دعای باران چرا؟
دعای عشق بخوان!!!
این روزها دلها تشنه ترند از زمین...
خدایا کمی عشق ببار...
فراموش کردنت به معجره می ماند؛
وقتی دیوار های خانه هم تو را به یادم می آورند..
من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد, پس چرا عاشق نباشم ...?
کاش میدانستم چیست ، آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری ست . . .
برای من که دلم از سکوت لبریز است
صدای پای تو از دور هم دل انگیز است
سکوت میکنم چون دیگر نمیدانم چه کنم با این دنیا....
بهترین لحظه برایم زمانیست که چشمانم را می بندم و به تو فکر می کنم.
ادامه...
شب سردیست و من افسرده راه دوری ست و پایی خسته تیرگی هست و چراغی مرده میکنم تنها از جاده عبور دور ماندند زمن آدمها سایه ای از سر دیوار گذشت غمی افزود مرا بر غم ها.
شبامون آخ که تاریک و چه سرده - دل هامون جای غمه لونه ی درده تو رو بی من - من رو دور از تو گذاشته - چی بگم با من و تو دنیا چه کردی؟ آسمون با من و تو قهره دیگه - هرکدوم از ما تو یک شهر دیگه..
دعا کردم که تنها مال من شی....تو تعبیر قشنگ فال من شی... دعا کردم بدونی چشم براتم هنوز دل بسته ی بغض صداتم ...اگه بازم دلت بادیگرونه ...چشات دنبال از ما بهترونه.... بزار بایاد تو دل خوش بمونم ...فقط دل تنگیات با من بمونه .....
چشم چشم دو ابرو نگاه من به هر سو پس چرا نیستی پیشم؟ نگاه خیس تو کو؟ گوش گوش دوتا گوش ، یه دست باز یه آغوش بیا بگیر قلبمو ، یادم تورا فراموش چوب چوب یه گردن ، جایی نری تو بی من! دق می کنم میمیرم ، اگه دور بشی از من دست دست دوتا پا ، یاد تو مونده اینجا یادت میاد که گفتی ، بی تو نمیرم هیچ جا من؟ من؟ یه عاشق، همون مجنون سابق...
- هرروز نبودنت رابر روی دیوار خط کشیده ام ... نگاه کن !!! این دیوار دیگرجایی برای خط زدن ندارد ... خوش ب حال تو ک خودت را راحت کردی ! تنهایک خط کشیدی ... آن هم روی من ...
- رنگ آرزوهایم این روزها خیلی پریده ... تو اگر دستت به آسمانم رسید ، چند تکه ابر نقاشی کن تا دل من به ابرها خوش باشد ...
لاله
یکشنبه 25 فروردینماه سال 1392 ساعت 10:00 ق.ظ
تنها کسی که با من درست رفتار میکند خیاطم است که هر بار که مرا میبیند، اندازههای جدیدم را میگیرد؛ بقیه به همان اندازه قبلی چسبیدهاند و توقع دارند من خودم را با آنها جور کنم.
چه جالب!!! ولی بگو ببینم تو آخه چرا اینقده سایز عوض میکنی خوب هان؟
عادت میکنم به داشتن چیزی و سپس نداشتنش... به بودن چیزی و سپس نبودنش... تنها عادت میکنم... اما فراموش نه!! شبها زیر دوش آب سرد رها میکنم بغض زخم هایم را درحالی که همه میگویند... خوش به حالش!!! چه زود فراموش میکند
بوی مهربانی میآید
کجا ایستاده ای ؟ در مسیر باد !؟
برای تو ، مردن بهانه نمی خواهد ، وقت نبودنت خود مرگیست برای خودش .
برای تو ، مردن بهانه نمی خواهد ، وقت نبودنت خود مرگیست برای خودش .
پلکهای مرطوب مرا باور کن
این باران نیست که میبارد
صدای خسته ی من است که از چشمانم بیرون می ریزند
امتداد ِ بازوانـــــــــت
می شود ...
انتهــــــــای ِ دل سپردگی !
شب سردیست و من افسرده
راه دوری ست و پایی خسته
تیرگی هست و چراغی مرده
میکنم تنها از جاده عبور
دور ماندند زمن آدمها
سایه ای از سر دیوار گذشت
غمی افزود مرا بر غم ها.
کسی دستهایت را نمیگیرد!
در جیبت بگذار !
شاید خاطره ای ته جیب مانده باشد که هنوز گرم است . .
از باد پرسیدم پایان کارعشــــــقچیست?
سری تکان دادو گفت نفرین براین جدایــــــی....!
میگفتند باران که می بارد بوی خاک بلند میشود . . .
اما اینجا باران که میزند فقط بوی خاطره ها می آید .
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست
بلکه ناتمام ماندن قشنگترین داستان زندگی است
که مجبوری آخرش را با جدایی به سرانجام برسانی …
چــنـב روزیـسـت בست و בلـمـ نـمـیروב بـه نـوشـتـטּ
غـبار غـمـ قـلبمـ را فـرا گـرفـتـہـ !
خــבایـا ؟ کـاش فـرشتـہـ اے بـفـرسـتے
בوבه ے قلـبمـ را بـگیرב ..
خـرابہـ اے شدهـ براے خوבشـ ..
شبامون آخ که تاریک و چه سرده - دل هامون جای غمه لونه ی درده تو رو بی من - من رو دور از تو گذاشته - چی بگم با من و تو دنیا چه کردی؟ آسمون با من و تو قهره دیگه - هرکدوم از ما تو یک شهر دیگه..
دعا کردم که تنها مال من شی....تو تعبیر قشنگ فال من شی... دعا کردم بدونی چشم براتم هنوز دل بسته ی بغض صداتم ...اگه بازم دلت بادیگرونه ...چشات دنبال از ما بهترونه.... بزار بایاد تو دل خوش بمونم ...فقط دل تنگیات با من بمونه .....
راستش نظرات فقط صحبتهای مثل صحبت های منو شما که با دوستمام میحرفم.........
کـــــــــــــه اینطور
چشم چشم دو ابرو نگاه من به هر سو پس چرا نیستی پیشم؟ نگاه خیس تو کو؟ گوش گوش دوتا گوش ، یه دست باز یه آغوش بیا بگیر قلبمو ، یادم تورا فراموش چوب چوب یه گردن ، جایی نری تو بی من! دق می کنم میمیرم ، اگه دور بشی از من دست دست دوتا پا ، یاد تو مونده اینجا یادت میاد که گفتی ، بی تو نمیرم هیچ جا من؟ من؟ یه عاشق، همون مجنون سابق...
دوستے هآ بے رنگـــــ
بی کسے هآ پیداستــــــ
رآستـــــــــــ می گفتــــــ سهرآبـــــــــــ
آدم اینجـــــــآ "تنهاستـــــــــــــ" ...
لُـغـت نـآمـہ هـآے בنیـآ رآ بـآیـב آتـش زב ...
جـلوے وآژه ے نبـودט نوشـتـہ انـב :
"عـבمـ حـضور شخصے یـآ چیـزے "
هـمـیــט !
چــقـבر نَبـوבט را
سـآבه فَرض مـے ڪنـنـב ...
در انــتظــار هیــچ کــس نــیســتم
اما
هــنوز وقــتی نــویز مــوبایل روی اسپــیکر مــی افتد
دلــم می لرزد
شــاید تـو بــاشی...
ﺑﻌﻀﮯ ﻫﺎ ﺭُﻭ ﺑﺎﯾَﺪ ﺍَﺯ ﺗﻮ ﺭُﻭﯾﺎﺕْ ﺑــِڪِﺸﮯ ﺑﯿﺮﻭﻥْ ﻭ
ﻣُﺤڪَﻢْ ﺑَﻐَﻠِﺶْ ڪُﻨﮯ،
ﺑَﻌﺪ ﺁﺭﻭﻡ ﺩَﺭِ ﮔﻮﺷِﺶ ﺑــِﮕﮯ :
ﺁﺧِــﮧ ﺗُﻮ ﭼــِﺮﺍ ﻭﺍﻗِﻌﮯ ﻧﯿﺴﺘﮯ ﻻﻣَّﺼَﺒـْ . . . ؟
شب را دوستـــ ــ ـ دارم ...!
چرا که در تاریکـــ ـی .
چهره ها مشخــــــ ـص نیست !!
و هر لحظــــــــ ـه ..
این امیـــــ ـد ..
در درونــــــ ــم ریشه می زند ...
که آمده ای ..
ولی من ندیده ام!
سلام
اشکال نداره
اخه نظرتو تو وب دوستان دیدم .گفتم چی شده به من سر نزده
اومدم دیدم نظراتت بیشتر شده گفتم شاید سرت شلوغه
نه باور کن فقط وقت کم داشتم
گفتم چرا سر نمیزنین سرتون خیلی شلوغ بوده!!!
شرمنده نبودم سعید خان
گاهی دلت به اندازه ی یک مجلس ختم می گیرد؛
حتّی اگر تمام خیابان ها را آذین بسته باشند...
- هرروز نبودنت رابر روی دیوار خط کشیده ام ...
نگاه کن !!!
این دیوار دیگرجایی برای خط زدن ندارد ...
خوش ب حال تو ک خودت را راحت کردی !
تنهایک خط کشیدی ... آن هم روی من ...
- رنگ آرزوهایم این روزها خیلی پریده ...
تو اگر دستت به آسمانم رسید ، چند تکه ابر نقاشی کن
تا دل من به ابرها خوش باشد ...
ﺑﻌﻀﮯ ﻫﺎ ﺭُﻭ ﺑﺎﯾَﺪ ﺍَﺯ ﺗﻮ ﺭُﻭﯾﺎﺕْ ﺑــِڪِﺸﮯ ﺑﯿﺮﻭﻥْ ﻭ
ﻣُﺤڪَﻢْ ﺑَﻐَﻠِﺶْ ڪُﻨﮯ،
ﺑَﻌﺪ ﺁﺭﻭﻡ ﺩَﺭِ ﮔﻮﺷِﺶ ﺑــِﮕﮯ :
ﺁﺧِــﮧ ﺗُﻮ ﭼــِﺮﺍ ﻭﺍﻗِﻌﮯ ﻧﯿﺴﺘﮯ ﻻﻣَّﺼَﺒـْ . . . ؟
آرام بر روی گونه هایم می لغزد تاوان بی فکری های دیروزم...
هر چیزی تاوانی دارد...
تاوان خیانت
عاشق یه خائن شدنه...
وَقـتـے نیستے ،
هـَمـ مـَטּ هـَمـ בُنیـآ نـَقـآشے مے کـُنیـمـ
مـَטּ بـآ مـِבاבِ سیـآهـ
בُنیـآ بـآ مـِבاבِ سـِفـیـב
مـَטּ روزایِ בُنیـآ رو رَنگ میزَنـَمـ
בُنیـآ موهآیِ مـَنـو.
مــבتـ ـهـــاســـتـ
اِحســـاس مے ڪُنـَــمـ کـَــر و لالــ شـُــבم !!
ایــــن روزـهـــا
صـِــבاے ِ اِحســاســاتـــم رو
فَقَـــط صَفحــِه ے ِ ڪیبـُـورבم مے شنـَـــــوه
تنها کسی که با من درست رفتار میکند خیاطم است که هر بار که مرا میبیند، اندازههای جدیدم را میگیرد؛
بقیه به همان اندازه قبلی چسبیدهاند و توقع دارند من خودم را با آنها جور کنم.
چه جالب!!!
ولی بگو ببینم تو آخه چرا اینقده سایز عوض میکنی خوب هان؟
منو که میذارین تو قبر،بزنین رو شونم و بگین:
هی رفیق،
سخت گذشت،ولی
دیـــــــــدی گـــــــــذشـــــــت،…!!؟
بگو
چه مخدری بود
در بــــــــــــــودنت
که این همــــه
نبودنت را درد میکشم
عادت میکنم به نبودنت اما فراموش نه...!!
عادت میکنم به داشتن چیزی و سپس نداشتنش...
به بودن چیزی و سپس نبودنش...
تنها عادت میکنم...
اما فراموش نه!!
شبها زیر دوش آب سرد رها میکنم بغض زخم هایم را
درحالی که همه میگویند...
خوش به حالش!!!
چه زود فراموش میکند
شَب هـــآ خوابَم نِمے بـَـرَد…
از دَرد ِ ضَربـــآت ِ شَلاق ِ خـــآطـِـراتَت
روے قَلبـــَــم ! !
بے اِنصاف
مُحکــَـم زَدے ،
جــآیَش هنـــُـوز مــآنده است ... !!!
چه ساده بودم
آن هنگام که میپنداشتم ترکیدن بادکنک آبی ام
ناگوار ترین حادثه
عالم است .
همیشه برای گلی گلدون باش که اگه به آسمونم رسید یادش نره ریشه اش کجاست .
دلم در هر تپش صد بار آواز تو می خواند ، تو هم یاد دل ما می کنی یا نه ؟
یکی می پرسد اندوه تو از چیست ؟ سبب ساز سکوت مبهمت کیست ؟ می نویستم برای آنکه باید باشد و نیست
یک هدیه به ارزش بدون خرج که هرگز فراموش نمی شود مهربانی و محبت است
چقدر سخته گل آرزو هاتو تو باغ دیگری ببینی و هزار بار تو خودت بشکنی و اونوقت آروم زیر لب بگی گل من ، باغچه نو ، مبارک
به گمانم یادت پنجره احساسم را میکوبد،
چرا که در دلم هوای دلتنگی بپاست
تو باز شروع کردی
پــــلاک
کوچـــه ، حـــتــــی آدرس
خانـــــه ام را عـــــوض کــرده ام
چه فایــــده ،
یــــاد تــــــــــــــو
در پــــرت تــــرین خیـــابـــان های
این شـــهــــر هـــم مـــــرا به راحــتــی
پـــیــــدا می کـــنـــد….
خنده دار است ، نه ؟ !
که تو هی مرا دور بزنی
و من دلم را خوش کنم
که در محاصره ی تو هستم. . .
گفتنــــــد
■
██ عیــــــنک سیـــــــــاهـــت را
■
██ بــــردار دنـــــــــــیا پــر از زیباییستــــــ
■
██ عیـــــنکــــ را برداشــــتمـ
■
██ وحـشتــــ کردمـــ از
■
██ هـــــــــیاهـــوی رنـــگــــــها
■
██ عیـــــــــنکمــ را بدهیــــــد
■
██ میــــــــــــــخواهمــ به دنــــــــــــیای
■
██ یکـــــــرنـــــگمــ پناه بـــــــــــرمــ
دِلــَت نــِمیخوآهــَد . . .
دیــروز رآ بِه یآد بــیآوَری . . .
اَنگــیزه ای بــَرایِ فــَردآ هـَم نــَدآری . . .!!!
وَ حآل هــَم کِه . . .
گآهی فــَقــَط دِلــَت میخوآهــَد . . .
زآنوهایــَت را تــَنگ دَر آغوش بــِگیری . . .
وَ گوشــِه ای اَز گوشــِه تــَرین گوشـِه ای کِه می شــِنآسی . . .
گریـــه کنی . .
من مرده ام...باور نمیکنی؟نبض چشمانم را بگیر...دیگر برق نمی زند با دیدن کسی.............................................................................. ..................................
.................
....................
....
گفت به درد هم نمیخوریم
امااوهرگزنفهمید من اورابرای دردهایم نمیخواستم . . .
گفت به درد هم نمیخوریم
امااوهرگزنفهمید من اورابرای دردهایم نمیخواستم . . .
همه ماهر شده اند
یک نفر هزاران نفر را با هم دوست دارد !
اما من …
ناشیانه
به یک نفر دل میبندم
هزاران بار
کاشکی خبر نداشتی دیوونه ی نگاتم
یه مشت خاک ناچیز ، افتاده زیر پاتم
کاشکی صدای قلبت نبود صدای قلبم
کاشکی نگفته بودم تا وقت جون دادن باهاتم . . .