دعای باران چرا؟
دعای عشق بخوان!!!
این روزها دلها تشنه ترند از زمین...
خدایا کمی عشق ببار...
فراموش کردنت به معجره می ماند؛
وقتی دیوار های خانه هم تو را به یادم می آورند..
من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد, پس چرا عاشق نباشم ...?
کاش میدانستم چیست ، آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری ست . . .
برای من که دلم از سکوت لبریز است
صدای پای تو از دور هم دل انگیز است
سکوت میکنم چون دیگر نمیدانم چه کنم با این دنیا....
بهترین لحظه برایم زمانیست که چشمانم را می بندم و به تو فکر می کنم.
ادامه...
وقتی میدانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد …
و نفسها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛
به بازیش میگیریم هر چه او عاشقتر، ما سرخوشتر، هر چه او دل نازکتر، ما بی رحم تر.
تقصیر از ما نیست؛
تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شدهاند!
وقتی غم ها تمام ظرف دلم را پر می کنند و سر ریز می شوند
وقتی سرم از غم می گذرد و در بحر غم غرق می شوم
وقتی حس ناامیدی همه وجود قلب را در بر می گیرد
باورت می شود آرام می شوم ؟!
عین فردی که آب از سرش گذشته و خفگی جانش را گرفته
دیگر نه دست و پا میزند که خلاص شود نه تقلایی در کار است
آرام آرام به سطح آب می آید
آرامم عین همان فرد
کاش غمهایم کم نشود و باز به دست و پا زدن نیفتم
من همین آرامش را دوست دارم
راهیست راهِ عشق که هیچش کناره نیست
آنجا، جز آن که جان بسپارند، چاره نیست
هر گَه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
"در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست"
ما را ز منع عقل مترسان و مِی بیار!
کآن شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست
از چشم خود بپرس که ما را که میکشد
جانا! گناهِ طالع و جُرمِ ستاره نیست
او را به چشم پاک توان دید چون هلال
هر دیده جای جِلوهٔ آن ماهپاره نیست
فرصت شمر طریقه رندی که این نشان
چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست
نگرفت در تو گریه حافظ به هیچ رو
حیران آن دلم که کم از سنگ خاره نیست
امروز دوباره دلم شکست
از همان جای قبلی!
کاش میشد اخراسمم نقطه گذاشت تا
دیگر شروع نشوم
کاش میشد فریاد بزنم (پـایـانـــ)
دلم خیلی گرفته
اینجا نمیتوان به کسی نزدیک شد
آدمها از دور دوست داشتنی ترند!
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
آخر خط زندگی اونجاست که
خوابت برای فرار از بیداری باشه!
با هــــــــــم و همــــــــراه هـــــــم باشیم!!!
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
غربت آن نیست که تنها باشی ، فارغ از فتنه ی فردا باشی
غربت آن است که چون قطره ی آب ، در پی دریا باشی
غربت آن است که مثل من و دل ، در میان همه کس یکه و تنها باشی
خیلی سخته...
که برای دیگران مثل کوه استوار باشی اما
تو خودت آروم آروم بشکنی...
خیلی سخته...
که مرهم درد دل آدم ها باشی اما تو
سینه ات یه بغض سنگین پنهان کرده باشی...
خیلی سخته...
که همیشه برای دیگران روی لبهات خنده
باشه اما غم و غصه موهات رو سفید کرده باشه...
خیلی سخته...
که برای همه پیام امید باشی اما از دست
روزگار خسته شده باشی...
دیگر
یاد آور خاطراتش نشین ، بگذار در خاطرم بمیرد
از زندگی ام دیگر برود
از بی وجدانترین ها بود
دیگر نمیخواهمش بگذاربد برود برود…..
اشک ها قطـره نیستنـد !
بلکه کلمـاتى هستنـد که مى افتنـد ....
فقط بخاطـر اینکه :
پیـدا نـمیکنند کسى را
که معنــى این کلمـات را بــفهمـد ... !!!
بیزار باش از معشوقی که...
اسم هرزگیهایش را بگذارد "آزادی"
اسم نگرانیهایت را بگذارد "گیر دادن"
و برای بی تفاوتی هایش
اعتماد داشتن به تورا بهانه کند...
اینجا صدای پا زیاد می شنوم اما هیچکدام تو نیستی !!!
“دلم” خوش کرده خودش را به این فکر که شاید
حالم
حال گرگی است که
خداوند توبه اش را پذیرفته
ولی
مردمان می گویند توبه ی گرگ مرگ است
سخت ترین دو راهی عشق دو راهی بین فراموش کردن و انتظاراست
گاهی کامل فراموش می کنی و بعد می بینی که باید منتظر می ماندی
و گاهی آن قدر منتظرمی مانی که می فهمی زودتر از این ها باید فراموش می کردی . .
نمـــی دانـم چــــرا ؟!
ایـن روزهــــا
در جـــواب هـــرکــــه از حـــالم مـــی پرســــد
تـــا مــــی گویــــم ... " خوبــــــــم "
چشمـــــانم
خیس مــــی شـــــود ... !
در فنجان خالی میشوم
شبیه عابران خسته
مرا قورت میدهی و من
راه قلبت را پیش میگیرم
در قهوه ای که
به رگهایت جاری است!
باید بازیگر شوم ،
آرامش را بازی کنم …
باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم …
باز باید مواظب اشک هایم باشم …
باز همان تظاهر همیشگی : ” خوبم
ندگی سه چیزش خوبه :
ندونی و دعات کنن
نبینی و نگات کنن
نباشی و یادت کنن ......
غریب است دوست داشتن...
و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن…
وقتی میدانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد …
و نفسها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛
به بازیش میگیریم هر چه او عاشقتر، ما سرخوشتر، هر چه او دل نازکتر، ما بی رحم تر.
تقصیر از ما نیست؛
تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شدهاند!
ساعت ها را بگذارید بخوابند بیهوده زیستن را نیازی به شمردن نیست!
دِلَم... نَه عِشقِ آتَشین میخواهَد
نَه دروغ هاےِ قَشَنگ
نَه سُکوتِ تَلخِ شاعِرانه
نَه اِدِعاهاےِ بُزُرگ
دِلَم یِک فِنجان قَهوِه ےِ داغ میخواهَد و یِک دوست...
بی خیال است…
خیلی بی خیال…
همان کسی که…
تمام خیال من است…
.
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺭﻭﻍ ﺭﺍﺭﺍﺳﺖ ﭘﻨﺪﺍﺷﺖ ﻭ
ﮔﺎﻫﯽ ﺭﺍﺳﺖ ﺭﺍ ﺩﺭﻭﻍ !!!
ﺑﯽ ﻓﺮﯾﺐ ﺧﻮﺭﺩﻥ ، ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ
❤تا تو را دیدم دل را ندادم به کس…
حال که عاشقم کردی به فریادم برس…
❤نداشتن تو یعنی اینکه دیگری تو را دارد…
نمیدانم نداشتنت سخت تر است..
یا تحمل اینکه دیگری تو را دارد…
❤دنیایم را میدهم برای لبخندت…
هراسی نیست..
شاد که باشی دنیا از آن من است…
فرقی ندارد
سقفی بالای سرم باشد یا نه
وقتی چهار دیواری دستانت مال من است
شـــاید برایت عجیب ســت این همه آرامشـــم !
خــودمـــانی بگویــم ؛ ...
به آخر که برسی ، دیگر فقط نـــگاه میکنــی . .
دلتنگی ها را
برای زمستان می گذارم؛
شاید کوره ای باشد،
برای سوزاندن!
شاید دستی بخواهد،
از گرمای دلم،
تن خاطراتش را گرم کند.
خسته ام از جنس قلابیِ آدم ها
هـــی فلانــــــــــی!
راهت را بگیــر و برو ...
حوالـــــــــــــــی ما توقف ممنوع است
در جـَـــواب اَشک هـــای گـــَرمَم،
که روی گونه هایَم سُرسُره بــازی مــی کَـــردَنــد…
بـِین آن همه آدم،
در آخــــرین دیـــدار ِ رسمـــی مان…
نبایــــد مــی گفـــتـــ:
“دُنــــیای شُمـــا چــِقــَدر قـــَشَنگــــ اَستـــ”
دل اَست دیـگـر
مـــــی شکـــــنــــد….
روزـها ... ساعتـ ـها ... בقیقـ ه ـها ... و حتـﮯ لحظـ ه ـها ...
تنهــا بـراـی ِ رسیدלּ بـﮧ یڪـ چیـــز سپَرـی مـﮯشونـב
رسیــدלּ بـﮧ رویــایـﮯ اَز جنــس ِ تــــــــو
حیف نون ظهر از سر کار برگشت خونه
دید خانومش نهار درست نکرده
از عصبانیت سرشو کوبید به دیوار
یهو یادش اومد مجرده !!!
سهم “من” از “تو”
عشق نیست ،
ذوق نیست ،
اشتیاق نیست ،
همان دلتنگی بی پایانی است
که روزها دیوانه ام می کند!!
در شکار معرفت با عشق پیمان بسته ایم
در میان عاشقان ما عاشق دل خسته ایم...
درخت دوستی رو با قلب میکارن نه با دست
او را من با قلب دوست دارم نه با حرف . . .
خاطرات را باید سطل سطل
از چاه زندگی بیرون کِشید
خاطرات
نه سر دارند
ونه ته!
بی هوا می آیند تا خفه اَت کنند
میرسند گاهی
وسط یک فکر
گآهی وسط یک خیابان
سردت میکنند
داغت میکنند
رگ خوابت را بلدند
زمینت میزنند
خاطرآت ؛ تمام نمی شوند
بلکه
تمــــامت میکنند...
دوست داشتن از عشق برتر است .
و من هرگز خود را
تا سطح بلند ترین قله ی عشق های بلند
پایین نخواهم آورد ...
آدما..........
گاهی لازمه چند وقــت کرکره شونو بکشن پاییـــن
یه پارچـــه سیـاه بزنن درش و بنـویسن:
کسی نمـــــــرده
فقط دلـــــــــم گرفتــــــه!!!...
یکی از ۲ راهیهای زندگی وقتی است که
نمیدانید در شیشهای مقابلتان را باید «بکشید» یا «فشار دهید» !
خدایا ....
دلم مرهمی می خواهد از جنس خودت !
نزدیک ؛
بی خطر ،
بخشنده ....
بی منّت ... !!
گیرم که پنجره باز باشد
گیرم که باد هم بوزد
نه پرده خیال رقصیدن دارد
و نه گیسوان من!!!
آرامش را بازی کنم …
باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم …
باز باید مواظب اشک هایم باشم …
باز همان تظاهر همیشگی : ” خوبم
بعضی " آه " ها را...
هر چقدر هم که از ته دل بکشی..
باز هم سینه ات خالی نمیشود...
امروز سینه ی من پر است از آن " آه " ها.......
وقتی غم ها تمام ظرف دلم را پر می کنند و سر ریز می شوند
وقتی سرم از غم می گذرد و در بحر غم غرق می شوم
وقتی حس ناامیدی همه وجود قلب را در بر می گیرد
باورت می شود آرام می شوم ؟!
عین فردی که آب از سرش گذشته و خفگی جانش را گرفته
دیگر نه دست و پا میزند که خلاص شود نه تقلایی در کار است
آرام آرام به سطح آب می آید
آرامم عین همان فرد
کاش غمهایم کم نشود و باز به دست و پا زدن نیفتم
من همین آرامش را دوست دارم
راهیست راهِ عشق که هیچش کناره نیست
آنجا، جز آن که جان بسپارند، چاره نیست
هر گَه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
"در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست"
ما را ز منع عقل مترسان و مِی بیار!
کآن شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست
از چشم خود بپرس که ما را که میکشد
جانا! گناهِ طالع و جُرمِ ستاره نیست
او را به چشم پاک توان دید چون هلال
هر دیده جای جِلوهٔ آن ماهپاره نیست
فرصت شمر طریقه رندی که این نشان
چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست
نگرفت در تو گریه حافظ به هیچ رو
حیران آن دلم که کم از سنگ خاره نیست
جایت را با دیگری پُر میکنند
احساس ... سیری چند؟؟!
آدم هــای عجیبـــی دارد اینجــا !
دوستــی هــایشان نـــاگهانی ســت
دلبستــن شـــان غریـــب است و رفتــن شان آشنـــا ...!
مقصد ...
مال ِ شهر ِ قصّه ی ِ بچّه گی ها ست ...
دنیای ِ آدم بزرگ ها ...
فقط جادّه دارد ...!
امروز صبح وقتی از خواب برخواستم ...
فرشته ی سمت چپـم سرگرم ِ نوشتن بود !
نمیـدانم در خوابهــایم چه میگذرد که فرشته ی سمت ِ راست سال هـاست
که چیزی برای نوشتن ندارد !!!
+ طبیعی ایست این همه رویای ِ تــو در خواب ... هر شب ... !
وقـتـی که مثل من زیــاد بـخـنـدیـــــ ...
هـیـچ کـس غـمـت رو جـدیـــــ نـمـیـگـیـره ...
حـــتـــی دورو وریــــاتــــــ ...!!
نبودنت آزار می دهدمرا..
حتی در مجازی ترین دنیای امروزی..
“من”دلبسته ام به اسمی که میدانم می فهمدمرا
من دلخوش کرده ام به دیدن نام تو
با نبودنت” این دلخوشی کودکانه را از من نگیر”
امروز دوباره دلم شکست
از همان جای قبلی!
کاش میشد اخراسمم نقطه گذاشت تا
دیگر شروع نشوم
کاش میشد فریاد بزنم (پـایـانـــ)
دلم خیلی گرفته
اینجا نمیتوان به کسی نزدیک شد
آدمها از دور دوست داشتنی ترند!
در پـیش چـشم هـمه
بــرای مـن
دســــت نـیافتنی بـودی
حــرفی نـیست....
امــا لااقـل بـی انـصاف!
در پــیش چــشم مـن
بــرای هــمه
دم دسـتی نـباش!!!
یه وقتهایی دلم میخواد یکی از پشت سر چشمام رو بگیره ازم بپرسه : اگه گفتی من کیم؟
منم دستاشو بگیرم بگم هر کی هستی باش ولی پیشم بمون
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
آخر خط زندگی اونجاست که
خوابت برای فرار از بیداری باشه!
با هــــــــــم و همــــــــراه هـــــــم باشیم!!!
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
غربت آن نیست که تنها باشی ، فارغ از فتنه ی فردا باشی
غربت آن است که چون قطره ی آب ، در پی دریا باشی
غربت آن است که مثل من و دل ، در میان همه کس یکه و تنها باشی
ما آدمها موجودات عجیبی هستیم وقتی میگوییم تنهایم بگذار
یعنی ، بیش از همیشه به وجودت احتیاج دارم