دعای باران چرا؟
دعای عشق بخوان!!!
این روزها دلها تشنه ترند از زمین...
خدایا کمی عشق ببار...
فراموش کردنت به معجره می ماند؛
وقتی دیوار های خانه هم تو را به یادم می آورند..
من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد, پس چرا عاشق نباشم ...?
کاش میدانستم چیست ، آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری ست . . .
برای من که دلم از سکوت لبریز است
صدای پای تو از دور هم دل انگیز است
سکوت میکنم چون دیگر نمیدانم چه کنم با این دنیا....
بهترین لحظه برایم زمانیست که چشمانم را می بندم و به تو فکر می کنم.
ادامه...
باور نبودن آنهــا کـه می توانســتــنــد باشــنـد ...
و تـلـخ تـر اســـتــــــــ امروز
باورآنهــا کـه ادعای ماندن دارنــد...
[ بدون نام ]
شنبه 7 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 12:09 ب.ظ
من مشتاقم که نیاز به بی ارزش بودن را رها کنم.من ارزش بهترین چیزهای زندگی را دارم و اکنون به طرزی دوست داشتنی همه آنها را خواهم پذیرفت. پایدار بمانید نیکان عزیزم.................
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل] درزندگی میتوانی هم دایره باشی و هم خط راست... انتخاب باتوست تا ابددور خودت بچرخی ویا تا بی نهایت ادامه دهی ... با هـــــــــم و همـــــــــراه هـــــــــم باشیم!!! [گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
آدمهایی را که زیاد دوستت دارند ، بیشتر دوست داشته باش... و آنهایی را که زود ترکت می کنند ، زودتر فراموش کن... زندگی همین است... تعادل میان عشق و نفرت... تعادل میان بودنها و نبودن ها... تعادل میان آمدنها و رفتن ها... زندگی مرزی ست که میگذاری تا کسی "هستی" تو را "نیست" نکند مرزی برای آنهایی که میگویند " دوستت دارم " و " همیشه با تو خواهم ماند
کوچـــه های قدیـــمی را بــاریک می ســـاختنـــد...، تا آدم ها بــهم نزدیــک تر شوند حتــی در یک گـــذر... اکنـــون... چقــــدر آواره ایم در این همه اتـــوبـــان ســـــرد...
امروز جلوی اینه سه تار موی سفید رو سرم پیدا کردم اولی اینجا دومی اینجا وسومی همان جایی که یک روز دستت را فشار دادی گفتی من عاشقتم اینو تومغزت فرو کن.....
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل] خوب هم که باشی ، از بس بَدی دیده اند خوبیهایت را باور نمیکنند. نفرین به شهری که در آن غریبه ها آشناترند با هـــــــــم و همـــــــــراه هـــــــــم باشیم!!! [گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
פֿـیالـت راحـت باشـב
, چیــزےِ نشـבہ
یـِڪ شڪـَسـت عاطفـےِ سـاבه ؛
בوستَـش داشتـҐَ , בوستَـҐ בاشت
בوستـش دارَҐ , בیگـر בوستَــҐ نَـבارَב
مانـــــבه اҐ , رفتـــــہ
هستــَــҐ , وَلــــےِ او نیـــست..
ازخدا خواستن عزت است
اگر برآورده شود رحمت است و اگر نشود حکمت است
از خلق خدا خواستن خفت است
اگر برآورده شود منت است اگر نشود ذلت است
دریا باش تا هر کس لایق توست
با تو آرام گیرد و
هر کس لایقت نیست
در تو غرق شود
براى همه خوب باش
اون که فهمید همیشه کنارته و به یادت
اون که نفهمید یه روز ...
می فهمه که دیره و فقط دلش واسه ...
همه خوبیات تنگ میشه
تخریب میکنم انچه را که نمیتوانم باب میلم بسازم!!
ارزو طلب نمیکنم ارزو میسازم!!
لبخند میزنم که فکر کنند بازی را برده اند
امانمیدانند من با هر کسی رقابت نمی کنم!!!!!
مهم نیســـــت که از بیــــــرون چه طـــــــور به نظــــــــر می آییم !
کسایـــــــــــی که درونمان را می بینند ؛
برایمان کـــــــــافیند ...
برای آنهـــــــایی که از روی ظاهــــــــرمان قضاوت می کنند ،
حرفی ندارم !
همان بیرون بمانند ، برایشان
کافیــست ... !!
هیچ وقت نگو رسیدم ته خط....
"اگر هم احساس کردی رسیدی ته خط"....
یادت بیار که معلم کلاس اولت گفت:نقطه سر خط.....
تـلـخ اســــتـــــــــ !
باور نبودن آنهــا کـه می توانســتــنــد باشــنـد ...
و تـلـخ تـر اســـتــــــــ امروز
باورآنهــا کـه ادعای ماندن دارنــد...
من مشتاقم که نیاز به بی ارزش بودن را رها کنم.من ارزش بهترین چیزهای زندگی را دارم و اکنون به طرزی دوست داشتنی همه آنها را خواهم پذیرفت.
پایدار بمانید نیکان عزیزم.................
تشکرات
سلام اپم منتظر حضور زیباتونم
سلام
نمیدونم چرا هیچ پیجی رو باز نمیکنه
به محضِ باز شدن میام
هر چند که رند کوچه و بازاریم
ای خواجه مپندار که بیمقداریم
سری که به آصف سلیمان دادند
داریم، ولی به هرکسی نسپاریم
افسوس که عمر خود تباهی کردیم
صد قافلهٔ گناه، راهی کردیم
در دفتر ما نماند یک نکته سفید
از بس به شب و روز سیاهی کردیم
از بس که زدم به شیشهٔ تقوی سنگ
وز بس که به معصیت فرو بردم چنگ
اهل اسلام از مسلمانی من
صد ننگ کشیدند ز کفار فرنگ
وقتی نــیستی این روزها همینطور کش می آیند
این ثانیه ها عبورشان را
به رخ آدم میکشند
و این شب ها ظلمتشان را!!!
سلام عزیزم خوبی چه شعر قشنگی گذاشتی واقعا از اونایی که به دل می شینه زیبا بود خوشمان آمد
سلام عزیزِ دلم
خوشحــــــــــــــــــالـــــــــــــــم
تو خوشت بیاد واسم کافیه خانومی
وفــای اشــک را نـــازم کــه در شب هـای تــنهـایی
گشــاید بــغض هــایـی را کــه پنــهان در گــلو دارم
اول سلام
بعد بهت تبریک میگم وب خوبی داری
از چشم گفتی
همین چماش بود که منو گرفتار خودش کردو...........
اما بهت پیشنهاد میدم به من سر نزنی چون من چیزی جز تاریکی ندارم
البته این وب جدیدمه وب قبلیمو فعلا تعطیل کردم
فعلا
سلام سیاهی عزیز
ممنونم دوستِ من
چــــــــــــرا سر نزنم ؟
سر میزنم حتمـآ
شبیه آن مسجد بین راهی تنهایم,. هرکسی هم که می آید میشکند.....هم نمازش را و هم دلم را.... و میرود
تو در قلبم گل یاسی. ترنم های احساسی. اگر سردم،اگر مجموعه دردم،. اگر پاییز در چشمم
غزل خوانده است. ولی ای کاش میدیدی. تمام ذهن پاکت در دلم مانده است
آرزو دارم که خورشید رهایت نکند / غم صدایت نکند / شب سیاهت نکند / وتو را از دل
آنکس که تبش در تن توست / حضرت دوست جدایت نکند
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
درزندگی میتوانی هم دایره باشی و هم
خط راست...
انتخاب باتوست تا ابددور خودت بچرخی
ویا تا بی نهایت ادامه دهی ...
با هـــــــــم و همـــــــــراه هـــــــــم باشیم!!!
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
بعضــــــی ها گـــریه نمی کنند !
اما….
از چشـــــم هایشان معـلـوم است که
اشکــــی به بــزرگی یــک سـکــــوت ،
گــــوشه چشـمـشان به کمیــــــن نشــستـه...
می گویند شاد بنویس...!!
نوشته هایت درد دارند...!
و من یاد مردی می افتم
که با ویالونش
گوشه ی خیابان شاد میزد
اما با چشمهای خیس...!
تاریخ تولدت مهم نیست، تاریخ “تبلـــورت” مهمه
اهل کجا بودنت مهم نیست ،”اهــل و بـجـا” بودنت مهمه
منطقه زندگیت مهم نیست ، “منطــق زنـدگـیت” مهمه
و گذشته ی زندگیت مهم نیست
امــروزت مهمه که چه گــذشتـه ای واسه فــردات میسازی . . .
سپاس از حضورتون
من جز دنیای مجازی جایی ندارم اعتماد کنم!!!!
منتظرم
دیگه به ما سر نمی زنی؟
گــــوشهــــآیم را مےگیــــرم ...
چشـــــم هــــایــــم رآ مے بنـــــــدم ...
زبآنــــم را گـــــآز مے گــــیرم ...
ولــــے ...
حــــــــریف افــــــڪارم نمے شــــوم ...
دلتنگــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــم..!!!...!
آدمهایی را که زیاد دوستت دارند ، بیشتر دوست داشته باش...
و آنهایی را که زود ترکت می کنند ، زودتر فراموش کن...
زندگی همین است...
تعادل میان عشق و نفرت...
تعادل میان بودنها و نبودن ها...
تعادل میان آمدنها و رفتن ها...
زندگی مرزی ست که میگذاری تا کسی "هستی" تو را "نیست" نکند
مرزی برای آنهایی که میگویند " دوستت دارم " و " همیشه با تو خواهم ماند
בیشـب פֿـُבآ آروґ صـבآҐ ڪرב و گـُفت:
פֿـوآبـﮯ!عشقـت בآره قـُربوטּ صدقـﮧ یڪـﮯ בیگـﮧ میـره!
اوטּ وَقـت تو رآحـت פֿـوآبیـבﮮ؟
لبـפֿَـنـבﮮ زבґ و گـُفتـґ:
פֿـُـבآ جـونـَґ ایـטּ هَمـوטּ مـَפֿـلوقـﮯ هـَست ڪـﮧ وقتـﮯ آفـَریـבیـش
بـﮧ פֿـوבت گـُفتـﮯ:آفـَریـטּ
آدمی غــــــرورش را خیلی زیاد
شاید بیشتر از تمـــــــام داشتــه هــــایــش- دوست می دارد
حالا ببین اگر خودش، غـــــــرورش را بـــه خـــــاطــــر تـــــو، نادیده بگیرد ،
چه قدر دوســتت دارد !...
و این را بفهــــــــــــم آدمیــــــــــزاد !
کوچـــه های قدیـــمی را بــاریک می ســـاختنـــد...،
تا آدم ها بــهم نزدیــک تر شوند
حتــی در یک گـــذر...
اکنـــون...
چقــــدر آواره ایم در این همه اتـــوبـــان ســـــرد...
قــَبول اَســـــت!
تَـــنهایـــی هــــآ رآ مـــــی گُذارِِِِِِِِِِیــــم بَر حِــساب لــیاقَتـــ نـــــداشتـــــن هـــآ
بـــــــِه هَــرکَـــــس رسیــــدمـــــــ لــیاقـــتـــــ مَـــــرا نَداشتـــــ
یــــکـبارهـــ بِــگو مَـــــن خُــدا بــودمـــــــ
خُــودمــــ نــــِمــی دانِستـــم
فقــط غـــروبــ جمعـــه نیســتــــ
کـــــ دلگیـــر استـــ
کافی ستــ دِلـَــت گیـــــــــــر بـــاشــد ...!
گـآهے دِلَـم مــیـخـــــوآد یـِکـے اَزَم اِجـازِه بـِــخـوآد ؛
کِـه بـیـآد تـو تَـنهـآیـیـم ....
وَ مَــن اِجـازه نَـدَم ! وَ اون بــی تَـفـاوُت بــہ مُـــخــآلِـفَــتَـم
بـیـآد و آروم بَـغَـلَــــــم کُــنِـــہ و بـِـگـــہ :
مَــگِـــہ مَـن مُــردَم کِــــہ تَــنـهــــــآ بــِمــــــونــے
ای جمـاعت !!
نذر کرده ام بار دیگر اگر عاشق شدم
صد دور تسبیح
" اهدنا صراط المستقیم " بخوانم
شاید ..
وقتی مجنونش شدم
دیگر مسیرش را با دیگری کج نکند
ﺭﻭﺯے مے ﺭﺳـﺪ بے ﺗﻔﺎﻭتے ﻫﺎیتــ
ﺭﺍ ﺑﺎ ﺟـﺎے ﺧﺎلے ﺍمــ ﺣﺲ ڪنے
ﻭ ﺷﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺩلتــ ﺑـﺎ ﺑﻐﺾ ﺑﮕـﻮیے
"ڪــﺎﺵ ﺍﯾﻨﺠــﺎ ﺑــﻮﺩ"
ﺁﻧﻮقتــ ﺍستــ ڪﻪ مے ﻓﻬمے...
ایــن روزهــ ـا در مـــن
حــااـتِ فــ ـوق الــعـ ـاده
اعـــــ ـــــلام شـــده اســـت
بـیـــش از حــد مـجــ ــــ ــــ ــــاز
دلـتـنـگـــ ـــ شــــده ام. . .
امروز جلوی اینه سه تار موی سفید رو سرم پیدا کردم
اولی اینجا
دومی اینجا
وسومی همان جایی که یک روز دستت را فشار دادی
گفتی من عاشقتم اینو تومغزت فرو کن.....
طـاقَـت ما طـاقـ شُـد
از هَمـ جُـدا شُدیمـ
و شُـد
آنچه نَبآیـد میـشُد
اینـ داستانـ دیـگـر اِدامهـ نَدارَد
عِشقـ مآ ویولونی بود
کـِ بآد آن را نَواخـتــ...
دلـَـم کـِـه می گـیــرد کــودَکـــ می شـَـوم ،
کفش هــایم تــابــه تــا می شـَـود ؛
دستانی میخواهم که آرامم کنند ؛
مـهــربـانـی کـِـه بــه فـِـکــر دلـتَـنـگـی هــایـَـم بــاشَـد . . .
بهانه گیر میشوم ؛
نـِـق می زنـم که این را می خــواهــم ، کــه آن را نمی خــواهـم . . .
ولــی هیـــچـکـس نمی دانـَـد کــه
بــه جــز تــو هیــچ نمیخواهم . . .
کمی دروغ بگو خسته ام " پــیــنــوکــیــو "
این جا آدم ها دروغ های ِ " شـاخـدار " می گویند
و دماغِ دراز ِ خود را
" جـراحی پـلاسـتــیک " می کنند .
گوشـــ کُـن لَـعنَتــی،
این که مَنْ میکِشم
دَردِ بـی تـو بودَن نیسْت،
تــاوانِ با تو بودَنه . . .!!!
سُــکوت میکُنَم
بهـ اِحتِرام
آن هَـــمه حَرفـــــــِ نَگُفْته
که دَر دِلَــم مُـرد. . .
دلــم مـیـפֿــواسـت مـیـتـوانـسـتـم
هـمــہ اҐ را بــدهــم
و هـمـہ اش بـاشــم . . . (!)
خــوش به حــال اونــایی که تــو دنیـــای واقــِعی
اونقـــدر ســرشون شُلــوغه که
وقــت نمی کنــن بیـــان دنیــای مجـــازی !!!
ای کـــــــــــاش . . . . . .
کســـانـی که دلتنگشـــــان میشویــــم. . . . . . . .
لـیـاقـت ایـــن دلتــــنــگی را داشتــــه باشنـــــد
چطوری شادی جان منم e2khodm
اِه ســــــــــلام تویی؟خوبی؟کم پیدایی رفیق
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
خوب هم که باشی ، از بس بَدی دیده اند
خوبیهایت را باور نمیکنند.
نفرین به شهری که در آن غریبه ها آشناترند
با هـــــــــم و همـــــــــراه هـــــــــم باشیم!!!
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
◢ وَقتے ( !!! گـِــریـﮧ !!! ) مے ڪُنے
◢ هَمـِـﮧ میگـَـטּ ولـِـش ڪُـטּ ، بـבֿآر < رآפـَتــــ > بــآشِـﮧ
◢ اَمــّـآ وَقتے /// مےפֿـَنـــــבے ///
◢ هَمـِـﮧ میـــآטּ میگـَـטּ چے شُـבه !؟
✔ بگــُـو مـــآ ـهـَمـ « بـפֿـَنـــבیـمـ »
◢ وَقتے ( !!! گـِــریـﮧ !!! ) مے ڪُنے
◢ هَمـِـﮧ میگـَـטּ ولـِـش ڪُـטּ ، بـבֿآر < رآפـَتــــ > بــآشِـﮧ
◢ اَمــّـآ وَقتے /// مےפֿـَنـــــבے ///
◢ هَمـِـﮧ میـــآטּ میگـَـטּ چے شُـבه !؟
✔ بگــُـو مـــآ ـهـَمـ « بـפֿـَنـــבیـمـ »
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
[گل][بوسه][قلب][بوسه][قلب][گل]
دلـَـم کـِـه می گـیــرد کــودَکـــ می شـَـوم ،
کفش هــایم تــابــه تــا می شـَـود ؛
دستانی میخواهم که آرامم کنند ؛
مـهــربـانـی کـِـه بــه فـِـکــر دلـتَـنـگـی هــایـَـم بــاشَـد . . .
بهانه گیر میشوم ؛
نـِـق می زنـم که این را می خــواهــم ، کــه آن را نمی خــواهـم . . .
ولــی هیـــچـکـس نمی دانـَـد کــه
بــه جــز تــو هیــچ نمیخواهم . . .
دست همیشه برای زدن نیست ....
کار دست همیشه مشت شدن نیست .....
دست که فقط برای این کار ها نیست .....
گاهی دست میبخشد .....
نوازش میکند ..... احساس را منتقل میکند .....
گاهی چشمها به سوی دست توست .....
دستت را دست کم نگیر ....
خواستم بهت چیزی نگم تا با چشمام خواهش کنم
درارو بستم روت تا احساس آرامش کنم