خندی تا دیگران ، غم آشیانه کرده در چشمانت را نـبـیـنـنـد !
وقتی دلت خسته شــد ،
دیگر حتی اشکهای شبانه هـم آرامت نمی کنند …
فـقـط گریه می کنی چون به گریه کردن عادت کرده ای !
وقتی دلت خسته شــد ،
دیگر هیچ چیز آرامت نمی کند به جز دل بریدن و رفتن …
گاهی باید به فاصله ها خوش آمد گفت
شاید آمده اند تا بخشی از حماقت هایمان را جبران کنند...!
همیشه
یک نفر خیانت می کند و میرود
یک نفر هم میماند و تنها میشود
غمگیم میشود
سنــــــــــــــــــــــــگ میشود
میسوزد با خاطره ها...
گاهی به بعضیا باید بگی عزیزم اگه برام بزرگ شده بودی
فقط به خاطر خطای دیدم بود
دل من تنـــــــها بود
دل تو امــــــا نه
آفرین بر دل پر مشغله ات
کز سر لطف با دلــم بـــــــــــــــــــــــــــازی کرد
انسانها به آن چیزی که دوست دارند نمی رسند
مگر با صبر بر آنچه که دوست ندارند.
گاهی
از خیال من
گذر می کنی …
بعد اشک می شوی …
رد پاهایت خط می شود روی گونه ها ی من …
بیا و مرد باش ، دیگر نیا توی خیال من ،خواب من...
گاهی
از خیال من
گذر می کنی …
بعد اشک می شوی …
رد پاهایت خط می شود روی گونه ها ی من …
بیا و مرد باش ، دیگر نیا توی خیال من ،خواب من...
میدانی ...
چقدر برای خدایت چرب زبانی کرده ام
تا تو را به من بدهد!!!!
دلم واسه اون بدبختی میسوزه که تو فقط واسه آزار
من بهش اهمیت میدی...