دلخسته

دلخسته

قصه ی دلتنگی های مـن
دلخسته

دلخسته

قصه ی دلتنگی های مـن

دوباره...








دوباره ......

دوباره شب
.
دوباره سکوت
.
دوباره تنهایی
.
و یک دنیا خاطره
.
دوباره تنها شدم
.

به اندازه ی یک گل پژمرده
.

به اندازه ی سوز و تب یک دشت باران نخورده
.

دوباره دل تنگم

 

      

نظرات 10 + ارسال نظر
محمودرضا / مزدیسنا اوستا سه‌شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:11 ب.ظ


نیست زمن هر رًمقی*** زانکه رًمق زجان تویی
نیست زمن هر قدمی*** زانکه قدم زجان تویی
نیست مرا توان رو*** زانکه قوا زمن تویی
نیست کلام من فقط*** زانکه سخن فقط تویی
نیست زمن هر بًصری *** زانکه جلا فقط تویی
نیست مرا، چون دیده ای*** زانکه سرا زمن تویی
نیست جواز کام من *** زانکه نوا زمن تویی
نیست مرا به غیر تو*** زانکه دلم مرا تویی
نیست هدف مرا به غیر*** زانکه هدف مرا تویی

خیلی زیبا بود ممنونم دوست عزیز از حضور گرمتون خوشحالم کردین

محمودرضا / مزدیسنا اوستا یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:13 ب.ظ

وای تو گفتی ز آنچه که در دلم بود *** سخن ها از دل و آن یار گلم بود
هرچه گفتی چون نشست بر این دلم *** وای چه زیبا گفتی، سنن ها وه چه بود؟
دل زاندیشه در گرو می باشدم *** قلبم را، ز گلم می دهم وه چه بود
20 شهریور 1390

ممنونم دوست عزیز خوشحالم از حضورِ گرمابخشتون

هلتوماتیز پنج‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 06:25 ب.ظ http://no weblog

سلام متن هاتو خوندم خیلی جالب بود.مرسی. دلنوشته ام که از عمق وجودم به یکباره تراوا کردبه دوست عزیزم تقدیم می کنم کرچه آگاهم که قصورونقصان درآن موج می زند. ایکاش می شد قلبم رادروجودگرم تومیگذاشتم/ تاازتمام وجوداحساس کنی که چگونه خواب وقراراز من ربوده است. چه شب ها که تا عمق سحر به تو می اندیشیدم ودریغ از لحظه ای پلک بر هم نهادن/وچه اشک ها که به خاطردوری توبرسبزگونه رخسارم جاری نشد ای شهرآمال من/ قلب ووجود من طاقت دوری تورادرمیان شهرلوله ها!؟ نداردای رفیق شفیق

سلام
ممنونم محبت دارین
مرسی دل نوشته ی بسیار زیبایی بود لذت بردم

فاطی دوشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:23 ب.ظ

ممنون گلکم از این همه لطفی که به من داری باید آیه وان یکاد بخونم یک موقع چشم نخورم منو که می دونی شانس ندارم خوشحالم کردی آرزوی بهترینها روبرات دارم امید وارم شب خوبی داشته باشی من که روز خوبی داشتم از شبش خبر ندارم

حتمـــــــــــآ بخون عزیزم اسپند یادت نره
از دار دنیا همین یه دوستو داریم دیگه چه کنیم؟
شب و روزت به شادی

فاطی دوشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:32 ب.ظ

سلام گلم متنت خیلی خیلی قشنگ بود ضمنا در مورد توصیه تون من که چشم عادت داره به این نور به بقیه بگو عینک بزنند

سلام عزیز دل آره راست میگی پاک فراموش کرده بودماما اینو بخاطر دارم که باعث و بانیِ نورِ وبم تویی عزیزم

ماری دوشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:25 ب.ظ

سلام عزیزم ممنون که مطالبم می خونی
وقتی که خداوند مارا افرید تنها افرید.مثل خودش چون خودش هم تنهاست.

سلام گلم
ممنونم که سر زدی خوشحالم کردی

E.P.M.290 دوشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:58 ق.ظ

این شعر هم براتون دوباره میگم :
باز شب آمد و من کنج غریبانه ی دل
در حسرت یک جرعه از آن چشم شرر بار توام

تقدیییییممممممممممممم به شادی عزیز

E.P.M.290 دوشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:00 ق.ظ

تاریکی شب پیش تو دلخوش بودم
در نزد تو من زنده و سرخوش بودم

روشن بنمود شبم دو چشمت چون ماه
دوش از غم دوری تو ناخوش بودم

تقدی به عزیزترین دوستم

ممنون از شعر زیباتون

اوجوبه دوشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 06:21 ق.ظ http://www.ojobeam.blogsky.com

سلام شادی جونم
آپم
میای؟

سلام
البته که میــــــــام

اوجوبه دوشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:44 ق.ظ http://www.ojobeam.blogsky.com

آی گفتییییییی(دلتنگم)
خوشحال میشم اگه بهم سر بزنی!

مرسی از حضورت
حتمآ میام پیشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد