دعای باران چرا؟
دعای عشق بخوان!!!
این روزها دلها تشنه ترند از زمین...
خدایا کمی عشق ببار...
فراموش کردنت به معجره می ماند؛
وقتی دیوار های خانه هم تو را به یادم می آورند..
من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد, پس چرا عاشق نباشم ...?
کاش میدانستم چیست ، آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری ست . . .
برای من که دلم از سکوت لبریز است
صدای پای تو از دور هم دل انگیز است
سکوت میکنم چون دیگر نمیدانم چه کنم با این دنیا....
بهترین لحظه برایم زمانیست که چشمانم را می بندم و به تو فکر می کنم.
ادامه...
در این شهر صداى پای مردمیست کہ ھمچنان کہ تو را میبوسند ، طناب دار تو را میبافند . . . مردمی کہ صادقانہ دروغ میگویند و خالصانه خیانت میکنند . . . در این شهر هرچه تنهاتر باشى پیروزترى !!!.
بی دلیل برای خودم... حکمتی بود که بین من و عشقم جدایی افتاد... حکمتش رو فهمیدم... مدرک داشت... مدرکش در دستانم است... کارت عروسیت با دیگری... حکمتش این بود که از اولش مال من نبودی...
چرا مردم نمی دانند که لادن اتفاقی نیست نمی دانند در چشمان دم جنبانک امروز برق آبهای شط دیروز است ؟ چرا مردم نمی دانند که در گلهای ناممکن هوا سرد است؟ سهراب سپهری
چه انتظار عجیبی ! عجیب تر که چه آسان نبودنت شده عادت ! چه کودکانه سپردیم دل به بازی قسمت ! چه بی خیال نشستیم ! چه کوششی ! چه وفایی ! فقط نشستم و گفتم : خدا کند که بیایی !
چه انتظار عجیبی ! عجیب تر که چه آسان نبودنت شده عادت ! چه کودکانه سپردیم دل به بازی قسمت ! چه بی خیال نشستیم ! چه کوششی ! چه وفایی ! فقط نشستم و گفتم : خدا کند که بیایی !
حالا که فرقی نمی کند کنارت ایستاده باشم یا نه!؟ بگذار همه چیز را از وسط قیچی کنم تا تو… در نیمی باشی و من … در نیمی دیگر راستی … با دستی که روی شانه ات جا گذاشته ام چه می کنی؟!…
(¯`•.•´¯) (¯`•.•´¯)
*`•.¸(¯`•.•´¯)¸.•´
¤ ?° ¤`•.¸.•´ ¤ ?° ¤ ! •.¸¸.•´¯`•.¸¸.??
????
????
???? سلام دوست خوبم
????
????
????
????
????
???? آپ کردم ..
????
????
????
????
???? خوشحـال میشم که وبم رو با قدم های سبزتون مـزین کنید
????
????
????
?´¨)
¸.-´¸.-?´¨) ¸.-?¨)
(¸.-´ (¸.-` ??´¨) ?.-´¯`-.- ??(???)??•.¸¸.•´¯`•.¸¸.?
*`•.¸(¯`•.•´¯)¸.•´ ? ?
¤ ?° ¤`•.¸.•´ ¤ ?° ¤
الان میـــــــــــام
سلام آجی
میگم چطوری باید واس یه مطلب رمز بذارم یا اونو ب ادامه مطلب ببرم؟
ممنون میشم کمکم کنی
تا بیام پیداش کردی دیگه نه؟
دوست بدار آن هایی را که در زندگیت نقشی داشته اند
نه آن هایی که برایت نقش بازی کرده اند
چه لذتی داره اینکه
یه وقتایی
چشماتو ببندی و بگی:
هر چه باداباد!
بیخیال
دل کندن از اون همه عشقی که به تو داشتم
منو به جایی رسوند که حالا ،
تو چشمای یکی دیگه زل بزنمو بگم:
عاشقمی؟!!
خب به درک
غمگین ترین جای خاطره اونجاییه که
کم کم احساس میکنی
چهرش داره از یادت میره.....!
اولین حس مادرم به من تهوع بود....
از بقیه هیچ انتظاری ندارم
پشت دریاها هیچی نیست بیخودی قایق نساز آنجا هم رفتم آدمهایش مثل آدمهای اینجاست دروغگو و پست...سهراب هم دروغ می گفت..!!!!
تو را تا بی نهایت دوست دارم
تو را تا قلب دریا دوست دارم
اگر روزی نباشم در این دنیای خاکی
تو را در قلب خاک هم دوست دارم
حماقت هایی هستند که با یادآوری آنها می خندیم و این حماقتها درد آورترین خاطرات زندگی ما هستند …
یک قلــب پـــاک ؛از تمــــام مــعـــــابـــد و مســـاجــــدو کلیـــســـا هــــای
دنیـــــا
مــقـــدس تـــر اس
بادی وزید و خنده ی دریا تمام شد
احساس خوب جنگل و صحرا تمام شد
خورشید او غروب خودش را بغل گرفت
یخ بست قلب عالم و گرما تمام شد
آئینه ای شکست و غمی انعکاس کرد
آئین مهربانی دنیا تمام شد
تنها بهانه بود برای وجود او
راهی شد و بهانه ی زهرا تمام شد
این کار، کار کیست؟! چه بد می زند به در
باور نکردنیست ، لگد می زند به در؟!
مشعل گرفته است که آتش به پا کند
یا با طناب دست شما را جدا کند
شاید تو بی علی شوی و او بدون تو...
از پشت در صدا بزنی یا علی نرو!
یعنی که قطره قطره بریزی به کوچه ها
نامش نیفتد از دهنت تا به انتها
یعنی بجنگ! وقت تماشا نمانده است
یعنی به او نشان بده تنها نمانده است
سخــت است ببـــازی
تمــــامــــ احـساس پاکـت را
و هنــــوز نفهمـیده باشی
اصلــــا دوستـــت داشــت ؟؟؟!!!!
در این شهر صداى پای مردمیست کہ ھمچنان کہ تو را میبوسند ، طناب دار تو را میبافند . . .
مردمی کہ صادقانہ دروغ میگویند و خالصانه خیانت میکنند . . .
در این شهر هرچه تنهاتر باشى پیروزترى !!!.
خوشبختی یعنی دیدن حرفها در سکوت / خاموش کردن شمع غرور با یک فوت
حس کردن تشنگی در یک لیوان آب یخ / لمس کردن خاطره ها ، چه شیرین و چه تلخ . . .
یک ساعت که آفتاب بتابد ، خاطره آن همه شب های بارانی از یاد میرود
این است حکایت آدم ها ، فراموشی . . .
نمی دانست معنای خطر را
به باد آشنایی داد سر را
ندیدی ، بوسه باران کرد با شوق
درخت عشق لب های تبر را . . .
در راه تو بی اراده رفتن خوب است / در چشم تو بی افاده رفتن خوب است
جایی که همه فکر سواری هستند / دنبال دلم پیاده رفتن خوب است . . .
دلم پر از کاش هایست که ای کاش میشد
ای کــــــــــــــــاش
در بساط می پرستان حیله و نیرنگ نیست / سینه را پر کردن از جام حقیقت ننگ نیست / پیکر این خانه را چیزی نسازد جز صفا / عاقبت از آدمی چیزی نماند جز وفا .
اونائی که ما عاشقشون هستیم هیچ وقت از ما دور نمیشوند
هر روز کنار ما راه میروند اما دیده نمیشوند … شنیده نمیشوند
و هنوز نزدیک و هنوز عاشق … هنوز دلتنگ و خیلی عزیز . . .
کـآش یـآد بِگـــیریـم
اَگــِه بـِ کــَسی
دسـت دآدیـم
بـِ بــَقـیه پـآ نَدیم
بی دلیل برای خودم...
حکمتی بود که بین من و عشقم جدایی افتاد...
حکمتش رو فهمیدم...
مدرک داشت...
مدرکش در دستانم است...
کارت عروسیت با دیگری...
حکمتش این بود که از اولش مال من نبودی...
کـاش میـدانستــى
دنیــا بــا همـه وسعتـش
بـدون عـزیـزان جـایـى بـراى مانـدن نـدارد
بـه رسـم سپـاس نـوشتـم کـه بـدانـى
بـى نـهایـت عـزیـزى
چه فرقی می کند...
در سیرک یا در خانه؟!!
خنده ات که تلخ باشد،
دلت که خون باشد،
تو هم دلقکی..
خداوندا...
امشب را میهمانم باش
به صرفِ یک فنجان قهوه ی تلخ
وقتش رسیده طعم دنیایت را بچـشی
بیا به دور از واهمه ی زشت مردم،چون یاران کهف بخوابیم.
اینجا روزگارش بد است،
می رویم…
قرنی دگر می آییم،
شاید عشق رنگی دگر یابد
سلام اجی...
چطوری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دلم برات تنگیده خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
سلام زهره جان
خوبم به خوبیت
قربونِ تو خانومی
کـــاش بــــدونیم بــــین عــــشق و نــــفرتـــــ
یه تار مـــو فـــــاصــــله ســـت
و شـــــاید خـــــیلی زود دیــــر بــــشه .
صبر
یک فریب بزرگ است!
سالهاست با غوره ها کلنجار میروم
حلوا نمیشوند .
چرا مردم نمی دانند
که لادن اتفاقی نیست
نمی دانند در چشمان دم جنبانک امروز برق آبهای شط دیروز است ؟
چرا مردم نمی دانند
که در گلهای ناممکن هوا سرد است؟ سهراب سپهری
چه ساده بودم
آن هنگام که میپنداشتم ترکیدن بادکنک آبی ام
ناگوار ترین حادثه
عالم است .
تمام دنیا هم که بگویند
تو مال من نیستی
باز هم این دل زبان نفهم
بهانه ات را می گیرد...
مـیآنـِﮧ آدَمـَکْ هـآےْ هــِزآر رَنـگْ . . .
دِلـبآخـتـِﮧ یــِکْ رَنـگےْ او شـُدَمْـ .؛
اَفـسوسْ .!!
گـُـذَر زَمـآטּ بـیرَنـگــَش کــَردْ . .؛
کــَمـرَنـگْ . . . وَ کـَمـرَنـگْ تــَر .؛
وَ دَر آخــَر . . . مـَحـْو .!!!!
ساده برای خودم ...
می دانی ... ؟
نیامدن از نبودن دردناک تر است ... ،
نبودن از تقدیر است امّا ...
نیامدن از تقصیر ...
وقتی حرف از صداقت میشود "صدا" "قط" میشود
تو یادت نیست ولی من خوب به خاطر دارم
که برای داشتنت دلی را به دریا زدم که از آب واهمه داشت
בِلَـــــم بَـــــــرآے "عِشــق" مـے ســـــوزَב!
این روزهـآ هَستَنـــــد کسـآنـے کـه نـآم "هَــرزِگـے" خود رآ "عِشق" مـے گُذآرَنـــــב..
وَ نِمـے בآنَنـــــב ڪــــﮧ:
عــــآشِق "בلـבآבه" اَستــــــــــ نــــﮧ "تَن בآבه"..
تنت بوی غریبه را گرفته ...
سگ های محل بی جهت پارس نمی کنند !
مـی نـِویـســَم کـِه تــُو بـِخـوآنــى امــآ حـِیـفـــ ... !
دیـگــَرآن عــآشـِقــآنـِه هــآىِ مــَرآ مـی خـوآنــَنـد
وَ یــآد عــِشــق خــُودِشــآن مـی اُفـتــَند... !
و َتــُو…
حــَتى نــِگــآه هــَم نـِمی کــُنى …!
בوسـتـت دآرم "
و ایـטּ بــہ شـنـآسـنـآمــہ هـآ هـیـچ رَبـطــے نـבآرَد !
בلـ❤ـمآטּ کــہ بآهم بآشـב یـَعـنــے :
گـور پـבر فـآصـلـ ـ ــہ هــآ
وب سایت ایمیل
چه انتظار عجیبی !
عجیب تر که چه آسان نبودنت شده عادت !
چه کودکانه سپردیم دل به بازی قسمت !
چه بی خیال نشستیم ! چه کوششی ! چه وفایی !
فقط نشستم و گفتم : خدا کند که بیایی !
چه انتظار عجیبی !
عجیب تر که چه آسان نبودنت شده عادت !
چه کودکانه سپردیم دل به بازی قسمت !
چه بی خیال نشستیم ! چه کوششی ! چه وفایی !
فقط نشستم و گفتم : خدا کند که بیایی !
لعنت بر تمام صراط های مستقیمی که عرضه ندارند مرا به تو برسانند !
جدیداً اسم خیانت شده یه اشتباه …
که باید ببخشی و فراموش کنی
وگرنه محکوم میشوی به کینه ای بودن...!
شبیه قصه هــا نیستم
نه کفش هایم بلورین ست
نه جادویی ...
نه خوابم برده
فقط
شـاهزاده ام را
جا گذاشته ام ...
تو را ..
با دلی پر از خواستن می خواهم ..
همان چیزهائی ..
که من آرزو می کنم..
و “تو”
همه را یکجا داری ..
آلیــس ڪجایے؟؟؟
بیـا ... اینجـا عَجیـبـ تَـریـטּ سَرزمـیـטּ בنُـیـاسـﭞ...
مِهـربانیـَﭞ را بـﮧ حِســاب احتـیـاجَـﭞ میـگــُذارنـב
عِشـقَـﭞ را پـاے سـاבگـیَـﭞ
و حـَرف هــاے صاבقـانـﮧ اﭞ را بــﮧ پـاے בیـوانگیَـﭞ!!!
حالا که فرقی نمی کند کنارت ایستاده باشم یا نه!؟
بگذار همه چیز را از وسط قیچی کنم
تا تو…
در نیمی باشی
و من …
در نیمی دیگر
راستی …
با دستی که روی شانه ات جا گذاشته ام چه می کنی؟!…
آرزوی رسیدن به جهانی برتر است که زندگی در زمین را قابل تحمل می سازد