دعای باران چرا؟
دعای عشق بخوان!!!
این روزها دلها تشنه ترند از زمین...
خدایا کمی عشق ببار...
فراموش کردنت به معجره می ماند؛
وقتی دیوار های خانه هم تو را به یادم می آورند..
من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد, پس چرا عاشق نباشم ...?
کاش میدانستم چیست ، آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری ست . . .
برای من که دلم از سکوت لبریز است
صدای پای تو از دور هم دل انگیز است
سکوت میکنم چون دیگر نمیدانم چه کنم با این دنیا....
بهترین لحظه برایم زمانیست که چشمانم را می بندم و به تو فکر می کنم.
ادامه...
چه دلگیـــر است
هم پنجشنبــه باشد !
هم ابــر باشد !
هم بـــــــاران باشد !
هم خیابــان خیـــس باشد !
امـــا ..
نه تــــو باشی !!
نه دستـــی برای فشردن !
نه پـــایی برای قدم زدن !
نه نـــــگاهی برای زل زدن !
چه راحت دلیل رفتنت را اجبار بیان کردی
چه ساده اشکهایم را بی منطقی ام نامیدی...
از زمزمه به فریاد رسیدم باز هم مرا نشنیدی
دیگر حتی آرزویی ندارم که برایش خیالبافی کنم
میدانی مردن احساس چگونه است؟؟!!
مرا بنگر،خواهی فهمید
برای دل خودم مینویسم …
برای دلتنگیهایم
برای دغدغههای خودم
برای شانه ای که تکیه گاهم نیست !
برای دلی که دلتنگم نیست …
برای دستی که نوازشگر زخمهایم نیست …
برای خودم مینویسم !
بمیرم برای خودم که اینقدر تنهاست !
چشمای منتظر به پیچ جاده
دلهره های دل پاک و ساده
پنجره ی بازو غروب پاییز
نم نم بارون توو خیابون خیس
یاد تو هر تنگ غروب
به قلب من میکوبه
سهم من از با تو بودن
غم تلخ غروبه
تو شاهکار خالقی تحقیر را باور نکن
بر بوم زندگی هر چیز میخواهی بکش
زیبا و زشتش پای توست...تقدیر را باور نکن
تصویر اگر زیبا نبود نقاش خوبی نیستی
از نو دوباره رسم کن.تصویر را باور نکن
خالق تو را شاد آفرید آزاد آزاد آفرید
پرواز کن تا آرزو . زنجیر را باور نکن
من…!
مرا که میشنـاسی؟! خودمم
کسی شبیه هیچکس!
کمی که لابه لای نوشته هایم بگردی پیدایم میکنی
مهربان، صبور، کمی هم بهانه گیر
اگر نوشته هایم را بیابی ، منم همان حوالی ام!!
تو که میدونی عاشقتم چرا قلبمو پس میزنی
بی تو من اخه طاقت این زندگی رو ندارم
نزار پا روی قلبم و خاطراتم
تو که میدونستی بی تو میریم چرا نزاشتی دستاتو بگیرم
چه دلگیراست
هم پنجشنبه باشد!
هم ابرباشد!
هم باران باشد
هم خیابان خیس باشد!
اما...
نه کسی باشد!!!
نه دستی برای فشردن!
نه پایی برای قدم زدن!
نه نگاهی برای زل زدن
اشک من جاری شد
جای تو خالی بود
جای تو...
عکس تو در طاقچه ی کوچک قلبم خندید...
شعر دلتنگی من سخت گریست...
بـا مـن بمــان ...
آنان که رفتنشان را طاقت آوردم
" تـــــــ ـــــ ـــــو "
نـبـودنــد...
حالم از کلمه ی "عزیزم" و "گلم" به هم میخوره...
مرا همان "ببین" صدا کن
بی ریایی شرف دارد به ریاکاری
اگه به خاطر اینکه همیشه ناراحتید دیگران از شما خوششون نمیاد باید فقط یک جمله گفت:
گاهی باید به خاطر دیگران ماسک زد
گاهی دوست دارم بدون پک زدن فقط بنشینم و نگاه کنم که سیگارم چگونه میسوزد...
شاید آخر فهمیدم چه لذتی میبری از تماشای سوختن من؛
شاید آخر قانع شد
چه دلگیـــر است
هم پنجشنبــه باشد !
هم ابــر باشد !
هم بـــــــاران باشد !
هم خیابــان خیـــس باشد !
امـــا ..
نه تــــو باشی !!
نه دستـــی برای فشردن !
نه پـــایی برای قدم زدن !
نه نـــــگاهی برای زل زدن !
تنها گاهی اوقات حس آخرین بیسکویت مونده تو بسته ساقه طلایی رو
دارم
تنها و شکسته ! ! !
چه راحت دلیل رفتنت را اجبار بیان کردی
چه ساده اشکهایم را بی منطقی ام نامیدی...
از زمزمه به فریاد رسیدم باز هم مرا نشنیدی
دیگر حتی آرزویی ندارم که برایش خیالبافی کنم
میدانی مردن احساس چگونه است؟؟!!
مرا بنگر،خواهی فهمید
ریتم خنده هایت را دوست دارم... تو بین ادم ها.در این کره خاکی.تافته ی جدا بافته ای ... لبخند بزن نفس من...
. هر صبح پلکهایت فصل جدیدی از زندگی را ورق می زند !
سطر اول همیشه این است : خدا همیشه با ماست … پس بخوانش با لبخند !
برای دل خودم مینویسم …
برای دلتنگیهایم
برای دغدغههای خودم
برای شانه ای که تکیه گاهم نیست !
برای دلی که دلتنگم نیست …
برای دستی که نوازشگر زخمهایم نیست …
برای خودم مینویسم !
بمیرم برای خودم که اینقدر تنهاست !
چشمای منتظر به پیچ جاده
دلهره های دل پاک و ساده
پنجره ی بازو غروب پاییز
نم نم بارون توو خیابون خیس
یاد تو هر تنگ غروب
به قلب من میکوبه
سهم من از با تو بودن
غم تلخ غروبه
فقط تنهام خدایا فقط تنهام اما سالمم سالم ..شکرت ...
قابلتو نداشت عزیز دلم!
قربونت عزیز دل شادی
کـــافه چــــــی ،روی میــــــــــزش چنـــین نــــــوشته بــودـ" اینجـــــــا طــــعم دلتنــــــــــــــــگی سنگیــــنتــر از دو سیـــــــبـــ استـــــــــــ
اینقد دلتنگم که دلتنگیم تو واژه دلتنگتم جا نمیشه
تو شاهکار خالقی تحقیر را باور نکن
بر بوم زندگی هر چیز میخواهی بکش
زیبا و زشتش پای توست...تقدیر را باور نکن
تصویر اگر زیبا نبود نقاش خوبی نیستی
از نو دوباره رسم کن.تصویر را باور نکن
خالق تو را شاد آفرید آزاد آزاد آفرید
پرواز کن تا آرزو . زنجیر را باور نکن
گاهی بعضی ها رو ؛
خیلی راحت میبخشی !
چون دوس داری ،
بازم تو زندگیت باشن ..
من ســـــرم درد می کند
برای دعـــــواهایی که با هم نکردیم
نامهربان... !
چقدر مــــــهربان رفتی...
قشنگی دلتنگ شدن به اینه که هرجا دلش بخواد سرک میکشه!
این لحظه قسمت تو بود...
از بعضی ادمها خاطره میماند
از بعضی های دیگر هیچ
خاطره ساختن لیاقت میخواهد.
من…!
مرا که میشنـاسی؟! خودمم
کسی شبیه هیچکس!
کمی که لابه لای نوشته هایم بگردی پیدایم میکنی
مهربان، صبور، کمی هم بهانه گیر
اگر نوشته هایم را بیابی ، منم همان حوالی ام!!
ﺳﺎﻋـﺖ ﮐـﻪ ﺯﻧـﮓ ﻣـﯽﺯﻧـﺪ ...
ﻣـُﺪﺍﻡ ﺑـﻪ ﺍﯾـﻦ ﻓـﮑﺮ ﻣـﯽﮐﻨـﻢ ﮐـﻪ ﺗــﻮ ﺍﺯ
ﺳـﺎﻋﺖ ﻫـﻢ ﮐـﻤﺘـﺮﯼ ...؟
تمام لحظه هایم
پر شده از خواستن های بی حساب،
دلتنگی های بی امان،
و دردهای بی پایان...
و من
دل سپرده ام
تنها
به این سکوت بی پژواک...
جانم را ب لبم رساندی از بس نامش را شنیدی و زار زدی....
دلت برایش ب تنگ آمده برو پی اش انقدر سراغش را از چشمانم مگیر.
تو که میدونی عاشقتم چرا قلبمو پس میزنی
بی تو من اخه طاقت این زندگی رو ندارم
نزار پا روی قلبم و خاطراتم
تو که میدونستی بی تو میریم چرا نزاشتی دستاتو بگیرم
کامل نبودم اما...
عشقت ک بودم
بخاطر من نه
بخاطر خودت مرا راهی نمیکردی
پس کجارفت انهمه خودخواهی ات؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سرد بودنم را بگذاربه حساب گرم بودنت با دیگران…
تورا هرگز ارزو نخواهم کرد..
تنها زمانی تورا میخواهم که...
با دل خود بیایی نه با ارزوی من....
آرزوهــــآیمــ یــــــخ بستنـــــــد خـــــــــدآ
بیــــآ تــــآ بـــآهم آنهـــآرا " هــــآ " کنیمــ ....
دلتنگ کودکیم هستم:
قهر میکردیم تا قیامت و چند لحظه ی بعد قیامت میرسید
از او گـفـتن ســـــوزش چـشـــم میــآورد
و از او نـــــــگفتــن تـــورم گـلــو … . .
فرقی نمیکند
همه ی فصل ها که از من بگذرند پاییز میشوند
سریع ترین رنگ آمیزی بود که دیدم!
در یک چشم بر هم زدنی روزگارم را سیاه کرد!
سکوتم از رضایت نیست
دلم اهل شکایت نیست
گاهی هم سکوت نشانه تردید آدمهاست....
این روزها دلم عجیــــــــــب برای آن روزها تنــــــــــــگ است ...
تکیه بر دوست مکن محرم اسرار کسی نیست / ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست
مرا تا بزن ، به قرینه هم تا بزن !
میخواهم تنها درگیر نیمه خودم باشم …
چقدر تلخه خواستنی که توانستنی نیست …
هر روز پرواز .. با تو …
از تجریش تا دربند … نه!
همین یک تــُـک پایی هم که با من راه بیایی یک سفر تا فضا می ارزد..
هیس دلم را خوابانده ام تا بیدار نشده و بهانه ات را نگرفته برو........
چه دلگیراست
هم پنجشنبه باشد!
هم ابرباشد!
هم باران باشد
هم خیابان خیس باشد!
اما...
نه کسی باشد!!!
نه دستی برای فشردن!
نه پایی برای قدم زدن!
نه نگاهی برای زل زدن
داغونم....
میدونی داغون یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یعنی... داغٍ ِ اون.......
میفهمی یعنی چی؟؟؟؟؟؟
داغونم........
تو تنها یکیست آن هم تویی
من دیگران را شما خطاب می کنم . . .
رفتنت مثل خورده شیشه روی زمینه
غم هام بچهای پاپتی هستن
میفهمی چی میگم...
وقتی مرا در آغوش میگرفت...... چشمانش را میبست....... نمیدانم از احساس زیادش بود.... یا.......... خودش را در آغوش دیگری تصور میکرد...........
نبودن هایت انقدر زیاد شده که هر رهگذری را شبیه تو میبینم.........
نمیدانم غریبه ها"تو"شده اند یا تو "غریبه".........
بیداری
تلخ ترین تراژدی ست
وقتی
تو را
در خواب دارم …پدر
گفتنی ها را برایت گفته ام
بشنو اکنون
این سکوت
تلخ را
دفتر شعر هایم را سفید می گذارم
این لحظه ها نوشتن ندارد
درد دارد
حـرف دلـت را امـروز بـزن
اگـر امـروز گفتـی
اسمـش "حـرف دل" اسـت
اگـر نگفتـی
فـردا می شـود " درد دلـت---