دلخسته

دلخسته

قصه ی دلتنگی های مـن
دلخسته

دلخسته

قصه ی دلتنگی های مـن

پنجره قلب

       






                                              





مقابل پنجره قلبت نرده کشیده ای


 تا عاشقانت دخیل ببندند! 


و من بیمناکم از 


کلیدی که بی هوا قفل احساست را بگشاید،
 


و دستی که پنجره قلبت را !!!!





     

       

نظرات 5 + ارسال نظر
ماری دوشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:31 ب.ظ

واقعا توی این دوره زمانه نمی شه عشق واقعی را شناخت

آره موافقـــــم
مرسی که اومدی

فاطی شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:59 ق.ظ

کلید قلبتو به کسی نده کسی که عاشقته خودش کلیدو داره

واقعآ؟؟؟نیاد پشت در بمونه بعد کلامون میره تو هماااااا

مستانه شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:45 ق.ظ http://www.baranekavir.blogsky.com

سلام شادی جان. من خیلی دیر به دیر میام نت اما بیام سر میزنم نت به بزرگی خودت ببخش دیر میام.
پستات هم نازن

سلام عزیزم
ممنونم گلم محبت داری
خوشحالم میکنی

پرستو جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 04:39 ب.ظ http://mehrabeeshgh.blogsky.com

shadi joooon biaaaa dg nagam chiam bia bebin

فدات
دیروز خواستم بیام نت قطع شد میام عزیزم

E.P.M.290 پنج‌شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:21 ب.ظ

قلب عاشق واقعی تنها و تنها یک کلید بیشتر ندارد و آن هم نزد معشوق است. کلیدی جز محبت نیست. قلبی باز میشود که محبت از او دریغ شود و کلید محبتش گم شود. قلبی را که با عشق و محبت تسخیر کنیم محال است هیچ کلید دیگری بر ان راه یابد و آن را بگشاید.

قفلی زده بر قلب من عشق دو چشمان سیه
راهی نباشد بر دلم چون مملو از عشق تو شد

تقدیم به عزیزترین دوستم

بله با نظرتون کاملآ موافقم
متشکرم بابت همه ی نظرهای پرمحتواتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد