دعای باران چرا؟
دعای عشق بخوان!!!
این روزها دلها تشنه ترند از زمین...
خدایا کمی عشق ببار...
فراموش کردنت به معجره می ماند؛
وقتی دیوار های خانه هم تو را به یادم می آورند..
من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد, پس چرا عاشق نباشم ...?
کاش میدانستم چیست ، آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری ست . . .
برای من که دلم از سکوت لبریز است
صدای پای تو از دور هم دل انگیز است
سکوت میکنم چون دیگر نمیدانم چه کنم با این دنیا....
بهترین لحظه برایم زمانیست که چشمانم را می بندم و به تو فکر می کنم.
ادامه...
حکایت رفاقت حکایت سنگهای کنار ساحله …
اول یکی یکی جمعشون میکنی تو بغلت بعدشم یکی یکی پرتشون میکنی تو آب ؛ اما بعضی وقتا یه سنگهای قیمتی گیرت میاد که هیچ وقت نمیتونی پرتشون کنی
باید فراموشت کنم
چندیست تمرین می کنم
من می توانم ! می شود !
آرام تلقین می کنم
حالم ؟ نه ، اصلا خوب نیست ....
تا بعد، بهتر می شود ....
فکری برای این دلِ آرام غمگین می کنم
من می پذیرم رفته ای
و بر نمی گردی همین !
خود را برای درک این ، صد بار تحسین می کنم
کم کم ز یادم می روی
این روزگار و رسم اوست !
این جمله را با تلخی اش ، صد بار تضمین میکنم
با سلام خدمت شما دوست عزیز .
مطالب وبتو مشاهده کردم مطالب زیبایی بود .
اگه مایل به تبادل لینک هستید منو بع عنوان " همه چی از همه جا " لینک کنی و بعد به وبم بیا بگو با چه نامی لینکت کنم.
این ادرس وبلاگ منه:
http://ali2018.mihanblog.com
سارا
پنجشنبه 30 خردادماه سال 1392 ساعت 10:57 ب.ظ
تو از کجای این زمین ...
مرا نظاره میکنی
که چشم من پر از ...
نگاه بی ریای توس
وَقتــــ‗__‗ــــی دِلتَــــ‗__‗ـــنگَم..
بَُشــــ‗__‗ــــقاب ها را نِِمی شـــ‗__‗ــــکَنَم..
شیــــ‗__‗ــــشه ها را نِمــــ‗__‗ــــی شکَنَـ_ـم..
غــــ‗__‗ـــرورَم را نِمـ_ـی شکَــــ‗__‗ــــنَم..
دِلَــــ‗__‗ـــت را نِمـ_ـی شکَـــ‗__‗ــــنَم..
دَر این دِلتَنــــ‗__‗ــــگی ها زورَم به
تَنــــ‗__‗ــــها چیزی که میـــ‗__‗ــــرِسَد..
این بُغضِ لَعنَتـــ‗__‗ـــی استــــ..
نه اسمش عشق است،
نه علاقه و نه حتی عادت...
حماقت محض است دلتنگ کسی باشی که دلش با تو نیست...
یادت برایم
همانند قصه سیگار پیرمردیست
که سالهاست میگوید نخ آخر است
یک روز از همین روزها
کوله بارم را
خودم را ، دلم را ، دلتنگی هایم را ، زندگیم را جمع میکنم
و
از کنار هر آنچه رنگ قصه مرا دارد
آرام رد میشوم .
بدون حرفی یا نشانی یا حتی نگاهی
ما فکـر میکنیـم بدتـرین درد ؛
از دسـت دادن ِ کسـیه که دوستـش داریم !
امـا ....
حقیقـت این که :
از دست دادن ِ خــودمـون ،
و از یــاد بردن ِ اینکه کـی هستیـم ! و چقدر ارزش داریم ....
گـاهی وقتــها خیلــی دردنــاک تـره ..
گفتم دوستت دارم ، نگاهی به من کرد و گفت : چندتا ؟ دستام رو بالا آوردم و تمام انگشتهای دستمو نشونش دادم اما اون به کف دستام نگاه می کرد که خالی بود .
هیچکس بدبخت تراز کسی نیست که همیشه خوشبخت است
دلتـنگـــــم …
هــــــمـــین !
و ایــــــن نیــــــاز به هــــیچ زبـــان شاعــــرانه ای نــــدارد…
مَــטּ هَمینــَґ
نــــــہ چــِشمــآטּِ آبـ ـــے בآرґ...
نــــــہ ڪَفشــِ پـآشنــِہ بُلنــב..
ڪَتـآنـ ـــے مـ ـــے پــפشَـґ
رפے چَمَــטּ هـآ غـَلت میزَنــґ
نگـــَرآטּ پآڪـ شُـدَטּ رُژ لَبـَґ نیستـَـґ
פֿـآلصآنــــِہ هـَمینـَґ
مـَرآ اینگـפنــِہ اگـَـر مـ ـــے פֿـפآهـ ـــے..
بسـґ اللّـــہ...
خدایا!!گاهی در شتاب زندگی گوشه ای بایست و بگو : خدایا می دانم که هستی
چه زیبا نقش بازی می کنیم …
و چه آسان در پشت نقابهایمان پنهان می شویم ؛
حتی خدا هم
از آفرینش چنین بازیگرانی در حیرت است
خاموشی بهانست ؛ مشترک مورد نظر فراموشی دارد …
اگـَـــــر مــُخاطَــــب خــــاص نـــَـداری ....
نــَـتـــــَــــــــرس !
تو این دُنــیــــا هرچـی بیـــشـــتَر تــَنها باشـــی ... بـــیــشــتَر خــــودِتــی !
از *خــ ـ ـ ـــودت* نــتــرس ...!
***شعر یعنی زندگی***
گاهی عمر تلف میشود به پای یک احساس
گاهی احساس تلف میشود به پای عمر…
و چه عذابی می کشد کسی که
هم عمرش تلف میشود
هم احساسش
دلم برایت تنگ شده است
قدِ یکی از سه نقطه های آخرِ نوشته هایم …
دلتنگت می شوم و چشمانم را روی هم می گذارم
بلکه یادت را فراموش کنم …
تو بگو دلکم مگر می شود یک دنیا را فراموش کرد ؟
بیـــا برای یکــبار هــم که شـــده...
دست به خلاف بزنیـم...!من اندوه تـــو را مـــی دزدم...!
تو تنهـایـی مـرا
حکایت رفاقت حکایت سنگهای کنار ساحله …
اول یکی یکی جمعشون میکنی تو بغلت بعدشم یکی یکی پرتشون میکنی تو آب ؛ اما بعضی وقتا یه سنگهای قیمتی گیرت میاد که هیچ وقت نمیتونی پرتشون کنی
دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت
تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم
یک گوشه بغض کرده که این جمعه هم گذشت
مولا ، شمار درد دلم بی نهایت است .
تعداد درد من به خدا از رقم گذشت .
بیـــا برای یکــبار هــم که شـــده...
دست به خلاف بزنیـم...!من اندوه تـــو را مـــی دزدم...!
تو تنهـایـی مـرا
بیـــا برای یکــبار هــم که شـــده...
دست به خلاف بزنیـم...!من اندوه تـــو را مـــی دزدم...!
تو تنهـایـی مـرا
دلم برایت پر میزند
اما افسوس که تو حتی به آسمان نگاه نمی کنی…
به نسیمی همه راه به هم می ریزد
کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد
سنگ در برکه می اندازم و می پندارم
با همین سنگ زدن ، ماه به هم می ریزد
عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است
گاه می ماند و نا گاه به هم می ریزد
آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است
دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد
آه یک روز همین آه تو را می گیرد
گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد
خودت را از کسی که دوستت دارد پس نگیر، شاید این تنها چیزی باشد که او دارد….!!
میفهمم شادی جان اون دستها ب هیچ کس وفا نداره درک میکنم والابوخودا
آره والا
خدایا کم آورده ام …
در لیست آدم هایت اشتباهی شده است ؛ اسم من که ایوب نیست !!!
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
نیــازی بـه انتــقام نیـست !
فـقط مـنتظر بـمان ..
آنـها کـه آزارت مـی دهند ..
سرانـجام بـه خـود آسیـب مـی زنند ..
و اگـر بـخت مـدد کنـد ..
خــداوند اجـازه مـی دهد تماشاگرشان باشــی …!
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل] سلام صبح به خیر
سلام عمو
دلم میخواست ویرگول باشم ... وقتی به من میرسی ... مکث کنی! ولی ... حیف که نقطه شدم .
به نسیمی همه راه به هم می ریزد
کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد
سنگ در برکه می اندازم و می پندارم
با همین سنگ زدن ، ماه به هم می ریزد
عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است
گاه می ماند و نا گاه به هم می ریزد
آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است
دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد
آه یک روز همین آه تو را می گیرد
گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد
فاضل نظر
باید فراموشت کنم
چندیست تمرین می کنم
من می توانم ! می شود !
آرام تلقین می کنم
حالم ؟ نه ، اصلا خوب نیست ....
تا بعد، بهتر می شود ....
فکری برای این دلِ آرام غمگین می کنم
من می پذیرم رفته ای
و بر نمی گردی همین !
خود را برای درک این ، صد بار تحسین می کنم
کم کم ز یادم می روی
این روزگار و رسم اوست !
این جمله را با تلخی اش ، صد بار تضمین میکنم
نیــازی بـه انتــقام نیـست !
فـقط مـنتظر بـمان ..
آنـها کـه آزارت مـی دهند ..
سرانـجام بـه خـود آسیـب مـی زنند ..
و اگـر بـخت مـدد کنـد ..
خــداوند اجـازه مـی دهد تماشاگرشان باشــی …!
نیــازی بـه انتــقام نیـست !
فـقط مـنتظر بـمان ..
آنـها کـه آزارت مـی دهند ..
سرانـجام بـه خـود آسیـب مـی زنند ..
و اگـر بـخت مـدد کنـد ..
خــداوند اجـازه مـی دهد تماشاگرشان باشــی …!
نیــازی بـه انتــقام نیـست !
فـقط مـنتظر بـمان ..
آنـها کـه آزارت مـی دهند ..
سرانـجام بـه خـود آسیـب مـی زنند ..
و اگـر بـخت مـدد کنـد ..
خــداوند اجـازه مـی دهد تماشاگرشان باشــی …!
نیــازی بـه انتــقام نیـست !
فـقط مـنتظر بـمان ..
آنـها کـه آزارت مـی دهند ..
سرانـجام بـه خـود آسیـب مـی زنند ..
و اگـر بـخت مـدد کنـد ..
خــداوند اجـازه مـی دهد تماشاگرشان باشــی …!
دوست دارم که بدانی گل من
لحظه ی دیدن تو جان تازه است برای دل من
فدات
هـَمـچـون سـآعــَت شنی شــده ام
کــه نــَفـــَس هـآی آخــَرش رآ مـیـزنـَد
و الـتـمـآس مـیـکــُنــَد یـکـی پـیـدآ شـَود وَ بـَرش گــردآنـد
مــَن هــَم ...
نه ...! !
لـُطــفـا بـَرم نـگــردآنـیـد ! ! !
بــُگـذاریــد تــمآم شــَوم...
وَقتــــ‗__‗ــــی دِلتَــــ‗__‗ـــنگَم..
بَُشــــ‗__‗ــــقاب ها را نِِمی شـــ‗__‗ــــکَنَم..
شیــــ‗__‗ــــشه ها را نِمــــ‗__‗ــــی شکَنَـ_ـم..
غــــ‗__‗ـــرورَم را نِمـ_ـی شکَــــ‗__‗ــــنَم..
دِلَــــ‗__‗ـــت را نِمـ_ـی شکَـــ‗__‗ــــنَم..
دَر این دِلتَنــــ‗__‗ــــگی ها زورَم به
تَنــــ‗__‗ــــها چیزی که میـــ‗__‗ــــرِسَد..
این بُغضِ لَعنَتـــ‗__‗ـــی استــــ..
[گل][گل][گل][رضایت]
[گل][گل][رضایت]
[گل][رضایت]
[گل] s سلام صبح به خیر
[گل][رضایت]
[گل][گل][رضایت]
[گل][گل][گل][رضایت]
سلام از ماست
ینجا صداے پا زیاد مـــے شنومـــ
امـــا ...
هـیچکدامـــ تـــ♥ــــو نیستــــے
"دلــ♥ـــم "
خوش کردهـ خودش را بهـ این فکر
کهـ شاید" پا برهـنهـ "بیایے .
با سلام خدمت شما دوست عزیز .
مطالب وبتو مشاهده کردم مطالب زیبایی بود .
اگه مایل به تبادل لینک هستید منو بع عنوان " همه چی از همه جا " لینک کنی و بعد به وبم بیا بگو با چه نامی لینکت کنم.
این ادرس وبلاگ منه:
http://ali2018.mihanblog.com
سلام شادی جونم
اپم
ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت
دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت
تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم
یک گوشه بغض کرده که این جمعه هم گذشت
مولا ، شمار درد دلم بی نهایت است .
تعداد درد من به خدا از رقم گذشت .
زندگی میکنم
حتی اگر بهترین هایم را از دست بدهم!!!
چون این زندگی کردن است که بهترین های دیگر را برایم میسازد
بگذار هر چه از دست میرود برود؛من آن را میخواهم که به التماس آلوده نباشد، حتی زندگی را . . . !
مـפֿـاطب פֿـاص همیشہ بـہ ایـטּ معنے نیستـــ ڪہ بہتریـטּ مـפֿـاطبتـہ
گاهی بـہ ایـטּ معنیہ ڪہ :
• میتونـہ [פֿـیلے פֿـاص] פـالتو بگیره
• میتونـہ [פֿـیلے פֿـاص] تنــہاتـــــــــ بزاره
• میتونـہ [פֿـیلے פֿـاص] بگہ בوسِـــتـــــــ نـבارم
• میتونـہ [פֿـیلے פֿـاص] بہتــ بگہ تو בیگہ ڪہنــہ شُـבے
• میتونـہ [פֿـیلے פֿـاص] بــا یڪے غــیرِ تـــوام בوسـتــــــ باشـہ
• میتونـہ [פֿـیلے פֿـاص] . . . (!)[گل]
مـפֿـاطب פֿـاص همیشہ بـہ ایـטּ معنے نیستـــ ڪہ بہتریـטּ مـפֿـاطبتـہ
گاهی بـہ ایـטּ معنیہ ڪہ :
• میتونـہ [פֿـیلے פֿـاص] פـالتو بگیره
• میتونـہ [פֿـیلے פֿـاص] تنــہاتـــــــــ بزاره
• میتونـہ [פֿـیلے פֿـاص] بگہ בوسِـــتـــــــ نـבارم
• میتونـہ [פֿـیلے פֿـاص] بہتــ بگہ تو בیگہ ڪہنــہ شُـבے
• میتونـہ [פֿـیلے פֿـاص] بــا یڪے غــیرِ تـــوام בوسـتــــــ باشـہ
• میتونـہ [פֿـیلے פֿـاص] . . . (!)[گل]
مـפֿـاطب פֿـاص همیشہ بـہ ایـטּ معنے نیستـــ ڪہ بہتریـטּ مـפֿـاطبتـہ
گاهی بـہ ایـטּ معنیہ ڪہ :
• میتونـہ [פֿـیلے פֿـاص] פـالتو بگیره
• میتونـہ [פֿـیلے פֿـاص] تنــہاتـــــــــ بزاره
• میتونـہ [פֿـیلے פֿـاص] بگہ בوسِـــتـــــــ نـבارم
• میتونـہ [פֿـیلے פֿـاص] بہتــ بگہ تو בیگہ ڪہنــہ شُـבے
• میتونـہ [פֿـیلے פֿـاص] بــا یڪے غــیرِ تـــوام בوسـتــــــ باشـہ
• میتونـہ [פֿـیلے פֿـاص] . . . (!)[گل]
مـפֿـاطب פֿـاص همیشہ بـہ ایـטּ معنے نیستـــ ڪہ بہتریـטּ مـפֿـاطبتـہ
گاهی بـہ ایـטּ معنیہ ڪہ :
• میتونـہ [פֿـیلے פֿـاص] פـالتو بگیره
• میتونـہ [פֿـیلے פֿـاص] تنــہاتـــــــــ بزاره
• میتونـہ [פֿـیلے פֿـاص] بگہ בوسِـــتـــــــ نـבارم
• میتونـہ [פֿـیلے פֿـاص] بہتــ بگہ تو בیگہ ڪہنــہ شُـבے
• میتونـہ [פֿـیلے פֿـاص] بــا یڪے غــیرِ تـــوام בوسـتــــــ باشـہ
• میتونـہ [פֿـیلے פֿـاص] . . . (!)[گل]
مـפֿـاطب פֿـاص همیشہ بـہ ایـטּ معنے نیستـــ ڪہ بہتریـטּ مـפֿـاطبتـہ
گاهی بـہ ایـטּ معنیہ ڪہ :
• میتونـہ [פֿـیلے פֿـاص] פـالتو بگیره
• میتونـہ [פֿـیلے פֿـاص] تنــہاتـــــــــ بزاره
• میتونـہ [פֿـیلے פֿـاص] بگہ בوسِـــتـــــــ نـבارم
• میتونـہ [פֿـیلے פֿـاص] بہتــ بگہ تو בیگہ ڪہنــہ شُـבے
• میتونـہ [פֿـیلے פֿـاص] بــا یڪے غــیرِ تـــوام בوسـتــــــ باشـہ
• میتونـہ [פֿـیلے פֿـاص] . . . (!)[گل]