تو را....!!!!
تمامی تو را...!!!!
نگاه مهربانت را....!!!!!
غرورنهفته درصدایت را...!!!!
خستگی هایت را....!!!!!
همه را در امن ترین جای دلم جای می دهم
و هرصبح سرک می کشم به این دارایی عزیز،،،،
وشبها هوشیار ونگهبان به خواب می روم،،،
و اگرکسی بپرسد شغلت چیست؟؟؟؟؟
پاسخ میدهم ؛
خزانه دار یک
"عشق مهربان"
بر روی زمین قدم می زنم اما
حواسم به هوایی است که تو در آن نفس می کشی ...
عجب شعری!با بوسه میشه سلطان شد؟
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
عشق، خودرو بی نقصی است؛
راننده و سرنشین ناقص اند و
راه، ناهموار.
با هـــــم و همـــــــراه هـــــــم باشیم
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
ای شاه سوار ملک هستی / سلطان خرد به چیره دستی
ای ختم پیمبران مرسل / حلوای پسین و ملح اول
سر خیل تویی و جمله خیلند / مقصود تویی همه طفیلند
بعثت پیامبر گرامی اسلام مبارک باد
بر تو چون ساحل , آغوش گشودم
در دلم بود که دلدار تو باشم
وای برمن که ندانستم از اول
روزی آید که دل آزار تو باشم
^
^
^
^
به وبلاگ منم سر بزنید[گل]
.......................................
زندگی باغی ست
که باعشق باقی ست
مشغول دل باش نه دل مشغول
بیشتر غصه های ما ازقصه های خیالی ماست
اگر فرهاد باشی همه چیز شیرین ست
چشم
می دانی … !؟
به رویت نیاوردم …! از همان زمانی که جای ” تو ” به ” من ” گفتی : ” شما ”
فهمیدم پای ” او ” در میان است ………..
شب در چشمان من است
به سیاهی چشمهایم نگاه کن
روز در چشمان من است
به سفیدی چشمهایم نگاه کن
شب و روز در چشمان من است
به چشمهای من نگاه کن
چشم اگر فرو بندم
جهانی در ظلمات فرو خواهد رفت
.
این روزها “بــی” در دنیای من غوغا میکند!
بــیکس ، بــیمار ، بــیزار ، بــیچاره بــیتاب ، بــیدار ، بــییار ، بــیدل ، بـیریخت،بــیصدا ، بــیجان ، بــینوا ، بــیحس ، بــیعقل ، بــیخبر ، بـینشان ، بــیبال ، بــیوفا ، بــیکلام ،بــیجواب ، بــیشمار ، بــینفس ، بــیهوا ، بــیخود،بــیداد ، بــیروح ، بــیهدف ، بــیراه ، بــیهمزبان
بــیتو بــیتو بــیتو……….!!!
می دانی یک وقت هایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی “تـعطیــل است” و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت
باید به خودت استراحت بدهی دراز بکشی دست هایت را زیر سرت بگذاری به آسمان خیره شوی و بی خیال ســوت بزنی در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند آن وقت با خودت بگویـی
بگذار منتـظـر بمانند……..!
هیچ گاه هماورد و دشمن خویش را کوچک مپندار چون او بهترین دوست توست او انگیزه پیشرفت و پویش می دهد
سلام شادی جون
خوبی عزیزم؟
از بابت کامنت های زیبات ممنونم
قربونت برم آبجی جونم .
سلام گل پسر
ممنونم خوبم به خوبیت
خواهش میکنم خوشحالم مورد پسندته
برایت مینویسم تا بی نهایت
تا نگاهی گم شود در چشمهایت
*
برایت مینویسم با طعم رسیدن
با هوایی که در آن شوق پریدن
*
برایت مینویسم با زلال اشکهایم
شاید آن وقت بدانی قدر نوشته هایم
*
برایت مینویسم بهترینم
مینویسم تا بدانی عاشق ترینم
ماششاله زندیگ بر مبنای شعر.اگه مثلا از شوهرتون بخواین خرجی بگیرین چه جوری میگین بهش؟
گاهی وقتی کسی از زندگیتان می رود بیرون
دارد به شما لطف میکند
او فضای خالی به جا میگذارد...
برای کسی که لیاقت آنجا بودن را داشته باشد
چه نقاش ماهری است
فکر و خیال
وقتی که دانه دانه موهایت را سفید می کند
خدا مرحم تمام دردهاست.هر چه عمق خراشهای وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن ان بیشتر در وجودت جای میگیرد
بوسه ام را می گذارم پشت در / قهرکردی , قهرکردم , سر به سر
تو بیا , در را تماما باز کن / هر چه میخواهی برایم ناز کن
من غرورم را شکستم , داشتی ؟ / آمدم , حالا تو با من آشتی ؟
ماهیان از تلاطم دریا به خدا شکایت بردند و چون دریا آرام شد خود را اسیر صیادان یافتند! تلاطم زندگی حکمت خداست! از خدا دلی آرام بخواهیم نه دنیایی آرام.
عشق به ادم انگیزه میده.من گاها یه عشق ساده و خیالی درست میکنم تا باهاش خودمو بالابکشم!مثل عشقم به طناز طباطبایی
تکـه یخی که عـاشـق ابــر ِ عـذاب می شود
سر قـرار عـاشـقی همیـشـه آب می شود
به چشم فرش زیـر پـا سقف که مبتلا شود
روز وصـالشان کسی خانه خـراب می شود
کـنـار قـله های غـم نخوان برای سـنـگ ها
کوه که بغض می کند سنگ،مذاب می شود
بـاغ پر از گُلی که شب نظر به آسـمـان کند
صبح به دیگ می رود ؛ غنچه گلاب می شود
...
چه کـرده ای تـو بـا دلم که از تو پیش دیگران
گلایه هم که می کنم شعر حساب می شود
بگذار سر بــه سینه ی من در سکوت ، دوست
گاهی همین قشنگ ترین شکل گفت و گوست
بگذار دست های تـــو با گیسوان من
سربسته باز شرح دهند آنچه مو به موست
دلواپس قضاوت مردم نباش ، عشق
چیزی که دیر می برد از آدم آبروست!
آزار می رسانــم اگـــر خشمگیــن نشو
از دوستان هرآنچه به هم می رسد ، نکوست
من را مجال دلخوشی بیشتر نداد
ابری که آفتاب دمی در کنار اوست
آغــوش وا کن ابر! مرا در بغـل بگیــر!
بارانی ام شبیه بهاری که پیش روست
یک لحظه چشم دوخت به فنجان خالی ام
آرام وسرد گفت:که در طالع شما...
قلبم تپید، باز عرق روی صورتم نشست
گفتم بگو مسافر من میرسد ؟ و یا...
با چشمهای خیره به فنجان نگاه کرد!
گفتم چه شد؟ سکوت بود و تکرار لحظه ها
آخر شروع کرد به تفسیر فال من...
با سر اشاره کرد که نزدیکتر بیا
اینجا فقط دو خط موازی نشسته است
یعنی دو فرد دلشده ی تا ابد جدا
انگار بی امان به سرم ضربه میزدند
یعنی که هیچ وقت نمی آید او خدا؟؟؟
گفتم درست نیست، از اول نگاه کن
فریاد زد:بفهم رها کرده او تو را....!!!
با تو می شود هر روز یک عمر زندگی کرد
و در فردای چشمانت باز به دنیا آمد !
صندلیت را کنار صندلیم بگذار !
همنشینی با تو یعنی تعطیلی رسمی تمام دردها …
زندگی یعنی
همین که تو باشی و من دیوانه وار دوستت بدارم !
آنقدر دوستت دارم که
پروانه ها گیج می شوند
گل ها تعجب می کنند
و باران دلش آب می افتد !
سلام عزیزم
خوبی؟
خیلی ازت ممنونم
از کامنت های زیبات ممنونم عزیزم
سلام
ممنونم خوبم به خوبیت
خواهش میکنم خوشحالم مورد پسنده