دعای باران چرا؟
دعای عشق بخوان!!!
این روزها دلها تشنه ترند از زمین...
خدایا کمی عشق ببار...
فراموش کردنت به معجره می ماند؛
وقتی دیوار های خانه هم تو را به یادم می آورند..
من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد, پس چرا عاشق نباشم ...?
کاش میدانستم چیست ، آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری ست . . .
برای من که دلم از سکوت لبریز است
صدای پای تو از دور هم دل انگیز است
سکوت میکنم چون دیگر نمیدانم چه کنم با این دنیا....
بهترین لحظه برایم زمانیست که چشمانم را می بندم و به تو فکر می کنم.
ادامه...
فقط باش…. همین که هستی کافیست…! دور از من…..! بدون من….! چه فرقی میکند؟؟؟ گل میخری!! خوب است!! برای من نیست؟! نباشد!!! همین که رختمان زیر یک آفتاب خشک میشود کافیست….. دلخوشم به این حماقت شیرین…
مـهـم نیـــــــست کـه از بیـــرون چــطور به نظــــر می ایـــــم, کسـانــی کـه درونــم را میـبـینند برایـــم کافـــی انــد. بــرای انهایــی کـه از روی ظاهــرم قضـاوت میـکنـنـد حرفـی نـدارم, هـمـــان بیــرون بماننــد برایشــان بـهتـر اســـــت........ بی شک جهان را به عشق کسی آفریده اند ، چون من که آفریده ام از عشق جهانی برای تو !
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل] سپاســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ با هـــــــــم و همـــــــــراه هـــــــــم باشیم!!! [گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل] مثل آن مسجد بین راهی تنهایم... هرکس هم که می آید مسافر است، می شکند... هم نمازش را و هم دلم را... ... و میرود! با هـــــــــم و همـــــــــراه هـــــــــم باشیم!!! [گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
حوالی خاطره های تو در خیالم باران میبارید رفته بودی که از آرامش آسمان خبر بیاوری اما فقط ابر بود و ابر بود ابر بود باران بود که می بارد و می بارید و می بارید خبری از آفتاب اصلا نبود خبر از هر چه بود لیک از آرامش آسمان هیچ نبود هر چه از تو مانده بود را چتر کردم اما انگار فقط زیر چتر تو باران می
شنیدم که چون قویی زیبا بمیرد فریبنده زاد و فریبا بمیرد شب مرگ تنها نشیند به موجی رود گوشه ای دور و تنها بمیرد در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب که خود در میانه غزل ها بمیرد گروهی بر آنند که این مرغه شیدا کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد من این نکته گیرم که باور نکردم ندیدم که قویی به صحرا بمیر
ماه من... غصه اگر هست بگو تا باشد معنی خوشبختی بودن اندوه است اینهمه غصه و غم اینهمه شادی و شور چه بخواهی و چه نه میوه ی یک باغند همه را با هم و با عشق بچین ولی از یاد مبر پشت هر کوه بلند سبزه زاری است پر از یاد خدا و در آن باز کسی می خواند که خدا هست خدا هست خدا هست هنوز...
از این " نا "
خسته ام !
بگذارید خوش باشم .
می بوسم و می گذارم کنار ...
تمام چیزهایی که ندارم را !
دست هایت را ...
عاشقی ات را ...
همه را !
عادت احمقانه ای ست
چسبیدن به چیزهایی که ندارمشان ...
هیزم نبودم...
ولی
سوختـــــــم در زمستان نبودنــــــــــــش...
گفتی بیا!
راه قلبت را نشانم دادی
حالا که آمده ام چنان نگاهم می کنی
گویی نشانی را اشتباه آمده ام...
پَــرواز|ڪُـטּ
آنگـونـﮧ ڪـﮧ مـے خواهـے |پَــر بـزَטּ|
وگـرنـﮧ |پَــروازتــ مـے دهنـد|
آنگـونـﮧ ڪـﮧ |مـےخواهنـد !
بر آنچه گذشت و آنچه شکست و آنچه نشد حسرت نخور....
زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمی شد
گمشـده ی این نسل "اعتــــــــــــــمـاد" اسـت نه "اعتــــــقاد"
امــــــــا افســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوس ...
که نه بر اعتمادشان " اعتقادیسـت " ؛ نه بر اعـتـــــقادشان ! اعتمادی
کــــاش در این شهر
دکتری پیدا مــی شد
و "تــو" را برایم تجویز مــی کرد!
تا بـــاورت شود
حـــال من
فقط با " تـــو" خوب مــی شود
براى خودم مردى شده ام…
این روزها در سکوت سرسخت…
بیصدا گریه میکنم…
ولى!!
دنیا مواظبم باش…
قلبم هنوز زنانه میزند!!!
فقط باش….
همین که هستی کافیست…!
دور از من…..!
بدون من….!
چه فرقی میکند؟؟؟
گل میخری!! خوب است!!
برای من نیست؟!
نباشد!!!
همین که رختمان زیر یک آفتاب خشک میشود کافیست…..
دلخوشم به این حماقت شیرین…
وَقتــــ‗__‗ــــی دِلتَــــ‗__‗ـــنگَم
بَُشــــ‗__‗ــــقاب ها را نِِمی شـــ‗__‗ــــکَنَم
شیــــ‗__‗ــــشه ها را نِمــــ‗__‗ــــی شکَنَـ_ـم
غــــ‗__‗ـــرورَم را نِمـ_ـی شکَــــ‗__‗ــــنَم
دِلَــــ‗__‗ـــت را نِمـ_ـی شکَـــ‗__‗ــــنَم
دَر این دِلتَنــــ‗__‗ــــگی ها زورَم به تَنــــ‗__‗ــــها چیزی که میـــ‗__‗ــــرِسَد ،
این بُغضِ لَعنَتـــ‗__‗ـــی استــــــ ... !
نه از خاکم، نه از بادم، نه در بندم، نه آزادم
نه آن لیلاترین مجنون، نه شیرینم نه فرهادم،
فقط مثل تو غمگینم،فقط مثل تو دلتنگم
اگر آبی تر از آبم ، اگر همزادمهتابم
بدون تو چه بی رنگم، بدون تو چه بی تابم!
نه از خاکم، نه از بادم، نه در بندم، نه آزادم
نه آن لیلاترین مجنون، نه شیرینم نه فرهادم،
فقط مثل تو غمگینم،فقط مثل تو دلتنگم
اگر آبی تر از آبم ، اگر همزادمهتابم
بدون تو چه بی رنگم، بدون تو چه بی تابم!
بودنم راهیچکس باور نداشت/
هیچکس کاری به کارمن نداشت
بنویسیدبعدمرگم روی سنگ/
باخطوطی نرم وزیباوقشنگ
انکه خوابیده درون گورسرد/
بودنش راهیچکس باورنکرد
مـهـم نیـــــــست کـه از بیـــرون چــطور به نظــــر می ایـــــم,
کسـانــی کـه درونــم را میـبـینند برایـــم کافـــی انــد.
بــرای انهایــی کـه از روی ظاهــرم قضـاوت میـکنـنـد حرفـی نـدارم,
هـمـــان بیــرون بماننــد برایشــان بـهتـر اســـــت........
بی شک جهان را به عشق کسی آفریده اند ،
چون من که آفریده ام از عشق جهانی برای تو !
حسین پناهی
شـــاید برایت عجیب اســت این همه آرامشـــم !
خــودمـــانی بگویــم ؛ ...
به آخر که برسی ، دیگر فقط نـــگاه میکنــی . .
تو مرا بردی به شهر یادها،
من ندیدم خوشتر از جادوی تو،
ای سکوت ای مادر فریادها
گم شدم در این هیاهو گم شدم،
تو کجایی تا بگیری داد من؟
گر سکوت خویش را میداشتم،
زندگی پر بود از فریاد من
در اخرین لحظه دیدار به چشمانت نگاه کردم
و گفتم بدان آسمان قلبم با تو یا بی تو بهاریست
یـ وَقــتـایــےهـَـسـت کــﮧ
بـایـــد لـَـم بـِدے یـــﮧ گــوشـــﮧ
و جَـــریــاטּ زنـدگـیـت رو فَــقـط مـُـرور کـُـنــے
بـَـعـدِشَــم بِــگـے : بــــﮧسَــلامَــتـے
خـُــودم کــــﮧ ایـنـقدر تـَـحـَمـُل داشـــتَـم
وقتــ‗__‗ــی گیــ‗__‗ــج میشــ‗__‗ــدم ♫
بـه ڪـلــ‗__‗ــمات پنــ‗__‗ــاه میبــ‗__‗ــردم ♫
امــ‗__‗ــان از امــ‗__‗ــروز ڪــ‗__‗ـــﮧ ♫
ڪـلمــ‗__‗ــات خودشــ‗__‗ــان هم گیــ‗_‗ــج شــ‗__‗ــده انـد! ....
براے خوבتـ زنـבگے ڪـטּ و لذت ببر
بہ جهنم ڪہ رفت
بے لیاقت بوב
ڪسے ڪہ تورا בوست בاشتہ باشـב
با تو میمانـב ،
براے בاشتنت مے جنگـב...
امـا اگـر בوسـتت نבاشتہ باشـב
بہ هر بهانہ اے میروב...
رفت؟!
بہ בرڪــ .
کاش انسان مثل شمع
فقط یک شب زندگی می کرد
اما کنار پروانه اش
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
سپاســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با هـــــــــم و همـــــــــراه هـــــــــم باشیم!!!
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
خواهــــــــــــــــــــــش
سلام!
لینکم نکردی؟
سلام
لینکم میکنیم شما امر بفرمایید
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
مثل آن مسجد بین راهی تنهایم...
هرکس هم که می آید مسافر است،
می شکند...
هم نمازش را و هم دلم را...
... و میرود!
با هـــــــــم و همـــــــــراه هـــــــــم باشیم!!!
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
باران که میبارد....
تمام کوچه های شهر پر است.....
از فریاد من....
که میگویم:
من تنها نیستم....
تنها....
منتظرم!
هرگاه دلت یاد کسی کرد و فرو ریخت ، آنگاه به یاد آر که من نیز به یاد تو چنینم
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
باران که میبارد....
تمام کوچه های شهر پر است.....
از فریاد من....
که میگویم:
من تنها نیستم....
تنها....
منتظرم!
حوالی خاطره های تو در خیالم
باران میبارید
رفته بودی که از آرامش آسمان
خبر بیاوری
اما فقط ابر بود و ابر بود ابر بود
باران بود که می بارد و می بارید و می بارید
خبری از آفتاب اصلا نبود
خبر از هر چه بود لیک از آرامش آسمان هیچ نبود
هر چه از تو مانده بود را چتر کردم
اما انگار فقط زیر چتر تو باران می
شنیدم که چون قویی زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد
شب مرگ تنها نشیند به موجی
رود گوشه ای دور و تنها بمیرد
در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب
که خود در میانه غزل ها بمیرد
گروهی بر آنند که این مرغه شیدا کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد
من این نکته گیرم که باور نکردم
ندیدم که قویی به صحرا بمیر
عشق تو به تار و پود جانم بسته است
بی روی تو درهای جهانم بسته است
از دست تو خواهم که برآرم فریاد
در پیش نگاه تو زبانم بسته است
تظـاهـر بـہ شـادﮮ مـﮯ ڪنمـ !
حرفــ مـﮯ زنمـ مثـل همـہ امـا ؛
خیلـﮯ وقتــ استــ مـُرده امـ...!
دلمـ مـﮯ خـواهـد ببـارمـ و ڪسـﮯ نپـرسـد چـرا ؟!
تـو چـہ مـﮯ فهمـﮯ ؟!
ایـטּ روزهـا اداﮮ زنـده هـا را در مـﮯارم
تظـاهـر بـہ شـادﮮ مـﮯ ڪنمـ !
حرفــ مـﮯ زنمـ مثـل همـہ امـا ؛
خیلـﮯ وقتــ استــ مـُرده امـ...!
دلمـ مـﮯ خـواهـد ببـارمـ و ڪسـﮯ نپـرسـد چـرا ؟!
تـو چـہ مـﮯ فهمـﮯ ؟!
ایـטּ روزهـا اداﮮ زنـده هـا را در مـﮯارم
بیزارم....
از هر مسئله ای
که تنها راه حلش
گذر زمان است!
درد دارد وقتے که من عاشقانہِ ہِایم رامی نویسم
دیگران یاد عشقشان مے افتند...
اما تو ....
بیخیالے...
شایـב چشمہِاے ما نیاز בاشتہِ باشنـב ڪہِ گاہِے با اشڪ ہِاےمان شستہِ شونـב،
تا بار בیگر زندگے را با نگاه شفاف ترے ببینیم.
نتیجہِ زنـבگے، چیزہِایے نیست ڪہِ جمع میکنیم
بلڪہِ
قلبهایے است ڪہِ جذب میکنیم
از من نرنج...
نہِ مغرورم نہِ بے احساس...
فقط خستہِ ام...
خستہِ از اعتمادے بی جا...
خدایا...
ہِیچ بنده اے را اونقدر تنہِا نڪن
ڪہِ بہِ ہِر بے سروپایے بگہِ عشقم..
از عجایب عشق ایـטּ است:::
تنہِا ہِماטּ آغوشے آرامت مےڪنـב
ڪہِ בلت را بہِ בرב مے آورב.
تنہِایے
یعنے اگہِ ہِزار بار ہِم از اول تا آخر لیست
شماره ہِاے موبایلت رو نگاہِ کنے ،
نتونے یک نفر رو پیدا ڪنے ڪہِ باہِاش בرב בل ڪنے . . .
ﻣﻄﻤﺌטּ ﺑﺎﺵ
ﻭﻗتے ﺑﺮﺍﻱ ڪسے مہِم ﺑﺎشے
ﺍﻭ ہِمیشہِ ﺭﺍہِے ﺑﺮﺍے ﻭﻗﺖ
ﮔﺬﺍﺷﺘטּ ﺑﺮﺍﻳﺘﺎטּ ﺧﻮﺍہِـב ﻳﺎﻓﺘـــــــ …
ﻧــہِ ﺑہِانہِ ﺍے ﺑﺮﺍے ﻓﺮﺍﺭ ﻭ ﻧــہِ בﺭﻭغے ﺑﺮﺍے ﺗﻮﺟیہِ.../.
گفت : בوستت בارم
ہِر چہِ گشتم مثل تو پیـבا نشـב
گفتم : خوب گشتے ؟
گفت : آره
گفتم : اگه בوستم בاشتے نمے گشتے . . .
ماه من...
غصه اگر هست بگو تا باشد
معنی خوشبختی
بودن اندوه است
اینهمه غصه و غم
اینهمه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه
میوه ی یک باغند
همه را با هم و با عشق بچین
ولی از یاد مبر
پشت هر کوه بلند
سبزه زاری است پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می خواند
که خدا هست
خدا هست
خدا هست هنوز...
قیصر امین پور
فرار کردن از مشکلات فقط ...
فاصله رسیدن به راه حل را افزایش می دهد.
آسانترین راه برای گریختن از مشکلات
حل کردن آنها است.
وقتــــی مــی گویـــمـــ : برایـــمــ دعــا کــــن
یـــعنـــی کـــمـــ آورده امـــ . . .
یــعنــــی دیــگـــر کـــاری از دستـــ خـــودمـــ
بــرای خـــودمـــ بـــر نــمــی آیــــد
مَــ ــن دُروغ مـ ـے گُفـ ــتَـ ــم..
دُروغـ ــے بِــ ــه بُــ ــ ـزُرگـ ـے تَـ ــمآمــ ــِ بــ ـے توُ مـ ــآندَن هــ ـ ـآیـ ــم
مَــ ــن دوُستَتــ ــ نَــ ــدآشتـ ــَم ..
مَـ ــن عـــــــــ♥ــــــــآشــ ــِقــ ـَتــ ـ بوُدَ
سَـرבمـ ڪِـﮧ مـﮯشَـوَב
تَمـآمـِ اُجآقـﮩـآﮮ جَـﮩـآלּ بـَرآیـَمـ عِشوه گَرﮮ مـﮯڪُنَنـב
اَمّـآ مَـלּ تـَصـمـیـمـِ פֿــوُב رآ گـِرفـتـِﮧاَمـ
بَـرآﮮ گـَرمـ شُـבלּ بـآیـَב ڪـِـﮧ تـآ آפֿــِـر عُمــر
בنـبآلـِ בسـٺـﮩـآﮮ تـُو بآشَمـ
چــه دلمـان بخواهــد ،
چـه دلمـان نخواهــد ،
" خـــدا " یک وقت هایــی ، خــودش نمی خواهــد ،
مـا چیـزی را کـه ،
دلمـان می خواهـد ، داشتــه باشیم.
بنده خوبی باش و بگو " الهــی شکـــر !
آســمـان هـــم کـه بـاشــی
بغلــت خـواهــم کـرد
فــکر گــستـردگـی واژه نبــاش
هـمه در گــوشه ی تـنـهایـی مـن جـا دارنـد
پـُـر از عـاشـقـانـه ای تـو
دیـگر ازخـدا چـه بـخواهـم ؟