من نذر کرده ام که اگر روزی بیای
به اندازه تمام مهربانی ات غزل بسرایم
قدری تحمل کن هنوز مانده که عاشق ترین شوم
من نذر کرده ام که اگر روزی عاشق ترین شوم
در کنار پنجره نگاهت بایستم
وبا پیراهن ابی به رکوع روم
ووقتی بر می خیزم لبریز شوم از وجود تو
پس بیا ای گمشده من مگر نمی بینی
که عاشق ترینم
لحظاتی وجود دارند که دراز کشیده ای و خیره به آسمان و یک چیزی مثل صاعقه وجودت را خالی میکند.
زیرلب میگویی : دیگه مهم نیست !
عادت ندارم درد دلم را به همه بگویم….
پس خاکش میکنم.
زیر چهره خندانم…
تا همه فکرکنند…
نه غمی دارم نه قلبی…
نوازشگر خوبی نبودی
ســـــــــــفید شده
تار مویی را که قســــــــــــم خوردی با دنــــــــــــــــــیا عوضش نمیکنی.....[گل]
نوازشگر خوبی نبودی
ســـــــــــفید شده
تار مویی را که قســــــــــــم خوردی با دنــــــــــــــــــیا عوضش نمیکنی.....[گل]
آسمان
لانه ی مرغ خیال است
و زمین
خانه ی انسان...
آسمان با همه "باز" ی خالی ست
و زمین با همه "تنگی" ها پـــُر
آسمان
لانه ی مرغ خیال است
و زمین
خانه ی انسان...
آسمان با همه "باز" ی خالی ست
و زمین با همه "تنگی" ها پـــُر
آسمان
لانه ی مرغ خیال است
و زمین
خانه ی انسان...
آسمان با همه "باز" ی خالی ست
و زمین با همه "تنگی" ها پـــُر
آسمان
لانه ی مرغ خیال است
و زمین
خانه ی انسان...
آسمان با همه "باز" ی خالی ست
و زمین با همه "تنگی" ها پـــُر
آسمان
لانه ی مرغ خیال است
و زمین
خانه ی انسان...
آسمان با همه "باز" ی خالی ست
و زمین با همه "تنگی" ها پـــُر
در و دیـوار اتــاقــمـ بــویِ خــون میــدهــد
مــن امشــب
تـمـامـ وابـستـگـے امـ
بــه تــو را
بــه تـیـغ کـشـیـده امـ!
ﺯﯾــــﺮ ﺩﻭﺵ ﺑـــﻪ ﮐـــﺎشیای ﺣَـــﻤﻮﻡ ﺧـــﯿﺮﻩ ﻣـــیشی، ﻏَـــﺬﺍﺗﻮ ﺳَـــﺮﺩ ﻣــیخُوری، ﻧـــﺎﻫﺎﺭا نصـفِ ﺷَـــﺐ، ﺻُـــﺒﺢ ﻫﺎ؛ ﺷـــﺎﻡ! ﻟِـــﺒﺎﺱ ﻫﺎﺕ ﯾـــﻪ ﺟـــﻮﺭیِ ﺍِﻧـــﮕﺎﺭ ﺑـــِﻬﺖ ﻧِـــﻤﯿﺎﻥ ﺳــﺎﻋﺖ ﻫﺎ ﺑــﻪ ﯾﻪ ﺁﻫَـــﻨﮓ ﺗﮑـــﺮﺍﺭﯼ ﮔـــﻮﺵ ﻣﯽ ﮐُـــﻨﯽ ! ﺷَـــﺐ ﻫﺎ ﺗــﺎ صُــب ﺑﯿــﺪﺍﺭﯼ . بـــا تمامِ اینــــکارا وَقـــتی بِـــهشون فـــکر مـــیکنی یـــه نـــیشخَند مـــیزَنی و ـــــ...
بـــه خُـــودِت اَلَـــکی میـــگی : نـــِگران نــَباش هَـــمه چـــی مُــرتبه ✘ .
از هنگامی که خداوند مشغول خلق زن بود، شش روز میگذشت.
فرشتهای ظاهر شد و گفت: "چرا این همه وقت صرف این یکی
میفرمایید؟"
خداوند پاسخ داد:
"دستور کار او را دیدهای؟
باید دویست قطعه متحرک داشته باشد، که همگی قابل جایگزینی
باشند.
باید بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذای شب مانده کار کند.
دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتی از
جایش بلند شد ناپدید شود.
بوسهای داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوی خراشیده
گرفته تا قلب شکسته، درمان کند."
فرشته سعی کرد جلوی خدا را بگیرد.
"این همه کار برای یک روز خیلی زیاد است. باشد فردا تمامش
بفرمایید."
خداوند گفت :
"نمی شود!!
چیزی نمانده تا کار خلق این مخلوقی را که این همه به من نزدیک
است، تمام کنم.
از این پس می تواند هنگام بیماری، خودش را درمان کند،
یک خانواده را با یک قرص نان سیر کند و یک بچه پنج سال را
وادار
کند دوش بگیرد."
فرشته نزدیک شد و به زن دست زد.
"اما ای خداوند، او را خیلی نرم آفریدی."
به درک راه نبردیم به اکسیژن آب
برق از پولک ما رفت که رفت
ولی آن نور بزرگ
عکس آن میخک قرمز در آب
که اگر باد میامد دل او پشت چین های تغافل میزد
چشم ما بود
روزنی بود به اقرار بهشت
تو اگر در طپش باغ خدا را دیدی
همت کن و بگو
ماهی ها حوضشان بی آب است ...
به درک راه نبردیم به اکسیژن آب
برق از پولک ما رفت که رفت
ولی آن نور بزرگ
عکس آن میخک قرمز در آب
که اگر باد میامد دل او پشت چین های تغافل میزد
چشم ما بود
روزنی بود به اقرار بهشت
تو اگر در طپش باغ خدا را دیدی
همت کن و بگو
ماهی ها حوضشان بی آب است ...
به درک راه نبردیم به اکسیژن آب
برق از پولک ما رفت که رفت
ولی آن نور بزرگ
عکس آن میخک قرمز در آب
که اگر باد میامد دل او پشت چین های تغافل میزد
چشم ما بود
روزنی بود به اقرار بهشت
تو اگر در طپش باغ خدا را دیدی
همت کن و بگو
ماهی ها حوضشان بی آب است ...
به درک راه نبردیم به اکسیژن آب
برق از پولک ما رفت که رفت
ولی آن نور بزرگ
عکس آن میخک قرمز در آب
که اگر باد میامد دل او پشت چین های تغافل میزد
چشم ما بود
روزنی بود به اقرار بهشت
تو اگر در طپش باغ خدا را دیدی
همت کن و بگو
ماهی ها حوضشان بی آب است ...
به درک راه نبردیم به اکسیژن آب
برق از پولک ما رفت که رفت
ولی آن نور بزرگ
عکس آن میخک قرمز در آب
که اگر باد میامد دل او پشت چین های تغافل میزد
چشم ما بود
روزنی بود به اقرار بهشت
تو اگر در طپش باغ خدا را دیدی
همت کن و بگو
ماهی ها حوضشان بی آب است ...
لبـــــــــانم را دُوخته ام
مبــادا بگویم "دوســـــــتت دارم "
که هر بار گفتـــــم،
تَنــــــــــــهایی ام بزرگتر شد...
لبـــــــــانم را دُوخته ام
مبــادا بگویم "دوســـــــتت دارم "
که هر بار گفتـــــم،
تَنــــــــــــهایی ام بزرگتر شد...
لبـــــــــانم را دُوخته ام
مبــادا بگویم "دوســـــــتت دارم "
که هر بار گفتـــــم،
تَنــــــــــــهایی ام بزرگتر شد...
لبـــــــــانم را دُوخته ام
مبــادا بگویم "دوســـــــتت دارم "
که هر بار گفتـــــم،
تَنــــــــــــهایی ام بزرگتر شد...
مــیــدانـی...؟؟؟
هـمـه ی ایـن نـوشـتـه هـا...
بـهـانـه ایـسـت... بـرای اعـتـراف
دوست داشتنت...!!
انگشتانم را فرو می برم در چشمانم …
این سد اگر فرو بریزد ، دنیا را آب خواهد برد …
اگر روزی داستانم را برای کسی نقل کردی بگو:
بی کس بود،اما کسی رو تنها نذاشت.
دلشکسته بود،اما دل کسی رو نشکست.
کوه غم بود،ولی کسی رو غمگین نکرد.
و شاید بد بود ولی برای کسی بد نخواست…
تنهایی را بلند ترین شاخه درخت میفهمد،
انگار هر چه بزرگتر میشویم تنهاتر میشویم
براستی خدا از بزرگی تنهاست ،یا از تنهایی بزرگ؟!!!
از تـــــمام دنیـــــــــا
شانــہ اے مــے خواهـم برای سـرم،
و ســــرے بـــــــراے شــــــــــانـــــہ ام ! . . .
کســے خستــــہ نیسـتـــ از این بالــش هاے پــرے؟؟
سلام اپم ...
چای هایت را تلخ نخور! کمی نگاهم کن…
تمام قند های دلم را برایت آب می کنم
تنها بودن قدرت می خواهد و من قدرتمندم،
این قدرت را کسی به من داد که روزی میگفت تنهایت نمیگذارم…
هر انسانی یک بار
برای رسیدن به یک نفر، دیر می کند. و پس از آن،
برای رسیدن به کَسان دیگر، عجله ای، نمی کند . .
تــــقـصـیـر ِ خــودم بـود
کــه عـــــــــــاشــقـت شــدم
وگـــرنـه
هـیـــچ آدم ِ عــاقـلـی
دل بــــه فــــرشــــتــــه نـــمـی بـنـدد…
گوشی رو میگیرم تو دستمــــ...
خیره میشم به صفحشـــــ....
منو گوشیم سختـــــ دلتنگ میشیمــــ...
واسهــــ روزایی کهـــ
یهــ پیامـــــ از تو دریافتـــــ میشد[گل]
دنیا اونقد کوچیکه که آدمایی رو که ازشون متنفری هر روز میبینی
ولی اونقدر بزرگه که اونی که دلت می خواد رو هیچوقت نمیبینی
تــــقـصـیـر ِ خــودم بـود
کــه عـــــــــــاشــقـت شــدم
وگـــرنـه
هـیـــچ آدم ِ عــاقـلـی
دل بــــه فــــرشــــتــــه نـــمـی بـنـدد…
تــــقـصـیـر ِ خــودم بـود
کــه عـــــــــــاشــقـت شــدم
وگـــرنـه
هـیـــچ آدم ِ عــاقـلـی
دل بــــه فــــرشــــتــــه نـــمـی بـنـدد…
تــــقـصـیـر ِ خــودم بـود
کــه عـــــــــــاشــقـت شــدم
وگـــرنـه
هـیـــچ آدم ِ عــاقـلـی
دل بــــه فــــرشــــتــــه نـــمـی بـنـدد…
تــــقـصـیـر ِ خــودم بـود
کــه عـــــــــــاشــقـت شــدم
وگـــرنـه
هـیـــچ آدم ِ عــاقـلـی
دل بــــه فــــرشــــتــــه نـــمـی بـنـدد…
تــــقـصـیـر ِ خــودم بـود
کــه عـــــــــــاشــقـت شــدم
وگـــرنـه
هـیـــچ آدم ِ عــاقـلـی
دل بــــه فــــرشــــتــــه نـــمـی بـنـدد…
نعره ی هیچ شیری خانه ی چوبی را خراب نمی کند؛
من از سکوت موریانه ها می ترسم ...!
یاد بگیر ، قدر هر چیزی را که داری بدانی،
قبل از آنکه روزگار به تو یادآوری کند که:
می بایست قدر چیزی را که داشتی، میدانستی ...
این روزها میزان روشنفکر بودن برخی مدعیان را باید از تعداد پشه هایی که بخاطر روشنایی مخ شان دور سرشان تاب می خورند دانست ...
بدترین کاری که یک نارفیق میتونه باهات انجام بده اینه که : بجای راهنمایی ، چاهنمایی کنه ...
حرفهاش رو که میشنوم ...
دلم میخواد تو چشماش زل بزنم و بگم فکر کردی با کی طرفی ؟
اونم صادقانه بگه : با یه بچه ...
من هم بگم خودتی جناب .
اونم بپرسه : بچه ؟
بگم : نه ...
--------------
دلم خنک میشه ؟!؟
روزهای برفی طولانی ترند ...
برای کودکی که از سوراخ کفشش به زمستان می نگرد !
آه عشق من !
اکنون مرا با بوسه هایت ترک کن
و با گیسوانت تمامی درها را ببند .
برای دستانت
گلی
و برای احساس عاشقانه ات
گندمی خواهم چید .
تنها ، فراموشم مکن
اگر شبی گریان از خواب برخاستم
چرا که هنوز در رویای کودکی ام غوطه می خورم .
دلم خوش نیست
غمگینم
کسی شاید نمیفهمد
کسی شاید نمیداند
کسی شاید نمیگیرد مرا از دست تنهایی
تو میخوانی فقط شعری و زیر لب آهسته میگویی
عجب احساس زیبایی
تو هم شاید نمیدانی...
نگاه تــــــو..
مــرا عاشق تر از پیـــــش می کند..
چه معجــــــــونی می شود..
زندگــــــی..
با لمس دستانِ تـــــــو..
با حسِ عشــــــــــــــــــقِ تـــــــو..
با هم که قدم می زنیم
حسودی اش می شود آفتاب
نه که هیچگاه
قدم نزده است با ماه !
قصه از حنجره ایست که گره خورده به بغض....
یک طرف خاطره ها ، یک طرف فاصله ها....
در همه آوازها حرف آخر زیباست آخرین حرف تو چیست که به آن تکیه کنیم حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست...
ﺍﯾــﻨـــﻘـــﺪﺭ ” ﺗـــﻌـــﻮﯾـــﺾ ” ﻧــﮑــﻦ …
ﺑـــﻪ ﺧــــﺪﺍ ﮔـــﺎﻫـــﯽ ﻣــﯿــﺘــﻮﺍﻥ ﺭﺍﺑــﻄــﻪ ﻫــﺎ ﺭﺍ ” ﺗــﻌــﻤــﯿــﺮ ” ﮐـــﺮﺩ
ﺣـــﺘــﯽ ﺑـــﺎ ﯾـــﮏ ﻟـــﺒــﺨـــﻨـــﺩ ﻋــﺎﺷــﻘــﺎﻧــﻪ